سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 30996
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


1 2 3 >

گفتار سوم : نتیجه گیری پایانی این بخش از بحث

1 – اینکه اگر قوم نوح به خاطر شرک و بت پرستی، و قوم عاد به خاطر استکبار و خود بزرگ بینی، علیرغم آمدن رسولان الاهی و خواندن آیاتش بر این اقوام – حضرت نوح و حضرت هود ع) دچار عذاب الاهی و نابود شدند؛ اما قوم ثمود هم بخاطر تکذیب رسول الاهی و هم به ویژه  تکذیب آیه ی الاهی (ناقة الله) و پی گرفتن آن و در واقع نافرمانی از فرمان خدا و فرستاده اش در این زمینه ؛ و علاوه بر این ها به خاطر شتاب گرفتن در کارهای بد به جای نیکوکاری ها و نیز نیرنگ و مکر، علیرغم آمدن رسول الاهی – حضرت صالح – و خواندن آیات خداوندی برایشان، مورد عذاب الاهی قرار گرفتند. و این بدان معناست که تمام این ها که ریشه در تکذیب آیات و رسولان الاهی و قیامت دارد از گناهان کبیره و بزرگ است.

2 – اینکه بر اساس آیه ی 15 سوره ی شمس روشن می شود که خدای یکتا بالاترین قدرتها، بلکه در حقیقت هر قدرتی وابسته ی به او و از جانب اوست و در صورت مغرورشدن به قدرت و استفاده ی نامشروع از آن ، عذاب الاهی را در پی دارد، عذابی که او از عاقبت آن بیم ناک نیست چرا که قدرتی بالاتر از او نیست. و این جن و انس هستند که از عاقبت کارهایشان در قبال یکدیگر از همنوع می ترسند تا مبادا اینکه قدرتی دیگر بیاید و به آنان ضرر برساند و نابودشان کند و ...

   نتیجه اینکه باید تنها از خدای یکتا ضمن ایمان به او و ایمان به آنچه که دستور داده است بیم داشت.

3 – اینکه حضرت صالح ع پیامبر قوم ثمود که جانشین قوم عاد بودند، از پیامبران تبلیغی الاهی پس از حضرت هود ع بوده است. و اینکه خداوند یکتا آنچنان قدرت بدنی ایی بدانان داده بوده است که می توانسته اند با ابزارهای روز از دل کوهها و صخره ها سنگ بیرون بیاورند و با آن منازل سخت و محکم بسازند. منازلی که وقتی عذاب الاهی به خاطر کفر و تکذیب رسول و آیات الاهی و پی کردن ناقه الله بر سرشان فرود آمد؛ نتوانست در مقابل آن عذاب و صیحه دوام بیاورد. و این بدان معناست که انسان باید از نعمت و قدرتی که خداوند به او داده است با ایمان و فرمانبری، در راه خدا و اصلاح روی زمین استفاده کند و نه اینکه با غره شدن به آن به ستمگری به دیگران و در واقع فساد و تباهی روی زمین سرگرم و مشغول شود. چه آنکه تبعات خود را دست کم در دنیا خواهد داشت، همانگونه که مرتبط با اقوام عاد و ثمود اینگونه بود. و البته آخرت جای خود دارد.

4 – اینکه تنها راه امنیت و در امان ماندن از خشم و عضب الاهی در مومن و در عین حال پرهیزگار بودن  است. ایمان به خدای یگانه و فرشتگانش و آیات و کتابهایش و رسولانش بدون هیچ فرق گذاشتنی میان آنان و ایمان به سرای دیگر. و پرهیز از دسیسه چینی و مکر علیه دیگران، پرهیز از تکذیب یا انکار آیات خدا، پرهیز از تکیه بر غیر خداوند، پرهیز از خواندن و یا پرستش غیر او؛ پرهیز از نکوهیده های اخلاقی و نامشروع، پرهیز از گواهی به ناحق دادن و ... ضمن انجام اعمال شایسته و شتاب در انجام آنها. که این ها آثار دنیایی و آخرتی خوب به لطف خداوند دارد و نه کارهای بد و تکذیب آیات خدا و غفلت از آنها و به کار بستن سخنی غیر از سخن خداوند و ...

5 – اینکه به نوعی می شود گفت که مقوله ی مکر علیه رسول الاهی توسط اندی از این قوم؛ در واقع از این قوم شروع و باب شده است (والله اعلم) به نحوی که با مکر خدای یگانه به سزای اعمالشان رسیدند و نابود شدند، و نتیجه اینکه مکر علیه دیگران به ویژه مومنین؛ نتیجه اش رسوایی و مورد خشم خدا واقع شدن به عنوان یک گناه کبیره است که باید از این کار دوری نمود.

6- اینکه خدای یکتا با قرار دادن ناقه ، درخواست قوم ثمود را اجابت و در واقع اسباب هدایتشان را فراهم نمود؛ اما چون آنها از فرمان خدا و فرستاده اش حضرت صالح ع سرپیچی کردند و در نهایت او را پی گرفتند و در واقع گمراهی را بر هدایت برگزیدند؛ بنابراین مورد خشم خدا واقع و نابود شدند و این بدان معناست که این قوم، نشانه ای از نشانه های خدا را به بدی دنبال کردند که خود برای صدق راستی رسالت حضرت صالح ع از خدا خواسته بودند؛ پس با این کارشان و گناه کبیره شان و ستم بر خودشان موجبات برآشفتن خدا را بر خود در دنیا هموار نمودند و همانطور که گذشت و به آن به عنوان یک اصل ایمان داریم، آخرت به لحاظ با خبر شدن از اعمال خود و حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال انجام شده در دنیا، جای خود دارد و این قوم نیز از این امر بیرون و مستثنا نیست.

