سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 30828
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


  1. فرشتگان در این خصوص به خدای یکتا عرضه می دارند که آیا تو می خواهی کسی را در روی زمین قرار دهی که در آن فساد و تباهی کند و خون ها بریزد؟ و لذا ما تسبیح به ستایش تو میگوییم و تقدیس تو می کنیم. به هر جهت خدای یکتا در پاسخ به این نظر فرشتگان گفت که من در این رابطه یعنی قرار دادن جانشین روی زمین چیزی میدانم که شما نمی دانید.

نتیجه گیری تا اینجا اینکه:

الف: اراده ی خداوند یکتا در این زمینه بر اساس دانش بوده است.

ب: اینکه خدای یکتا این موضوع را پیش از انجامش، هر چند که مانعی برایش نمی توان متصور بود؛ با فرشتگان که آنان نیز همه آفریده ی اویند و به تسبیح و تقدیسش مشغولند در میان می گذارد، البته آن هم با حکمتی.

پ: اینکه فرشتگان نظر خود را می گویند مبنی بر اینکه تسبیح به حمد گفتنش و تقدیس آنان برای وی بس باشد چرا که اگر او جانشینی را روی زمین قرار دهد نتیجه اش چیزی جز تباهی و ریختن خون ها نخواهد بود و این بدان معناست که اولن همه باید تسبیح به حمد خدای یگانه گویند و تقدیس او کنند و نه کسی دیگر جز او. و دوم اینکه فرشتگان چون به اراده ی خداوند بالایند، پس از وقایع و رخدادهای زمین آگاهند و لذا چون دیگر جانداران روی زمین پیش از انسان آفریده شده اند و به ریختن خون یکدیگر ناشی از رفع گرسنگی و ... مشغول بوده و می باشند آنگونه که می بینیم؛ پس می دانسته اند که جانشین خدا نیز این کار را اگر روی زمین قرار گیرد خواهد کرد و از این نظر است که گفته اند چنین جانشینی در چنین جایی یعنی زمین اگر قرار گیرد به تباهی می پردازد و خون ها می ریزد. و همینطور است پیرامون موضوع تباهی و فساد روی زمین که این شاید به وجود جن روی این کره بر گردد. یعنی موجودی که آفرینش او نیز پیش از انسان بوده است.[1] والله اعلم. آنچه در این مهمتر است این که خدای یکتا فرشتگان را به این خاطر مورد خشم خود قرار نداده بلکه به آنان گفته که کارش از روی دانش است یعنی اینکه او از این اراده اش چیزی را می داند که آنان بدان دانش ندارند. و این باز بدان معناست که دانش فرشتگان نیز در اندازه ای است که خداوند یگانه بدانان عطا کرده است و نه بیش و پیش از آن. و باز یعنی اینکه فرشتگان هم مانند سایر موجودات؛نیازمند خدای یکتای بی نیازند. حال خواه این نیازمندی به او در موجودیت شان باشد و خواه در اینکه بخواهند به چیزی دانش پیدا کنند و ... والله اعلم.

ت : نکته ی دیگر اینکه روشن می شود که زمین برخوردار از فساد و تباهی نیز می باشد و اگر کسی روی آن قرار گیرد احتمال آن به قطع به یقین می رود که بدان دچار شود. پس باید بدنبال گریز از این امر و نیز پرهیز از ریختن خون به ناحق و ... بود. و بدیهی است که آنگونه که به دفعات در قرآن کریم آمده است باید از مومنین و کنندگان کارهای شایسته بود و پرهیزگاری را پیشه ی خود نمود، اموری که با عقل هم همخوانی دارد که مراعات این موارد است که از فساد و تباهی و ریختن خون یکدیگر خدای ناکرده جلوگیری می کند.

ث: و روشن می شود که وقتی توسط فرشتگان، موضوع فساد روی زمین و ریختن خون به میان می آید یعنی اینکه این مقولات در نزد خدای یکتا امور ناستوده است و فرشتگان نمی خواهند که جانشین او در جایی قرار بگیرد که مبتلای به ریختن خون یکدیگر بشود و راه تباهکاری و فساد را در پیش گیرد.

