سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 31074
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


پ/ 2 ) « واتل علیهم نبأ نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بآیات الله فعلی الله توکلت فأجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی و لا تنظرون. فان تولیتم فما سألتکم من اجر ص ان اجری الا علی الله ص و امرت ان اکون من المسلمین. فکذبوه فنجیناه و من معه فی الفلک و جعلناهم خلائف و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا ص فانظر کیف کان عاقبة المنذرین. (71-73 یونس ) » .

    نتیجه ی این آیات کریمه اینکه:

1 ) نباید در برابر آیات خدا که توسط رسولش خوانده می شود هیچ تکبر و خودخواهی ایی داشت.

2) اینکه توکل و تکیه ی هر مومنی ( وقتی رسولان خدا از جمله حضرت نوح ع اینگونه بوده اند) باید بر خدای یکتا باشد و مکر مکاران را ضمن یادآوری به آنان به خدای یکتا به عنوان خیر الماکرین واگذار کرد که عاقبت کارها دست اوست.

3 ) اینکه یکی از نشانه های رسولان الاهی و برگزیدگان او این است که بابت رساندن و خواندن آیاتش بر مردم از آنان مزد نمی خواسته اند چرا که پاداش کارشان را خداوند خواهد داد. اما نکته دوم از این مطلب اینکه باید به این امر توجه داشت که در امر ترویج و تبلیغ دین آن هم بر اساس آیات قرآن کریم، مزد خواستن از مردم و مخاطبین جایی برابر کلام مقدس خداوندی ندارد.

4) اینکه همانگونه که به پیامبران دستور داده شده که از مسلمانان باشند، پس مومنین هم باید به تبعیت از این امر از مسلمانان باشند؛ یعنی تسلیم اوامر خداوند و آیات او ضمن مومن بودن به آنها. و اسلام یعنی این. بدین معنی که کاری خلاف دستورات خداوند پس از آمدن حق ننمایند. هر چند که نباید خلاف عقل نیز عمل کرد. چه آنکه خدای یکتا در جای جای قرآن بر خردورزی روی آیاتش اعم از آفرینش و کلامش تصریح فرموده است.

5 ) اینکه تنها حضرت نوح ع و مومنین همراه او رهایی یافتند و بقیه که از دروغ شمرندگان آیات الاهی و بیرون کشتی نوح ع بودند؛ همه مورد خشم خدا واقع و غرق شدند[1]. به تعبیر دقیقتر اینکه در آن زمان یعنی آمدن خشم و عذاب الاهی، تنها جایی که از این خشم و عذاب خدا در امان بود کشتی مذکور بود و هر کس در غیر این مکان و این وسیله ی امن و نجات بود همه به خاطر گناهانشان و ستمگری بر خودشان به خاطر فرمان رسول الاهی را نبردن؛ غرق شدند. و این بدان معناست که دروغ شمردن و تکذیب آیات الاهی و رسولان او، نتیجه اش مورد خشم خدا قرار گرفتن است. پس لازم است به آیات الاهی گوش فرا داد و از بیم شدگان و منذَرینی نبود که به خاطر تکذیب آیات الاهی مورد خشم او قرار گرفته و می گیرند.

پ / 3 ) « و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه انی لکم نذیر مبین. ان لا تعبدوا الا الله ص انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم. فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما نری?ک الا بشراً مثلنا و ما نری?ک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین. قال یا قوم ارایتم ان کنت علی بینة من ربی و آتانی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها و انتم لها کارهون. و یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ص ان اجری الا علی الله ج و ما انا بطارد الذین آمنوا ج انهم ملاقوا ربهم ولکنی اری?کم فوما تجهلون. و یا قوم من ینصرنی من الله ان طردتهم ج افلا تذکرون. و لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول انی ملک و لا اقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا ص الله اعلم بما فی انفسهم انی اذا لمن الظالمین. قالوا یا نوح قد جادلتننا فاکثرت جدالنا فأتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین. قال انما یأتیکم به الله ان شاء و ما انتم بمعجزین. و لا ینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم ج هو ربکم و الیه ترجعون. ام یقولون افتری?ه ص قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریءٌ مما تجرمون. و اوحی الی نوح انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن فلا تبتئس بما کانوا یفعلون. واصنع الفلک بأعیننا و وحینا و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا ج انهم مغرقون. و یصنع الفلک و کلما مرّ علیه ملاٌ من قومه سخروا منه ج قال ان تسخروا منا فإنا نسخر منکم کما تسخرون. فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم. حتی اذا جاء امرنا و فار التنور قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن ج و ما آمن معه الا قلیل. قال ارکبوا فیها بسم الله مجری?ها و مرسی?ها ج ان ربی لغفور رحیم. و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی نوحٌ ابنه و کان فی معزل یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین. قال سئاوی الی جبل یعصمنی من الماء ج قال لا عاصم الیوم من امرالله الا من رحم ج و حال بینهما الموج فکان من المغرقین. و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی وغیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی ص و قیل بعدا للقوم الظالمین. و نادی نوحٌ ربه فقال رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین. قال یا نوح انه لیس من اهلک ص انه عمل غیر صالح ص فلا تسئلن ما لیس لک به علم ص انی اعظک ان تکون من الجاهلین. قال رب انی اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لی به علم ص و الا تغفرلی و ترحمنی اکن من الخاسرین. قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک ج و امم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب الیم. تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ص ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا ص فاصبر ص ان العاقبة للمتقین.(25-49 هود) ».