7 – اینکه باید دانست که انجام و یا بدتر از آن پافشاری بر گناهان و کارهای بد علیرغم آمدن هدایت و آیات الاهی بواسطه ی رسولانش تا پیامبر خاتم ص؛ همه و همه به خاطر این است که شیطان که دشمن آشکار آدمی است، اعمال چنین کسان و اقوامی را برایشان آراسته جلوه می دهد تا آن حد که باز تکذیب آیات و رسولان الاهی و قیامت و ... را می نمایند و در نهایت خشم و عذاب الاهی آنان را فرا می گیرد؛ همانگونه که او ( شیطان ) اعمالِ اقوام عاد و ثمود را برایشان آراست و لذا عضب خدا آنان را در بر گرفت : « و عاداً و ثمودا و قد تبیّن لکم من مساکنهم ص و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و کانوا مستبصرین. (38 عنکبوت) [1]». پس باید هم از کارهای بد دوری کرد و هم از انجام آنها با شتاب گرفتن از کارهای نیک پرهیز نمود و از شر شیطان به خدا پناه برد. به عبارت دیگر اینکه آنچه که باعث شد تا دو قوم عاد و ثمود، بر خلاف آمدن رسولان و آیات روشن الاهی؛ باز راهِ استکبار و خود بزرگ بینی و نیز شتاب گرفتن در کارهای بد بر کارهای خوب را در پیش گیرند و فرمان خدا و فرستادگانش را نبرند و منکر آیات الاهی و سرای دیگر شوند و در پایان به خاطر در واقع ستمگری هایشان بر خودشان، مورد عذاب خدا قرار گیرند؛ همانا پیروی آنان از شیطان بوده است چرا که او اعمال بد آنها به شرح فوق را برایشان می آراسته است و این بدان معناست که نباید در قبال نعمت های داده شده ی خدا، راه استکبار را پیشه ی خود کرد و یا اینکه در انجام کارهای بد بر کارهای خوب شتاب گرفت، چرا که اگر کسی از بنی آدم اینگونه عمل نماید؛ برآیندش جز این نیست که او پیروی شیطان را کرده چرا که دارد اعمالش را برایش می آراید و در نظرش خوب جلوه می دهد و از سوی دیگر اینکه باید بداند که سرانجامش چیزی جز خشم خدا نخواهد بود. آخرت جای خود را دارد و تنها خدای یکتا از زمان وقوع و اعمال بندگانش برای حساب و کتاب خبر دارد.

8 - « کذبت ثمود و عادٌ بالقارعة. فاما ثمود فأهلکوا بالطاغیة. (4-5 حاقه با توجه به آیات 1-8) » .

این آیات کریمه می رساند که قوم ثمود همانند قوم عاد به خاطر تکذیب و دروغ شمردن آخرت آن هم مبتی بر طغیان و سرکشی و پیروی شیطان؛ مورد عذاب الاهی که زلزله باشد قرار گرفتند و هلاک شدند. پس نتیجه اینکه طغیان و تکذیب آخرت از گناهان کبیره است و خشم خدا را در پی دارد. و برابر آیات الاهی که عین حق می باشد و بدان ایمان داریم روشن است که قوم ثمود به خاطر توانایی و نعمت هایی که خدا بدانان داده بود؛ پس چون آنان بدین واسطه راه طغیان و سرکشی و نافرمانی از فرمان خدا و فرستاده اش حضرت صالح ع را در زمینه هایی همچون به کار بستن نیرنگ و دسیسه علیه آن حضرت؛ شتاب در انجام کارهای بد به جای کارهای خوب، پی کردن ناقه الله ، تکذیب سرای دیگر و .. به عنوان فساد روی زمین در پیش گرفتند؛ بنابراین خدا هم آنان را مورد عذاب و خشم خود قرار داد و نابودشان ساخت و این حضرت صالح و مومنین همراه او که همه در عین حال متقی و پرهیزگار بودند از این عذاب به لطف خداوندگار رهایی پیدا کردند.

9 ) « و ما منعنا ان نرسل بالآیات إلّا أن کذب بها الاولون. و آتینا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها ج و ما نرسل بالآیات إلّا تخویفا. ( 59 اسرا ) »[2].

 این آیه ی کریمه می رساند که مانعی برای خدا به لحاظ فرستادن آیاتش برای اینکه مردم ایمان بیاورند و از جانب او به راه راست راهنمایی شوند؛ نیست، اما گذشتگان و پیشینیان آن را تکذیب کردند و این بدان معناست که باید از دروغ شمردن آیات الاهی پرهیز کرد که این   نوعی ستم به خود می باشد، همانگونه که خدای یکتا ناقه اش را به قوم ثمود داد اما به جای ایمان و هدایت، تکذیب وگمراهی را برگزیدند و در واقع به تعبیر الاهی به خود ستم کردند. نتیجه اینکه خدای یکتا آیاتش را برای اینکه مردم خداترس شوند فرستاده است. آیاتی که همه در کتاب محفوظ قرآن کریم و فرو فرستاده شده از سوی پروردگار جهانیان است[3] و بنابراین مومنین باید از مهجور کردن[4] این کتاب الاهی که خود بزرگ نشانه ای از سوی خداوند یکتا برای همه[5] و مایه ی وحدت مسلمین و راهنمای مومنین و نور و رحمت و ... است بپرهیزند و تنها و تنها این کتاب را مبنای نظر و عمل خود در تمام مراحل زندگیشان اعم از فردی و اجتماعی و یا وسیله ی تبلیغ دین قرار دهند و نه کتابی جز آن را؛ چه آنکه در غیر این صورت این ستم به خود است و تبعات خود را به لحاظ زیانکاری دارد؛ که البته پیرامون قوم ثمود که ناقة الله بدانان داده شده بود تا هدایت شوند، اما با پی گرفتن ناقه الله به خود ستم کردند و عذابش را چشیدند.

  با سپاس بیکران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش. 25/08/1396

  



[1] - برگردان فارسی: و اقوام عاد و ثمود را که منازل خراب و ویرانشان را به چشم می بینید؛ آنها نیز با آنکه بینا و هشیار بودند چون شیطان اعمالشان را در نظرشان نیکو جلوه داد و از راه حق باز داشت، همه هلاک و نابود گردیدند.

