گفتار دوم ) اصحاب کهف انش
آیات 9 – 26 سوره ی مبارکه ی کهف به شرح حال اصحاب کهف و رقیم اشاره دارد که به خاطر خداپرستی، از میان قوم مشرک خود گریختند و راه غاری را در پیش گرفتند و به اراده ی خداوندی در آنجا که البته خداوند یکتا از زمان آن آگاهتر است، سیصد و اندی سال به خواب فرو رفتند و باز به اراده ی حضرتش از خواب بیدار شدند. آنچه از این آیات کریمه به یاری حضرتش جل عظمته و وحده لا شریک له می توان برداشت کرد به این شرح است:
1 ) اینکه باید به تمام آیات خدا که در قرآن کریم و پیرامون موضوعات مختلف است و قدرت و عظمت خدای یکتا را می رساند؛ ایمان آورد و از این لحاظ در شگفتی نبود چرا که او به هر چیزی دانا و بر هر چیزی تواناست: « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا (9 کهف)» .
2 ) اینکه باید در اموری که فی سبیل الله است؛ خداوند را خواند و از او رحمتش را خواست و اینکه وسیله ی طی کمال و راه رشد را از جانب خود برایمان فراهم نماید: « إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (10 کهف)».
3 ) اینکه باید به یاد داشت که انسانی که خواب است؛ با شنیدن است که به اراده ی خداوندی بیدار می شود. یعنی به محض اینکه صدا یا صداهایی هر جند کوتاه اما مستمر بسته به حساسیت فرد به گوشش رسید؛ با فرمان مغز بیدار و دوباره به محیط پیرامون خود و آنچه پیش از خوابیدن دیده و به یاد داشته احاطه پیدا می کند و نه تنها به تداعی و مقایسه ی وضع گذشته یعنی پیش از خوابیدن با حال که بیدار شده از اوضاع پیرامونی می پردازد؛ بلکه با کوشش و استفاده از سایر اعضا و در صورت لزوم؛ ابزارِ در اختیار به انجام امور روزمره و اجرای برنامه هایش مشغول می شود و بر دانشش می افزاید و با همنوع نشست و برخاست و گفت و شنود و داد و ستد می کند و با دیدگانش نظری به آفریده های خدا می اندازد و اگر اهل اندیشه و خردورزی باشد به یاری خدا بر دانش خویش بیش از پیش می افزاید و آن را چنانچه باز اهلش باشد به عنوان فضلی از سوی خدا بر خویش بین همنوع ترویج می دهد و ...؛ تمام اینها یعنی اینکه اگر کسی بدون طی ساعت و زمان مورد نیاز جهت استراحت که طبیعی بشر است از خواب بیدار شد، مقدم آنها به خاطر شنیدن صداها بوده است و لذا خداوند یگانه هم این مهم را مرتبط با اصحاب کهف بیان فرموده که بر گوش آنها در غار پرده ی بی هوشی زد تا سالیانی چند در آنجا بمانند؛ و این بدان معناست که باید ایمان آورد که این افراد هم بشری بیش نبوده اند و بنابراین برابر آفرینش بشر می شده است که با شنیدن صدایی از خواب بیدار و به محیط احاطه پیدا کنند. و این البته بدون هیچ تردیدی قدرت خداوند یکتا را می رساند که توانا بر این هست و در این رخداد توانا بر این امر بوده که شنوایی این بندگانش را بلااثر کند تا نشنوند و اراده اش در مورد اینها آنگونه که می خواست تحقق پیدا کند. چه اینکه او همان وجود مقدسی است که نعمت گوش یا شنوایی را به بندگانش از جمله این افراد داده، پس توانا بر این نیز بوده و هست که آن را از شنیدن یا فعلیت مربوطه ساقط کند. یعنی امری که اینان پیش از این می شنیده اند و به اصطلاح کر و لال هم نبوده اند و پس از بیدان شدن دوباره در غار با یکدیگر از مدت زمان درنگشان در غار پرسیده اند و ... والله اعلم. : « فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا (11 کهف)» .
البته همانطور که گذشت، بیدار شدن از خواب به اراده ی خداوندی است؛ چه با سپری شدن مدت زمان نیاز به استراحت در قالب خواب ناشی از خستگی و ... که طبیعی بشر است و چه با شنیدن صداها و ...، چه اینکه اگر به اذن الاهی، مرگ کسی را در حالت خواب در بر گیرد این ها تاثیر در بیدار شدن فرد به علل فوق ندارد و این بیدار شدن ها پس از خواب، یعنی نمودی از رستایز و زنده شدن مردگان و بازگشت به سوی خداوند برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال در سرای دیگر. فقط باید در آن اندیشه نمود : « اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الأخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(42 زمر)».
و باز البته علاوه بر این عوامل؛ کاووس و یا خواب دیدن بسته به نوعش هم باعث بیدارشدن فرد در مواقعی می شود. حال اینکه آیا آنان در طول این سه سده و اندی خفتن و درنگ در غار به اراده ی خداوندی؛ خوابی دیده اند یا نه؟ باید گفت والله اعلم.
4 ) اینکه باید دانست که این ایمان به خدا و برخاستن و گام برداشتن در راه او و خواندن حضرتش ؛ و نه غیر او؛ به خدایی است که هدایت را برای فرد در پی دارد. چه آنکه نسبت دروغ دادن به خدا مبنی بر قرار دادن انباز و شریک برای او یک ستمکاری است: « وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا (14) هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا (15 کهف)».
5 ) اینکه آیات 16-24 سوره ی کهف به چند و چون راهی و وارد شدن اصحاب کهف به غار و برخورداری آنان از رحمت و هدایت الاهی و مدت درنگشان در آنجا به نحوی که در این مدت هم به لحاظ طبیعی از نور آفتاب بهره بگیرند و هم اینکه به پهلوها برگردانیده شوند و سپس اینکه بعد از برانگیخته شدن دوباره، و ضمن سوال از یکدیگر، خودشان هم از مدت درنگشان طی خفتن در غار آگاهی نداشتند اشاره دارد[1]. و مضافن اینکه به علت گرسنگی که باز نیاز طبیعی بشر است به ناچار یک نفر از آنها با مراعات جوانب احتیاط به شهر رفت؛ هر چند آن را دگرگون شده می دید. در نهایت به خاطر اینکه سکه ی ارائه شده از سویش بابت غذای خریداری شده مربوط به این زمان که او به شهر مراجعه کرده بود نبود مورد سوال قرار گرفت و تازه هم بر مستولین و مردم شهر و هم بر این فرد و سپس با مراجعه اش به نزد دیگر همراهانش در غار مشخص شد که اینان همان اصحاب کهف معروفند و اینان هم تازه پی بردند که بیش از سیصد سال در خواب بوده اند. البته آنچه باید افزوده شود اینکه خداوند یکتا می فرماید که تنها او و عده ی کمی هستند که از تعداد اصحاب کهف که سگی هم همراهشان بوده است آگاهی دارد و حتا از مدت زمان درنگشان در غار که سیصد و نه سال ذکر شده است؛ چه آنکه این تنها خداوند یکتاست که از نهان آسمانها و زمین آگاه است و نه کسی جز او. و این او است که این داستان را به حق برای پیامبر ص بیان کرده است: « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى (13 کهف)».