ج: و اما اهم موضوع اینکه در آیه ی 30 بقره فقط صحبت از قرار دادن جانشین توسط خدا در زمین است و فرشتگان هم برابر آیه ی مذکور تنها نظر خود را می گویند؛ اما آنچه باید دانست این است که فرشتگان نمی دانسته اند که این جانشین نامش چیست و چه کسی است. و باز این تاکیدی دیگر است بر اینکه دانش فرشتگان نیز در اندازه ای است که خدای یکتا بدانان داده است و نه بیش از آن.

 

  1. اینکه خدای یکتا برای اثبات این امر، یعنی دانایی او به آنچه که فرشتگان از این اراده ی او نمیدانند؛ می آید و همه ی اسماء را به آدم که همان کسی است که مقرر است جانشین او در زمین باشد می آموزد و پس از آن هم آن اسماء و نام ها را بر فرشتگان عرضه می دارد و به آنان می گوید که حال اگر در گفتار خود صادق هستید پس مرا از اسماء اینان [2]با خبر کنید.

  2. فرشتگان پس از تسبیح خدای یکتا اعتراف می نمایند که آنان تنها بدانچه علم و دانش دارند که او که دانای فرزانه است و کارهایش همه از روی دانش و حکمت است بدانان آموخته است و نه دانشی بیش از آن.

  3. اینکه پس از این خدای یکتا به آدم که همان جانشین منظور نظرش روی زمین باشد می فرماید که حال تو از همه ی آن اسمائی که در رابطه با فرشتگان بدان دانش پیدا کردی و در واقع خدا به تو آموخت ( آیه ی 31 بقره) آنان را با خبر کن. و وقتی آدم این کار را کرد خدای یگانه به فرشتگان گفت که آیا به شما نگفتم که من دانای به نهان آسمان ها و زمین هستم و نیز دانای به آنچه هستم که شما آشکار داشته یا پنهان می کنید؟

  4. پس از اثبات و انجام این امر و تحقق اراده ی خداوندی است که او به فرشتگان می فرماید که هم اکنون شما بر آدم سجده کنید؛ امری که همه ی فرشتگان به جز ابلیس آن را انجام می دهند و لذا اینجاست که در واقع ابلیس با این کارش از خود خواهان و مستکبرین و در پایان از کفار و ناسپاسان شد چرا که او از فرمان خدا سرپیچی کرد با آنکه هم دید که خدای یکتا اراده اش را با فرشتگان در میان گذاشت و هم اینکه گواه بود که فرشتگان از پس اینکه بتوانند خدای یکتا را از اسماء آموخته شده بدانان با خبر کنند ناتوان بودند در حالی که آدم توانست این کار را به لطف خدا انجام دهد.

    البته برابر دیگر آیات قرآن، در خصوص سجده نکردن شیطان یا ابلیس بر آدم به فرمان خداوند؛ باید افزوده شود که او از ابلیس دلیل این نافرمانی اش را می پرسد که وی در پاسخِ خدای یکتا، نوع و ماده ی آفرینش جن و انس را ملاک قرار داده مبنی بر اینکه تو مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک[3]. در واقع یک توجیهی برای نافرمانی اش که باعث هبوط و بیرون شدن او از صف فرشتگان شد. و پس از این شیطان برای اینکه به خاطر این نافرمانی و بیرون کرده شدنش از صف فرشتگان مورد خشم خدا قرار نگیرد لذا از او مهلت می خواهد و خدای یگانه هم تا قیامت به او مهلت داد و لذا شیطان در ادامه به خدای یکتا گفت که به خاطر این گمراه شدن، او نیز به انحای گوناگون بنی آدم را گمراه و از راه راست که همان راه خداست باز خواهد داشت. و خداوند نیز فرمود که آن وقت است که دوزخ را از تو و آن پیروانت همگی پر خواهم کرد: « و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للاملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین. قال ما منعک الا تسجد اذ امرتکص قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین. قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصارین. قال انظرنی الی یوم یبعثون. قال انک من المنظرین. قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم. ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهمص و لا تجد اکثرهم شاکرین. قال اخرج منها مذئوما مدحورا ص لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم اجمعین. (11-18 اعراف) » .  

    نتیجه ی این بحث اینکه خدای یکتا همینطور و بدون دلیل و به عبارتی به صورت بالبداهه شیطان را به خاطر نافرمانی در سجده کردن بر آدم ع مشمول هبوط از صف فرشتگان نکرد بلکه از او دلیل آن تکبرش را پرسید و چون اختلاف در نوع و ماده ی آفرینش خود و آدم را ملاک قرار داد پس دلیل هبوطش از آن مقام و از صف فرشتگان شد. و دیگر اینکه او چون از خدا مهلت خواست لذا او هم به وی تا قیامت و روز برانگیخته شدن مهلت داد.