[2] - برگردان فارسی: و ما را چیزی از اینکه آیات را بفرستیم باز نداشت مگر اینکه پیشینیان آن آیات را تکذیب کردند. و به قوم ثمود آیه ی ناقه را که مشاهده کردند دادیم اما آنان در باره اش ستم کردند. و ما آیات و نشانه های خود را جز برای اینکه مردم از خدا بترسند نمی فرستیم.

[3] - « ... فلا اقسم بمواقع النجوم. و انه لقسم لو تعلمون عظیم. انه لقرآن کریم. فی کتاب مکنون. لا یمسه الا المطهرون. تنزیل من رب العالمین. ... (75-80 واقعه با توجه به آیات تمام سوره) » .

[4] - و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا. (30 فرقان) .

[5] - إن هو إلا ذکر للعالمین. (87 صاد).


  

 7) « کذبت ثمود بالنذر. فقالوا أبشراً منا واحداً نتبعه انا اذاً‌ لفی ضلال و سعر. أاُلقی علیه من بیننا بل هو کذاب اشر. سیعلمون غداً مَن الکذاب الاشر. انا مرسلوا الناقة فتنة لهم فارتقبهم واصطبر. و نبئهم ان الماء قسمة بینهم ص کلً‌شربٍ محتضر. فنادوا صاحبهم فتعاطی فعقر. فکیف کان عذابی و نذر. انا ارسلنا علیهم صیحةً واحدة فکانوا کهشیمٍ المحتظر. و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر. (23-32 قمر) » .

الف ) به طور کلی و گزیده اینکه این آیات کریمه در ادامه و در راستای سایر آیات مرتبط با این قوم یعنی ثمود و پیامبرشان یعنی حضرت صالح ع ، به این امر اشاره دارد که قوم ثمود رسولان و بیم دهندگان الاهی را تکذیب کردند؛ آن هم با این توجیه که اگر ما پیروی بشری همانند خودمان را بنماییم نتیجه اش چیزی جز گمراهی و سختی آتش نخواهد بود. در واقع این قوم یک جا می گویند او بشری مثل ماست و چرا خدا فرشتگان را برای هدایتشان نفرستاده و لذا برابر این آیه و برای اینکه کفر و تکذیب خود را نسبت به رسول و آیات خدا ادامه دهند اینگونه توجیهی را می آورند که پیروی کسی مثل خودمان؛ پایانش به زعم آنان گمراهی و فرو افتادن در آتش است. سپس اینگونه ادامه می دهند که آیا در میان قوم ما (ثمود) تنها باید بر این مرد آیات خدا وحی و نازل شود تا بر ما بخواند؟ و این باز توجیهی دیگر برای باقی ماندن بر کفرشان و تکذیب بیم دهندگان الاهی از جمله حضرت صالح یعنی پیامبر زمانشان بوده است در حالی که اگر آنان با اجابت درخواستشان از حضرت صالح ع توسط خداوند مبنی بر آوردن نشانه ای که تایید کننده ی رسالتش باشد، که همانا ناقة الله است؛ به رسالت الاهی آن حضرت ایمان می آورند و ضمن تقوای الاهی، فرمانش را می بردند، آن وقت نه تنها این توجیهات را نمی آوردند؛ بلکه به این امر نیز آگاه می شدند که خداوند برای هدایت بندگانش و بیرون آوردنشان از غفلت و فساد روی زمین و رستگار کردنشان، هر یک از بندگانش را که از نوع همان بشر و در واقع همنوع و هم قومشان است را مورد فضل خود قرار می دهد و او را به رسالت بر می گزیند تا نوید و بیم دهنده ی قوم گناهکارش باشد. پس نتیجه اینکه خدای یکتا برای راهنمایی مردم از بین همان مردمِ یک قوم یا قبیله و امتی رسولی را بر می گزیند و به سویشان می فرستد و آیاتش را به او وحی میکند تا بر مردمش بخواند. در واقع این برگزیده شدن رسولی و وحی آیاتش به او برای ابلاغ به قومش؛ نقطه ی تفاوت میان چنین فردی از جنس بشر در قالب فرستاده ی خدا با دیگر همنوعان در هر زمان و مکانی اعم از تشریعی و تبلیغی است که به همان فضل خدا بر برخی بندگانش بر می گردد؛ درحالی که رسولان خدا هم مانند سایر مردم به لحاظ زایش و رشد و ساختار بدنی و زندگی و مرگ و باز گشت به سوی خدا و برانگیخته شدن دوباره در رستاخیز برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال. فقط باید به تمام اینها به عنوان آیات خدا ایمان آورد و یقین پیدا کرد. چه آنکه خدای یکتا به رسول خاتم نیز اینگونه فرموده است: « قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما ال?هکم ال?هٌ و احد ص فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعبادة ربه احدا. (110 کهف ) [1]».  

ب ) و برابر بخش اخیر آیه ی 25 قمر اینکه این قوم اضافه می کنند که همانا او یعنی حضرت صالح دروغگوی بسیار بی باکی است. و این یعنی دروغ شمردن بیم دهنده ی خداوندی. اما خدای یکتا در آیه ی 26 می فرماید که این قوم به زودی و فردای قیامت و یا هنگام آمدن عذابش بر آنان به خاطر ستمکاری هایشان بر خودشان؛ خواهند دانست که چه کسی بسیار دروغگوی بی باکی است. یعنی نتیجه ی این تکذیب رسول و آیات خدا و افتراها به حضرت صالح را خواهند دید.

پ ) برابر آیه ی 27 قمر روشن می شود که خداوند یکتا، ناقه را به عنوان آیه ای که مایه ی آزمایش آنهاست برایشان می فرستد تا هدایت یافته و دست از گمراهی بردارند و لذا به حضرت صالح می فرماید که مراقب قوم خویش باش و بر رفتارهای آنان نیز بردباری پیشه کن.

