گفتار دوم : حضرت لقمان ع
1 ) « وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (12 لقمان) » .
برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که این خدای یکتا بوده که به حضرت لقمان ع حکمت داده و به وی گفته که شکر او را به خاطر این نعمت به جا آورد که همانا هر کس شکر گزار خدا و نعمت هایش باشد برای خودش است ، همانگونه که کفر و ناسپاسی در قبال نعمت های او نیز ضررش علیه خود فرد کافر به نعمت های الاهی است. پس شکر خدا به خاطر نعمت هایش، به نفع شاکر است و فزونی را برایش از جانب خدا در پی دارد و بنابراین برابر این آیه ی کریمه، لزوم شکر خدا ؛ همانگونه که گذشت به خاطر تمام فضل و نعمت هایش و فزونی آنها به عنوان یک مومن روشن و مشخص می شود. در واقع یک مسلمان و مومن باید فرمان خدا را برده و شاکر نعمت های خداوندی بر خودش باشد.
2 ) « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (13 لقمان) ».
این آیه گویای این امر است که آن حضرت برابر حکمت عطا شده ی فوق؛ به فرزندش پندهایی می دهد که نخستین آنها مرتبط با نخستین اصل دین یعنی " توحید "، مبنی بر دوری از شرک به " الله " است؛ چرا که شرک به خدای یکتا از ستم های بزرگ است.
البته خدای یکتا برابر آیات 14-15 همین سوره یعنی لقمان همانطور که گذشت به انسان وصیت کرده که هر چند که باید احترام پدر و مادر را نگه دارند و بدانان نیکی کنند؛ اما حق ندارند که وقتی آنان به سوی شرکِ به " الله " می خوانند، فرمانشان را ببرند.
به هر جهت همانگونه که بر اساس آیات الاهی در بخش های گذشته گذشت، و بدان ایمان داریم و شکر خدا را به جا می آوریم که دانش آن را عطا کرد؛ شرک به خدا عین گمراهی است و بت پرستی که مصداقی از شرک به " الله " است؛ چیزی نیست جز گمراهی روشن. به عبارت دیگر و بر اساس " لا اله الا الله" باور داریم و گواهی می دهیم که خدایی جز خدای یکتا یا همان " الله " نیست و او انبازی ندارد.
3 ) « یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الأرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (16 لقمان) » .
برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که او به پسرش پند داده که باید بداند که کوچکترین چیزی در آسمان ها و زمین از خدای لطیف دانا پنهان نمی ماند؛ پس باید مواظب گفتار و رفتارهای خود در آشکار و نهان باشد چرا که خدای یکتا آنها را به حساب می آورد.
باید گفته شود که لطیف بودن خداوند از آن جهت است که همانطور که فرموده و ایمان داریم، او از رگ گردن به ما نزدیکتر است و البته افزون بر این مطلب اینکه او وجود مقدس لطیفی است که در عین حال از تمام امور خبر دارد، و برای نشان دادن اینکه " لطیف " است؛ طی آفرینش خود که موجودات باشند؛ مواردی از لطایف را نیز آفریده است که برخی با چشم مشاهده می شوند؛ مانند نور و موج و رنگ. و برخی قابل مشاهده نیستند اما به حواس دیگر در می آیند و اینگونه پی به وجودشان برده می شود مثل هوا، صدا و بو و مزه. اما با این تفاوت که این وجودهای لطیفِ مخلوق؛ از چیزی خبر ندارند، از پیش خبر نمی دهند و نمی توانند خبر بدهند، به کسی یا چیزی تعلق دارند، [1] زود می آیند و زود می روند، محیط و افراد کمی را در بر می گیرند، فانی هستند و ...؛ در حالی که خدای یکتا، وجودِ لطیفی است که هم خبیر و دانای به تمام امور است و هم محیط به تمام آنها در آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و هم به واسطه ی وحی که آیاتش باشند خبر از امور در زمانهای مختلف داده و صد البته که روزی هم که رستاخیز باشد و بدان ایمان داریم، همه را از آنچه که بودند و انجام میدادند با خبر خواهد ساخت و به حسابشان رسیدگی خواهد کرد و ...، هم زنده و پاینده است و ...، چرا که همه ی موجودات اعم از مشهود و لطیف آفریده ی او هستند و او تمام اینها را در کلام مقدس خود بیان نموده است و همه ی این موضوعات در قرآن کریم آمده است که بدان ایمان داریم.