 نتیجه ی این آیات با نظر داشت آیات 59-64 سوره ی اعراف اینکه :

1 ) اینکه حضرت نوح ع پس از برانگیخته شدن به رسالت توسط خداوند و فرستاده شدن به سوی قومش به آنان می گوید که او " بیم دهنده ی آشکار " برایشان است. پس روشن می شود که حضرت نوح ع " منذِر " بوده است.

2 ) اصل رسالت آن حضرت همانطور که اشاره شد این بوده که به آنان بگوید که تنها یکتاپرست باشند؛ یعنی فقط " الله " را بپرستند چرا که او بر آنان به عنوان بیم دهنده ی آشکار، نه تنها از عذاب روز بزرگ که از عذاب روز سخت و دردناک نیز می ترسد. یعنی همان فرو آمدن خشم الاهی به خاطر گناهانشان و تکذیب آیات الاهی و پافشاری بر شرک و ...

3 ) اینکه کفار و ناسپاسان از گروه ملأ یا دانشمندان دینی قوم نوح ع ( آیین بت پرستی )، نه تنها برابر آیه ی 60 سوره ی مبارکه ی اعراف، آن حضرت را اینگونه به شمار می آورند و می گویند که او در گمراهی روشن است؛ بلکه در این بخش از داستان باز در ادامه ی مخالفت خود و در واقع برای نگه داشتن پیروان کور دلشان بر همان روش و آیین بت پرستی و از دست ندادن موقعیت و جایگاه خویش، وقتی که حضرت نوح ع پس از دعوت به یکتا پرستی به قومش می گوید و آنان را از عذاب روز دردناک می ترساند، به آن حضرت می گویند که ما تو را مثل خودمان بشری بیشتر نمی بینیم و از سوی دیگر اینکه تنها یکسری آدم های بی قدر پیرو تو شده اند در حالی که شما نه تنها بر ما هیچ فضیلت و برتری ایی ندارید؛ بلکه از دروغگویانید. چنانچه دقت شود یک جا این بخش از ملأ قوم نوح، وی را وقتی قوم خود را به سوی توحید میخواند در گمراهی روشن بودن خطابش می کنند و در اینجا از دروغگویان. یعنی آنان برای ایمان نیاوردن مردم کوردل و پیرو رسوم پدران خود؛ از هر افترایی به رسول خدا دریغ نمی کنند.

    پس همانگونه که روشن شد " ملأ " یا عالمان دینی کافر قوم نوح ع برای توجیه و تداوم کفرشان و یا گمراه تر کردن پیروانشان و نگه داشتن آنان در پیروی کورکورانه از ایشان، بدان خاطر که هر باری آن حضرت با آیاتی جدید با آنان سخن می گوید؛ می آیند و مسایلی همچون " بشری مثل ما " و اینکه پیروان نوح ع از " اراذل " و افراد ضعیف هستند و لذا این ها از نظر آنها چیزهایی نیست که مایه ی برتری آن حضرت و پیروانش بر آنان شود را مطرح کرده و به میان می کشیده اند. یعنی قائل به اینکه خدا برگزیدگانی از نوع بشر برای خودشان دارد تا آیاتش را برای قومشان بخوانند و از گمراهی شرک و گمان و کفر به لطف خدای نجاتشان دهد نبوده اند؛ و اگر قائل به این امر بوده اند دست کم برای تامین امیال دنیایی خود و از دست ندادن پیروان کوردل خود این توجیهات عوام فریبانه ی ناشی از پیروی هوای نفس خود را به تناسب هر بار انجام رسالت حضرت نوح می آورده اند.

4 ) اینکه باید به بنیات لاهی ایمان آورد و آیات خدا را رحمتی از سوی او برای راهنمایی شدن به راه راست دانست و در قبال آنها کوردل نبود.

