7 ) « ... و لکنا أنشأنا قروناً فتطاول علیهم العمر ج و ما کنت ثاویاً فی اهل مدین تتلوا علیهم آیاتنا ولکنا کنا مرسلین. (45 قصص با توجه به آیات 44-50 ) » .
این آیه ی کریمه که خطاب به رسول اکرم ص است می رساند که خدای یکتا به عنوان " مرسل " یا فرستنده؛ رسولانی را برای اقوام گوناگونِ پیش از او از جمله " قوم مدین " که حضرت شعیب ع رسولشان باشد فرستاده است تا آیاتش را برای قومشان بخواند تا دست از ستمگری بر خود از هر نوعش که باشد و در واقع فساد روی زمین به شمار آید بردارند و به اصلاح و سامان امور بپردازند. نکته ی دیگر اینکه او در آن زمان که آیات خدا بر قوم مدین خوانده می شد نبوده است. یعنی حضرت محمد ص هم برابر روال آفرینش آفریده شده و سپس به عنوان خاتم النبیین توسط خداوند یکتا به رسالت برگزیده و به سوی قومش و بلکه امتش به رسالت فرستاده شده است تا آیاتش را برای مردم بخواند و بدانان برساند و بگوید که انجام گناهان آثار بد دارد همانگونه که مرتبط با اقوام پیشین اینگونه بود. پس امتش باید ایمان داشته باشند و کارهای خوب و شایسته کنند و پرهیزگار باشند تا مورد رحمت الاهی بیش از پیش قرار گیرند و رستگار شوند و در آخرت از اهل بهشت باشند و ... انشاءالله/ والله اعلم.
گفتار سوم : نتیجه گیری این بخش ( ششم )
1 – اینکه پیامبر تبلیغی پس از حضرت لوط ع که در قرآن از داستان رسالتش سخن به میان آمده، حضرت شعیب ع است که توسط خداوندْ برگزیده و به سوی قومش " مدین " فرستاده شده است تا آیاتش را بر آنان بخواند.
2 – اینکه اگر اقوام پیشین که شرحشان گذشت؛ مبتلا به گناهان کبیره و بزرگی همچون شرک و بت پرستی، استکبار و خود برتر بینی، شتاب در انجام کارهای بد پیش از کارهای خوب، مکر و نیرنگ، عمل فحشای لواط بودند؛ اما این قوم دچار گناه کبیره ی " کم فروشی " و " بازداشتن از راه خدا و کج جلوه دادن آن " بودند و لذا چون تقوای الاهی پیشه نکردند و فرمان حضرت شعیب ع را نبردند بلکه تکذیب رسالتش و آیات خدا را نمودند و خواستار عذاب الاهی نیز شدند، پس همانند اقوام کافر پیشین از نوح و عاد و ثمود و لوط به خاطر فساد روی زمینْ مورد خشم و عذاب خداوند قرار گرفتند و نابود شدند. و این قوم یعنی مدین را هم " زلزله " در بر گرفت.
3 – اینکه خدای یکتا می فرماید که او از اصحاب "ایکه" یا قوم مدین به خاطر اینکه ستمکار بودند؛ آن هم بنا به دلایلی که در متن گذشت که فساد روی زمین میکردند، از آنها انتقام گرفت همانگونه که پیش از آن قوم گناهکار لوط را با بارش سنگ از آسمان مورد عذاب خود قرار داد. و البته شهرهای این دو قوم را هم برای درس گرفتن مردم و مومنین، راهی و راهنماایی آشکار و روشن به عنوان اثر باقیمانده از آنها قرار داد تا اینکه هم بدانند که این داستان ها واقعیت دارد و چنین اقوامی بوده اند و به خاطر گناهانشان چنین سرانجامی داشته اند و هم اینکه باز بدانند که انجام " گناهان کبیره ای " همچون عمل فحشای لواط و کم فروشی و بازداشتن از راه خدا؛ نتیجه ی دنیایی اش چیزی جز عذاب خداوندی نخواهد بود. حال این گناهان توسط هر قومی با هر بینش و نگرشی که می خواهد انجام شود به هر جهت پایانش چیزی جز عذاب خدا نخواهد بود : « و ان کان اصحاب الایکة لَظالمین. فانتقمنا مِنهم و إنهما لَبإمامٍ مبین. (79-78 حجر) ».
4 – اینکه خدای یکتا در ادامه ی بیان شرح حال اقوام لوط و مدین[1] و رسولانشان یعنی به ترتیب لوط و شعیب ع ؛ سخن از " اصحاب حجر " یا یاران کوه نیز به میان آورده است مبنی بر اینکه این گروه نیز رسولان خدا را تکذیب و از آیاتش اعراض کردند و با اینکه در دل کوه ها خانه هایشان را بنا کرده بودند، اما وقتی عذاب الاهی به خاطر این ستمگری هایشان آمد از هیچ ایمنی و امنیتی برخوردار نبودند و بنابراین آنها هم نابود شدند.
