سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 30784
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


1 2 3 4 >

گفتار پنجم : نتیجه گیری پایانی

1 – اینکه از یک سو مخالفان سر سخت رسالت حضرت نوح ع به انحا و بهانه های مختلف، ملأ قوم از از کفارشان بودند و از سوی دیگر اینکه بسیاری از قوم نوح از فاسقین و تباهکاران بودند چرا که بر شرک خود علیرغم آمدن رسول خدا و خواندن آیاتش بر آنان؛ پافشاری کردند پس سرانجام کارشان غرق شدن در خشم الاهی بود:

 « و قوم نوح من قبل ص انهم کانوا قوماً فاسقین. (46 ذاریات ) » .

 آن هم بدان خاطر که علاوه بر فاسق بودن، ستمگر و سرکش و طغیانگر و در واقع مومن به طاغوت هم بودند، یعنی تکذیب رسول خدا و آیاتش را می کردند و به او افتراهایی می بستند و تهدید به سنگسارش می کردند و ... :

 « و قوم نوح من قبل ص انهم کانوا هم اظلم و اطغی. (52 نجم) ».

   و دیوانه اش خواندند و لذا چون زجر و سختی بسیاری از دست آنان کشیده بود، پس از خدا یاری خواست و خداوند هم آنان را به جز آن حضرت و همراهانش که در کشتی با او بودند؛ غرق عذابش کرد: ذکر آیات 9-17 قمر انش.

« کذبت قبلهم قوم نوح فکذبوا عبدنا[1] و قالوا مجنون و ازدجر. فدعا ربه انی مغلوب فانتصر. ففتحنا ابواب السماء بماءٍ منهمر. و فجرنا الارض عیوناً فالتقی الماء علی امر قد قدر. و حملناه علی ذات الواح و دسر. تجری باعیننا جزاء لمن کان کفر. و لقد ترکناها آیةً فهل من مدّکر. فکیف کان عذابی و نذر. و لقد یسرنا القرآن فهل من مدّکر. (9-17 قمر) ».

نتیجه گیری آیات اخیر ( سوره ی مبارکه ی قمر ) اینکه :

الف ) باید از تکذیب کردن و دروغ شمردن رسولان الاهی پرهیز کرد چه آنکه قوم نوح اینگونه بودند و به جای گوش کردن به سخنان او که همه ناشی از وحی یعنی آیات الاهی بود؛ وی را دیوانه خطاب کرده و بسیار آزارش دادند.

ب ) اینکه آن حضرت بالاخره طاقتش طاق شد؛ پروردگار خود را خواند و این بار به وی عرضه داشت که پروردگارا؛ من سخت مغلوب قوم خویش شده ام، پس یاری ام فرما. و این بدان معنی است که در هر زمان و مکان باید تنها خدای یکتا را خواند و از او در سختی ها و ... یاری خواست، چرا که برای هیچ کس یار و یاوری جز او در دو سرا نیست.

پ ) اینکه بالاخره قوم کافر نوح همه مورد عذاب الاهی از طوفان برخاسته از آسمان و زمین به امر وی قرار گرفتند و غرق شدند.

ت ) اینکه تنها کسانی از این خشم الاهی در امان ماندند که ایمان آورده و سوار بر کشتی ساخته شده با نظارت و وحی الاهی به همراه حضرت نوح ع شدند. یعنی تصدیق رسول و آیات خدا را نمودند.

ث ) اینکه برابر آیه ی کریمه ی 14 مذکور ( سوره ی قمر ) ، روشن می شود که نه تنها کشتی مورد نظر در حضور و با مشاهده ی خداوندی و وحی او توسط حضرت نوح ع ساخته شد، بلکه با وقوع طوفان از آسمان و زمین، باز با عنایت و نظر او در آن طوفان به سلامت جریان داشت تا وقتی که به امر الاهی طوفان فرو نشست، یعنی دیگر بارشی از سوی آسمان نبود و زمین هم آبها را خورده بود؛ و لذا مسافران کشتی به امر حضرتش جل عظمته در منزلی مبارک فرو آمدند و آن کشتی هم به عنوان یک آیه برای جهانیان باقی ماند.

ج ) اینکه خدای یکتا می پرسد که حال با بیان این داستان که باید از آن پند گرفت؛ پس عذاب ما بر این قوم چگونه بود.

چ ) اینکه خدای یکتا طی آیه ی 17 این سوره (قمر) می فرماید که ما قرآن را برای یادآوری آسان گردانیدیم؛ سپس می پرسد که آیا پند گیرنده ای هست؟

   پس روشن می شود که آیات قرآن همه برای پند و اندرز است تا اینکه دچار سرانجام اقوام پیشین برابر سرگذشت های آنان که طی آیاتش آمده، به خاطر انجام گناهان از هر نوعش نشویم. و بدانیم که نتیجه ی تکذیب رسولان و آیات الاهی چیزی جز عذاب الاهی نیست.

 البته باید یادآور شد که خدای یکتا این کلام را در آیات 22 و 32 و 40 همین سوره (قمر) نیز مرتبط با سرانجام سایر اقوام پیشین هم بیان فرموده است؛ باشد که مردم و مومنین از آیات قرآن پند گیرند و دست از ستم و فساد و علو روی زمین بردارند و از مسلمانان برای خدا و مومنین به او و آیات و رسولان و فرشتگان و کتابهایش و نیز مومن و موقن به سرای دیگر باشند و به طور کلی از " تکذیب " آیات و رسولان الاهی بپرهیزند که عواقب بد خود را دارد همانگونه که برای امت های پیشین از کفار علیرغم آمدن رسولان برای آنان داشته است.

   و جان کلام اینکه این قوم به خاطر اینکه تکذیب رسولان الاهی از جمله حضرت نوح ع را نمودند؛ پس خدای یکتا هم آنان را غرق طوفان نمود و برای مردم نشانه ای قرار داد و لذا او برابر سنتش برای ستمکاران، عذاب دردناک فراهم نموده است:

 « و قوم نوح لما کذبوا الرسل اغرقناهم و جعلناهم للناس آیةً ص و اعتدنا للظالمین عذاباً الیما. (37 فرقان) ».

   نتیجه اینکه اولن نباید تکذیب رسولان الاهی را نمود و دوم اینکه باید از ظلم و ستم دوری نمود و دانست که عاقبت ستمگری این است که؛ ستمگران را عذاب دردناک خداوندی که او برای ستمکاران آماده نموده است در بر خواهد گرفت و کسی را گریزی از این امر نیست.

2 – اینکه خداوند یکتا برای کفار ، همسر حضرت نوح ع و همسر حضرت لوط ع را مثال آورده است و این بدان معناست که نسبت ها هیچ تاثیری در کاسته شدن از عذاب الاهی ندارد؛ خواه آن فرد همسر یک پیامبر الاهی باشد یا نباشد؛ چه آنکه تنها راه رهایی و رستگاری و راهنمایی شدن هر کس در شنیدن و فرمان بردن و ایمان به آیات الاهی و نه خیانت است و نه جز آن. چرا که هر کس بار خود را بر می دارد و اگر گناهکار بود هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند او را از خیانت ها و گناهانش بی نیازش کند و لذا پایان کارش آتش دوزخ است همانگونه که مرتبط با همسر این دو بنده و رسول خدا بود:

« ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط ص کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا و قیل ادخلا النار مع الداخلین. (10 تحریم) ».

 همانگونه که خدای یکتا برای مومنین؛ همسر فرعون و حضرت مریم س را مثال زده است و پایان کارشان را نیز بیان فرموده است که بهشت است:

« و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین[2]. و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین[3]. (11-12 تحریم) ».

3 - اینکه وقتی رسولان الاهی که در راس آنان حضرت نوح ع است؛ تنها و تنها آیات الاهی وحی شده بدانان را به مردم قومشان رسانده و بر آنان می خوانده اند تا ضمن ایمان آوردن، از کنندگان کارهای شایسته و از پرهیزگاران باشند؛ پس نتیجه اینکه مومنین هم باید تنها و تنها " آیات خدا " را که همه در قرآن کریم فرو فرستاده شده بر خاتم النبیین ص آمده است را ضمن عمل بدان، برای دیگر مومنین و نیز دیگر مردم بخوانند تا به ترتیب هم بر خلوص ایمان آنها افزوده شود و هم اینکه مشمولین امر دست از شرک و ستمکاری برداشته و به سوی دین بیایند و به یاری خدا وارد دین اسلام شوند. به عبارت دیگر مومنین باید فقط تبلیغ آیات و سخن پاکیزه ی خداوندی را که همه در قرآن است را بنمایند و نه سخنی جز آن را ، چرا که این تنها آیات الاهی است که " حق " است و به حق فرو فرستاده شده و به حق هم فرو آمده است و برای همه ی مردم است، پس باید برای آنان خواند تا ایمان بیاورند که هر کس اعم از مومن و غیر آن بار خود را بر خواهد داشت. و البته که ایمان به قرآن بسیار بی شمار بهتر است.

     و دیگر اینکه پیامبر ص هم همانند دیگر پیامبران الاهی پیش از خود بشیر و نذیر بوده است : « و بالحق انزلناه و بالحق نزل ق و ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا. و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا. قل آمنوا به أو لا تؤمنوا ج ان الذین اوتوا العلم من قبله اذا تتلی علیهم یخرون للاذقان سجدا. و یقولون سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا. و یخرون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا. (105-109 اسرا با توجه به آیات 110-111) ».

4- اینکه باید دانست که حجت بالغه برای خدای یکتاست و لذا باید به آنچه که او بواسطه ی پیامبرانش از آیات فرو فرستاده و همه در قرآن کریم مسطور است و بدانها برای اثبات هر چیزی احتجاج و اتمام حجت شده است، به عنوان یک مومن ایمان آورد و عمل نمود و تبلیغ آیاتش را کرد و به سوی خیر خواند و نه جز آن:

«  سیقول الذین اشرکوا لو شاءالله ما اشرکنا و لا آباؤنا و لا حرّمنا من شیء ج کذالک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا بأسنا ق قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا ص ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون. قل فللّه الحجة البالغة ص فلو شاء لهدی?کم اجمعین. (148-149 انعام) ».

   چرا که قرآن فرو فرستاده شده از سوی خداوند یکتا بر حضرت محمد ص به حق و در واقع حکمت بالغه است که در آن از هر چیزی پیرامون امور از زمان ها و مکانهای مختلف آمده است :

« و لقد جاءهم من الانباء ما فیه مزدجر. حکمةٌ بالغةٌ ص تغن النذر.( 4-5 قمر با توجه به آیات 1-8 ) » .

    و بنابراین باید به قرآن کریم به عنوان " بلاغ للناس " نگریست و آیات آن را به منظور یاری دین برای دیگران اعم از مومن و غیر آن خواند تا انشاءالله همه به یاری و گشایش او به سوی دین اسلام بیایند. آمین یا رب العالمین.

« هذا بلاغٌ للناس و لینذروا به و لیعلموا انما هو ال?ه واحدٌ و لیذکر اولوا الالباب. [4](52 ابراهیم) ».

 قرآن؛ کتابی که کلمات خداست و درک و فهم آنها پایان ناپذیر است ، پس به همین اندازه که دانش آن عطا شده است، بسنده می شود، انشاءالله که مفید فایده واقع شود.  

« لله ما فی السماوات و الارض ج ان الله هو الغنی الحمید. و لو انما فی الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله ق ان الله عزیز حکیم[5]. (26-27 لقمان) » .

 با سپاس از خداوند یکتا به خاطر تمام نعمت هایش از جمله عطا کردن دانش کتاب و آموختن کتاب و حکمت؛ و درود بر محمد و آل محمد ص و نیز تشکر از پدر و مادرم به خاطر دعاهای خیرشان و همچنین تشکر از همسر و فرزندانم به خاطر همراهی و شکیبایی شان. انشاءالله که خدای یکتا در این ماه بر خیر و برکت، مفاسد مسلمین را اصلاح و مومنین را بر حرکت کردن بر اساس آیات قرآن، بیش از پیش یاری فرماید. آمین یا رب العالمین.

