سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 31804
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


گفتار سوم : نتیجه گیری این بخش

1 ) این که این داستان از اخبار غیب بوده که تا پیش از "وحی" آن به پیامبر خاتم ص، ایشان نیز از آن آگاهی نداشته است. به هر جهت باید به آیات خدا ایمان آورد که همانا قرآن یک ذکری برای همه ی مردم جهان در هر زمان و مکانی است و پیامبر ص هم بابت رساندن آیات آن مزدی از مردم نخواسته است و این بدان معناست که اولن بایسته است که آیات قران ، مبنای امور مسلمین باشد و دوم اینکه آن را به مردم برسانند و سوم اینکه بابت این رساندن و تبلیغ آیات از مردم مزدی نخواهند چه آنکه پاداش این کار بر خدای بخشنده ی مهربان است: « ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ (102) وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ (103) وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ(104 یوسف) » .   

2 ) این که این داستان و آیات آن، همانطور که در آیه ی 7 این سوره یعنی یوسف آمده ؛ سراسر نشانه و آیه برای پرسشگران و به تعبیر قرآنی " سائلین " است که به مواردی از آنها در متن و پاورقی ها اشاره شد. در واقع این داستان برای عبرت گرفتن و اندیشه و خردورزی روی آن و ایمان آوردن به دل و به صورت استوار است.

3 ) این که به عنوان یک نشانه از این داستان؛ برابر آیات 22 و 36 و 56 و 78 و 90 این سوره یعنی یوسف، روشن می شود که " نیکوکاری " و از نیکوکاران بودن در مواردی همچون حفظ نفس و دوری از شهوات، امانتداری و ... است. " محسن" و از نیکوکاران بودن؛ امری است که پاداش نیکو از سوی خدا در دو گیتی برای عامل بدان دارد، همانگونه که برای حضرت یوسف ع دست کم در این سرا این پاداش نیکو را داشت. و البته به این لحاظ که او از محسنین است؛ این پاداش برای وی در سرای دیگر را تنها خدای یکتا بدان آگاه است که البته ضایع نخواهد نمود، همانگونه که در دنیا مرتبط با او اینگونه بود و خداوند پاداش نیکوکار بودنش را ضایع نساخت. زیرا که ایمان داریم که در امر و وعده ی او هیچ تخلفی پیرامون هیچ امری نیست.  

4 ) اینکه برابر آیات کریمه ی 54 و 55 این سوره[1] یعنی یوسف؛  و البته به عنوان نشانه ای دیگر از این داستان، پی برده می شود که " خزانه دار " یک مجموعه در هر رده ای، علاوه بر داشتن " دانشِ " مربوطه و نگاهبانی درستِ همراه دانش از آن؛ بالاتر و بلکه مهمتر از آن باید " امین " و " امانتدار " باشد و با تکیه بر خدا به انجام امور در این زمینه مشغول شود و عدالت و دادگری را مرتبط با همه و کارش سرلوحه قرار دهد و بداند که آنچه را از مسئولیت که انجام میدهد و بلکه هر گفتار و رفتاری را؛ خدا بدان آگاه و دانا و شنواست و جزای آن را  ضمن خبر کردن از آن در سرای دیگر خواهد داد و به عبارتی در قبال کارش در آن سرا پاسخگو خواهد بود، هر چند که مرتبط با این سرا نیز اینگونه است؛ همانگونه که حضرت یوسف ع اینگونه بود و در زمان قحطی به همه ی اقشار با هر نگرش و بینشی و از هر کجا که به مصر و البته به او مراجعه می کردند؛ به عدالت گندم می داد و ضمن " مدیریت درست " که ناشی از دانش او بود، بر آن خزانه که شامل آمار و حساب و کتاب اموال و دارایی ها و میزان گندم انباشت و توزیع شده و ... اینها بود؛ نگاهبان و ناظر خوب و مطمئنی هم بود. هر چند که تبلیغ دین خدا را نیز می نمود تا مشرکان و بت پرستان رو به یکتاپرستی بیاورند. به هر جهت باید گفت که یوسف ع از این منظر الگویی است و باید باشد چرا که هم به هنگامِ پیشنهاد " خزانه داری مصر " به پادشاه زمانه؛ خود را " حفیظ علیم " معرفی کرد و هم اینکه پیش از آن و برابر آیه ی 54 این سوره؛ آن پادشاه او یعنی یوسف را " مکین امین " نزد خود نامیده بود. و این بدان معناست که یوسف ع ، امانتداری خود را برای همه از جمله پادشاه مصر به اثبات رسانده بود و این او یعنی پادشاه بود که وی یعنی یوسف ع را " امین " خوانده بود؛ که همانا نمونه ای از آن، همان عدم خیانت به همسر عزیز مصر در پنهانی بود و ... او تنها بر اینکه می تواند نگاهبان دانایی بر امر خزانه داری مصر باشد؛ این پیشنهاد را به پادشاه داد و او نیز پدیرفت و ... تمام این ها نقش و اهمیت" امین " بودن و " امانتداری" مرتبط با هر امری را می رساند؛ همانگونه که برای پادشاه مصر ثابت شده بود که یوسف ع امانتدار خوبی در هر زمینه ای بوده است و لذا می تواند که اگر در مقام " خزانه داری " مصر قرار گیرد نیز نه تنها امین؛ که همانطور که خود ادعا کرده؛ بر آن حفیظ علیم نیز باشد. امری که بر پادشاه و همه روشن شد که آری؛ یوسف در عین دانایی و نگاهبانی بر خزانه داری مصر؛ امانتدار خوبی هم در این زمینه یعنی مسئولیت " خزانه داری " مصر است و او هر گز این ویژگی فطری اش یعنی امین بودن را حتا هنگامی که " خزانه دار " مصر شد؛ از دست نداد بلکه در همان مقام و جایگاه نیز آن را جاری و ساری  و اثبات ساخت.