ت ) آیه ی 28 قمر به این امر اشاره دارد که خدای یکتا به حضرت صالح ع می فرماید که به قومش بگوید که ناقه هم مثل شما باید سهم آب خود را از چشمه بنوشد. که در این زمینه پیشتر گذشت که آن حضرت پیرامون ناقه به عنوان آیه ی الاهی برایشان، به آنها گفته بود که نباید جلوی چرای او را در زمین بگیرند و مبادا که قصد سوء در موردش کنند که همانا عذاب خدا آنان را در بر خواهد گرفت. به عبارت دیگر خدا این آیه را برایشان فرستاده بود تا بلکه ایمان بیاورند. که گمراهی را پیشه ی خود کردند.

ث ) آیه ی 29 قمر در راستای آیه ی 12 شمس بیان می دارد که این قوم؛ بزرگ خودشان را که در عین حال از اشقیا و بدترین آن قوم بود را از موضوع ناقه و توصیه های حضرت صالح در باره ی او مبنی بر چرای آزاد در زمین و داشتن حق آبه و دوری از تعقیب او چرا که عذاب خدا را برایشان در پی دارد؛ آگاه و خبردار کردند که در نهایت این فرد و قومش ، ناقه را با قصد بد پی کردند و لذا برابر آیات 30-31 همین سوره یعنی قمر مورد عذاب خداوندی واقع شدند.

ج ) خداوند یکتا در آیه ی 32 قمر همانند آیات 17 و 22 همین سوره در پایان بیان این داستان می فرماید که : و ما قرآن را برای یادآوری و اندرز آسان کردیم؛ پس آیا کیست که از آن پند گیرد. نتیجه اینکه پی برده می شود که تنها این کتاب قرآن است که برای پند گرفتن باید مد نظر مومنین و حتا همه ی مردمی که آیات آن به گوششان می رسد باشد تا به خاطر ستمکاریهایشان بر خودشان؛ آنگونه که ثمود و پیش از آن عاد و قوم نوح از کفار بودند و آیات و رسولان خدا را تکذیب کردند، مورد عذاب خدا واقع نشوند. حال هر گناه کبیره و بزرگی که می خواهد باشد.



[1] - برگردان فارسی: ای رسول به امت بگو که جز این نیست که من هم مانند شما بشری هستم و تنها فرق من با شما این است که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتاست ، پس هر کس که به لقای پروردگارش امیدوار است؛ باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را برای او انباز قرار ندهد.

   پس همانطور که دیده می شود؛ امیدواری هر کس به لقای پروردگارش در یکی انجام کار شایسته و دیگری در عبادت خالصانه و به دور از هر گونه شرک به او است و این موضوعی است که رسول خاتم ص بدان دستور داده شده است. نتیجه اینکه مومنین باید از انجام کارهای بد و گناهان که از ویژگی قوم ثمود بوده است به دور باشند اگر در پی لقای پروردگار خود با امیدواری هستند.


  

 5- « ... فإن اعرضوا فقل انذرتکم صاعقةً مثل صاعقةِ عادٍ و ثمود. اذ جاءتهم الرسل من بین ایدیهم و من خلفهم ألّا تبعدوا الا الله ص قالوا لو شاء ربنا لأنزل ملائکة فإنا بما اُرسلتم به کافرون. (13-14 فصلت) ».                        

    در خصوص این آیات در بخش سوم ، بحث مرتبط با قوم هود مطالبی آمد، اما به طور خلاصه اینکه خدای یکتا در این دو آیه ی کریمه به پیامبر ص می فرماید که به مشرکین و کفار قومش بگوید که اگر با آمدن آیاتش؛ بیم و هراس به خود راه ندهند و راه اعراض و رویگردانی از آیاتش را در پیش بگیرند و جز خدای یگانه را بپرستند و یا آنکه به رسالت رسولان خدا به طرق و توجیهاتی همچون اینکه اگر او (خدا) می خواست فرشتگانی را به رسالت می فرستاد تا ما (کفار و مشرکین) ایمان بیاوریم و ... کافر و ناسپاس شوند؛ آنگاه است که عذاب خدا چنین   معرضانی را در بر خواهد گرفت؛ آنگونه که به خاطر همین دلایل ، صاعقه ای قوم عاد و ثمود را در بر گرفت. زیرا این دو قوم علیرغم آمدن رسولان و آیات الاهی و تاکید بر اینکه جز خدای یگانه را نپرستند؛ باز راه شرک به الله و کفر به رسالت رسولان خود را در پیش گرفتند و گذشته از این گفتند اگر خدا می خواست فرشتگانی را برای هدایتشان به رسالت می فرستاد و لذا از این جهت همانطور که گفته شد آنان به رسالت حضرت هود و صالح ع کافر شدند و نتیجه ی آن را دیدند. نتیجه اینکه باید ایمان به این امر به عنوان اصل دوم دین آورد که رسولان خدا همه از جنس بشر بوده اند که برتری آنان بر دیگران به لحاظ برخورداری از فضل الاهی مبنی بر برگزیده شدن از سوی او و وحی آیاتش بدانان برای خواندن بر مردم بوده است.  

 1-5 ) « ... و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدای فأخدتهم صاعقةُ العذاب الهون بما کانوا یکسبون. و نجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون. (17-18 فصلت با توجه به آیات 19-24 که پیرامون آخرت آنهاست) » .         

    پیرامون چرایی عذاب شدن قوم عاد در بخش مربوطه طی آیات 15-16 همین سوره مطالبی گذشت؛ اما خدای یکتا طی این دو آیه به بیان چرایی و چند و چون عذاب قوم ثمود می پردازد مبنی بر اینکه او آن قوم را راهنمایی کرد اما خودشان کوردلی را به جای هدایت برگزیدند و لذا به واسطه ی انجام کارهای بد و شتاب در آنها پیش و بیش از پرداختن به نیکوکاری و نیز نافرمانی خدا به لحاظ تعقیب ناقة الله که خودشان از حضرت صالح به عنوان یک آیه ای دال بر صحت رسالت الاهی اش خواسته بودند و همینطور به کار بستن مکر گروهی از آنان؛ لذا این قوم را با فرستادن صاعقه ای سخت، هلاک و نابود کرد و همانطور که در آیه ی 53 نمل آمد، تنها این مومنینِ پرهیزگار بودند که از این عذاب در امان ماندند و به همراه حضرت صالح ع رهایی یافتند.