سید رضا شفیع اف

21/خرداد/ 1396 مصادف با شانزدهم رمضان المبارک.


 

[1] - برابر این بخش از آیه ی کریمه روشن می شود که حضرت نوح ع ، تنها رسول و فرستاده ی خدا برای قومش نبوده است بلکه بنده ی وی هم بوده است. یعنی آنچه که ما در تشهد نمازهای شبانه روز پنجگانه ی خود پس از گواهی به یگانگی خداوند، برای حضرت ختمی مرتبت ص می خوانیم: و اشهد ان محمداً عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. پس رسولان خدا ، نخست بنده ی او و سپس فرستاده ی او بوده اند که یکی از حکمت های قرار داده شدن نماز و تاکید بر خواندش در اوقات خود از شبانه روز ؛ گواهی به این امر به عنوان یک مومن به خدا و مسلمان برای اوست. والله اعلم.

[2] - اینکه برابر این آیه ی کریمه همانطور که اشاره شد بر می آید که مومنین باید آرزوها و نیازهای خود را و نیز رهایی از دست ستمگران را از خدای یکتا و صد البته که تنها از او بخواهند و نه جز او.

[3] - و این آیه ی کریمه می رساند که زنان مومن باید عفیف و پاکدامن و پرهیزگار نیز باشند .

[4] - برگردان فارسی: این قرآن عظیم، حجت بالغ برای همه ی مردم است تا مردم از آن پند گرفته و بدان وسیله بیم داده شوند و تا اینکه بدانند که او خدای یکتاست و نیز برای این است که صاحبان خرد به وسیله ی این کتاب متذکر و یادآور حقیقت امور شوند.

 پس روشن می شود که مومنین باید تنها و تنها آیات این کتاب را که همه حق است را چراغ راه خود در همه ی مراحل زندگی قرار داده و برای دیگران نیز بخوانند و تبلیغ آیاتش نمایند و نه کتابی جز آن را. اگر می خواهند که به حکمت و موارد مطرح شده در این آیه پی ببرند و یادآور حق شوند. که همانا تکذیب آیات الاهی و یا اعراض از آنها، تبعات خود را خواهد داشت همانطور که مرتبط با قوم نوح و اقوام پس از او اینگونه بوده است.

[5] - هر آنچه که در آسمانها و زمین است همه برای خداست و خدا ذاتش بی نیاز و ستوده است. و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه ی هفت دریای دیگر مرکب گردد باز نگارش کلمات خدا نا تمام بماند که همانا خدا عزیز و حکیم است.


  

و بدینگونه است در این زمینه و مرتبط با رسالت حضرت نوح ع آیات زیر:

پ / 4 ) « و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه فقال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره ج افلا تتقون. فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلکم یرید ان یتفضل علیکم و لو شاءالله لأنزل ملائکة ما سمعنا بهذا فی آبائنا الاولین. ان هو الا رجل به جنة فتربصوا به حتی حین. قال رب انصرنی بما کذبون. فاوحینا الیه ان اصنع الفلک بأعیننا و وحینا فاذا جاء امرنا و فار التنور فاسلک فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول منهم ص و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا ص انهم مغرقون. فإذا ستویت انت و من معک علی الفلک فقل الحمد لله الذی نجّانا من القوم الظالمین. و قل رب انزلنی منزلا مبارکاً و انت خیر المنزلین. ان فی ذالک لایات و ان کنا لمبتلین.( 23-30 مومنون ) ».

   آنچه که به طور گزیده از این آیات کریمه مکمل موارد قبلی بر می آید به شرح زیر است:

1 ) اینکه خدای یکتا حضرت نوح ع را به سوی قومش و نه قومی دیگر به رسالت فرستاده و او هم قوم خود را به یکتا پرستی و دوری از شرک فرا خوانده است.

2 ) اینکه این سردمداران آیین شرک قوم او یعنی همان ملأ به لحاظ بت پرستی بودند که موضع مخالف با رسالت حضرت نوح ع گرفتند و به انحای مختلف پرچم مخالفت بر افراشتند؛ چونکه منافع و مصالح خود را که بر پایه ی نادانی مردم از پیراوانشان به لحاظ پیروی کورکورانه ی بدون چون و چرا از اینها در پرستش بت های پنجگانه بود را در خطر نیست و نابودی می دیدند؛ بنابراین به پیروانشان علاوه بر موارد قبلی گفتند که او هم بشری مثل ماست که بدنبال برتری جویی است و چنانچه خداوند می خواست فرشتگانی را به رسالت برای ما می فرستاد و البته پس از آن اضافه کردند که نوح ع دیوانه است[1] و لذا باید تا زمانی معین او را به حال خود واگذار نمایید.

    پس روشن می شود که نخستین مخالفان حق به واسطه ی رسولان حق جل عظمته، متولیان آیین شرک و کفر بوده اند و پیراوان خود را با دلایل و توجیهات گوناگون اما عامه پسند برای باز داشتن آنها از گرویدن به حق و رسول و آیات حق قانع می کرده اند و در واقع مانع ایمان آوردن آنها ضمن اندیشه بر روی سخنان فرستاده ی خدا می شده اند به نحوی که بدون هیچ اندیشه ای روی آن دلیل یا دلایل کافران از ملأ ؛ از آنجا که به عبارتی از بدیهیات است آنها را بپذیرند و هر چه آیات الاهی بیشتر بر آنان خوانده می شود باز توجیهات دیگر بیاورند ، مواردی مثل اینکه او بشری مثل شماست، دنبال برتری جویی بر شماست، دیوانه است، اگر خدا می خواست فرشته ای را به رسالت می فرستاد[2] و ... در حالی باید بر روی گفته های فرد مدعی اندیشه می شد و بشود و روشن است که کسی که به طور سنتی و کورکورانه ، پیروی امور و گفته ها را بنماید؛ نتیجه اش چیزی جز سیر قهقرایی نیست و نخواهد بود.

3) اینکه به خاطر این مخالفت ها و موضع گیری های نادرست و ناروا؛ پس از این است که خداوند یکتا به حضرت نوح ع وحی می کند تا در حضور حضرتش و آنچه که در این زمینه به وی وحی می کند، کشتی مورد نظر را بسازد و برای رهایی از عذابش هنگام وقوع فوران و جوشش تنور و بارش طوفان به همراه مومنین ضمن برداشتن جفت هایی از هر نوع از جانوران؛ سوار بر آن شوند و با او نیز در باره ی ستمگران در این هنگامه یعنی خشم الاهی ( فرزندش و یا دیگر کفار ) سخنی نگوید چرا که از غرق شدگانند[3].

    پس روشن می شود که حضرت حق جل عظمته پیش از وقوع عذابش؛ نه تنها طی رسالت حضرت نوح ع با قومش اعم از خویشان و غیر آن طی آیاتش اتمام حجت کرده بود تا از مشرکین و گناهکاران و تکذیب کنندگان آیات او و رسولش نباشند؛ بلکه پس از ساخته شدن کشتی و امر به سوار شدن او و دیگر مومنین ضمن برداشتن جفت هایی از حیوانات؛ چرا که عذاب وعده داده شده ی او نزدیک است؛ به حضرت نوح ع وحی شده بوده که با وی هنگام رخ دادن خشمش پیرامون هیچ یک از ستمگران سخنی نگوید. در حالی که آن حضرت از این بخش از وحی الاهی غافل و برابر احساساتش یعنی تعلق خاطرش به فرزندش و در واقع نسبت فرزند و پدری از خدا می خواهد که او را نجات دهد؛ امری که خدای یکتا به وی گوشزد می نماید که او را پند می دهد که از نادانان نباشد. یعنی برابر همین بخش از آیه ی کریمه مربوطه خدای یکتا به وی از پیش گفته بوده است و در واقع او را دانای به این امر کرده بوده است که نباید در باره ی ستمگران، هر کس که می خواهد باشد با او سخنی داشته باشد. چرا که آنان همه از غرق شدگانند مگر کسانی که بر کشتی سوارند.

4ـ اینکه برابر آیات 28-29 سوره ی مذکور یعنی مومنون روشن می شود که خدای یکتا به حضرت نوح ع مواردی را یادآور شده و به وی وحی کرده است تا همانطور بگوید و از او بخواهد و این بدان معناست که انسان و به ویژه مومنین باید برابر آیات الاهی وحی شده به حضرت محمد ص که همه در قرآن مجید است ضمن گوش فرا دادن و فرمان بردن، عمل نمایند و نه سخنی جز آن. چرا که آیات الاهی همه بر اساس دانش است و تا به کسی وحی نشود[4] یا دانش آن داده نشود، هیچ کس نمیداند که خداوند کیست و چگونه باید او را خواند و پرستش کرد و ... خلاصه اینکه تمام اینها از فضل و منت های الاهی بر بندگانش است که باید قدر دانسته شود، همانگونه که او به حضرت نوح ع برابر این آیات می فرماید که در حضورش و به وحی اش کشتی بسازد، چرا که قرار است این کشتی مامن و پناهگاه آن حضرت و همراهانش و هر آنچه در آن و سوار بر آن است هنگام وقوع عذاب الاهی باشد و نیز همانگونه که به او می فرماید که هنگامی که سوار بر کشتی شد چه با او بگوید؛ بگوید که: "  ستاش برای خدایی است که آنها را از دست ستمکاران رهایی بخشید ". و اینکه از خدا با گفتن آن به حضرتش بخواهد که : " به خاطر خیر المنزلین بودنش، به منزلی مبارک برساندش " ، امری که در آیه ی 48 سوره ی مبارکه ی هود واقع شده است و ذکر آن رفت.

    و تمام اینها یعنی اینکه مومنین باید به خاطر فضل و رحمت های الاهی ، شکر گزار خدا باشند و دوم اینکه امور خیر را برای فرو فرستاده شدنش توسط خداوند؛ از او با گفتن به او و خواندنش بخواهند و او را خیر المنزلین بدانند و نه کسی جز او را و این را بدانند که برابر آیه ی 30 سوره ی مبارکه ی مومنون، او هر لحظه آزمایش کننده ی انسان ها به لحاظ شکر گزاری و ایمان و پرستش او و     خواستن از او و خواندنش و ... است. امید اینکه سر بلند بیرون آییم. آمین یا رب العالمین.: « بسم الله الرحمن الرحیم. الم. أحسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم ص فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین. ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون. من کان یرجوا لقاءالله فان اجل الله لأت ج و هو السمیع العلیم. و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ج ان الله لغنی عن العالمین. (1-6 عنکبوت ) ».  

پ / 5 ) « کذبت قوم نوح المرسلین. اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون. انی لکم رسول امین. فاتقواالله و اطیعون. و ما اسئلکم علیه من اجر ص ان اجری الا علی رب العالمین. فاتقوا الله و اطیعون. قالوا أنؤمن لک واتبعک الارذلون. قال و ما علمی بما کانوا یعملون. ان حسابهم الا علی ربی ص لو تشعرون. و ما انا بطارد المؤمنین. ان انا الا نذیر مبین. قالوا لئن لم تنته یا نوح لتکونن من المرجومین. قال رب ان قومی کذّبون. فافتح بینی و بینهم فتحاً و نجنی و من معی من المؤمنین. فانجیناه و من معه فی الفلک المشحون[5]. ثم اغرقنا بعد الباقین. ان فی ذالک لآیة ص و ما کان اکثرهم مؤمنین. و ان ربک لهو العزیز الرحیم. ( 105-122 شعراء) ».

 برآیند این آیات کریمه اینکه :

1 – خدای یکتا از حضرت نوح ع به عنوان "برادر" برای قومش به هنگام رسالتش یاد کرده است. یعنی او کسی بوده که پیش از رسالت، سالیانی را در بین قومش می زیسته است و با آنها معاشرت داشته و لذا از این منظر برادرشان به حساب می آمده است و خداوند هم کسی را از قومی دیگر برایشان به رسالت نفرستاده است. به عبارت دیگر و برابر این آیه ی کریمه می توان پی برد که افراد یک قوم با زبان و فرهنگ مشترک و ... دارای رابطه ی سببی خواهر و برادری می باشند و لذا وقتی برایشان رسولی از جانب حق آمد و آیاتش را برایشان خواند لازم است که باز به عنوان همان برادرشان به وی نگاه کنند و روی سخنان او که آیات وحی است بیندیشند و .... از مومنین گردند و ... – والله اعلم - اما نکته ی بارزتر از این واژه اینکه؛ کاملن بر می آید که رسولان و بر گزیدگان خدا که از آنها از جمله حضرت نوح ع به عنوان " برادرشان " یاد می شود؛ همه از مردان بوده اند.