و این بدان معناست که باید تقوای الاهی داشت و ضمن ایمان به خدا و به آنچه که او دستور داده است؛ نیز کارهای شایسته کرد و نه کارهای بد چه آنکه وقتی به خاطر انجام کارهای بد و گناهان کبیره، عذاب خدا بیاید هیچ چیز نمی تواند فرد یا قوم مورد عذاب را از آن برهاند، همانگونه که مرتبط با اقوام مذکور اینگونه بود؛ خواه ساختمانهای بلند و از سنگهای سخت کوه باشد یا ساختمان ها و منازلی در دل کوهها باشد یا قدرتمندی ایی روی زمین باشد باشد یا پرستش غیر خدای یکتا باشد و یا ... هر نوع فساد دیگری که روی زمین باشد، وقتی عذاب خدای مقتدر به خاطر این اعمال بیاید، قدرتی را که خود به بندگانش داده در مقابلش تاب توان نخواهد بود. پس باید مومنین یعنی کسانی که آیات قرآن در بین شان است از آنها پند گیرند و آیات خدا را برای دیگران هم بخوانند تا آنها نیز پند گیرند و دست از ستم و تباهی روی زمین بردارند و به اصلاح امور بپردازند: « و لقد کذب اصحاب الحجر المرسلین. و آتیناهم آیاتنا فکانوا عنها معرضین. و کانوا ینحتون من الجبال بیوتاً آمنین. فاخذتهم الصیحة مصبحین. فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون. (80-84 حجر ) ».
لازم به ذکر است که داستان این قوم یعنی حجر در سوره ی پانزدهم قرآن کریم به همین نام یعنی " حجر " آمده است که در برگیرنده ی موضوعاتی از جمله فرو فرستاده شدن قرآن توسط خدا و نگاهبان آن بودن[2]، کم و کیف آفرینش انسان و جن[3]، داستان رسالت رسولان خدا ابراهیم ع ، لوط ع ، شعیب ع و قوم حجر، مقتسمین[4]، مستهزئین[5]، و ... در قالب 99 آیه می باشد.
5 – اینکه بازداشتن از راه خدا و کم فروشی؛ ازگناهان کبیره است و خشم خدا را بدنبال خود دارد و تنها نماز است که مانع این کار است؛ همانگونه که قوم مدین، نماز خواندن حضرت شعیب ع را دلیل امر و نهی کردنهایش دانسته اند و این یعنی جایگاه و مقام نماز و اهمیت آن در نزد دین اسلام و کاستن از گناهان کبیره ای همچون کم فروشی و نگه داشتن عدالت به هنگام میزان و فروش چیزها و یا خرید چیزی از مردم.
6- « ... و انه لتنزیل رب العالمین. نزل به الروح الامین. علی قلبک لتکون من المنذرین. بلسان عربی مبین. و انه لفی زبر الاولین. (192-196 شعراء) » .
اینکه این آیات کریمه پس از بیان داستان رسالت این پیامبران که شرحشان در این سوره گذشت می رساند که این قرآن که نامش و ذکرش در کتب رسولان پیش از حضرت محمد ص آمده؛ از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده تا او هم بدان وسیله یعنی فقط به وسیله ی آیات قرآن کریم که به زبان عربی روشن است مردم و مومنین ، همه و همه را " انذار " کند و بیم دهد که این امر از " رحیم و مهربان بودن " خداوند است. تا اینکه مبادا با انجام گناهان کبیره ای که اقوام مذکور که تا کنون دست کم بدانان پرداخته شد مورد عذاب خدا به لحاظ " عزیز بودنش" قرار نگیرند و ...
پس روشن می شود که باید به آیات خدا تمسک جست و نه سخنی جز آن. چه آنکه وقتی همانگونه که به لطف حضرتش ایمان داریم که این کتاب یعنی قرآن از سوی " پروردگار جهانیان "[6] است؛ پس باز به فضل حضرتش ایمان داریم که آن یعنی قرآن مجید به همان نسبت برای " یاد آوری جهانیان " است[7]؛ بنابراین باید به عنوان یک مومن تنها بر اساس آن به پیش رفت و برای مردم جهان آن را خواند و نه کتابی جز آن را ، تا اینکه امور و مفاسد زمین که ناشی از عمل بیشتر مردم است به لطف حضرتش اصلاح شود. انشاءالله.