باری؛ نباید از غافلین به آیات خدا بود که همانا حضرت لقمان بر اساس این آیه ی کریمه و طی این پند خود؛ به فرزندش یاد داده یا یادآور شده که بداند که خدای یکتا ؛ همانگونه که در وجودش " یگانه " است؛ در اینکه به تمام امور از آشکار و نهان و از کوچک و بزرگ هم داناست نیز یگانه است. چه آنکه بر اساس فضل و رحمت الاهی، این از صفات آفریده ی او یعنی انسان است که تنها در محیط " آشکار "، آن هم در گستره ای محدود و به واسطه ی حواس به ویژه بینایی و نیز به واسطه ی ابزار آلاتی متناسب هر زمان؛ بتواند اعمال و رفتارهای همنوع را زیر نظر بگیرد و در واقع بدان دانش پیدا کند و از آن با خبر شود و از سوی دیگر هم همنوع در هر رده ی شغلی و ... تظاهر را پیشه نماید و از کارهای خلاف بپرهیزد و ... لیکن در پنهان و دور از چشم مردم و ابزارهای نظارتی همچون دوربین ها و ... به انجام کارهای بد خود بپردازد و ...؛ اما نباید غافل بود که مرتبط با خدای یگانه که آفریننده ی هر چیزی از جمله انسان است اینگونه نیست و او از هر چیزی در هر کجا و هر زمان در " آشکار و نهان " خبر دارد و روزی صاحب هر یک از آن اعمال را از آنها با خبر خواهد ساخت. و البته که از آن روز تنها خدای یکتا آگاه است. پس روشن می شود که باید بدنبال کارهای خوب و شایسته در آشکار و نهان بود و ضمن ایمان ، تقوای الهی داشت.
4 ) «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُورِ(17 لقمان) ».
پند دیگر آن حضرت به فرزندش برابر این آیه ی کریمه مرتبط با فرایض و فروع دینی است، یعنی خواندن نماز[2] و امر به معروف و نهی از منکر. سپس او را به شکیبایی در قبال آنچه که به او می رسد سفارش می کند و می افزاید که این از عزم در کارهاست. و پیرامون اهمیت " صبر " که البته باید گفت نه تنها یک مومن باید صبور و شکیبا باشد که باید دیگران را نیز به این مهم یعنی صبر سفارش کند تا از هر گونه خسارت و زیانی به دور باشد و در واقع از زیانکاران نباشد، همانگونه که حضرت لقمان اینگونه بود؛ تنها و تنها می توان به کلام مقدس الاهی تمسک جست مبنی بر اینکه: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. وَالْعَصْرِ(1) إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3) ».
برای نمونه اینکه اگر کسی یا کسانی در قبال امر به معروف و نهی از منکر فردی مومن واکنش منفی نشان دادند، باید صبور بود و دانست که رخت بر بستن یک امر منکر که شایع شده زمان می برد تا اصلاح شود، نباید برخورد تند داشت چرا که نتیجه بر عکس می شود؛ باید برای اصلاح امور و اثبات و تحقق حق، شکیبا بود و این راه را همچنان به یاری خدا ادامه داد و دست از پند دادن بر نداشت و ... مورد دوم اینکه گذشته از عمل به بر پا داشتن نماز، این آیه ی کریمه همگانی بودن فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و به عبارتی دیگر مسئول بودن همه ی مومنین در قبال یکدیگر را که البته شرایطی برای آن ذکر شده است می رساند که مثلن یکدیگر را امر به این کنند که بر اساس آیات خدا، زندگی کنند؛ آیات خدا را ترویج دهند و از سوی دیگر کسانی را که از آیات خدا غافلند و یا از آن اعراض می کنند یا غیر خدای یکتا را می خوانند و ... نهی نمایند. و نکته ی سوم اینکه سفارش کننده و پند دهنده ی به این امور؛ خود باید پیش و بیش از هر تاکید و ترویج و پندی؛ عامل به آن باشد. یعنی چنان فردی خود از نمازگزاران باشد، خود معروف را بشناسد و عمل نماید و از منکرات دوری کرده باشد و دور باشد و در امو برای اینکه از ثابت قدم ها و نمونه ی از کسانی باشد که عزم در کارها دارند، از شکیبایان باشد و آنگاه، سپس در خصوص پند دادن به دیگران در این زمینه ها مبادرت نماید. والله اعلم.