2 – اینکه قوم او از هنگامی که برادرشان حضرت نوح ع بدانان گفت که تقوای الاهی پیشه کنند و دست از شرک و بت پرستی بردارند و فرمان او را که فردی امین و درست گفتار در بیان آیات الاهی برایشان بدون هیچ کم و کاست و یا دخل و تصرفی است را ببرند و بدانند همین که بابت این رسالت از آنان مزدی نمی خواهد چرا که پاداشش با خداست می تواند دلیلی و حجتی آشکار برای صدق رسالتش و رسول الاهی بودنش باشد.

3 – اینکه قوم حضرت نوح ع، دلیل ایمان نیاوردن شان به او و سفارش به تقوای الاهی و فرمان بردنش را در این دانستند که پیروانش افرادی زبون و ضعیف هستند و این بدان معناست که این بخش از جانب همان ملأ کافر قوم و یا همان بزرگان آیین بت پرستی به عنوان " اراذل " طرح و بیان گردیده است تا پیروانشان را در همان نادانی خود نگه دارند. در حالی که موردی همچون این دلیل غیر موجه نمی توانسته و نمی تواند مانع از شنیدن سخنان حق و فرمان بردن از آن شود که مسلمن راهنمایی شدن به سوی راه راست و رستگاری از جانب خدا را برای چنین کسانی در پی دارد.

4 – امری که حضرت نوح ع بدانان یادآور می شود که نه تنها از کار همین افراد به اصطلاح آنان، زبون و ناتوان و اراذل؛ بی اطلاع و ناآگاه است، چرا که تنها خدای یکتا بدان داناست، بلکه حساب آنها هم با پروردگارشان است و از هم از این جهات طرد کننده ی آنها نیست چرا که رسالت او این است که بیم دهنده ی آشکار برای همه باشد و لذا این رسالت و بیم دادن او همه ی قومش را در بر می گیرد. حال هر کس ایمان آورد و تقوای الاهی را پیشه کرد و فرمان حضرتش را برد؛ باز حساب و کتابش با خداست.

5 – اینکه وقتی آن حضرت این همه دلیل را برابر آیات الاهی می آورد تا بلکه قومش ایمان بیاورند، نه تنها بیشرشان با ذکر دلایل نا موجهی که رفت ایمان نمی آورند بلکه دست آخر و یا بالاخره او را تهدید می کنند که چنانچه دست از بیان آیات الاهی بر ندارد، او را " سنگسار " خواهند کرد.

6 – اینکه پس از این است که آن حضرت به خاطر این اعراض ها با علل غیر موجه و تکذیب ها و تهدید کردنش؛ از خداوند می خواهد که گشایشی برایش قرار دهد و او و مومنین با وی را از دست ستمگران و دروغ شمرندگان آیاتش و رسالتش نجات دهد؛ و لذا خداوند هم دعایش را اجابت می کند و او و همراهانش را با کشتی که طرز ساخت آن را به وی یاد داده و وحی کرده و بر آن نظارت داشته بود، رهایی می بخشد و هر کس را که بیرون از آن کشتی بوده را غرق می نماید و آن را یک نشانه ای می داند هر چند که بسیاری از مردم ایمان نمی آورند[6].

7 – اینکه خدای یکتا با بیان این داستان و سرانجام آن که آن حضرت (نوح ع ) و همراهانش از مومنین بواسطه ی آن کشتی که از الطاف الاهی بود رهایی یافتند و بقیه ی قومش غرق عذاب الاهی شدند؛ می خواهد گوشزد نماید که او هر لحظه " عزیز " است و دوست دارد که بندگانش از طریق رسالت رسولانش و آیاتش که همه در قرآن کریم است ایمان بیاورند و چون راه تکذیب و کفر و اعراض را در پیش می گیرند و شرک و گناه را بر آن پافشاری می کنند؛ پس رسالت رسولانش و صبرش حدی دارد و لذا پایان کار ستمگران مورد خشم او واقع شدن است و هرکس که علیرغم آمدن حق و آیات الاهی، باز راه شرک و کفر و تکذیب آیات الاهی و رسولانش را برود؛ نتیجه اش چیزی جز نزول غضب الاهی نخواهد بود که این امر به همان " عزیز " بودن خداوند بر می گردد مبنی بر اینکه توانا بر این می باشد که چنانچه قومی فرمان رسولش را برابر آنچه که به او وحی می کند و او برای آنان می خواند و بدانان می رساند، به انحای مختلف نبردند و بر سنت پیشینیان خود پافشاری کردند؛ مورد خشم و عضبش و عبرتی برای دیگران و آیندگان قرار دهد تا اینکه مبادا دیگران راه شرک و کارهای بد را بپیمایند. سرای دیگر که از پایانش تنها خداوند یکتا از آن آگاه است و وعده ی دوزخ را برای کفار و گناهکاران داده است؛ جای خود دارد.

    از سوی دیگر هر کسی که به رسولان الاهی و آیاتش ایمان آورد و تقوایش پیشه کند و فرمان رسولش را ببرد؛ مورد رحمت الاهی واقع می شود، که این از " رحیم " بودن خدای یکتاست که هم رسولانی را برای هدایت مردم با وحی آیاتش از میان خودشان برایشان می فرستد و هم اینکه چون ایمان آوردند از خشم او در این دنیا به طرقی که خود وحی و راهنمایی می کند[7] رهایی می یابند و هم اینکه در سرای دیگر از نعمت های بهشت وعده داده شده به پرهیزگاران و مومنین به لطف حضرتش بهره مند می شوند. که همانطور که اشاره شد این از " رحیم " بودن خداوند است.


 

[1] - یعنی علاوه بر موارد قبلی که به وی نسبت می دادند، همچون اینکه نوح در گمراهی روشن است و یا اینکه او و پیروانش از مومنین از دروغگویانند.

[2] - و این بدان معناست که این گروه مخالف یا ملأ کافر قوم حضرت نوح ع ، حال از سر دانایی به امر و یا با گذر زمان و آمدن بیشتر آیات الاهی؛ بدین موضوع رسیده و اعتراف کرده بودند که خدای یگانه ای هست و سنتی دارد و رسولانی را برای انسان از اقوام گوناگون می فرستد تا به واسطه ی وحی و آیاتش یکتاپرست و پرهیزگار شوند و دست از گناهان بردارند؛ اما باز برای اینکه منافع و پیروان خود را حفظ کنند؛ لذا این دلیل را می آورده اند که اگر خدا می خواست فرشته ای را برای قوم به رسالت می فرستاد و نوح ع را که بشری همانند خود ما است. یعنی در واقع آنان به فرشتگان نیز قائل بوده اند و بنابراین آخرین شگردهای خود را برای گمراه تر کردن پیروانشان به کار می بسته اند. در حالی که این پیروان تنها آنچه بر می آید این است که این بخش از سخنان ملأ را می پذیرفته اند که نوح ع بشری مثل شماست اما روی بقیه ی سخنان آنان حتی اندیشه ای تردید روا نمی داشته اند که مگر خدایی نیز جز آنچه می پرستند هست و یا فرشتگانی هم هستند که خدای یکتا آنها را به عنوان رسول برایشان بفرستد تا آیاتش را برایشان بخواند و ...؛؟ آری اندکی اندیشه لازم بوده و هست تا انسان ها از پیروی کردن های بدون اندیشیدن دست بردارند و به حقیقت برسند. به هر جهت آنچه مسلم است این می باشد که این گروه از ملأ حقیقت را دریافته و بدان دست کم اذعان نموده بودند و لذا جایی برای این نمی مانده که مورد خشم و عضب الاهی قرار نگیرند. 

[3] - در واقع می شود اینگونه نتیجه گرفت که وقتی خدای یکتا به حضرت نوح ع می فرماید که در باره ی ستمگران با وی سخن نگوید چرا که از غرق شدگانند؛ یعنی وقتی به آن حضرت وحی می کند که او و همراهانش ضمن برداشتن جفت هایی از حیوانات؛ سوار بر کشتی مذکور شوند؛ بدان معناست که وقتی کسی از سوار شدن بر آن کشتی منع شده؛ پس دیگر جایی برای گفتگو با خدا برای پیامبرش حضرت نوح ع، حتا اگر فرزندش باشد باقی نمی ماند تا وی را بخواند و از او بخواهد که فرزندش را نجات دهد؛ زیرا که فرزند وی هم از مکذبین آیات الاهی و به عبارتی همراه با آنان از غرق شدگان بوده است.

[4] - که البته باید یادآور شد و باور داشت که وحی آیات الاهی به حضرت محمد ص به عنوان خاتم النبیین پایان پذیرفته است و آیات خدا همه در قرآن کریم است که باید خود خواند و برای دیگران نیز خواند.

[5] - پس کاملن روشن می شود که خدای یکتا تنها کسانی را از آن عذاب و طوفان نجات داده که در کشتی ساخته شده در نظرش و به وحی اش بوده اند و نه هیچ کس دیگر را. به عبارت دیگر تنها این کشتی محل امنی به اراده ی خداوندی برای دور ماندن از خشم الاهی به خاطر تکذیب آیاتش توسط کافرین و مکذبین قوم نوح بوده است.

[6] - « لقد نادی?نا نوح فلنعم المجیبون. و نجیناه و اهله من الکرب العظیم. و جعلنا ذبته هم الباقین. و ترکنا علیه فی الاخرین. سلام علی نوح فی العالمین. انا کذالک نجزی المحسنین. انه من عبادنا المؤمنین. ثم اغرقنا الاخرین. (75-82 صافات) » .

    این آیات کریمه می رساند که مومنین باید خدای یکتا را و تنها او را بخوانند و نه غیر او را، تا مورد اجابت دعا از سویش قرار گیرند؛ همانگونه که حضرت نوح ع به خاطر تکذیب بسیاری از قومش، او را ندا در داد و خدا هم اجابتش کرد و آنان را از بلای بزرگ به واسطه ی آن کشتی نجاتشان داد و نسل شان را باقی گذاشت و بقیه را غرق نمود. و علاوه بر این ها اینکه خدای یکتا تمام این اجابت دعا و ... را به خاطر نیکوکار و از مومنین بودن حضرت نوح ع می داند و این بدان معناست که اجابت دعاها و بقای نسل هر کس در گرو محسن و مومن بودن افراد است و نه جز آن. یعنی ایمان به خدا و آیاتش و ... در راه او گام برداشتن برای رفع شرک و ظلم و کفر بر اساس آیاتش و نه جز آن که همانطور که بارها اشاره شد تمام آیات خدا در قرآن کریم آمده است. کتابی محکم و حکیم که بر حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است. و دیگر اینکه خدای یکتا بر او در جهانیان درود و سلام می رساند، امری که مومنین نیز در نمازهای پنجگانه در بخش سلام نماز به زبان جاری می کنند و بر خودشان و بر بندگان شایسته ی خدا که حضرت نوح ع یکی از آنهاست سلام می فرستد و پایان بخش این مطلب اینکه خدای یکتا تصریح می فرماید که حضرت نوع ع از بندگان مومن او بوده است و لذا هر کس در پی رهایی و راهنمایی و رستگار شدن است لازم است که از مومنین باشد.

[7] - همانند حضرت نوح ع و پیروانش که به امر و وحی خدا با کشتی مذکور از دست ستمکاران و عذاب الاهی رهایی یافتند.


  

پ/ 2 ) « واتل علیهم نبأ نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بآیات الله فعلی الله توکلت فأجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی و لا تنظرون. فان تولیتم فما سألتکم من اجر ص ان اجری الا علی الله ص و امرت ان اکون من المسلمین. فکذبوه فنجیناه و من معه فی الفلک و جعلناهم خلائف و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا ص فانظر کیف کان عاقبة المنذرین. (71-73 یونس ) » .