    همانطور که گذشت باز جای یادآوری است که منظور از این آیه ( 18 فصلت) این است که مومنین برای رهایی از خشم خدا و در امان بودن از غضب و عذاب الاهی باید در ضمن " مومن " بودن ؛ " پرهیزگار " نیز باشند، یعنی بدنبال نیرنگ و دسیسه علیه همدیگر یا دیگران؛ انجام کارهای بد و یا پافشاری بر آنها همچون دروغگویی و ... نباشند و از آنها دوری نمایند. و اما آخرتِ همه از جمله این دو قم یعنی عاد و ثمود جای خود دارد که خدای یکتا از آن آگاه است که برای نمونه در آیات 19-25 فصلت از آن ذکر به میان آمده است.

    و بدینگونه است در رابطه با چند و چون و چرایی عذاب قوم ثمود، آیات 43-45 ذاریات: « و فی ثمود اذ قیل لهم تمتعوا حتی حین/ فعتوا عن امر ربهم فأخدتهم الصاعقة و هم ینظرون. فما استطاعوا من قیام و ما کانوا منتصرین. »[1] . و این آنچنان عذابی بر این قوم بود که اثری از آن باقی نماند: « و ثمودا فما ابقی. (51 نجم) » . ؛ با آن که دارای منازل محکم و قوی بودند « و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد.(9 فجر )

6 ) « کذبت ثمود بطغواها. اذ انبعث اشقاها. فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقیاها. فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربهم بسواها. فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها. ولا یخاف عقباها. (11-15 شمس) .

    این آیات کریمه می رساند که قوم ثمود نه تنها تکذیب پیامبر خدا حضرت صالح ع را نمودند؛ بلکه وقتی برابر درخواست خودشان، خداوند یکتا برایشان ناقه ای را به عنوان آیه برایشان فرستاد تا نشانه ای بر صدق و راستی حضرت صالح ع برای آنها باشد و این امر از طریق آن حضرت بدانان گفته شد که بیایید این هم آیه ی الاهی که خواسته بودید؛ پس می گویم که نه تنها ایمان بیاورید بلکه آن را واگذارید که چرا کند و سیراب شود و مبادا که آن را دنبال کنید چرا که عذاب خدا شما را فرا می گیرد؛ لذا آنان به واسطه ی این نشانه ی الاهی برایشان نه تنها ایمان نیاوردند بلکه بر تکذیب رسالت حضرت صالح نیز باقی ماندند و پس از آن چون نافرمانی امر خدا را کردند و ناقه را پی گرفتند؛ بنابراین خداوند هم بر آنان به خاطر این گناهشان بر آشفت و آنان را بدون اینکه از سرانجام این عذاب باکی داشته باشد نابودشان کرد تا برای دیگران درس عبرتی باشد که باید به واسطه ی آیات خدا ایمان بیاورند و نه اینکه نافرمانی خدا و فرستاده و آیاتش را نمایند.



[1] - برگردان فارسی: و م در قوم ثمود بر خلق عبرتی است که به آنان گفته شد اینک گرم تمتع حیوانی باشید تا زمانی معین. آنها هم از فرمان خدای خود سر باز زدند پس آنها را صاعقه ی آتش در گرفت در حالی که آنا هلاکت خود را به این عذاب می دیدند.


  

 4) « و لقد ارسلنا الی ثمود اخاثم صالحاً ان اعبدوا الله فإذاهم فریقان یختصمون. قال یا قوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة ص لولا تستغفرون الله لعلکم ترحمون. قالوا اطیرنا بک و بمن معک ج قال طائرکم عندالله ص بل انتم قوم تفتنون. و کان فی المدینة تسعة رهط یفسدون فی الارض و لا یصلحون. قالوا تقاسموا بالله لنبیتنه و اهله ثم لنقولن لولیه ما شهدنا مهلک اهله و انا لصادقون. و مکروا مکراً و مکرنا مکراً و هم لا یشعرون. فانظر کیف کان عاقبة مکرهم انا دمرناهم و قومهم اجمعین. فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا ق ان فی ذالک لآیة لقوم یعلمون. و انجینا الذین آمنوا و کانوا یتقون.(45-53 نمل) » .

    الف) آیه ی 45 نمل باز به رسالت حضرت صالح ع از سوی خداوند به سوی قوم خود یعنی ثمود به عنوان برادرشان اشاره دارد و اینکه او برابر رسالتش آنان را ابتدا به پرستش خدای یگانه فرا خواند در حالی که آنان دو گروه شده و به دشمنی و خصومت با یکدیگر پرداختند.

   ب ) آیه ی 46 نمل به رسالت دیگر آن حضرت اشاره دارد مبنی بر اینکه بدانان بگوید که چرا در انجام کارهای بد بر انجام کارهای خوب شتاب می گیرند؟ در حالی که اگر از خدا آمرزش بخواهند مورد رحمت خدا واقع خواهند شد.