7 – به هر جهت باید دانست خدایی که آسمان را بر افراشته، در عین حال میزان را نیز وضع کرده تا کسی در آن سرکشی نکند و از سوی دیگر به بر پا داشتن عدالت در توزین چیزها و کم نگذاشتن میزان و ترازو دستور داده است " « والسماء رفعها و وضع المیزان. ألّا تطغوا فی المیزان. و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان. ( 7-9 رحمان) » . که همانا این امری است که در اقوام پیشین نیز بدان دستور داده شده است و در طول آن مومنین باید به آن عمل نمایند و خلاف آن را انجام ندهند چرا که از محرمات به شمار آمده است « ... و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط ... » (152 انعام با توجه به آیات151-153) » . و در نهایت اینکه این موضوعی است که خدای یکتا در کنار موارد دیگری بدان حکم کرده است و نگه داشتن و درست وزن کردن چیزها همراه با عدالت را از امور خیر و بهترین تاویل به عنوان سرانجام نیکو برای عاملین بدان و مومنین و حتا همه ی کسانی که هدایت به واسطه ی آیاتش برایشان آمده ذکر نموده است: « و اوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ج ذالک خیر و احسن تأویلا. (35 اسرا با توجه به آیات 23-39) » .
8 – و اما نکته ی پایانی این بخش از بحث اینکه باید دانست که خدای یکتا برای انجام دهندگان این گناه بزرگ یعنی " کم فروشی " ؛ و سر انجام آن در دو سرا که برای قوم مدین که باید از آن درس و پند گرفت؛ در این سرا ، " زلزله " بود ؛ سوره ای را با نام « مطففین » که در قرآن مجید است، بر حضرت محمد ص فرو فرستاده است که لازم است همه از جمله مومنین آن را آویزه ی گوش و چراغ راه خود قرار دهند و از این گناه بزرگ دوری نمایند که در سرای دیگر هم؛ سرانجام خوبی برابر آیاتش که بدان ایمان داریم رقم نخورده است: « بسم الله الرحمن الرحیم. ویل للمطففین. الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون. و اذا کالوهم أو وزنوهم یخسِرون. ألا یظن اولائک انهم مبعوثون. لیوم عظیم. یوم یقوم الناس لرب العالمین.[8] (1-6 مطففین با توجه به آیات کل سوره) ».
مطففین، هشتاد و سومین سوره ی قرآن کریم که دارای 36 آیه و در برگیرنده ی موضوعاتی است که اهم آنها اصلِ معاد از اصول دین است که در آن روز" فجار " که «کم فروشان» مصداق آنند نتیجه ی این کار خود را می بینند و وارد دوزخ می شوند، و در همان روز " ابرار " یا نیکوکاران وارد بهشت می شوند و از نعمت های آن بهره مند می گردند. و تمام این ها به خاطر ایمان اینان به " یوم الدین " است که خدای یکتا مالک آن است و مومنین در نمازهای پنجگانه ی شبانه روز در قرائت حمد[9] بدان اذعان دارند. « یوم الدین » ؛ امری که فجار و بدکاران همچون " کم فروشان " یا مطففین با کار بدشان به نوعی آن را تکذیب می کنند و لذا جهنم جایگاه آنهاست. پس نتیجه اینکه باید بدانیم و باور و ایمان داشته باشیم که نه تنها گناه بزرگ و کبیره ی " کم فروشی " خشم و عذاب خدا را بدنبال خود دارد؛ همانگونه که مرتبط با قوم " مدین " از کفار و مکذبین شان که زمین لرزه باشد اینگونه بود، بلکه در سرای دیگر نیز سرانجام کم فروشی و کم فروشان، دوزخ خواهد بود چرا که همانطور که در آیه ی 95 هود گذشت؛ انجام کم فروشی چیزی جز دوری از رحمت خدا در دو گیتی نیست و نخواهد بود. والله اعلم.