    نتیجه ی این آیات کریمه اینکه:

1 ) نباید در برابر آیات خدا که توسط رسولش خوانده می شود هیچ تکبر و خودخواهی ایی داشت.

2) اینکه توکل و تکیه ی هر مومنی ( وقتی رسولان خدا از جمله حضرت نوح ع اینگونه بوده اند) باید بر خدای یکتا باشد و مکر مکاران را ضمن یادآوری به آنان به خدای یکتا به عنوان خیر الماکرین واگذار کرد که عاقبت کارها دست اوست.

3 ) اینکه یکی از نشانه های رسولان الاهی و برگزیدگان او این است که بابت رساندن و خواندن آیاتش بر مردم از آنان مزد نمی خواسته اند چرا که پاداش کارشان را خداوند خواهد داد. اما نکته دوم از این مطلب اینکه باید به این امر توجه داشت که در امر ترویج و تبلیغ دین آن هم بر اساس آیات قرآن کریم، مزد خواستن از مردم و مخاطبین جایی برابر کلام مقدس خداوندی ندارد.

4) اینکه همانگونه که به پیامبران دستور داده شده که از مسلمانان باشند، پس مومنین هم باید به تبعیت از این امر از مسلمانان باشند؛ یعنی تسلیم اوامر خداوند و آیات او ضمن مومن بودن به آنها. و اسلام یعنی این. بدین معنی که کاری خلاف دستورات خداوند پس از آمدن حق ننمایند. هر چند که نباید خلاف عقل نیز عمل کرد. چه آنکه خدای یکتا در جای جای قرآن بر خردورزی روی آیاتش اعم از آفرینش و کلامش تصریح فرموده است.

5 ) اینکه تنها حضرت نوح ع و مومنین همراه او رهایی یافتند و بقیه که از دروغ شمرندگان آیات الاهی و بیرون کشتی نوح ع بودند؛ همه مورد خشم خدا واقع و غرق شدند[1]. به تعبیر دقیقتر اینکه در آن زمان یعنی آمدن خشم و عذاب الاهی، تنها جایی که از این خشم و عذاب خدا در امان بود کشتی مذکور بود و هر کس در غیر این مکان و این وسیله ی امن و نجات بود همه به خاطر گناهانشان و ستمگری بر خودشان به خاطر فرمان رسول الاهی را نبردن؛ غرق شدند. و این بدان معناست که دروغ شمردن و تکذیب آیات الاهی و رسولان او، نتیجه اش مورد خشم خدا قرار گرفتن است. پس لازم است به آیات الاهی گوش فرا داد و از بیم شدگان و منذَرینی نبود که به خاطر تکذیب آیات الاهی مورد خشم او قرار گرفته و می گیرند.

پ / 3 ) « و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه انی لکم نذیر مبین. ان لا تعبدوا الا الله ص انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم. فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما نری?ک الا بشراً مثلنا و ما نری?ک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین. قال یا قوم ارایتم ان کنت علی بینة من ربی و آتانی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها و انتم لها کارهون. و یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ص ان اجری الا علی الله ج و ما انا بطارد الذین آمنوا ج انهم ملاقوا ربهم ولکنی اری?کم فوما تجهلون. و یا قوم من ینصرنی من الله ان طردتهم ج افلا تذکرون. و لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول انی ملک و لا اقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا ص الله اعلم بما فی انفسهم انی اذا لمن الظالمین. قالوا یا نوح قد جادلتننا فاکثرت جدالنا فأتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین. قال انما یأتیکم به الله ان شاء و ما انتم بمعجزین. و لا ینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم ج هو ربکم و الیه ترجعون. ام یقولون افتری?ه ص قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریءٌ مما تجرمون. و اوحی الی نوح انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن فلا تبتئس بما کانوا یفعلون. واصنع الفلک بأعیننا و وحینا و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا ج انهم مغرقون. و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملاٌ من قومه سخروا منه ج قال ان تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون. فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم. حتی اذا جاء امرنا و فار التنور قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن ج و ما آمن معه الا قلیل. قال ارکبوا فیها بسم الله مجری?ها و مرسی?ها ج ان ربی لغفور رحیم. و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی نوحٌ ابنه و کان فی معزل یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین. قال سئاوی الی جبل یعصمنی من الماء ج قال لا عاصم الیوم من امرالله الا من رحم ج و حال بینهما الموج فکان من المغرقین. و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی وغیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی ص و قیل بعدا للقوم الظالمین. و نادی نوحٌ ربه فقال رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین. قال یا نوح انه لیس من اهلک ص انه عمل غیر صالح ص فلا تسئلن ما لیس لک به علم ص انی اعظک ان تکون من الجاهلین. قال رب انی اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لی به علم ص و الا تغفرلی و ترحمنی اکن من الخاسرین. قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک ج و امم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب الیم. تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ص ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا ص فاصبر ص ان العاقبة للمتقین.(25-49 هود) ».

 نتیجه ی این آیات با نظر داشت آیات 59-64 سوره ی اعراف اینکه :

1 ) اینکه حضرت نوح ع پس از برانگیخته شدن به رسالت توسط خداوند و فرستاده شدن به سوی قومش به آنان می گوید که او " بیم دهنده ی آشکار " برایشان است. پس روشن می شود که حضرت نوح ع " منذِر " بوده است.

2 ) اصل رسالت آن حضرت همانطور که اشاره شد این بوده که به آنان بگوید که تنها یکتاپرست باشند؛ یعنی فقط " الله " را بپرستند چرا که او بر آنان به عنوان بیم دهنده ی آشکار، نه تنها از عذاب روز بزرگ که از عذاب روز سخت و دردناک نیز می ترسد. یعنی همان فرو آمدن خشم الاهی به خاطر گناهانشان و تکذیب آیات الاهی و پافشاری بر شرک و ...

3 ) اینکه کفار و ناسپاسان از گروه ملأ یا دانشمندان دینی قوم نوح ع ( آیین بت پرستی )، نه تنها برابر آیه ی 60 سوره ی مبارکه ی اعراف، آن حضرت را اینگونه به شمار می آورند و می گویند که او در گمراهی روشن است؛ بلکه در این بخش از داستان باز در ادامه ی مخالفت خود و در واقع برای نگه داشتن پیروان کور دلشان بر همان روش و آیین بت پرستی و از دست ندادن موقعیت و جایگاه خویش، وقتی که حضرت نوح ع پس از دعوت به یکتا پرستی به قومش می گوید و آنان را از عذاب روز دردناک می ترساند، به آن حضرت می گویند که ما تو را مثل خودمان بشری بیشتر نمی بینیم و از سوی دیگر اینکه تنها یکسری آدم های بی قدر پیرو تو شده اند در حالی که شما نه تنها بر ما هیچ فضیلت و برتری ایی ندارید؛ بلکه از دروغگویانید. چنانچه دقت شود یک جا این بخش از ملأ قوم نوح، وی را وقتی قوم خود را به سوی توحید میخواند در گمراهی روشن بودن خطابش می کنند و در اینجا از دروغگویان. یعنی آنان برای ایمان نیاوردن مردم کوردل و پیرو رسوم پدران خود؛ از هر افترایی به رسول خدا دریغ نمی کنند.

    پس همانگونه که روشن شد " ملأ " یا عالمان دینی کافر قوم نوح ع برای توجیه و تداوم کفرشان و یا گمراه تر کردن پیروانشان و نگه داشتن آنان در پیروی کورکورانه از ایشان، بدان خاطر که هر باری آن حضرت با آیاتی جدید با آنان سخن می گوید؛ می آیند و مسایلی همچون " بشری مثل ما " و اینکه پیروان نوح ع از " اراذل " و افراد ضعیف هستند و لذا این ها از نظر آنها چیزهایی نیست که مایه ی برتری آن حضرت و پیروانش بر آنان شود را مطرح کرده و به میان می کشیده اند. یعنی قائل به اینکه خدا برگزیدگانی از نوع بشر برای خودشان دارد تا آیاتش را برای قومشان بخوانند و از گمراهی شرک و گمان و کفر به لطف خدای نجاتشان دهد نبوده اند؛ و اگر قائل به این امر بوده اند دست کم برای تامین امیال دنیایی خود و از دست ندادن پیروان کوردل خود این توجیهات عوام فریبانه ی ناشی از پیروی هوای نفس خود را به تناسب هر بار انجام رسالت حضرت نوح می آورده اند.

4 ) اینکه باید به بنیات لاهی ایمان آورد و آیات خدا را رحمتی از سوی او برای راهنمایی شدن به راه راست دانست و در قبال آنها کوردل نبود.

5 ) و اما نکته ی دیگر اینکه باز نباید در قبال ترویج و تبلیغ آیات الاهی از مردم مزدی خواست و باید همانند رسولان خدا و به پیروی از آنها باور داشت که مزد خواندن آیات قرآن که تنها وسیله و راه هدایت و رستگاری است با خدای یکتا می باشد.

6 ) اینکه سر و وضع و اوضاع مالی و فقر و این موارد و به تعبیر قرآنی که ملأ از کفار قوم برای پیروان حضرت نوح ع به عنوان " اراذل " به کار برده اند نمی تواند و نباید مانعی برای ایمان آوردن به خدا و آنچه او بدان دستور داده است و از پیروان پیامبر خدا بودن گردد. و لذا کسی حتی اگر پیامبر خدا باشد، حق راندن چنین مومنینی را ندارد، همانگونه که حضرت نوح ع اینگونه بوده است؛ زیرا که اگر کسی مومنی را به خاطر ضعف مالی و .... برای به دست آوردن دل دیگران اعم از پولدار و ... براند و دور و طرد کند؛ نتیجه اش این است که برای عامل به این امر هیچ یار و یاوری جز خدای برایش نخواهد بود و از سوی دیگر اینکه باید ایمان داشت که هر کس بالاخره روزی پروردگارش را ملاقات خواهد کرد. پس باید به لقای او و آن روز ایمان داشت. در واقع ایمان افراد به خدا و از مومنین بودن، به سر و وضع و ظاهر و شغل و مرتبه ی علمی و دارایی زیاد داشتن و این ها نیست؛ بلکه به تقوا و ایمان برابر کلام مقدس الاهی آمده در قرآن و انجام کارهای شایسته است.

7 ) اینکه برابر آیه ی کریمه ی 31 سوره ی مذکور، این تنها خدای یکتاست که صاحب خزائن و گنجینه هاست و غیب را می داند و هیچ کس دیگری بر این امور نه ادعایی می تواند داشته باشد و نه توانایی ایی؛ همانگونه که حضرت نوح ع به عنوان اولین پیامبر اولواالعزم خدا به این مهم اشاره و اقرار کرده است که او هم بشری مثل قومش است و ادعای فرشته بودن هم ندارد و گذشته از این ها از اینکه در درون و دل هر یک از پیروانش از مومنین ، یعنی همان کسانی که ملأ کافر از قومش آنان را اراذل می خوانند، چه هاست و چه میگذرد نیز دانشی ندارد و تنها خدای یکتا از این امر و احوالات بیرونی دور از چشم افراد و درونی شان آگاه است و بنابراین بدانان خیر عطا کرده و بر دیگران فضیلت و برتری شان داده است.

