سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 68
بازدید دیروز : 55
کل بازدید : 31895
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


 8 ) « نَبِیء عبادی أنی انا الغفور الرحیم. و أن عذابی هو العذاب الالیم. و نبئهم عن ضیف ابراهیم. اذ دخلوا علیه فقالوا سلاماً قال انا منکم وجلون. قالوا لا توجل انا نبشرک بغلام علیم. قال أبشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون. قالوا بشرناک بالحق فلا تکن من القانطین. قال و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون. قال فما خطبکم ایها المرسلون. قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین. إلا آل لوط انا لمنجوهم اجمعین. الا امرأته قدرنا انها لمن الغابرین. فلما جاء آل لوط المرسلون. قال انکم قوم منکرون. قالوا بل جئناک بما کانوا فیه یمترون. و اتیناک بالحق و انا لصادقون. فأسر بأهلک بقطع من الیل واتبع ادبارهم و لا یلتفت منکم احدً وامضوا حیث تؤمرون. و قضینا الیه ذالک الامر أن دابر ه?ؤلاء مقطوع مصبحین. و جاء اهل المدینة یستبشرون. قال ان ه?ؤلاء ضیفی فلا تفضحون. واتقوا الله و لا تخزون. قالوا .أوَلم ننهک عن العالمین. قال ه?ؤلاء بناتی ان کنتم فاعلین. لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون. فأخدتهم الصیحة مشرقین. فجعلنا عالیها سافلها و امطرنا علیهم حجارةً من سجیل. ان فی ذالک لآیات للمتوسمین. و انها لبسبیل مقیم. ان فی ذالک لآیة للمؤمنین. (49-77 حجر) ».      

الف ) آیات 49-50 حجر گویای این امر است که خداوند یکتا در عین حالی که بسیار آمرزنده ی مهربان است؛ اما در همان حال عذابش هم اگر به کسی یا قومی تعلق گیرد دردناک است. یعنی باید بابت گناهان از او آمرزش خواست و به اصلاح امور پرداخت و ضمن توبه، دیگر به سوی گناهان بازگشت نداشت و نرفت، چرا که همانطور که پیرامون اقوامی که شرحشان تا کنون رفتْ به خاطر انجام گناهان بزرگ یا کبیره مورد عذاب دردناک خداوندی قرار گرفتند؛ و این امری است که خدای یکتا به پیامبر ص فرموده تا به بندگانش یعنی بندگان خدا بگوید که او بسیار آمرزنده ی مهربان و از سوی دیگر در عین حال عذابش  برای ستمگران دردناک است. پس باید دست از ستم بردارند. و البته که از وظایف مومنین است که آیات خدا را که در قرآن کریم است  به همه ی مردم برسانند تا به یاری حضرتش ضمن آمرزش خواستنْ آمرزیده شوند و مورد مهربانی اش قرار گیرند و راهنمایی و رستگار شوند. انشاءالله.

ب ) آیات 51-56 حجر؛ این آیات در ادامه ی آیه ی 49 همین سوره است که خدای یکتا به حضرت رسول ص می فرماید که باز بندگانم را از میهمانان حضرت ابراهیم آگاه و با خبر کن، یعنی همان رسولان خدا که فرشتگان او باشند و شرح آنها در آیات مربوطه در این بخش تا کنون گذشت. اما آنچه از آیه ی 52 حجر بر می آید اینکه واکنش حضرت ابراهیم ع پس از دیدن و سلام کردن آنها این بوده که ضمن پاسخ سلام[1] بدانان گفته است من از شما در هراسم و این بدان معناست که آن حضرت مثل همه یک بشر است و ترس و هراس هم اگر در قبال امری غیر عادی باشد، او را نیز فرا می گیرد و در واقع برتری رسولان الاهی بر دیگر بندگان خدا و در یک جمله بشر؛ به خاطر همان فضل الاهی در برگزیدن شان به عنوان رسولش و " وحی " به آنان بوده است. و این هراس بدان خاطر بوده که آنها را تا آن زمان و یا در بین قوم خود دست کم ندیده بوده است. حال اینکه فرشتگان الاهی به عنوان میهمانِ حضرت ابراهیم ع، از چه هیبتی برخوردار بوده اند را خداوند بدان داناتر است، اما آنچه مهم تر است این می باشد که آنان آشنا و شناسا نبوده اند؛ پس آن حضرت هم از ایشان به طور طبیعی ترس به دل خود راه داده بوده است تا آن حد که برایشان به زبان آورده است و این یعنی اینکه انسان هر وقت کسی را که دید و نمی شناسد نباید سریعن با او دوست و صمیمی شود بلکه نخست باید از هویتش بپرسد و ... نکته ی سوم اینکه این مطلب می رساند که فراهم نمودن بریان توسط آن حضرت برای این میهمانان و یا شنیدن مژده ی فرزند دار شدن و یا گفتن هدف از ماموریت شان؛ همه و همه بعد از این امر یعنی رخداد ترس بر وی با دیدن آن میهمانانش که رسولان خدا باشند؛ بوده است.