    بخش نخست این آیه می رساند که قوم ثمود کسانی بوده اند که گناهان و انجام کارهای بد آن چنان در بین شان ریشه دوانده بوده که بر کارهای خوب غالب شده بوده تا آن حد که در انجام همان افعال بد شتاب و عجله می کرده اند و لذا اینجاست که حضرت صالح برابر رسالتش بدانان یادآور می شود که از کارهای بدِ خود از خداوند یکتا آمرزش بخواهند، باشد که رحم کرده شوند و اینکه در واقع به انجام کارهای خوب و حسنه رو آورده و در انجامش شتاب گیرند. به عبارت دیگر می توان گفت که این قوم یعنی ثمود بر اساس این آیه قومی بوده اند که تنها مشرک و یا مغرور به قدرت خود نبوده اند؛ بلکه قومی بوده اند که علاوه بر این ها؛ کننده ی کارهای بد که بشود از آنها تحت عناوین مختلفِ نکوهیده های اخلاقی همچون دروغگویی، نیزنگ، پیمان شکنی؛ گواهی دروغ؛ پایمال کردن حقوق دیگران و یا نادیده گرفتن آن؛ پشتیبانی های نابجا از یکدیگر مرتبط با گناهان و کارهای ناشایست و ... نام بُرد، بوده اند ( والله اعلم ) و این بدان معناست که در یک جامعه ای که مردمانش علیرغم آمدن هدایت الاهی در انجام کارهای بد بر انجام کارهای خوب و یا به کار بستن نکوهیده های اخلاقی به جای ستوده های اخلاقی از یکدیگر شتاب بگیرند به نحوی که دچار آسیبهای اخلاقی و اجتماعی شوند و در واقع کردارهای ناشایست از هر نوعش جایگزین کردارهای خوب در آن جامعه بشود؛ از گناهان کبیره است و بنابراین در خور هشدار و انذار برای آمرزش خواستن از خداوند و توبه به درگاه او برای آمرزیدن و توبه پذیرفتن از جانب حضرتش می باشد چه آنکه در غیر اینصورت و پافشاری بر انجام کارهای نکوهیده که عقل نیز بر آن صحه نمی نهد؛ نتیجه اش چیزی جز خشم و عذاب خداوندی بر چنان جامعه ای نخواهد بود. و نکته ی دیگر اینکه تنها با آمرزش خواستن از خداوند یکتا برای گناهان است که در پی آن، او افراد و گروهها را مورد رحم و مهربانی خود قرار می دهد. در واقع آمرزش نخواستن از خدا به هنگام آمدن هدایت و خواندن آیات خدا بر فرد یا گروهی؛ مهربانی و رحم خدا را برای انجام دهنده ی بدی ها بدنبال خود نخواهد داشت. والله اعلم.

   پ ) آیه ی 47 نمل بیان کننده ی عکس العمل قوم ثمود به ابلاغ رسالت الاهی حضرت صالح ع است که به او می گویند ما به تو و پیروانت فال بد می زنیم، که آن حضرت پاسخ می دهد فال شما نزد خداست؛ شما گروهی هستید که به فال بد مبتلا می شوید.

   ت )  آیات 48-49 نمل به این امر اشاره دارد که در آن شهر نُه نفر یا نه گروه و قبیله بودند که روی زمین به فساد و تباهکاری مشغول بودند و بدنبال اصلاح امور روی زمین نبودند تا آن حد که با هم به الله سوگند خوردند و هم عهد و پیمان شدند که فسادی دیگر روی زمین و در آن سرزمین انجام دهند و آن اینکه طی یک نیرنگی به آن حضرت و یارانش شبیخون بزنند و آنان را کشته و به هلاکت برسانند و بعد هم به وارثانش بگویند که ما نه تنها در محل شبیخون حاضر نبودیم؛ بلکه از راستگویان نیز هستیم.

    نتیجه ی این آیات و مطالب اینکه ؛ مکر نمودن توسط هرکس در رابطه با دیگران با هر روش و انگیزه ای که بخواهد انجام شود از جمله مصادیق فساد و تباهی روی زمین است و باید از آن پرهیز و در جهت اصلاح آن مبادرت نمود. و مورد دیگر اینکه خدای یکتا کسانی را که حتا به نام مقدس او برای انجام مکر و نیرنگی علیه مومنین به حضرتش؛ سوگند یاد کنند را نه تنها یاری نخواهد کرد بلکه دست کم مکرشان را نیز دفع و به خودشان باز خواهد گرداند. خشم و عضب او در این خصوص جای خود دارد که از این امر باید به او و رحمت به پایانش پناه برد. به هر جهت باید فرمان او و رسولانش را برد و بر اساس آیاتش ایمان آورد و عمل صالح انجام داد تا به لطف حضرتش راهنمایی و یاری و رستگار شد. انشاءالله .

   ث )  آیه ی 50 نمل بدنبال آیات 48-49 همین سوره مرتبط با مکرِ آن نُه نفر یا نه گروه برای قتل حضرت صالح ع است که خدای یکتا بیان می دارد آنان مکر کردند مکر کردنی و ما هم مکر کردیم مکر کردنی در حالی که آنان نمی فهمیدند. و این بدان معناست که خداوند خیرالماکرین است و باید به این امر اعتقاد داشت و از کردار ناشایست مکر و نیرنگ علیه دیگران با هر قصد و انگیزه و نیتی که باشد دوری و پرهیز نمود، زیرا خداوند هر نیرنگی را توسط هر کسی که باشد از بندگانش بویژه از مومنین و اعلای آن برگزیدگانش؛ مرتفع خواهد نمود. و لذا باید به این امر ایمان آورد. آنگونه که در این خصوص و برابر کلام مقدسش از حضرت صالح ع رفع مکر آن نه نفر را نمود. البته باید دانست که بر اساس سخن مولا علی ع آمده در دعای کمیل، مکرِ خدا پنهان است ، یعنی خدای یکتا علیه کسی مکر نمی کند بلکه بر اساس دانایی اش به تمام امور از پیدا و پنهان، ار فرد و جمع و ...؛ چون به امر نیرنگ بازی هر یک از بندگانش که مشمول این مقوله باشد آگاه است، لذا آن وقت است که با مکر او مکرِ مکاران بی اثر و مرتفع و به خودشان بازگردانده می شود و فردِ مورد مکر واقع شده پس از دفع مکر توسط خداوند است که پی به این موضوع می برد که مکری علیه او شده بوده و ... اگر نبود رحمت خدا هیچ کس نمی توانست که از او دفع مکر کند و بنابراین از این جهت است که گفته می شود پس از مرتفع شدن مکر و نیرنگ ها و مطلع شدن از آن؛ باید شکر خدا را به جای آورد و بر ایمان خود از این جهت نیز افزود که خداوند مدافع او بوده است.

   ج ) آیات 51-52 نمل، عاقبت و سر انجام این نه نفر مکار از شهر و نیز قوم ثمود را میرساند که به خاطر نیرنگ و ستمگری علیه حضرت صالح ع ، مورد خشم و عذاب خداوند واقع و سپس نابود شدند و خانه هایشان نیز با آن سر سختی و محکمی ویران شد. امری که خدای یکتا می فرماید که در این امر برای قومی که بدان آگاه هستند هر لحظه نشانه ای است.

