گفتار هفتم : فشارها و سختی ها بر رسول خاتم ص و مومنین
مرتبط با بحث اخیر از گفتار پیش، برای دانستن و پی بردن به پاسخ پرسش طرح شده مبنی بر اینکه آیا مخالفین رسالت حضرت ختمی مرتب ص علاوه بر موارد ساحر و شاعر و کاهن و ...؛ واکنش های دیگری هم در قبال رسالت ایشان داشته اند یا نه ؟ و آیا مواردی غیر از این در رابطه با اقوام پیشین در رابطه با رسالت رسولان الاهی فرستاده شده به سویشان مصداقی داشته یا نه؟ و ...؛همه و همه مواردی است که در مطالب زیر در حد امکان و برای اثبات امر بدانها ان شاءالله به لطف حضرتش جل عظمته اشاره خواهد شد:
1 ) اولین اقدام مشرکین قریش[1] در رابطه با رسالت حضرت محمد ص ، و البته پس از تعقیب مومنینی که به سرپرستی جعفر بن ابن ابیطالب به حبشه رفته بودند اما از جلب نظر پادشاه حبشه برای بازگرداندان آنها به مکه ناامید شده و دست خالی برگشته بودند؛ این بود که پیامبر ص و مومنین همراه او را که به مدت سه سال به درازا کشید در شعب ابی طالب مورد محاصره ی اقتصادی قرار دادند تا پیامبر دست از رسالت الاهی خود بر دارد اما پیامبر و یارانش در این مدت تاب سختی ها را آوردند تا آنکه به فضل الاهی با ایمان راسختر ، پیروز از این میدان به در آمدند.
2 ) فشارها و سختی ها بر علیه پیامبر ص و رسالت او و مومنین در مکه پس از محاصره ی اقتصادی و مرتفع شدن آن تمام نشد، بلکه به صورت های دیگر ادامه یافت که از جمله ی آنها این بود که وقتی دیدند حضرت ختمی مرتبت ص از رسالت الاهی خود دست بر نمی دارد و بر تعداد مومنین نیز افزوده می شود؛ لذا قبایل قریش برای کشتن پیامبر ص هم پیمان شدند و مکرها به کار بستند تا هم به اصطلاح به هدف شوم خود برسند و هم اینکه از پاسخگویی به قبیله یپیامبر ص از آنجا که به زعم آنها نمیدانند کار چه کسانی بوده و ...؛ و پرداخت تاوان بپرهیزند؛ که البته این نقشه و دسیسه ی آنان نیز با فضل و رحمت الاهی از آنجا که به همه چیز از پیدا و پنهان داناست و خیر الماکرین است، ضمن خوابیدن علی ع در بستر وی بی اثر شد و آنان به هدف خود نرسیدند و رسالت الاهی ایشان با وحی آیات به حق الاهی به سویش ادامه یافت.: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (29) وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (30 انفال).
البته باید یادآور شد که این موضوع در قوم ثمود و طوایف آن که طی مکر و نیرنگی هم پیمان شدند تا حضرت صالح ع را بکشند اما خداوند یکتا آن را نیز بلااثر کرد تا بلکه ایمان بیاورند و بدانند که نه تنها حضرت صالح فرستاده ی خدا به سویشان است بلکه خیر الماکرینی نیز هست که دانای به تمام امور است و این او بوده که نگذاشته مکرشان به سر منزل مقصود برسد و .... مصداق داشته؛ اما چه می شود کرد که این قوم همانطور که شرحش در رابطه با رسالت حضرت صالح ع گذشت ایمان نیاوردند و لذا مورد خشم خدا واقع شدند و تنها این آن حضرت و مومنین همراه او بودند که برابر سنت الاهی نجات یافتند. که در واقع می شود گفت شرح این داستان در کتب تورات و انجیل فرستاده شده بر حضرت موسی ع و حضرت عیسی ع آمده است چرا که پیش از این دو نبی بوده اند. والله اعلم.
3 ) در پی تحمیل و تشدید سختی های دیگر و به ویژه این مورد یعنی طرح نقشه ی طوایف قریش برای کشتن پیامبر ص برای رهایی از رسالت الاهی او و بدنبال آن ایمان آوردن افرادی از یثرب به پیامبر مکرم اسلام ص و رسالت او طی سفرشان به حجاز؛ و البته برابر اراده ی الاهی ؛ لذا آن حضرت در سال سیزدهم بعثت، راه مهاجرت به سوی یثرب را که با ورود ایشان به آنجا به مدینة النبی تغییر نام یافت را برای تداوم و تکمیل رسالت الاهی خود و نیز در امام ماندن از آزاد و اذیت های مشرکین قریش در پیش گرفت ،که کسانی که همراه پیامبر از مکه به مدینه رفتند را مهاجر و مومنین از اهل مدینه را انصار پیامبر نام نهادند که در آیاتی از قرآن در این خصوص ذکر به میان آمده است[2].
4 ) اما این مهاجرت دلیلی بر اتمام فشارها و تهدیدات و آزارهای قریش بر پیامبر و مومنین نبود، چه آنکه آنان روش دیگری را برای خاموش کردن رسالت ایشان که در مدینه ادامه پیدا کرده بود در پیش گرفتند و آن این بود که علیه رسول خدا ص جنگ راه انداختند که نخستین آنها جنگ بدر[3] بود که قریش به فرماندهی ابوسفیان شکست سختی خورد. نبرد بعدی احد بود که مسلمانان علیرغم پیروزی اولیه بر سپاه قریش؛ در پایان متحمل شکست شدند و دلیل آن این بود که برخی از نگاهبانان مسیر و منفذی که می توانست در صورت خلأ وجودشان باعث برتری دشمن شود،بر خلاف دستور رسول خدا ص عمل نمودند و چون چینن کردند موجبات شکست سپاه اسلام به فرماندهی حضرت محمد ص را فراهم آوردند. و سومین آن جنگ خندق یا احزاب[4] بود که به فرماندهی ابوسفیان؛ مدینه که گرداگرد آن از قبل و با پیشنهاد سلمان ایرانی خندقی فراهم شده بود مورد محاصره ی مدت دار قرار گرفت و ... ؛ که در نهایت با کشته شدن عمرو بن عبدود به دست حضرت امیر مومنان علی ع و به طور کلی با فضل الاهی و مقاومت مومنین ؛ قریش کاری از پیش نبردند و راه منزل را در پیش گرفتند و بدینگونه باز مسلمانان به لطف الاهی به پیروزی رسیدند.
[1] - لازم به یادآوری است که سوره ی 106 قرآن کریم به این نام یعنی " قریش " می باشد.
[2] - وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (100 توبه) . /// لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (117)وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (118 توبه) .
[3] - وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (123 آل عمران) .
[4] - احزاب؛ نام سوره ی سی و سوم قرآن کریم نیز می باشد.