     پس روشن می شود که پیامبران خدا هم از درون انسان های دیگر خبر و دانشی ندارند مگر آنچه که خدا دانشش را به آنها عطا نموده باشد، و از سوی دیگر اینکه تفضل الاهی شامل مومنین می شود چرا که این تنها او است که از دل آنها و هر کس دیگر آگاهی دارد و این خیر و فضل الاهی مشروط به مال و منال و جایگاه اجتماعی و ... نیست بلکه به ایمان فرد و اینکه چقدر در نهان و دور از چشم مردم بدان عامل و نیز به قلبش آن را پذیرفته و بدان پایبند باشد و پرهیزگاری را پیشه ی خود نموده باشد بر می گردد. والله اعلم

 8 ) اینکه برابر آیات 32-35 مذکور ( هود ) روشن می شود که حضرت نوح ع با قومش از ملأ و غیر آن از کفار و بت پرستان، آنگونه که خودشان اعتراف کرده اند؛ مجادله کرده تا بلکه ایمان بیاورند و از عذاب الاهی به دور باشند، اما آنها نه تنها ایمان نمی آورده اند بکه هر چه حضرت نوح ع ایشان را انذار می کرده و از خشم و عذاب الاهی روزهای بزرگ و سخت و دردناک دنیایی به خاطر کفرشان و ستمکاری بر خودشان می ترسانده است؛ تازه آنها گستاختر شده به آن حضرت می گفته اند که جدال با ما را در سایه ی رسالتت بس کن و آن عذابی که به ما وعده می دهی را برایمان بیاور. یعنی آنها خود را از عذاب الاهی ایمن می دانسته اند. والله اعلم. درحالی که هرکس باید به این امر با توجه به آیات الاهی ایمان بیاورد که وعده ی الاهی حق است و هیچ کس را از عذاب او وقتی که بیاید هیچ امان و ایمنی نیست پس باید از مومنین و البته که از مومنین حقیقی و راستین باشیم.

    نکته ی دیگر اینکه قوم نوح از کفار طی مخالفت و البته با توجیهی دیگر برای بی تاثیر نمودن تلاشهای حضرت نوح ع ، آیات الاهی را یک افترا از سوی آن حضرت به خدا می دانسته اند، امری که خدای یکتا به آن حضرت فرموده تا به قومش بگوید که اگر هم چنین باشد باز بار گناه آن را خودم بر خواهم داشت و لذا شایسته و بایسته است که بر روی این آیات و بینات اندیشه نمایید و از نادانان نباشید و این سخنان مرا پند و نصیحت هایی برای خودتان به عنوان ناصح و اندرزگو بدانید و بدانید که باگشت همه به سوی اوست.

   نتیجه اینکه باید از افترا دانستن آیات الاهی ( قرآن کریم) پرهیز نمود و از مومنین راستین بود و این آیات را نصیحتی برای خود دانست. و نه از کسانی باشیم که چون بسیاری از اقوام گذشته که شرح حال آنان از جمله قوم نوح ع در قرآن آمده است و نسبت به رسولان الاهی و آنچه که از سوی خدا برای قومشان آورده بودند کافر شده و در شک و تردید بودند و لذا نتیجه ی دنیایی کار خود را دیدند. آخرت که جای خود دارد.: « ألم یأتکم نبؤاالذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود والذین من بعدهم لا یعلمهم الا الله ج جاءتهم رسلهم بالبینات فردّوا ایدیهم فی افواههم و قالوا انا کفرنا بما ارسلتم به و انا لفی شک مما تدعوننا الیه مریب. ( 9 ابراهیم با توجه به آیات 10-18) ».   

9 ) اینکه خدای یکتا به حضرت نوح ع وحی می کند که دیگر کسی به تو به جز آنانکه ایمان آورده اند ایمان نخواهد آورد و لذا از این امر هم غمگین نباش چرا که تو رسالت خود را انجام دادی . بنابراین از این جهت است که خدای یکتا به آن حضرت می فرماید تا به ساختن کشتی مذکور در حضور حضرتش و برابر آنچه که به او وحی می شود مشغول شود. و از سوی دیگر هم با او در باره ی ستمکاران بحث نکند چرا که آنان نیز از غرق شدگانند.

     این بدان معناست که چون قوم نوح ع بیشترشان در طی رسالت آن حضرت ایمان نیاوردند و تکذیب رسالت آن حضرت و آیات و بینات الاهی را به انحا و توجیهات مختلف نموده و بر بت پرستی خود پافشاری می کردند، لذا چنین مقرر شده که عذاب الاهی آنان را روی زمین در بر گیرد و بنابراین تنها جایی که از این عذاب مصون می بوده ؛ همان کشتی بوده است که روشن است که ساخت آن هم با نظارت و وحی الاهی صورت گرفته است. یعنی امری که تا خداوند به آن حضرت وحی نکرده است تا بسازد، حضرت نوح ع هم از آن نه تنها خبری نداشته است بلکه از چند و چون ساخت آن به نحوی که هم در برابر آن طوفان و بارش عظیم و امواج آن مقاومت داشته باشد؛ و هم اینکه چقدر گنجایش داشته باشد و ... نیز بی خبر بوده است. چه آنکه او تنها برابر آنچه که خداوند به آن حضرت فرموده که با وی در باره ی ستمکاران بحث نکند، چرا که از غرق شدگانند؛ می دانسته است که قومش را عذابی دردناک و بزرگ در بر خواهد گرفت به نحوی که با بارش سهمگین آسمانی همراه خواهد بود و ...

    به هر جهت حضرت نوح ع به ساختن کشتی به وحی الاهی و در حضور او سرگرم و مشغول می شود و هر چه زمان می گذرد ملأ کافر قوم او به جای ایمان آوردن با دیدن این نشانه ی الاهی که در پی آن احتمال عذابی و تحقق وعده ی الاهی برابر آنچه حضرت نوح ع گفته، هست؛ به مسخره کردن آن حضرت و مومنین همراه او سرگرم می شوند تا زمانی که  کار ساخت آن به پایان میرسد و آن حضرت برابر دستور الاهی ضمن سوار شدن بر کشتی به همراه دیگر مومنین که اندک بوده اند؛ از هر حیوانی نیز جفتی بر می دارد و از این به بعد است که عذاب الاهی به امر حضرتش با جوشش تنور[2] و بارش باران از آسمان فرا میرسد و هر که را که بیرون از این کشتی بوده است را غرق می نماید، حتا پسر آن حضرت را، چرا که او کاری ناشایست کرده بود. یعنی از مومنین نبود بلکه با کفار و بت پرستان بود به نحوی که وساطت حضرت نوح ع و در خواستش از خداوند برای نجات او یعنی فرزندش نیز نه تنها موثر واقع نمی شود بلکه به وی وحی می شود که مبادا با چنین درخواستی از نادانان باشد که پس از این است که آن حضرت هم از خداوند می خواهد که او را بیامرزد و بر او مهربانی بورزد چرا که در غیر این صورت از زیانکاران خواهد بود.[3] و این بدان معناست که هر فرد مومنی پس از هر عملی ناشایست انجام شده از روی نادانی[4]، باید از خدای یکتا درخواست آمرزش و مهربانی اش را بنماید تا از زیانکاران نباشد؛ ضمن اینکه طی تعبیری دیگر از این سخن الاهی ؛ مومنین نباید برای مشرکین از خداوند طلب آمرزش و یا نجات نمایند چرا که آنگاه از نادانان خواهند بود. حال این مشرک و یا این دعا کننده به درگاه الاهی هر کس می خواهد باشد. فقط باید آیات خدا را چراغ راه خود قرار داد و  بر دیگران خواند تا بلکه به لطف الاهی ایمان بیاورند.

   و اما در ادامه اینکه باز پس از فرو نشستن خشم الاهی به دستورش است که به حضرت نوح ع می فرماید که حال از کشتی به سلامت و برکات ما فرود آی[5]. و این بدان معناست که تا عذاب الاهی متوقف نشده و کفار قومش به کیفر اعمالشان نرسیده اند؛ هنوز بیرون کشتی جایی امن برای زندگی نیست و وقتی ایمنی بر زمین دوباره حکمفرما می شود که این مهم به حضرت نوح ع وحی شده است. پس روشن می شود که رسالت پیامبران خدا همه و همه در سایه ی وحی بوده است. یعنی آیاتی که همه در قرآن کریم ، فرو فرستاده شده بر حضرت حتمی مرتبت ص آمده است.

    نتیجه ی این بخش از بحث اینکه؛ نخست روشن می شود که تنها نسل جانورانی با آمدن این عذاب الاهی امتداد پیدا کرده که زوجی از آنها در کشتی مذکور بوده اند و بقیه به خاطر کیفر گناهان انسان، نسل شان منقرض گردیده است. والله اعلم.

    دوم و برابر داستان فرزند حضرت نوح ع روشن می شود که نسبت ها هیچ تاثیری در اینکه فردی از عذاب و خشم الاهی، دست کم در این دنیا در امان بماند، ندارد و آنچه که باعث نجات و رستگاری افراد می شود، ایمان آنها و انجام کارهای شایسته است و نه چیزی جز آن. و این داستان مرتبط با نسبت پدر و فرزندی بوده که مانع این نشده که فرزند آن حضرت به خاطر کفر، مورد خشم و عضب الاهی واقع و از غرق شدگان به همراه دیگر کفار و مشرکین و مکذبین آیاتش نشود. و لذا نتیجه اینکه باید دانست که نسبت های دیگر همچون اینکه کسی به اسم و زبان، خود را از شیعیان اهل بیت بداند؛ اما به کارهای ناشایست مشغول شود؛ جایگاهش و درصد تاثیرش روشن است. چرا که اهل بیت ع علاوه بر مومن بودن از متقین نیز بوده اند پس مومنین و شیعیان آنان نیز باید همانند آنان تقوای الاهی داشته باشند و از کارهای بد بپرهیزند که سرانجام خوبی نخواهد داشت.

    جان کلام اینکه هر کس باید برابر آیات الاهی به پیش برود و بداند که بار هیچ کس را کسی دیگر بر نمی دارد و ایمان و کفر و انجام کارهای خوب و بد هر کس برای خودش است و علاوه بر نظر، در عمل نیز باید پیرو اهل بیت در امتداد ولایت رسول خدا و خدا بود تا به هدایت و رستگاری رسید. انشاءالله

10 – اینکه برابر آیه ی 49 این سوره یعنی هود روشن می شود که داستان حضرت نوح ع و قومش از اخبار غیب بوده که به پیامبر خاتم ص که او و قوم و امتش نیز از آن تا زمان وحی به آن حضرت اطلاعی نداشته اند وحی شده است و لذا در قبال این داستان که در قرآن کریم ذکر شده است باید به عنوان یک مومن از پرهیزگاران بود که سر انجام خوب برای این گروه و شکیبایی آنان است.


 

[1] - مرتبط با آیه ی کریمه ی 64 سوره ی مبارکه ی اعراف .

[2] - به آیه ی کریمه ی 12 سوره ی قمر توجه گردد.

[3] - همانگونه که حضرت آدم ع و همسرش پس از نافرمانی ار فرمان خداوند و خوردن از میوه ی درخت ممنوعه و در واقع پیروی شیطان یعنی دشمن آشکار خود را نمودن؛ لذا از آنجا که یار و یاوری جز خداوند برای خود نمی دیدند پس از پروردگارشان برابر آیه ی 23 اعراف خواستند که آن دو را به خاطر ستم بر خودشان بیامرزد و مورد مهربانی قرار دهد چرا که در غیر این صورت از زیانکاران خواهند بود. پس دلیل اینکه چرا باید از خدای یکتا بابت ستم برخود آمرزش خواست روشن می شود. زیرا این سنتی بین پیامبران و برگزیدگان خداوند نیز بوده است که چون به خود ستم می کرده اند پس خیلی سریع از خدای یکتا درخواست آمرزش و رحمتش را می کرده اند تا از زیانکاران نباشند.

[4] - چه آنکه انجام هر گناهی در عین دانایی به گناه بودن آن و تبعاتش؛ هیچ توجیهی ندارد. هر چند که نباید از رحمت الاهی در آمرزش خواستن از او و توبه به درگاهش مبنی بر انجام ندادن چنان عمل بدی و در واقع بازگشت نکردن به عقب و در عین حال اصلاح کردن امر برای راهنمایی شدن به راه راست؛ نا امید شد.