   در این خصوص با توجه به آیه ی 28 حجر باز می توان به این مورد اشاره کرد که خدای یکتا پس ازبیان موضوع چند و چون آفرینش بشر که ماده ی آن از گل سالخورده و متغیر است[4]؛ در آیه ی 29 همین سوره یعنی حجر می افزاید که پس از آراستن بشر؛ از روح خود در او دمیده است و این یعنی برخورداری بشر از علم خداوند به عنوان حکمت جانشینی او روی زمین. و لذا اینجاست که پس از این او به فرشتگان دستور می دهد که حال بر این آفریده ی من که از روح خود در او دمیده ام و بر شما به لحاظ خبر دادن از اسماء آموخته شده به او ، ثابت شد که من در این اراده و آفرینشم برای قرار دادن جانشینی اینگونه در زمین چه حکمتی هست و چیزی را در این رابطه می دانم که شما نمی دانید؛ پس حال بر او سجده کنید، امری که همه ی فرشتگان به جز ابلیس که از دستور خداوند سر باز زد و از سجده کنندگان بر آدم به واسطه ی این امر خدا نبود؛ انجام دادند: « فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. فسجد الملائکة کلهم اجمعون. الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین. ( 29-31 حجر )» .  

    در اینجاست که خدای یکتا باز دلیل این نافرمانی شیطان را از فرمانش می پرسد که چه چیز مانع این شد که او یعنی ابلیس از سجده کنندگان به آدم به دستور او یعنی خداوند نباشد؟

    ابلیس در پاسخ خداوند یگانه در این خصوص[5] اینگونه می گوید که من از سجده کنندگان بر بشری که او را از گل و لای کهنه آفریدی نمی باشم. پس خدای یکتا هم به او گفت که از صف فرشتگان از این جهت که بر آدم به امر من سجده کردند بیرون شو که تو از از رانده شدگان درگاه ما شدی و همانا تا روز جزا بر تو نفرین من است. و لذا اینجاست که شیطان از خدای یکتا تا روز برانگیخته شدن مهلت می خواهد و خدا هم او را تا روز معلوم که تنها خود خداوند بدان و وقوعش آگاه است مهلت می دهد. و البته چنانچه دیده می شود خدای یکتا به شیطان تا روز معلوم یعنی روزی که نامه ی اعمال هر کس برایش معلوم و روشن خواهد شد و اینکه باز معلوم خواهد شد که چه کسی بر مدار حق بوده و پیروی او و رسولان و آیاتش را کرده و یا بر مدار باطل بوده و پیروی شیطان و وساوس او را کرده است پس در نهایت نتیجه ی اعمالش را خواهد دید. اگر حق بوده بر اساس آنچه که خدا وعده داده و وعده اش حق است به بهشت می رود و از نعمت های آن برخوردار می شود و اگر باطل را پیموده است باز بر اساس وعید الاهی که آن نیز حق است به همراه شیطان به دوزخ می رود و از عذاب آن بهره مند می شود. والله اعلم. در واقع خدای یگانه روز برانگیخته شدن که شیطان از او تا آن روز مهلت می خواهد و حق است به او مهلت نمیدهد چرا که این یکی از ایام الله است؛ زیرا روشن شدن حق و باطل و اعمال هر کس برایش و دیدن جزای اعمال و ... همه و همه به دیگر روزهای خدا بر می گردد. به عبارت دیگر خدای یکتا در جهان یا سرای دیگر، تنها مردگان را طی روز مربوطه یعنی بعثت؛ بر نمی انگیزد بلکه با برگرداندن آنها به سوی خود طی روزی دیگر یعنی رجعت و ... به اعمالشان طی روز حساب رسیدگی می کند و اعمال هر کس طی کتابش یا نامه ی اعمالش برایش طی روزی دیگر معلوم می شود و ... سپس جزای آن را در روز مربوطه که همانا در آن روز تنها خدا مالک است[6]؛ همانطور که در سوره ی حمد و در نمازهای پنجگانه ی شبانه روز می خوانیم، بدون هیچ ستمی از سوی خدا می بیند. والله اعلم. البته اعمال افراد توسط کاتبین الاهی نوشته و در آخرت برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال به گردنشان آویخته می شود[7] و اعضا نیز در سرای دیگر بدان گواهی می دهند: « ... و یوم یحشر اعداءالله الی النار فهم یوزعون. حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون. و قالوا لجلودهم لم شهد علینا ص قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء ج و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون. و ما کنتم تسترون ان یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم و لکن ظننتم ان الله لا یعلم کثیرا مما تعملون. و ذالکم ظنکم الذی ظننتم بربکم ارداکم فاصبحتم من الخاسرین. « 19-23 فصلت با توجه به آیات13-29 ) » .