گفتار چهارم :
نتیجه گیری پنج بخش اخیر ( بخش های دوم تا ششم )
برآیند این گفتارها به طور خیلی فشرده اینکه " مومنین " بدانند که نه تنها بر اساس آیات 59، 65، 73، 85 اعراف و 26، 50، 61 و 84 هود که از جمله رسالت های رسولان الاهی یعنی نوح ع، هود ع ، صالح ع، لوط ع و شعیب ع مرتبط با اقوامشان و پیرامون « اصل توحید » و یکتا پرستی بوده؛ باید که خدای یکتا را بپرستند که خدایی جز او برای کسی نیست، بلکه باید در عین ایمان و عمل به این اصل، « پرهیزکاری » را نیز پیشه ی خود نمایند. یعنی تقوای الاهی داشته باشند و به طور اکید و صریح اینکه باید از انجام گناهان بزرگ همچون : « استکبار و خود برتر بینی، شتاب در کارهای بد پیش از کارهای خوب، مکر و دسیسه و نیرنگ بازی، عمل فحشای لواط و کم فروشی » که در واقع با ایمان به اصول « نبوت و معاد » نیز در ارتباط است بپرهیزند؛ اگر در پی این هستند که از خشم و عذاب الاهی به خاطر این گناهان بزرگ که شرحشان گذشت به دور باشند چرا که هر کار اعم از خوب یا بد نتیجه ی خود را دارد و اگر فردی یا گروهی از مومنین که آیات خدا بدانان رسیده و به قرآن ایمان دارند در رابطه با این گناهان " پرهیزگاری " و به عبارت دقیقتر « تقوی الله » را که از دیگر رسالات رسولان خدا مرتبط با همان اقوامشان بوده را پیشه ی خویش ننمایند؛ نتیجه اش چیزی جز خشم و عضب خدا و دوری از رحمتش نخواهد بود.
پس جان سخن و حاصل کلام اینکه یک مومن باید در عین " ایمان " ؛ " تقوای الاهی " نیز داشته باشد و از سوی دیگر از " نیکوکاران " و " کنندگان کارهای شایسته " باشد تا به بهشت برین و جاوید وعده داده شده و حتا زندگی پاک در این گیتی نیز به واسطه ی فضل و رحمت الاهی برسد. چرا که مومنین هر گز مجاز به انجام کارهای بد و گناهان کبیره ای که شرحشان گذشت و در واقع بینات و هدایت بر اساس آیات خدا برایشان آمده نیستند، که همانا هیچ کس و هیچ گروه و قومی از عذاب خدا با انجام کارهای بد و گناهان کبیره ی مذکور که مصادیق و نمونه های فساد و تباهی روی زمینند؛ ایمن و در امان نبوده و نیست و نخواهد بود. آخرت که جای خود دارد و تنها خدای یکتا از آن آگاه است. به عبارت دیگر باید در جهت اصلاح امور روی زمین با انجام کارهای خوب و شنیدن و فرمان بردن از خدا و آیاتش کوشید و نتایج خوب آن را در دو سرا دید و از دوزخیان نبود. انشاءالله.
با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که برایم ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن از جانب حضرتش جل عظمته می باشم. 18/آذر/1396
[1] - یا اصحاب ایکه .
[2] - « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. ( 9 حجر ) » .
[3] - ( 26-44 حجر)
[4] - « و قل انی انا النذیر المبین. کما انزلنا علی المقتسمین. فو ربک لَنسئلنهم اجمعین. عما کانوا یعملون (89-93 حجر) » . و بگو من رسولم که برای اندرز و ترسانیدن خلق از عذاب خدا با دلیلی روشن آمده ام. آنگونه عذابی که بر کسانی که آیات خدا را قسمت کردند نازل نمودیم. آنان که قرآن را به میل خود و غرض فاسد خویش جزء جزء و پاره پاره کردند. بعضی را قبول و بعضی را رد کردند. پس سوگند به پروردگارت که از همه ی آنها خواهیم پرسید، از آنچه که بودند و انجام می دادند.
پس روشن می شود که باید به تمام آیات قرآن ایمان آورد و به آنچه که خدای یکتا دستور داده عمل کرد و از آنچه نهی کرده دوری و کناره گیری نمود؛ چه آنکه تمام آیات خدای یکتا حق است که به حق بر حضرت محمد ص نازل شده است.
[5] - « فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین. انا کفیناک المستهزئین. الذین یجعلون مع الله ال?هاً آخر ج فسوف یعلمون. و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون. فسبح بحمد ربک و کن من الساجرین. واعبد ربک حتی یأتیک الیقین. (94-99 حجر) ». پس برابر آیه ی 96 حجر روشن می شود که منظور از مستهزئین که در پایان آیه ی 95 حجر آمده چه کسانی می باشند؛ آری آنان که با خدای یکتا یعنی " الله " خدای دیگری را قرار می دهند.
[6] - ... و انه لتنزیل رب العالمین. 192 شعراء .
[7] - ان هو الا ذکر للعالمین. 87 صاد.
[8] - برگردان فارسی: به نام خداوند بخشنده ی مهربان. وای به حال کم فروشان. آنان که چون به کیل یا وزن چیزی از مردم بسنانند تمام بستانند و چون چیزی بدهند در کیل و وزن به مردم کم دهند آیا آنها گمان نمی کنند که روزی پس از مرگ بر انگیخته می شوند؟ برای روز بزرگ. که آن روزی است که تمام مردم در حضور پروردگار عالم می ایستند....
[9] - مالک یوم الدین.