ب / 1 ) آیه ی 53 حجر به این امر اشاره دارد که آنان به حضرت ابراهیم ع می گویند نترسد که وی را به فرزندی دانا مژده می دهند[2]؛ که آن حضرت برابر آیه ی 54 حجر می گوید چگونه به من نوید فرزند میدهید در حالی که من کهنسال و سالخورده ام؟ که رسولان خدا و در واقع میهمانان او برابر آیه ی 55 حجر به او می گویند که این نویدی به حق است و تو از ناامیدان مباش. و ... که در این خصوص شرحی بر اساس آیات الاهی در سوره ی هود گذشت که در هنگام این مژده همسر آن حضرت نیز بوده است و ...

ب / 2 ) آیه ی 56 حجر، واکنش حضرت ابراهیم ع را که باید به نوعی نصب العین همه ی مومنین باشد می رساند مبنی بر اینکه این تنها گمراهان هستند که از رحمت پروردگارشان ناامید می شوند. پس نتیجه اینکه ناامیدی از فضل و رحمت الاهی در هر زمان و مکانی و شرایط روحی و جسمی و مالی ایی عین گمراهی است و بنابراین به فضل و رحمت او امکانپذیر و شدنی است که یک امر خارق العاده یعنی آنچه که در هم شکننده ی یک امر عادی است رخ دهد، همانطور که مرتبط با حضرت ابراهیم ع در کهنسالی رخ داد؛ آن هم از آن جهت که همانطور که پیشتر در آیات مربوطه در همین بخش گذشت، همسرش به زعم خودش پس از شنیدن مژده ی فرزند دار شدن از سوی رسولان خدا که آن را شگفت انگیز دانسته ؛ پیرزنی سالخورده و شوهرش یعنی حضرت ابراهیم ع هم فرتوت بوده است[3] که این به همان بسیار آمرزنده ی مهربان بودن خداوند بر می گردد یعنی همان آیه ی 49 حجر. و این از سوی دیگر یعنی همان امر خارق العاده، از آن جهت که زنان تا سنی خاص قابلیت باردار شدن را دارند؛ امری که نقطه ی مقابل توانمندی مردان با هر سنی در این زمینه است. پس هیچگاه نباید از رحمت و برکات خدا ناامید شد.

پ ) آیه ی 57 حجر اشاره به این دارد که حضرت ابراهیم ع پس از نوید فرزند دار شدن؛ از ماموریت میهمانان خود و یا در واقع رسولان الاهی می پرسد.

ت ) آیات 58-60 حجر به پاسخ میهمانانش که رسولان خدا باشند اشاره دارد مبنی بر اینکه ماموریت آنان این است که به سوی قومی گناهکار فرستاده شده اند تا نخست آل لوط را به جز همسرش که از بازماندگان است را نجات و رهایی دهند. آن هم به عنوان اجابت دعای حضرت لوط که از خدا خواسته بود که شرحش پیشتر گذشت.

ث ) آیات 61-64 حجر گویای این امر است که آن رسولان الاهی وقتی بر حضرت لوط ع و اهلش وارد می شوند؛ آن حضرت بدانان می گوید که شما ناآشنا و ناشناسید؛ یعنی آنان تا خود را معرفی نکرده بودند، همانند حضرت ابراهیم ع که به محض دیدن و سلام کردن آنان، به خویش به طور طبیعی واهمه و ترس راه داده بود؛ این جا هم حضرت لوط ع با دیدن آنان میگوید که شما را نمی شناسم یعنی تا کنون ندیده ام؟ که آنان ماموریت خود را که عذاب قوم کافر و پلید کارش که از خشم و وعده ی عذاب لاهی در شک بودند را به او می گویند و می افزایند که این گفته ی آنان حق و خودشان هم از راستگویانند. چرا که رسولان الاهی اند.

جیم ) آیه ی 65 حجر که می شود گفت مرتبط با آیه ی 59 همین سوره است به چند و چون نحات داده شدن آل لوط به جز همسرش که از ماموریت آن رسولان الاهی است اشاره دارد مبنی بر اینکه آل لوط چگونه از عذاب الاهی که واقع خواهد شد پیش از آن به واسطه ی رسولان الاهی یا میهمانان حضرت ابراهیم ع و حال میهمانان حضرت لوط، رهایی یافتند و این به همان " غفور رحیم " بودن خدا بر می گردد که مومنان را مدافع است و نجاتشان می بخشد.

چ ) آیه ی 66 حجر به این امر اشاره دارد که خدای یکتا موضوع نابودی قوم لوط را به واسطه ی رسولانش یا فرشته ی وحی به لوط ع وحی نموده است مبنی بر اینکه عذابش تا بامدادان قوم او را فرا خواهد گرفت و نابودشان خواهد ساخت. و این بدان معنا بوده که عذاب قوم لوط همانگونه که به حضرت ابراهیم گفته شده؛ حتمی و غیر قابل تغییر بوده است.