 چ ) آیه ی 53 نمل؛ که خدای یکتا روشن بیان می فرماید که تنها راه رهایی از خشم خدا و عذاب او پس از فرستادن رسولش برای قومی، همانا در سایه ی ایمان به آنچه که او دستور داده و نیز پرهیزگاری است. که مرتبط با این بحث؛ نه تنها باید از شرک به خدا و پرستش غیر او و مستکبر بودن دوری کرد؛ بلکه باید از انجام گناهان نیز ضمن مومن بودن پرهیز نمود. در واقع مومنین باید پرهیزگار نیز باشند، بدین منوال که مثلن از مکر و نیرنگ علیه دیگران و یا انجام کارهای بد، خواه دروغگویی باشد یا پیمان شکنی و سخن چینی و ... نیز بپرهیزند چرا که تبعات خود را هر یک از این اعمال دارد.

   ح ) نتیجه ی این آیات از سوره ی نمل اینکه اقوام و به طور عام انسان ها نباید در انجام کارهای بد، در قبال کارهای خوب که آثار خوب دارد شتاب به خرج دهند و به عبارتی نباید عامل کارهای بد و ناپسند باشند بلکه باید بدنبال کارهای خوب باشند. از سوی دیگر مرتبط با دیگران که خداوند یکتا عزیز و گرامی شان داشته است و به طور کلی علیه هیچ مومنی؛ نباید به نیرنگ و مکر و حیله رو بیاورند تا مثلن آبرویش ریخته یا ضایع شود و ... ، چرا که تمام اینها اعم از رو آوردن و شتاب در کارهای بد و نیز به کار بستن نیرنگ و دسیسه، عواقب و آثار بد همراه با خشم خدای دانا به تمام امور را بدنبال خود دارد. در واقع و به عبارت دیگر باید به واسطه ی تمام نعمت های الاهی داده شده؛ بدنبال اصلاح امور روی زمین بود و نه بدنبال فساد و تباهی و خرابکاری در زمین. خواه این فساد از نوع شرک به خدا باشد ( سبحان الله) و یا استکبار در برابر آیات خدا و رسولانش و خواه شتاب در انجام کارهای بد و نیرنگ سوار کردن و مکر به کار بستن علیه دیگران، که هر دو مورد اخیر به ویژه از صفات کفار قوم ثمود بوده است.

    باری؛ پس روشن می شود که سبقت و عجله در کارهای بد اعم از ستم به خود و دیگران ، نیرنگ و ... همه و همه از نمودهای تباهکاری روی زمین و از گناهان بزرگ یا کبیره است که قوم ثمود از کفارشان ، علیرغم آمدن رسول از جانب خدا و از میان خودشان برایشان- حضرت صالح ع – به خاطر همین موارد و عدم صالح شدن و کوشش برای اصلاح امور؛ مورد خشم و عذاب خداوندی واقع شدند. آخرت آنها که جای خود دارد و تنها خداوند یگانه بدان آگاه است و همانند همه، آنان را نیز در آن روز از آنچه که بودند و در این سرا انجام می دادند، آگاه خواهد کرد و جزا خواهد داد.


  

 3 ) « کذبت ثمود المرسلین. اذ قال لهم اخوهم صالح ألا تتقون. انی لکم رسول امین. فاتقوا الله و اطیعون. و ما اسئلکم علیه من اجر ص ان اجری الا علی رب العالمین. اتترکون فی ما ه?هنا آمنین. فی جنات و عیون. و زروع و نخل طلعها هضیم. و تنحتون من الجبال بیوتاً فارهین. فاتقوا الله و اطیعون. ولا تطیعوا امر المسرفین. الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون. قالوا انما انت من المسحرین. ما انت إلا بشرٌ مثلنا فأت بآیة ان کنت من الصادقین. قال هذه ناقة لها شرب و لکم شرب یوم معلوم. ولا تمسوها بسوءٍ فیأخذکم عذاب یوم عظیم. فعقروها فأصبحوا نادمین. فأخذهم العذاب ق ان فی ذالک لأیةً و ما کان اکثرهم مؤمنین. و ان ربک لهو العزیز الرحیم. (141-159 شعراء) » .

  الف ) آیه ی 141 شعراء می رساند که این قوم یعنی ثمود نیز رسولان خدا را تکذیب کردند. پس باید از این کار پرهیز نمود و در واقع به رسولان خدا بدون هیچ فرق گذاشتنی ایمان آورد که جزیی از ایمان برای مومن حقیقی بودن است.

 ب ) آیات 142-149 شعراء گویای این امر است که وقتی خداوند یکتا حضرت صالح ع را به عنوان رسول خودش و برادرشان به سوی قومش یعنی ثمود می فرستد ، بنابراین وی آنان را به پرهیزگاری فرا می خواند. اینکه برای خدا انباز قرار ندهند و غیر او را پرستش ننمایند، پیامبران خدا را تکذیب نکنند ، از گناه اعراض نمایند و .. سپس ادامه می دهد که همانند سایر رسولان خدا ، امین او به سویشان می باشد که با امانت داری کامل رسالتش را انجام می دهد و از جانب خود چیزی نمی گوید و چیزی هم از آنچه به او وحی می شود کم یا زیاد نمی کند. پس در ادامه از آنان می خواهد که تقوای الاهی داشته باشند و فرمانش را ببرند. که طی توضیحی باید گفت این بدان معناست که ما مقوله ای تحت عنوان پرهیز از غیر" الله " نداریم. سپس بدانان یادآور می شود که مزدی هم بابت کار رسالتش از آنان نمی خواهد چرا که خدایی که او را برگزیده و برای انجام رسالتش به سویشان فرستاده است، پاداش کارش را خواهد داد، همانگونه که مرتبط با رسولان پیش از او نیز اینگونه بوده و شرحش گذشت. او سپس به نعمت های الاهی داده شده به آنان و اینکه همیشه نیستند که از آنها استفاده کنند چرا که مرگ آنها را نیز فرا خواهد گرفت اشاره و در واقع قیامت و سرای دیگر را به آنان یادآوری می کند تا بلکه تقوای الاهی پیشه کنند و فرمان او را ببرند.