به هر جهت باید دانست که این موارد از فرایض از صفات مومنین است؛ آنگاه که موضوع ولایت برخی بر برخی دیگر به میان می آید:« وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ ? یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَیُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَیُطیعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ? أُول?ئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللَّهُ ? إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ(71توبه) » . یا همانگونه که بالاتر از این ، این از اهم واجبات امت اسلام است که دیگر امت ها را به سوی خیر بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند که رستگاری از سوی خدا در این است:«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (104 آل عمران) ».
5) « وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (18) وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (19 لقمان) ».
در این آیات؛ آن حضرت مراعاتِ مسایل اخلاقی را که جامع بشریت و به عبارتی امور فطری است را به فرزندش یادآور می شود تا او بداند که اخلاقیات هم موضوعی از موضوعات دین اسلام و از خصوصیات انسانی است که مشترک بین همه است. بنابراین باید از نکوهیده های اخلاقی همچون رخ بر تافتن از مردم و با غرور و ناز روی زمین قدم برداشتن دوری نماید چرا که خدا چنین کسان را دوست ندارد. و از سوی دیگر باید به ستوده های اخلاقی همچون میانه روی در رفتار و گفتار و به آرامی سخن گفتن رو آورد و عمل نماید چرا که فریاد زدن کار درستی نیست و کار نکوهیده و زشتی است که نه تنها خریدار ندارد و باعث پراکنده شدن افراد از دور چنان فردی می شود و حق هم روشن نمی شود و تدبیر و تمرکز فرد هم از کنترل خارج می شود، که همانا بر اساس بخش اخیر آیه ی 29 این سوره یعنی لقمان، زشت ترین صداها همانا صدای الاغ است که هم گوش خراش است و هم اینکه پیامی را به کسی نمی تواند برساند و هم اینکه موجب می شود شنوندگانِ چنان صدایی، حتا درِ گوش خود را بگیرند تا نشنوند و ...
البته باید یادآوری کرد که این به آرامی سخن گفتن و فریاد نکشیدن، برای کسانی است که عاقل و بالغ بوده و در شرایط متعادل و مطلوب بدنی، روانی، محیطی و ارادی طبیعی باشند؛ چه آنکه کسی را که عزیزی را از دست داده و به هنگام تشییع تازه گذشته از خود بی خود است و از اوضاع روحی خوبی برخوردار نیست و مدام فریاد می کشد و بر سر و صورت خود می زند و ... کسانی دور او را گرفته اند و مانع آزار رساندن به خودش می شوند و تسکین اش می دهند و ... در این دایره نمی گنجد که چرا فریاد سر داده است، همانگونه که کسی که از شدت بیماری به خود می پیجد و به صورت غیر ارادی فریاد می کشد و کمک برای درمان و رسیدگی به حال نامساعدش می خواهد و .. نیز اینگونه است و .. تمام اینها یعنی اینکه این موارد اخیر، طبیعی و از آثار و تبعات چنان وقایعی به هنگام وقوعشان می باشد.
به هر جهت یک فردِ تندرستِ همراه واجد سلامت روان، در یک جامعه و محیط پیرامونی خود اعم از خانه و اجتماع و مدرسه و دانشگاه و ... اینها، روش اعتدالی دارد و برای تاثیرگذاری و بیان و احقاق حق و پند دادن و ... به آرامی و منطقی سخن می گوید.
[1] - یعنی باید خورشیدی یا شمعی باشد تا نوری که از آن متصاعد می شود دیده و به آن پی برده شود؛ یا آبی باشد که در اثر خروش دریا، موجی دیده شود و یا غذایی پخته شود تا پی به بو و مزه ی آن برده شود، چه آنکه باید گفت که اینها همه لازم و ملزوم یکدیگرند؛ یعنی ما از سوی دیگر با این نور پی به وجود شمع نیز می بریم و نمی توانیم آن را انکار کنیم؛ هر چند که البته و فراتر از اینها باید آن حس هم که مربوط به تک تک افراد بشر است، سالم باشد تا بتواند از طریق آن حواس پی به این موارد که از آنها تحت نام عوارض یاد می شود؛ ببرد. یعنی یک نفر نابینای مادر زاد تنها یک تصور آن هم به خاطر بیان مکرر اطرافیان از وجودی لطیف همچون " نور " دارد، و این است تفاوتی از تفاوتهای بین بینا و نابینا مبنی بر اینکه یکسان نیستند و ...
[2] - که در آیه ی همین سوره گذشت که یکی از صفات محسنین که قرآن برایشان مایه ی هدایت و رحمت است؛ همین خواندن نماز می باشد. که در واقع این مهم اهمیت و تاثیر بر پا داشتن نماز را می رساند.