[5] - هبوط از کشتی امن به دستور خداوند روی زمین پس از فرو نشستن خشمش بر کفار و مکذبین آیاتش و رسولش حضرت نوح ع، که این موضوع آدمی را یاد هبوط حضرت آدم و همسرش از بهشت به روی زمین به خاطر نزدیک شدن به درخت ممنوعه به واسطه ی گول وسوسه های شیطان را خوردن؛ می اندازد. ( آیه ی 38 بقره) . به عبارتی زمین دو بار محل هبوط انسان بوده است. یکی مرتبط با اولین مصداق بشر که آدم و همسرش ع باشد و دیگری مرتبط با نخستین برگزیده اش از بنی آدم یعنی حضرت نوح ع و همراهانش و آنچه که در کشتی بوده اند.


  

گفتار چهارم : رسالات حضرت نوح ع

    به طور فشرده باید گفت آنچه از سوره ی مبارکه ی نوح ع به طور اهم بر آمد اینکه مهمترین رسالت حضرت نوح ع برای قومش و در طول رسالتش این بود که آنان را به سوی توحید و یکتاپرستی و دوری از شریک قرار دادن برای او و نیز تقوای الاهی؛ ایمان به آخرت و آمرزش خواستن از خدا فرا بخواند و اینکه آنان فرمان او را به عنوان فرستاده ی خدا برایشان برابر آیاتش ببرند. اما در این گفتار به طور جزئی تر به رسالات آن حضرت و البته باز بر اساس کلام مقدس الاهی پرداخته خواهد شد تا دیده و پی برده شود که رسالت این اولین برگزیده ی خدا از نسل انسان و یا در واقع بنی آدم بر خودشان چه بوده است. انشاءالله.

 الف ) وحی

     در بخش نخست [1] مطالبی پیرامون این موضوع آورده شد و در این جا باز باید یادآور شد که رسولان الاهی در قالب وحی بوده که آیات خدا را شنیده و سپس ضمن ایمان آوردن بدانان به مردم قوم یا امت خود می رسانده اند، امری که حضرت نوح ع را نیز در بر گرفته و خدای یکتا بدان اشاره فرموده است.

« انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده ج و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و هارون و سلیمان ج و آتینا داوود زبورا. (163 نساء) ».

ب ) هدف از رسالت پیامبران الاهی

    خدای یکتا هدف از رسالت رسولانش را که حضرت نوح ع نخستین آنهاست را : " نوید و بیم " و یا " بشارت و انذار " دانسته است به نحوی که با خواندن آیات خدا بر مردم قوم و امت خویش با آنها " اتمام حجت " شود تا چنانچه راه کفر و گناه و دنیا دوستی را بر راه رشد و خیر و آخرت خواهی برگزیدند، دیگر توجیهی نداشته باشند که اگر خدا برایشان رسولانی می فرستاد تا راه رشد را از راه طغیان بدانان بنمایاند و ... پس کافر و مشرک و ... نمی شدند .

    پس نتیجه اینکه حکمت برانگیخته شدن رسولان الاهی برای اتمام حجت با اقوامشان برابر وحی و آیات خداوندی بوده است تا بدانند که ایمان و اعمال صالح؛ هدایت و رستگاری دو گیتی را برایشان در پی دارد به نحوی که بشارت آن بدانان توسط مبشر الاهی یعنی همان رسول الاهی داده شده است، همانطور که علیرغم آمدن رسول و آیات الاهی، راه گریزی از خشم خدا و عذاب او در دو سرا برای تکذیب کنندگان آیات الاهی نیست، و این یعنی همان اتمام حجت الاهی به واسطه ی رسولانش با مردم.

« و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلاً لم نقصصهم علیک ج و کلم الله موسی تکلیما. رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل ج و کان الله عزیزاً حکیما. (164-165 نساء) ».

« و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین ص فمن آمن و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. والذین کذبوا بآیاتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون. (48-49 انعام) ».

   البته باید دانست که لازمه ی تمام امور حتا برانگیخته شدن و رسالت رسولان الاهی برای انجام رسالتشان و نجات مردم از شرک و گناه و افتادن در راه یکتاپرستی و راه راست ، " هدایت " است، آن هم البته هدایت از سوی خدای یکتا. یعنی همان " الله " و نه کسی جز او. در واقع اگر هدایت الاهی برای همه ی انسانها و مردم نبوده و نباشد کسی توانایی شناختن و پیمودن راه راست را نخواهد داشت، که حضرت نوح ع نیز مشمول این امر بوده است[2]. البته ذکر این نکته ضروری است که هدایت در آیات الاهی قرآن کریم به عنوان یک ذکر برای جهانیان نهفته است همانگونه که این کتاب حکیم یعنی قرآن مجید برخوردار از نور و رحمت و ... نیز می باشد:

« ... اولائک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة ج فان یکفر بها هاؤلاء فقد وکلنا بها قوما لیسوا بها بکافرین. اولائک الذین هدی الله ص فبهداهم اقتده ق قل لا اسئلکم علیه اجرا ص ان هو الا ذکری للعالمین. (89-90 انعام با توجه به آیات 82-88) » .  

    به هر جهت باید دانست که تنها هدایت خدا، آن هدایت است[3] . زیرا که این او است که هر چیزی را آفریده و برایش اندازه ای قرار داده و هدایت کرده است[4]. و این تنها او است که به هدایت یافتگان داناتر است[5].  

پ ) رسالات حضرت نوح ع در رابطه با قومش

  پ/ 1 ) « لقد ارسلنا نوحاً الی قومه فقال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم. قال الملأ من قومه انا لنری?ک فی ضلال مبین. قال یا قوم لیس بی ضلالة ولکنی رسول من رب العالمین. اُبلغکم رسالات ربی و انصح لکم و اعلم من الله ما لا تعلمون. اَوَعجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم و لتتقوا و لعلکم ترحمون. فکذبوة فانجیناه و الذین معه فی الفلک و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا ج انهم کانوا قوما عمین. (59-64 اعراف) ».

    آنچه از این آیات کریمه بر می آید اینکه :

1) خدای یکتا حضرت نوح ع را به عنوان رسول خود به سوی قومش فرستاده است.

2) اینکه آن حضرت برابر رسالتش به قومش گفته است که تنها (الله) را بپرستند چرا که خدایی جز او برایشان نیست. [6]

3) اینکه اگر به سخن او گوش فرا ندهند و غیر "الله" را بپرستند عذاب بزرگ الاهی که او نیز از آن برایشان می ترسد، آنان را فرا خواهد گرفت. یعنی همان خشم خداوندی به خاطر ستم بر خودشان و فرمان نبردن از برادرشان نوح ع که در عین حال رسول الاهی نیز برایشان هست.

4) اینکه مخالفان رسالت الاهی حضرت نوح ع، گروهی کافر از قومش بوده اند که چون جایگاه و منافع خود را به عنوان دینمداران و یا سردمداران دینی قومشان که بر نادانی مردم و پیروی کورکورانه ی آنها از ایشان مبنی بر پرستش بت های پنجگانه بوده است را در خطر می دیده اند؛ پس به آنان می گفته اند که نوح ع در " گمراهی آشکار " است چرا که شما را به یگانه پرستی و دست برداشتن از سنت پدرانتان یعنی بت پرستی فرا می خواند.

    پس روشن می شود که مخالفان سر سخت رسولان الاهی و رسالت آنها که اهم و اولای آنها توحید بوده است و خدای یکتا از آنها به عنوان "ملأ " همان قوم یاد کرده، افراد و یا طبقه ای بوده اند که عهده دار آیین مذهبی همراه با شرک مردم قوم خود و اعمال مربوطه بوده اند به نحوی که عامه ی مردم هم آنها را به عنوان یک سنت پذیرفته و فرمانشان را برده و اعمال را انجام داده و به نسل پس از خود تعلیم و انتقال می داده اند و ... تا آنکه خدای یکتا برای زدودن این سنت باطل که همانا در قوم حضرت نوح ع " بت پرستی " بوده و جایگزینی حق که همانا سنت " یکتا پرستی " باشد؛ برای این مردم گمراه، آن حضرت را بر انگیخته و به سویشان فرستاده است تا به یکتا پرستی بخواند و ... که با شروع و ابلاغ رسالتش، با مخالفت کفاری از دانشمندان یا دینمداران قومش که عهده دار ترویج " شرک و بت پرستی " بوده اند و این عین گمراهی روشن است، می شود تا آن حد که او یعنی حضرت نوح ع را در گمراهی روشن به شمار می آورند و ...

5) اینکه حضرت نوح ع به قومش می گوید که او نه تنها در گمراهی نیست بلکه فرستاده ی پروردگار جهانیان است به نحوی که رسالات خدا را که از جمله ی آنها فرا خواندن به توحید و یکتاپرستی است به آنان ابلاغ می کند و بدان سبب از عاقبت بت پرستی بیم و انذارشان می دهد زیرا او از خدا یعنی " الله " به واسطه ی وحی و هدایت او " دانشی " دارد که آنان نمی دانند.

6) اینکه پی برده می شود که خدای یکتا برای بنی آدم از هر قومی که باشند از جنس خودشان که همان بشریت باشد و از میان همان قوم رسولی را بر می گزیند و برای انجام رسالاتش به سوی آنان می فرستد و این موضوع را باید از جمله سنن دگرگون ناپذیر خداوند دانست و به آن باور و ایمان داشت که او هیچ گاه مردم و زمین را بدون حجت برای اتمام حجت خالی نخواهد گذاشت. به عبارت دیگر ضمن ایمان به این مهم؛ نباید از این سنت و فعل الاهی در شگفتی بود، بلکه باید آیات خدا را شنید و فرمان برد که همانا اینگونه است که افراد به سوی راه راست راهنمایی شده رستگار می گردند. به عبارت دیگر خدای یکتا از جنسی و از قومی دیگر برای بنی آدم و یا قومی از اقوام آدمی، رسولی را بر نمی انگیخته و به سویشان برای خواندن آیاتش به منظور دست برداشتن از گناهانی همراه با علو و فساد برایشان نمی فرستاده است چرا که اینان بشر بوده اند و نه مثلن فرشتگان. و اینکه قوم منظور نظر دارای زبانی خاص بوده اند و نه هر زبانی. و لذا او آن رسول را از میان خودشان که سالیانی با آنان زیسته را بر انگیخته و به رسالت فرستاده است تا به آیات الاهی گوش کنند و به رستگاری به لطف الاهی و در سایه ی همان ایمان آوردن و فرمان رسول او را بردن برسند و ...

    به هر جهت حضرت نوح ع برابر آیه ی 63 مذکور به قومش یادآور می شود که از اینکه مردی از میان خودشان آمده تا با یادآوری این امر که پروردگارشان که یکتاست، آنان را از عاقبت شرک بیم شان دهد و به سوی پرهیزگاری و تقوای الاهی فراشان بخواند تا مورد لطف خداوند قرار گیرند؛ در شگفتی نباشند، بلکه به آنچه از رسالات الاهی که او می گوید و به آنان می رساند گوش فرا دهند و فرمانبر او باشند و نه جز آن.

    اما نکته و نتیجه ی دیگر از این آیه اینکه روشن می شود که پیامبران خدا همه از مردان بوده اند، یعنی خدای یکتا رسولان خود را از میان مردان برانگیخته است. امری که در این آیه و مرتبط با حضرت نوح ع بدان اشاره شده است و کلمه ی " رجل " به کار رفته است، همانگونه که مرتبط با حضرت آدم ع گذشت که نخستین برگزیده ی خدا از موجود انسانی و از جنس بشر با ماده ی گل بوده است.والله اعلم. البته این مهم دلیل دیگری نیز می تواند داشته باشد که به فرایض و فروع دین بر می گردد؛ از آن جهت که انجام آنها که در صدرشان نماز است هیچ گاه از یک مرد مومن رشید ساقط نمی شود، در حالی که همین نماز از زنان مومن در زمان عادت ماهیانه ساقط می شود و قضا هم ندارد و این بدان معناست که رسولان الاهی کسانی بوده اند که نمی باید و نمی توانسته اند تا زمانی که زنده بوده اند، نماز را قطع و یا ضایع می کرده اند؛ بلکه باید این فریضه را می خوانده اند و لذا تا حدودی پی برده می شود که چرا رسولان خدا همه از مردان بوده اند. هر چند که از سوی دیگر پی به حکمتی از حکمت های قرار داده و واجب شدن نماز توسط خداوند برای مومنین برده می شود. والله اعلم.