   پ ) آیات 150-152 شعراء به این امر اشاره دارد که حضرت صالح ع با یادآوری موارد مذکور، باز همانند آیه ی 144 به قوم خود می گوید و از آنان می خواهد که تقوای الاهی داشته باشند و فرمان او را ببرند و نه فرمان کسانی را که اسراف کارند. یعنی فرمان کسانی را که در زمین فساد و تباهی می کنند و در پی اصلاح و سامان کارها روی زمین نیستند را نبرند. توضیح اینکه به عبارت دیگر در این جا منظور از اسراف و اینکه اسراف کاران چه کسانی هستند روشن می شود.

   ت ) آیه ی 153 شعراء عکس العمل قوم ثمود به پیامبرشان حضرت صالح ع را بیان می دارد مبنی بر اینکه به او می گویند جز این نیست که تو از جادو شدگان هستی.

   ث ) آیه ی 154 بیانگر این است که این قوم در ادامه و مکمل عکس العمل خود به حضرت صالح می گویند در ضمن تو بشری همانند ما هستی، یعنی هم به لحاظ ساختار بدنی و هم به لحاظ نیازمندی هایی همچون خوردن و آشامیدن و خواب و اینها و حال اگر مدعی این هستی که راست میگویی که رسول و فرستاده ی خدا به سوی مایی و رسالت داری که ما را امر و نهی و انذار کنی ، پس یک نشانه ای برایمان از سوی خداوند بیاور تا در واقع ما رسالت تو را تایید کنیم و یا طی تصمیمی ایمان بیاوریم . به عبارت دیگر آنان همانند سایر اقوام کافرِ پیش از خود، بشر بودن پیامبرشان را توجیهی برای ایمان نیاوردن خود و طی مسیر آباء و اجدادیشان می دانسته اند.

   ج ) آیات 155-156 شعراء می رساند که بدنبال درخواست قوم ثمود، حضرت صالح ع ناقه ی الاهی را به عنوان نشانه ای برای تایید رسالتش بر آنان می آورد و سپس بدانان می گوید و اتمام حجت می کند که نه تنها نباید مانع چرا و نوشیدن آب توسط او روی زمین و آبشخور شوند بلکه نباید او را با قصد بد دنبال کنند چرا که عذاب الاهی آنان را فرا خواهد گرفت.

    برآیند آیات 154-156 اینکه وقتی در آیات مربوط به بحث از سوره های اعراف و هود در این زمینه؛ به ناقه ی الاهی به عنوان آیه ای برای قوم ثمود توسط حضرت صالح ع اشاره می شود؛ بدان معناست که برابر آیه ی 154 شعراء، این خودِ قوم ثمود از کفار به رسالت او بوده اند که از حضرت صالح ع خواستار و خواهان یک نشانه و آیه ی الاهی شده اند تا تاییدی بر رسالت الاهی اش در عین بشر بودنش باشد؛ که با این درخواست، خدای یکتا بواسطه ی آن حضرت ناقه اش را به عنوان آیه اش برای راهنمایی آن قوم قرار مید هد و البته با آنان اتمام حجت نیز می کند که باید ضمن تقوای الاهی فرمان وی را ببرند و مانع چرای ناقه به عنوان آیه ی الاهی برایشان نشوند و قصد بد هم برایش نکنند چرا که این آیه ای از سوی خدا بنا به درخواستشان است تا در واقع بدین واسطه که اسبابی برای هدایتشان است ایمان آورند و اگر نافرمانی خدا را کنند، بدانند که عذابش شامل آنها خواهد شد.

   چ ) آیات 157-158 شعراء گویای این امر است که از آنجا که این قوم فرمان رسول خدا را نبردند و ناقه را دنبال کردند پس مورد عذاب خدا واقع شدند هر چند که بامدادان و پیش از وقوع عذاب الاهی به خاطر آن ستمکاری بر خودشان یعنی پی کردن ناقة الله پشیمان شدند. به هر جهت خدای یکتا می فرماید که همانا در این داستان و عذاب قوم ثمود به خاطر ستم بر خودشان، نشانه ای است هر چند که بیشتر مردم ایمان نمی آورند. و این بدان معناست که باید به آیات خدا که توسط رسولانش تا پیامبر خاتم ص بیان و رسانده شد و همه در قرآن کریم است ایمان آورد، چه آنکه اگر کسی یا گروهی مثل قوم ثمود یا اقوام پیش از آن نافرمانی خدا را پس از آمدن آیات و هدایتش بنماید و از ستمگران و منکر آیات خدا و تکذیب کننده ی رسولانش شود؛ نتیجه اش چیزی جز مورد عذاب خدا قرار گرفتن نخواهد بود و این به همان " عزیز " و مقتدر بودن خدا در این امر مرتبط با ستمگران از هر قوم و گروهی که باشند بر میگردد. و اما همانا او در عین حال نسبت به بندگانش مهربان است و هنگامی که از سر غفلت رو به گناهان می آورند، پس برای اینکه دست از فساد روی زمین بردارند و به اصلاح امور بپردازند، برایشان رسولی را می فرستد تا آیاتش را برایشان بخواند و از غفلت بیرونشان بیاورد تا بلکه به راه راست از جانب خدا و به واسطه ی ایمانشان به خدا هدایت شوند که در واقع این به همان " رحیم " بودن خداوند بر میگردد. حال هر کس که پند گرفت و از پرهیزگاران و مومنین به او شد مورد رحم و مهربانی خدا قرار می گیرد و هرکس به پند رسولان خدا گوش نداد؛ مورد عذابش واقع می شود همانگونه که قوم کافر ثمود و اقوام پیش از او از کفارشان و تکذیب کنندگان آیات و رسولان الاهی چنین سرانجامی داشتند و لذا باید برابر کلام مقدس الاهی از آن پند گرفت و از مومنین واقعی شد. 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