گفتار سوم : نتیجه گیری این بخش
1 ) اینکه می شود گفت رسالت این حضرت در قبال اعضای خانواده و به طریق اولی فرزندش بوده است.
2 ) اینکه می شود گفت این امر و بیان این داستان توسط خداوند یکتا ، بدان منظور بوده که مومنین " وظیفه ی " خود در قبال فرزندانشان را بدانند و به نوعی در تعلیم و تربیت آنان بر اساس کلام مقدس الاهی بکوشند و حضرت لقمان ع را در این زمینه " الگوی " خود قرار دهند و بدانند که پرورش فرزندان با آموزش دادن آنان در سایه ی حکمت به عنوان " حقِ " فرزندان لازم و بایسته است.
3 ) اینکه بیانِ حق، نیازمند داشتن حکمت و در واقع داده شدن حکمت توسط خداوند به هر یک از بندگانش است، همانگونه که حضرت لقمان نمونه ی این امر است و منظور از حکمت هم، استدلال داشتن در سخن و بیان آن برای تاثیر گذاری و پذیرفتن از سوی مخاطبین است. چرا که این مهم یعنی بر اساس استدلال و احتجاج سخن گفتن و پذیرفتن آن باز به صورت عقلی؛ از امور فطری است.
4 ) اینکه باید به فرزندان بر اساس کلام مقدس الاهی و به طور حکیمانه " پند " داد تا به لطف حضرتش جل عظمته به راه راست هدایت و رستگار شوند.
5 ) اینکه خداوند یکتا پیرامون نتیجه و آثار دادن حکمت به هر یک از بندگانش اینگونه می فرماید: « یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ. (269 بقره) » .
6 ) اینکه کسی که می خواهد بر اساس حکمت و حجت با کسی سخن بگوید، باید خود بدانچه که می گوید نخست باور داشته باشد و دوم اینکه اگر معروفی است، انجام دهنده ی آن باشد و اگر منکری است و می خواهد کسی را از آن نهی کند، باید خود از قبل از انجام آن بدی دوری کرده باشد. به عبارت دیگر همخوانی گفتار و رفتار است که نتیجه بخش بر روی مخاطب یا مخاطبین است و نه تظاهر و یا رفع تکلیف.
7 ) اینکه نه تنها باید از شرک به خدا یعنی " الله " به دور بود، بلکه اگر کسی بدنبال این است که بخواهد بداند عزم در کارها کدام است و چگونه می تواند مصداق آن باشد باید نماز بخواند، امر به معروف و نهی از منکر کند و در قبال مصائب صبور و شکیبا باشد. از سوی دیگر اینکه بداند پایبندی به اخلاقیات انسانی علاوه بر فرایض دینی نیز از مهمات امور است. و جان کلام؛ برای اینکه خدا دوستمان داشته باشد هم باید مشی معتدل در زندگی داشته باشیم و هم اینکه از خودخواهانِ فخر فروش که خدا دوستشان ندارد نباشیم.
8 ) اینکه داستان پند دادن حضرت لقمان به فرزندش؛ در واقع رسالت یک مومن را در قبال فرزند یا فرزندان مومن خود می رساند تا ضمن تعلیم آنان را به خوبی تربیت و با آنها اتمام حجت نماید. والله اعلم .
9 ) اینکه می شود پی برد که هسته ی نخست آموزش دادن به کودکان برای پرورش و تربیت درست آنها ؛ « خانه و خانواده » می باشد به نحوی که فرد یا در واقع فرزند یا فرزندان وقتی وارد دیگر محیط های آموزشی و زندگی اجتماعی شدند؛ بنابراین خوب می دانند که هم باید یکتاپرست باشند، هم احترام پدر و مادر را داشته باشند و هم اینکه پایبند واجبات دین و فضایل اخلاقی به دور از هرگونه خودخواهی باشند و در همه حال خدا را ناظر بر خود و گفتار و رفتارهای خود بدانند.
10 ) اینکه به فضل الاهی بر اساس آیات قرآن کریم و همینطور آیات این سوره یعنی لقمان که مورد بحث این مقال است؛ باید یک مومن واقعی بود و علاوه بر پایبندی به اصول و فروع دین و فضایل اخلاقی؛ در قبال " حق " فرزندان به عنوان یک " وظیفه " احساس مسئولیت کرد و در جهت آموزش و پرورش آنان کوشید و دانست که هیچ کس از فردای خود خبر ندارد؛ پس همان بهتر که یک مومن باشد و مبادا که در عین غفلت از آیات خدا از دنیا برود که سرانجام آن را فقط خدای یکتا می داند.
با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که برایم ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن و نیز فزونی بیش از پیش دانش کتاب و حکمت از جانب حضرتش جل عظمته می باشم. 28/بهمن/1396 .