7) اینکه تنها ایمان به رسول و آیات و تقوای الاهی است که رستگاری و برخورداری از لطف و رحمت الاهی را در برای افراد در پی دارد و نه تکذیب آنها و گناهکاری، همانگونه که از این قوم ، تنها این حضرت نوح ع و مومنین همراه با او بودند که به خاطر قرار گرفتن در محل امن یعنی کشتی، از عذاب الاهی نجات یافتند و دیگران که به خاطر تکذیب رسول و آیات الاهی و کوردلی بیرون از آن کشتی بودند، مورد خشم خدا قرار گرفتند و غرق شدند.


 

[1] - ( حضرت آدم ع )

[2] - ... و وهبنا له اسحاق و یعقوب ج کلاً هدینا ج و نوحاً هدینا من قبل ص و من ذریته داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون ج و کذالک نجزی المحسنین. (84 انعام).

[3]- قل أندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا و نردّ علی اعقابنا بعد اذ هداناالله کالذی استهوته الشیطان فی الارض حیران له اصحابٌ یدعونه الی الهدی اتئنا ق قل ان هدی الله هو الهدی ص و امرنا لنسلم لرب العالمین. (71 انعام). برگردان فارسی: بگو ای پیامبر که آیا ما از غیر خدای یکتا را که هیچ سود و زیانی ندارند را بخوانیم و پس از اینکه خدا ما را راهنمایی کرده، باز به عقب و خوی پیشینان برگردیم، تا مانند کسی که فریب شیطان او را در زمین سرگردان ساخته است شویم؟ شیطان را یارانی است که شخص را به سوی خود هدایت می کنند. بگو هدایت خدا به حقیقت آن هدایت است و ما امر شده ایم که تنها برای پروردگار جهانیان تسلیم باشیم.

[4] - ... فمن قال ربکما یا موسی. قال ربنا الذی اعطی کل شیءٍ خلقه ثم هدی. ( 49-50 طاها با توجه به آیات تمام سوره مرتبط با داستان نبوت حضرت موسی ع و برادرش هارون) .

 « الذی له ملک السماوات و الارض و لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و خلق کل شیءٍ فقدره تقدیرا. (2 فرقان) ».

[5] - انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء ج و هو اعلم بالمهتدین. (56 قصص) .

« ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة ص و جادلهم بالتی هی احسن ج ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین. (125 نحل) ».

[6] - یعنی رد و طرد پنج خدای آنان با توجه به آیه ی 23 نوح. (سبحان الله) .


  

گفتار سوم: سوره ی مبارکه ی نوح

   باید گفت حضرت نوح ع؛ باز کسی است که یکی از سوره های قرآن به نام او می باشد. هفتاد و یکمین سوره ی قرآن مجید که مکی و دارای بیست و هشت آیه ی کریمه است که می شود گفت به طور کلی به رسالت آن حضرت در طی همان نهصد و پنجاه سال مذکور – والله اعلم – اشاره دارد. اما برای کم و کیف این رسالت بدیهی است که باید به بطن دیگر آیات از دیگر سوره های قرآن که از این پیامبر بزرگ ع و رسالتش یاد شده است مراجعه کرد. امری که انشاءالله بدان نیز پرداخته خواهد شد. به هر جهت آیات سوره نوح ع و برگردان فارسی و شرح کوتاه پیرامون آن از قرار زیر می باشد:

«بسم الله الرحمن الرحیم. انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یأتیهم عذاب الیم. (1 نوح )[1] ».

      آنچه از این آیه ی کریمه بر می آید اینکه خدای یکتا رسولانش را برای همان قومشان بر می انگیخته و به رسالت می فرستاده است. و دوم اینکه آنان به عنوان بیم دهنده از سوی خدا به سوی قومشان فرستاده و سرازیر می شده اند و سوم اینکه خدای یکتا دارای سنتی دگرگون ناپذیر است که تا رسولی و بیم دهنده ای را برای قومی گناهکار نفرستد تا با آنان اتمام حجت کند؛ هیچ گاه مورد خشم و عذاب قرارشان نمیدهد و چهارم اینکه انجام گناهان توسط هر گروهی و از هر نوعی که باشد وقتی در گروهی یا جامعه ای نشر و فزونی یافت عذاب دردناک الاهی را در پی دارد، اما همانطور که گذشت خدای یکتا با فرستادن بیم دهندگانی از میان خودشان با مردم آن قوم پیش از آمدن عذاب دردناکش به واسطه وحی و خواندن آیاتش توسط همان رسولش اتمام حجت می نماید تا برای کسی توجیهی نباشد که مثلن ما غافل بودیم و اگر هدایتی از سوی خدا می آمد دست از گناهان بر می داشتیم و فرمانت را می بردیم و ...[2] امری که در ارتباط با قوم حضرت نوح ع نیز تسری و تعمیم داشته و خدای یکتا برابر این آیه ی کریمه آن حضرت را بر انگیخته و برای انذار پیش از آمدن عذابش به خاطر شرک به سوی قومش فرستاده است.

 « قال یا قوم انی لکم نذیر مبین. (2 نوح) »

    این آیه ی کریمه می رساند که نخستین سخن حضرت نوح ع پس از برانگیخته شدن به رسالت این بوده که به مردم قومش گفته است که او بیم دهنده ی آشکاری است که از میان خودشان و همانندشان و از جنس انسان و نوع بشر است. و مکمل امر اینکه برای همین قوم بیم دهنده ی آشکار است. امری که به قومش گفته است.

 « ان اعبدوا الله واتقوه و اطیعونِ. (3 نوح) »

    این آیه ی کریمه می رساند که حضرت نوح ع به عنوان بیم دهنده ی آشکار به قومش و به عنوان اولین و مهمترین رسالتش می گوید که تنها خدای یکتا را بپرستند و نه جز او را و سپس اینکه از او یعنی خدا بپرهیزند و در واقع تقوای الاهی داشته باشند. یعنی از کسی جز او نترسند و پرهیزگاری کسی جز او را ننمایند. و این بدان معناست که هر فردی حتا مومنین همانگونه که در قرآن کریم آمده است باید تقوای الاهی داشته باشند چرا که همانطور که در این آیه ی کریمه آمده از اهم رسالت پیامبران خدا که نخستین آنها حضرت نوح ع بوده؛ نخست دعوت به یکتا پرستی بوده و بعد تقوای الاهی و نه تقوای کسی جز او. یعنی مومنین باید مزین و آراسته ی به تقوی الله باشند و بشوند و نه جز این. چرا که تکلیفی غیر از این ندارند. و اما نکته ی بعد یا سوم اینکه حضرت نوح ع پس از دعوت و فرا خواندن قومش به یکتا پرستی و پرهیزگاری و ترس از خدای یکتا به قومش می گوید که فرمانبر او باشند، چرا که او همانطور که گفته بیم دهنده ی آشکار است و از سوی دیگر به سوی یکتاپرستی و پرهیز از گناهان و ترس از خدا می خواند. به عبارت دیگر انسان باید تنها فرمان رسول خدا که خود فرمانبر خدای یکتاست را ببرد و نه فرمان کسانی را که به سوی گناهان و شرک و ترس از غیر خدا و ... فرا می خوانند.

 « یغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی ج ان اجل الله اذا جاء لا یؤخر ج لو کنتم تعلمون. (4 نوح ) ».   

      این آیه ی کریمه میرساند که آثار و نتایج پرستش خدای یکتا و تقوای الاهی داشتن، ضمن فرمان بردن از منذر و بیم دهنده ی خداوندی ( موضوع آیه ی پیش ) این است که خداوند یگانه اولن گناهان قوم گناهکار اطاعت کننده از رسول خدا را که بر اساس آیات وحی شده ی خداوند به او که با قومش سخن می گوید و دعوت به یکتا پرستی و پرهیز از خدا می کند را برایشان می آمرزد و دوم اینکه اجل چنین قومی را در صورت عمل به این گفته ی رسول خدا، تا آنگاه که بخواهد به تاخیر می اندازد زیرا هنگامی که اجل خدا فرا رسد دیگر تاخیری برای انجامش نیست و لذا باید این موضوع را دانست و پیروی آیات خدا را نمود و از پرهیزگاران بود.

    به عبارت دیگر برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که شرط آمرزش گناهانِ یک فرد یا بدتر از آن یک قوم گناهکار از سوی خداوند و نیز به تاخیر افتادن اجل آنان، در گرو آیه ی 3 این سوره یعنی یکتا پرستی و تقوای الاهی و اطاعت از رسول خداست. چه آنکه انجام گناهان علیرغم آمدن آیات و بینات الاهی و خواندن آن توسط رسولش چیزی جز عذاب دردناک وی نخواهد بود.

« قال رب انی دعوت قومی لیلاً و نهارا. فلم یزدهم دعاءی الا فرارا و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا واستکبروا استکبارا. ( 5-7 نوح ) ».

      این آیات کریمه می رساند که حضرت نوح ع دارد با خدای خود سخن می گوید و راز دل بر او که به همه چیزی داناست می گشاید و از انجام رسالتش در رابطه با قومش می گوید مبنی بر اینکه او قومش را شب و روز به سوی یکتا پرستی و پرهیزگاری (تقوی الله) و اطاعت از خود به عنوان بیم دهنده ی آشکار برایشان فرا خوانده؛ اما نتیجه اش این بوده که آنان با وارد نمودن انگشتانشان در گوش هایشان و نیز بر سر انداختن جامه هایشان، به نوعی از رسالت او سر پیچیده اند تا هم آیات خدا را نشنوند و هم اینکه آن حضرت را وقتی آیات خدا را برایشان می خواند تا از عاقبت کارشان بیم شان دهد را نبینند. در واقع حضرت نوح ع در این راز دل گفتن با خدای خود می گوید که ای پروردگار من ؛ نتیجه ی این همه خواندن من، قومم را به سوی یکتاپرستی و پرهیزگاری از تو و فرمان بردن از من این شد که بر فرار و تکبر و خود بزرگ بینی آنان با کارهای سلبی مذکور در آیه ی 7 افزوده شود.

    آری؛ حضرت نوح ع عرضه می دارد که خدایا تمام تلاش من از این فراخواندن و انجام رسالت این بود که آنان با آمدن به سوی یکتاپرستی و پرهیز از گناهان و اطاعت از من مورد آمرزش تو قرار گیرند و اجل شان برابر وعده ی تو به تاخیر افتد؛ اما آنان فرمان نبردند.

« ثم انی دعوتهم جهارا. ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا. فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا. یرسل المساء علیکم مدرارا. و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا. ( 8-12 نوح ) ». 

  و سپس حضرت نوح ع اینگونه ادامه می دهد که خدایا من نه تنها شب و روز، که قومم را با صدای بلند و نیز در آشکار و نهان نیز خواندم تا بلکه یکتاپرست و پرهیزکار و فرمانبر من شوند تا مورد آمرزش تو که بسیا آمرزنده ای قرار گیرند. چرا که آمرزش خواستن از تو بابت گناهان نتیجه اش این است که هم برکات و بارش های آسمانی را بدنبال خود دارد تا از خشک سالی رهایی یابند و هم اینکه باعث برکت و فزونی در دارایی و فرزندان آمرزش خواهندگان از تو ضمن برخورداری از نعمت های آخرت می شود.

 به عبارت دیگر حضرت نوح ع در طی این راز و نیاز با پروردگارش که پروردگار جهانیان است دارد از انجام رسالت خود در رابطه با قوم مشرکش می گوید. و این بدان معناست که راز و نیاز باید تنها با خدای یکتا باشد و نه کسی جز او. خدایی که دانای به تمام امور میباشد و بر اساس همان هم افراد را به سوی راه راست هدایت می کند و یا آنکه رو به گمراهی میگذارند تا زمانی که نتایج کارهای خود را ببیند.