    باری؛ پس از این مهلت خواستن مذکور و موافقت خدای یگانه با آن است که شیطان به خداوند می گوید حال که مرا با این آفرینش و آفریده ات و امتحان مرتبط با آن یعنی سجده بر آدم اغوا کردی؛ پس من هم برای بشر همه چیز را روی زمین زینت و خوب جلوه می دهم تا همه ی آنها را اغوا و گمراه کنم، مگر کسانی از بندگان تو که از مخلصین و پاکیزه دلانند. و خدای یکتا در جواب شیطان یا ابلیس گفت که همانا این اخلاص ، راهی است مستقیم که به سوی من است. و این بدان معناست که هر کس در پی این است که همانگونه که به عنوان یک مسلمان و مومن در نمازها می خواند که « اهدنا الصراط المستقیم »، باید بداند که هدایت شدن به راه راست در سایه سار « اخلاص » شدنی و امکان پذیر است و اینکه فرد مومن از « مخلصین » باشد و نه از کسانی که پیروی شیطان سرکش را کرده و با اغواهای او گمراه می شوند.

     خداوند یگانه در ادامه همانند آیات مربوطه ی مذکور از سوره ی اعراف در این زمینه ضمن تاکید بر اینکه او را[8] هیچ چیرگی و تسلطی بر بندگانش نیست، به شیطان می گوید که حال هر کس که پیروی تو را بکند لذا جایگاهش همراه تو دوزخ و عذاب آن خواهد بود. اما نکته ی دیگر اینکه البته خدای یکتا در اینجا نتیجه ی کار پرهیزگاران را که همان مخلصین به نوعی باشد را نیز بیان نموده است مبنی بر اینکه در سرای دیگر جایگاه آنان بهشت است و برخورداری از نعمت های آن.

    باری؛ خدای یکتا در پایان بیان این بخش از داستان آفرینش بشر، به پیامبر ص می فرماید که به بندگانش خبر دهد که او هر لحظه بسیار آمرزنده ی مهربان است، پس از گناه دست بردارند و از او آمرزش بخواهند تا مورد مهربانی اش قرار گیرند، چه آنکه در غیر اینصورت و در صورت تداوم ستمگری ها بر خودشان مورد عذاب دردناک او قرار خواهند گرفت.[9] : « قال یا ابلیس ما لک الا تکون مع الساجدین. قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حمإ مسنون. قال فاخرج منها فانک رجیم. و ان علیک اللعنة الی یوم الدین. قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون. قال فانک من المنظرین. الی یوم الوقت المعلوم. قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین. الا عبادک منهم المخلصین. قال هذا صراط علی مستقیم. ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین. و ان جهنم لموعدهم اجمعین. لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم. ان المتقین فی جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین. و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین. لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین. (32-49 حجر) » .    