ح ) آیات 67-71 حجر به واکنش قوم لوط اشاره دارد؛ هنگامی که خبردار شدند که میهمانانی که به طور مسلم در هیبت مردان بوده اند وارد خانه ی حضرت لوط شده اند. یعنی کسانی که عامل فحشای لواط بوده اند یا به تعبیر امروزی همجنس گرا بوده اند تا آن حد که به پندها و حتا پیشنهاد حضرت لوط مبنی بر نکاح با دخترانش گوش فرا نمی دهند و پافشاری بر گفتار و خواسته ی شیطانی خود دارند. و نکته ی دیگر از هیبت این میهمانان به صورت مرد؛ یعنی اینکه اگر فرشتگانی به فرمان خدا برای هر ماموریتی روی زمین بیایند؛ در هیبت مردان خواهند بود، چه آنکه اگر قوم لوط از لواط کاران فارغ از چند و چون خبردار شدنشان، برابر این آیات کریمه به در خانه ی حضرت لوط رفته اند همه بدین خاطر بوده که آن میهمانانِ ناشناس به شکل مردان بوده اند و نه جز آن و حرکت این قوم هم بر پایه ی وسوسه های شیطان بوده است که عملشان را برایشان می آراسته است.

خ ) آیه ی 72 حجر گویای این امر است که خدای یکتا به پیامبر ص می فرماید که به جان تو سوگند که این مردم یعنی قوم بدکار لوط از لحاظ فحشای لواطْ در مستی خود زندگی و سیر می کردند. و این بدان معناست که نباید همراه با گناه، سرمست چنان زندگی ایی بود به نحوی که به آیات حق گوش فرا نداد.

دال ) آیات 73-74 حجر به عذاب شدن این قوم کافر که همراه با بارش سنگ و ریز ریز شدن آنها بود اشاره دارد. یعنی به همان موضوع که عذاب خدا دردناک است، یعنی بازگشت به آیه ی 50 حجر.

ذال ) خدای یکتا در آیه ی 75 حجر، این داستان و عذاب دردناکِ واقع شده بر قوم لوط را یک نشانه ای برای هوشمندان ذکر کرده تا بدانند که لواط در زمره ی فحشاهاست و عذاب دردناک الاهی را برای عاملینش در پی دارد و تنها راه نجات به پرهیزگاری از این امر بر می گردد. در واقع و به عبارت دیگر دوری کردن از این فحشا؛ یک امر عقلانی و جامع بشر است، همانگونه که برای نمونه دروغ نگفتن یا پرهیز از دروغگویی یک امر خردمندانه و فراگیر آدمی است. به هر جهت هر عمل بدی خواه فحشای لواط باشد و خواه دروغ گفتن؛ تبعات خود را دارد همانگونه که می بینیم. اما از سوی دیگر این مومنین هستند که باید آیات خدا در این زمینه بلکه در همه ی زمینه ها را برای همه ی مردم بخوانند تا از آنها پند بگیرند و بدنبال این فحشا و هر فحشا و منکری نروند. انشاءالله.

ر ) آیات 76-77 حجر ؛ که خدای یکتا با یادآوری باقیمانده ی ویرانه های این قوم ، به مومنین می فرماید و یادآور می شود که این یک نشانه ای برای آنان است تا بدانند که هر گز نباید گرداگرد فحشای لواط بگردند چرا که او همانطور که " بسیار آمرزنده ی مهربان " است؛ اما اگر کسی از آنان بدنبال این " گناه کبیره " یعنی لواط برود، عذاب دردناکش از آن جهت که عذاب او دردناک است؛ فاعلین به این فحشا را فرا خواهد گرفت و همانند قوم لوط ریز ریزشان خواهد کرد و اثری از آنان برای آیندگان باز خواهد گذاشت. پس ؛ مومنین باید بدانند که فحشای " لواط " برای همه از گناهان کبیره است و برای مومنین دوری از آن واجب، چرا که خدای یکتا راه هدایت و رشد را از راه طغیان و ستمگری با انجام گناهان کبیره ای همچون لواط در قرآن کریم بیان فرموده است. به عبارت دیگر راه رستگاری در ایمان و انجام کارهای شایسته و تقوای الاهی و فرمان بردن از او و رسولش و گوش دادن به آیاتش و عمل به آنها و ترویج همان آیات است و نه گفتار یا رفتاری جز آن.



[1] - بازگشت به آیه ی 69 سوره ی هود.

[2] - بازگشت به آیه ی 71 سوره ی هود که این فرزند دانا همانا اسحاق است و بعد از او یعقوب ع فرزندنش.

[3] - موضوع آیات 72-73 سوره ی هود. که میهمانان حضرت ابراهیم ع که همان فرشتگان خدا باشند به همسر آن حضرت می گویند که امرِ خدا شگفت ندارد که همانا این به رحمت او بر می گردد.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