5 ) اینکه یوسف ع با این موارد نشان داد که آخرت خود را به دنیای فانی در هر سنی و جایگاهی که باشد نمی فروشد و برابر آیه ی کریمه ی 57 همین سوره[2] یعنی یوسف؛ ضمن ایمان، تقوای الاهی را نیز پیشه ی خود می کند. و این بدان معناست که کسی از آخرت و عاقبت خوبی برخوردار است که هم ایمان داشته باشد، یعنی از " مومنین " باشد و هم اینکه در کارها از اینکه خیانت در امانت و یا کوتاهی در مسئولیت و یا ستمگری و .... نماید؛ پرهیز می کند. یعنی در عین " مومن " بودن؛ از " متقین " و  پرهیزگاران نیز هست. پس بهره مند شدن از آخرت و پاداش های آن که نزد خداست و پاینده تر و بهتر است؛ تنها برای " مومنین " یا گروندگان، و " متقین " یا پرهیزگاران است. همانگونه که در بخش مرتبط با رسالت حضرت یونس ع گذشت که اولیاءالله چه کسانی هستند؛ ویژگی هایشان و سرانجام کارشان کدام است.[3]

 که همانا یوسف ع به عنوان برگزیده ی خدا و در عین حال داشتن مسئولیت " خزانه داری " مصر؛ اینگونه، یعنی از مومنین و متقین بود. چه در حفظ نفس و چه در خزانه داری مصر و چه در گذشت از برادرانش و چه شکر گزاری به درگاه خداوند به خاطر دادن تاویل احادیث به او و ...

6 ) اینکه حضرت یوسف ع با رفتارش در قبال برادرانش و نیز علاوه بر آن حضرت یعقوب ع در خصوص همین فرزندان خطاکارش که از خدا برایشان آمرزش خواست؛ نشان دادند که پس از آمدن " حق " و پذیرفتن آن توسط برادرانش که فرزندان پدر یعنی حضرت یعقوب ع باشند؛ هر گز در پی انتقام از رفتارهای گذشته ی آنان نیستند؛ چرا که انجام این کار  و مبنا قرار دادن انتقام، یعنی تداوم فساد و تباهکاری روی زمین و نه اصلاح امور بر آن یعنی زمین. امری که خود نشانه ای است بر اینکه باید اینگونه رفتارهای برگزیدگان خدا که در عین حال پیروی از آنان است، سر مشق مومنین باشد.  

7 ) اینکه برگزیده ی خدا و حتا آن کس که بواسطه ی آمدن هدایتِ خداوند؛ به راه راست هدایت شده، جز راه " ایمان " و " تقوااالله" را نمی پوید و ترویج نمی دهد و پشتیبانی نمی کند و در عین حال از محسنین و " نیکوکاران " است؛ چه آنکه همانا برخورداری از نعمات الاهی و پاداش های نیکو به خاطر این موارد در دو گیتی در گرو پایبندی به همین امور و یا به عبارتی دیگر، مبناهای دین است. همانگونه که برگزیدگان و رسولان خدا از جمله حضرت یوسف ع اینگونه بودند.

8 ) اینکه نه تنها در داستان یوسف ع؛ که حتا در داستانهای اقوام پیشین که در قرآن آمده و به مواردی از آنها تا کنون اشاره شده؛ پند و عبرتهایی برای " اولوا الالباب" است؛ تا از یک سو بدانند که خدای یکتا برای آن اقوام رسولانی که همه از مردان بودند را فرستاد تا راه توحید و تقوا الله را بپویند و دست از فساد روی زمین بردارند؛ و از سوی دیگر بدانند که این قرآن و آیات آن سخنی از سر افترا نیست ، بلکه همه تصدیق و تفصیل  تمام امور، و هدایت و رحمت برای مومنین است: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلا رِجَالا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلا تَعْقِلُونَ (109) حَتَّى إِذَا اسْتَیْئَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَنْ نَشَاءُ وَلا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ (110) لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأولِی الألْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (111 یوسف) ».

9 ) اینکه همه و به ویژه مومنین؛ بدانند که نباید دل خوش دارند که اگر کسی از همنوع، گواهِ انجام کارهای ناپسندشان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ( امروزه دوربین ها) در پنهان نبود؛ پس مورد مواخذه قرار نمی گیرند، بلکه برای اینکه بیشتر پی ببرند مواخذه ای در کار است و هیچ تخلفی هم در آن نیست؛ باید همیشه و همه جا خدای یکتا را حاضر و ناظر و دانای به اعمال خود در پیدا و پنهان بدانند؛ و بدانند که نباید از این امر یعنی محیط بودن خداوند به تمام امور غافل شوند، زیرا که در این امر یعنی مواخذه شدن به خاطر کارهای بد و ناپسند، هیچ تخلفی از سوی خدای یکتا نیست. پس همانا که بهترین راه برای سعادتمندی در دو گیتی ، ایمان و تقوای الاهی و نیکوکاری است.

 


با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که برایم ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن و نیز فزونی بیش از پیش دانش کتاب از جانب حضرتش جل عظمته می باشم. 22/بهمن/1396 .

 



[1] - «وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ(54) قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الأرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ  (55 یوسف) ».

[2] - « وَلأجْرُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (57 یوسف)».

[3] - « أَلا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (62) الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ  (64 یونس) » . آری؛ پس کامروایی بزرگ از جانب خداوند یکتا در ایمان و تقواست و نه جز آن.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