    و مرتبط با این بحث یعنی آیات اخیر از سوره ی حجر، باز آنجاست که خدای یکتا در طی این داستان مطلبی دیگر را یادآور می شود مبنی بر اینکه شیطان در طی مجادله اش با او، آن هم پس از نافرمانی از فرمانش، به خدای یکتا می گوید که آیا من بر کسی که از خاک آفریدی[10] سجده کنم ؟ و سپس ادامه می دهد حال به من نشان بده که تو ای خدای یگانه؛ آیا او یعنی آدم را بر من فضیلت و برتری دادی؟ سپس از خدای یکتا مهلت می خواهد و بیان می کند که اگر اینگونه شود و مهلتم دهی آنگاه به جز عده ی اندکی[11] همه ی بشر یعنی نسل آدم را مهار کرده و به هلاکت و نابودی می کشم. که خداوند هم ضمن بیان نتیجه ی کار شیطان و پپروانش از انسان که جهنم است به او می گوید که برو و به همراه یارانت و مشارکت در اموال و فرزندان آنان هر چه می توانی آنها را به فریب وعده ده. و در ادامه خداوند یکتا انسان را خطاب قرار می دهد که بدانند که وعده های شیطان جز سرکشی و غرور نیست و تنها این وعده ی الاهی است که حق است؛ امری که خود شیطان هم بدان و نیز اینکه او هیچ تسلط و چیرگی ایی بر بندگان خدا ندارد تا زمانی که به وعده های او گوش فرا دهند و به عبارتی اجابت وعده اش کنند، اعتراف دارد،[12]چرا که خود مغرور شد و نافرمانی خدا را کرد و بر آدم سجده نکرد و لذا از صف فرشتگان بیرون کرده و رانده و در واقع دشمن آشکار آدمی شد.



[1] - والجان خلقناه من قبل من نار السموم. (27 حجر)

[2] - و این می تواند بدین معنا نیز باشد که هر انسانی از آنجا که برابر این سنت خداوندی دارای یک نامی می باشد؛ بنابراین نمی تواند که نام خود یا همنوع خود را که مصادیق بسیاری دارد؛ یعنی یک نام برای افراد متعدد فارغ از رنگ و نژاد و ملیت و ...؛ را بر روی جانداران از هر نوعش بگذارد آنگونه که در غرب شایع است. والله اعلم

[3] - به عبارتی شیطان در این جا به این امر که او نیز آفریده ی خداست و ماده ی آفرینشش آتش است اذعان دارد.

[4] - یعنی از هر لحاظ تغییر دارد که از جمله ی آن این است که فرسایش و مرگ آن را در بر می گیرد.

[5] - البته باید در اینجا این موضوع را با توجه به آیه ی 12 سوره اعراف مد نظر قرار داد.

[6] - مالک یوم الدین.

[7] - « و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه ص و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا. اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. (13-14 اسرا با توجه به آیات 15-20) » .

[8] - منظور شیطان می باشد.

[9] - که در این خصوص یعنی غفور رحیم بودنش و یا عذاب دردناک برای گناه کاران، می توان به آیات 49-77 همین سوره یعنی حجر مرتبط با داستان حضرت ابراهیم ع و قوم لوط اشاره کرد. به نحوی که حضرت ابراهیم ع به خاطر موحد بودنش از سوی رسولان الاهی ( فرشتگان) مورد بشارت قرار می گیرد؛ اما قوم لوط به خاطر ستمگری ناشی از لواط کاری مورد خشم و عذاب خدا توسط همان رسولان الاهی قرار می گیرند.

[10] - یعنی آدم را.

[11] - یعنی همان بندگان مخلص خدا که شرحش در آیات مذکور سوره ی حجر آمد می باشد.

[12] - و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعدالحق و وعدتکم فأخلفتکم ص و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی ص فلا تلومونی و لوموا انفسکم ص ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی ان کفرت بما اشرکتمون من قبل ق ان الظالمین لهم عذاب الیم. ( 24 ابراهیم). و البته باید گفته شود که تنها این ایمان به همراه انجام کارهای شایسته است که فرد را وارد بهشت وعده داده شده ی خداوندی می کند و نه پیروی کردن شیطان و وعده های او : و ادخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها بإذن ربهم ص تحیتهم فیها سلام. (23 ابراهیم) .

   و خدای یکتا در جایی دیگر می فرماید که شیطان بر مومنین و متوکلین به او هیچ تسلطی ندارد بلکه بر کسانی که او یعنی شیطان را ولی و دوست خود می گیرند و به اغوای او برای خدا شریک از هر نوعی قرار می دهند تسلط دارد. و این باز بدان معناست که نه تنها باید از مومنین به خدا و روز قیامت و فرشتگان و آیات و کتاب ها و رسولانش بدون هیچ فرق گذاشتنی بود و کارهای شایسته کرد بلکه باید تنها و تنها بر او تکیه کرد و او را ولی و سرپرست خود گرفت و نه کسی جز او را که همانا در غیر این صورت شیطان بر فرد تسلط و چیرگی می یابد و از راه گمراهش می کند و ... : « فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم. انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون. انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون. 98-100 نحل . »


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