    نتیجه اینکه آنچه که باعث بروز خشکسالی ها و کم شدن برکات آسمانی و تغییر در نعمت های داده شده ی خداوندی به فرد، قوم و یا اقوامی و به تبع آن از بین رفتن گیاهان و درختان پر ثمر و چارپایان رام شده برای انسان و حتا غیر آن می شود؛ انجام گناهان توسط انسان است، و آنچه که از یک سو برطرف کننده ی این سختی ها و رنج ها به خاطر همان گناهان و ستمگری ها؛ و از سوی دیگر باعث نزول برکات خداوندی از آسمان روی زمین برای فزونی مال و فرزندان نیکو و طول عمر با شرافت و کامروایی آخرتی و ... می گردد؛ تنها و تنها آمرزش خواستن از خدای بسیار آمرزنده برابر آیه ی 10 مذکور می باشد.

« ما لکم لا ترجون لله وقارا. و قد خلقکم اطوارا. الم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا. و جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا. والله انبتکم من الارض نباتا. ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا. والله جعل لکم الارض بساطا. لتسلکوا منها سبلاً فجاجا. (13-20 نوح) ».

    این آیات کریمه می رساند که حضرت نوح ع ضمن اینکه قومش را به این فرا خوانده که تنها امیدوار خدای یکتا و با عظمت یعنی "الله" باشند؛ با یادآوری آفرینش آنها و نیز چند و چون آفرینش آسمانها و زمین و همینطور با اشاره به رویانیده شدن گیاهان و گستردگی زمین برای سکونت روی آن؛ بدانان دو امر و اصل دین را یادآور می شود: یکی توحید و یگانگی خدای با عظمت را که آفریننده ی هر چیزی از جمله آنان یعنی قوم نوح است که باید امیدوار او بود و دیگری معاد را که همه چیز پس از آفرینش و تلاشی به سوی او بر می گردد، حتا قوم نوح ع، و نمود این رستاخیز و گواه این امر آنگونه که هر سال در قالب واژه ی " نوروز " دیده می شود گیاهانی است که در زمانی و با شرایطی خاص در مکانهای گوناگون زمین به اراده ی خداوندی تا مهلتی مقرر رویانیده می شود. و این بدان معناست که هر چیزی از آفریده ها برابر سنت دگرگون ناپذیر خداوندی از مهلت و زمانی و در واقع اجلی برخوردار است.

    پس روشن می شود که هم باید امیدوار خدای یکتا بود و هم با اندیشیدن در آفرینش خود و آفرینش آسمانها و زمین پی به یکتایی او برد و با دگرگونی های طبیعیت و رویش و فرسایش هر ساله ی گیاهان پی به رستاخیز برد و بدان ایمان آورد و یقین پیدا کرد و از انجام گناهان دوری کرد که تبعات دنیایی و آخرتی خود را برای عاملین بدان دارد و خدای یکتا بدان و هر آنچه که هر کس انجام می دهد دانا و آگاه است.

« قال نوح رب انهم عصونی و اتبعوا من لم یزده ماله و ولده الا خسارا. و مکروا مکرا کبارا. و قالوا لا تذرن آلهتکم و لا تذرن وداً و لا سواعاً و لا یغوث و یعوق و نسرا. و قد اضلوا کثیرا ص و لا تزد الظالمین الا ضلالا. (21-24 نوح ) ».

   این آیات کریمه می رساند که نافرمانی از فرمان رسول خدا و پیروی از غیر او و نیز یکتاپرست نبودن و در واقع از مشرکین بودن و برای خدای یکتا انباز قرار دادن و راه نیرنگ و دسیسه را در ارتباط با رسالت رسولان و آیات الاهی در پیش گرفتن؛ نتیجه اش چیزی جز زیانکاری نیست به نحوی که اگر کسی برابر آیه ی 12 همین سوره پیروی رسول خدا را نماید و فرمان او را که فرمانبر خدای یگانه است را بنماید و از خدای بسیار آمرزنده آمرزش بخواهد؛ یکی از آثارش این است که بر دارایی و فرزندان او افزوده می شود، در حالی که برابر آیه ی 21 مذکور هر کس پیروی رسول خدای را که به یکتاپرستی و آمرزش خواستن از خدای بسیار آمرزنده و ... فرا می خواند را ننماید یکی از تبعاتش این است که نه تنها بر دارایی و فرزندان چنین کسی یا قومی افزوده نمی شود بلکه بهره ی آنان تنها افزایش زیانکاری است و این بدان معناست که مشرک و گناهکار بودن چیزی جز زیانکاری در پی خود ندارد و بر خلاف آیات الاهی عمل نمودن و اعراض از آنها بر این زیانکاری می افزاید.

    اما نتیجه ی دیگر برابر آیه ی کریمه ی 23 مذکور اینکه روشن می شود که قوم حضرت نوح ع ، بت پرست بوده اند و علیرغم رسالت آن حضرت و دعوت او به یکتاپرستی، حاضر به این نمی شدند که پنج بتِ : ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر را کناری نهاده و فرمان آن حضرت را مبنی بر یکتاپرستی ببرند. بت هایی که نتیجه ی پرستش آنها چیزی جز گمراهی و افزوده شدن بر این گمراهی به خاطر ستمکاری بر خود نبوده و نمی باشد. و این بدان معناست که نتیجه ی بت پرستی در هر زمان و مکان گمراهی است. چرا که خدای یکتا در بت پرستی حجتی مثل شنیدن، پاسخ دادن، خوردن و آشامیدن و یا غذا دادن و اجابت کردن و ... قرار نداده است. و بنابراین است که نتیجه ی چنین امری گمراهی بت پرستان است.

    به هر جهت روشن می شود که نتیجه ی یکتاپرستی بواسطه ی آیات الاهی و ایمان به آنها و فرمان رسول خدا را بردن ، راهنمایی شدن از سوی خدا به سوی راه راست است و نتیجه ی شرک و شریک قرار دادن برای خدا و پرستش غیر او، گمراهی و افزوده شدن بر این گمراهی است، چرا که انباز قرار دادن برای خدا و پرستش غیر او یک نوع ستمکاری بر خویشتن است و ستمکاری هم هیچ هدایتی را از سوی خدا برای عامل بدان در پی ندارد، بلکه عاقبتش گمراهی است.

« مما خطیئاتهم اغرفوا فادخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا. [3](25 نوح) ».

   خدای یکتا در این آیه ی کریمه نتیجه ی کار این گروه را می رساند که به خاطر گوش فرا ندادن به آیات الاهی و فرمان حضرت نوح ع را نبردن و در واقع به خاطر خطاها و گناهانشان در انجام بت پرستی و نیرنگ و ...؛ عاقبتشان غرق شدن آنان در آب و ورود به آتش بود و اینکه آنان پس از چشیدن مزه ی عذاب خداوندی به خاطر همان گناهکاریشان و ستمکاریشان بر خودشان علیرغم آمدن آیات الاهی، پی بردند که تنها خداوند است که می تواند یار و یاور همه از جمله آنان باشد و نه آن بت هایی که از غیر او می پرستیدند.

    پس نتیجه اینکه باید پیروی آیات خدا را که همه در قرآن کریم است را نمود و از انجام گناهان از هر نوعش در عین دانایی به بد بودن آنها پرهیز نمود که سرانجامش چیزی جز خشم و عذاب او نیست.

    اما نکته ی دیگر اینکه به عنوان مومن، نه تنها باید پایبند به آیات خدا بود بلکه باید تنها آیات خدا که همه در قرآن کریم است را برای دیگر مردم خواند تا دست از شرک و کفر و ستم بر خود بردارند و به لطف خدا به راه راست راهنمایی شوند و تباهکاری ها از سطح گیتی زدوده شود و امور به سامان برسد. آمین یا رب العالمین.

« و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا. انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا. (26-27 نوح) ».

    این آیات کریمه راز و نیاز و درخواست حضرت نوح ع از حضرت حق جل عظمته در رابطه با کفار و ناسپاسان را می رساند مبنی بر اینکه در روی زمین دیاری از آنان را وا نگذارد چرا که تبعات آن برابر مدت زمان رسالت آن حضرت پیرامون قومش این است که آنان یعنی کفار؛ هم بندگان خدا را گمراه می کنند و هم اینکه فرزندانی تبهکار و ناسپاس از آنان به دنیا می آید.

« رب اغفرلی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا و للمؤمنین و المؤمنات ص و لا تزد الظالمین الا تبارا. (28 نوح) ».

    برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که مومنین به تبعیت از حضرت نوح ع باید از خدای آمرزنده ی مهربان برای خود و دیگر مومنین آمرزش بخواهند که نتیجه ی آن در آیات 11 و 12 همین سوره با توجه به آیه ی 10 آمده است. به عبارت دیگر مومنین نباید خود را بی نیاز از آمرزش خواهی از خدای بسیار آمرزنده در رابطه با خود و پدر و مادر و زنان و مردان مومن بدانند؛ وقتی که یک پیامبر اولواالعزم اینگونه بوده است و خود را بی نیاز از آمرزش از خدای آمرزنده ی مهربان نمی دانسته است.


 

[1] - ما نوح را به سوی قومش به رسالت فرستادیم که قوم را به اندرز و پند بترسان پیش از آنکه بر آنان عذاب دردناک فرا رسد.

[2] - من اهتدی فإنما یهتدی لنفسه ص و من ضل فإنما یضل علیها ج و لا تزر وازرة وزر اخری ق و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا. و اذ اردنا ان نهلک فریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح ق و کفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا. ( 15-17 اسرا). که برابر آیه ی 16 روشن می شود که اراده ی خداوندی در زمینه ی عذاب قومی گناهکار پس از فرستادن رسولی بر آنان برای خواندن آیاتش؛ این است که به مترفین و متنعمین آن قوم دستور میدهد تا راه پرهیزگاری بپویند و بدانند که به خاطر انجام گناهان، نابودی و هلاک، آنان را برابر ارده اش در بر خواهد گرفت؛ اما آنان بر عکس راه فسق و تباهکاری را در پیش می گیرند؛ بنابراین از این پس است که قول الاهی برای عذاب این قوم تحقق می یابد. به هر جهت برابر آیه ی 15 روشن می شود که هر کس بار خود را بر خواهد داشت؛ همانگونه که حضرت نوح ع و مومنین همراهش از خشم خدا رهایی یافتند؛ اما فرزند او به همراه دیگر کفار و مکذبین آیات الاهی، غرق عذاب خداوندی شد. و تمام اینها بدان خاطر است که خدای یکتا برابر آیه ی 17 نسبت به بندگانش و اعمال آنها اعم از خوب و بد، آگاه و بیناست و لذا آنچه هست اینکه نباید از این مهم به هنگام انجام گناهان و یا دروغ شمردن آیات خدا و ... غافل بود و یا خدای ناکرده خود را به غفلت زد زیرا که هر عملی نتایج خود را برای عاملش در بر خواهد داشت.

[3] - اینکه بالاخره حضرت نوح ع پس از تلاشهای بسیار برای نجات قومش از شرک و گناه، خدای یکتا را خواند؛ چرا که بیتشر قومش ایمان نیاوردند و تکذیب آیات خدا نمودند و رسولش را مجنون نامیدند و تهدید به سنگسارش کردند و ... لذا خداوند هم دعای او را اجابت نمود و او و کسانی را که همراه او به عنوان مومن سوار بر کشتی بودند را از بلای سخت رهایی بخشید و دیگر کسان قومش را که همه از بدکاران و بنابراین بیرون از کشتی بودند ار غرق و مشمول همان بلای سخت نمود : « و نوحاً اذ نادی من قبل فاسجبنا له فنجیناه و اهله من الکرب العظیم. و نصرناه من القوم الذین کذبوا بآیاتنا ج انهم کانوا قوم سوء فاغرقناهم اجمعین. (76-77 انبیا) ».

   به طور چکیده نتیجه اینکه نخست نباید تکذیب آیات خدا را نمود چرا که تبعات خود را دارد و دوم اینکه تنها باید آیات خدا را در تمامر مراحل زندگی فردی و اجتماعی چراغ راه خود قرار داد و سوم اینکه تنها باید خدا را خواند و مرتبط با مشکلات از او یاری خواست و نه جز او. تا ازسوی حضرتش برابر آنچه که وعده داده مورد اجابت قرار گیرد.انشاءالله


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