5 ) و اما نکته ی دیگر اینکه باز نباید در قبال ترویج و تبلیغ آیات الاهی از مردم مزدی خواست و باید همانند رسولان خدا و به پیروی از آنها باور داشت که مزد خواندن آیات قرآن که تنها وسیله و راه هدایت و رستگاری است با خدای یکتا می باشد.

6 ) اینکه سر و وضع و اوضاع مالی و فقر و این موارد و به تعبیر قرآنی که ملأ از کفار قوم برای پیروان حضرت نوح ع به عنوان " اراذل " به کار برده اند نمی تواند و نباید مانعی برای ایمان آوردن به خدا و آنچه او بدان دستور داده است و از پیروان پیامبر خدا بودن گردد. و لذا کسی حتی اگر پیامبر خدا باشد، حق راندن چنین مومنینی را ندارد، همانگونه که حضرت نوح ع اینگونه بوده است؛ زیرا که اگر کسی مومنی را به خاطر ضعف مالی و .... برای به دست آوردن دل دیگران اعم از پولدار و ... براند و دور و طرد کند؛ نتیجه اش این است که برای عامل به این امر هیچ یار و یاوری جز خدای برایش نخواهد بود و از سوی دیگر اینکه باید ایمان داشت که هر کس بالاخره روزی پروردگارش را ملاقات خواهد کرد. پس باید به لقای او و آن روز ایمان داشت. در واقع ایمان افراد به خدا و از مومنین بودن، به سر و وضع و ظاهر و شغل و مرتبه ی علمی و دارایی زیاد داشتن و این ها نیست؛ بلکه به تقوا و ایمان برابر کلام مقدس الاهی آمده در قرآن و انجام کارهای شایسته است.

7 ) اینکه برابر آیه ی کریمه ی 31 سوره ی مذکور، این تنها خدای یکتاست که صاحب خزائن و گنجینه هاست و غیب را می داند و هیچ کس دیگری بر این امور نه ادعایی می تواند داشته باشد و نه توانایی ایی؛ همانگونه که حضرت نوح ع به عنوان اولین پیامبر اولواالعزم خدا به این مهم اشاره و اقرار کرده است که او هم بشری مثل قومش است و ادعای فرشته بودن هم ندارد و گذشته از این ها از اینکه در درون و دل هر یک از پیروانش از مومنین ، یعنی همان کسانی که ملأ کافر از قومش آنان را اراذل می خوانند، چه هاست و چه میگذرد نیز دانشی ندارد و تنها خدای یکتا از این امر و احوالات بیرونی دور از چشم افراد و درونی شان آگاه است و بنابراین بدانان خیر عطا کرده و بر دیگران فضیلت و برتری شان داده است.

     پس روشن می شود که پیامبران خدا هم از درون انسان های دیگر خبر و دانشی ندارند مگر آنچه که خدا دانشش را به آنها عطا نموده باشد، و از سوی دیگر اینکه تفضل الاهی شامل مومنین می شود چرا که این تنها او است که از دل آنها و هر کس دیگر آگاهی دارد و این خیر و فضل الاهی مشروط به مال و منال و جایگاه اجتماعی و ... نیست بلکه به ایمان فرد و اینکه چقدر در نهان و دور از چشم مردم بدان عامل و نیز به قلبش آن را پذیرفته و بدان پایبند باشد و پرهیزگاری را پیشه ی خود نموده باشد بر می گردد. والله اعلم

 8 ) اینکه برابر آیات 32-35 مذکور ( هود ) روشن می شود که حضرت نوح ع با قومش از ملأ و غیر آن از کفار و بت پرستان، آنگونه که خودشان اعتراف کرده اند؛ مجادله کرده تا بلکه ایمان بیاورند و از عذاب الاهی به دور باشند، اما آنها نه تنها ایمان نمی آورده اند بکه هر چه حضرت نوح ع ایشان را انذار می کرده و از خشم و عذاب الاهی روزهای بزرگ و سخت و دردناک دنیایی به خاطر کفرشان و ستمکاری بر خودشان می ترسانده است؛ تازه آنها گستاختر شده به آن حضرت می گفته اند که جدال با ما را در سایه ی رسالتت بس کن و آن عذابی که به ما وعده می دهی را برایمان بیاور. یعنی آنها خود را از عذاب الاهی ایمن می دانسته اند. والله اعلم. درحالی که هرکس باید به این امر با توجه به آیات الاهی ایمان بیاورد که وعده ی الاهی حق است و هیچ کس را از عذاب او وقتی که بیاید هیچ امان و ایمنی نیست پس باید از مومنین و البته که از مومنین حقیقی و راستین باشیم.

    نکته ی دیگر اینکه قوم نوح از کفار طی مخالفت و البته با توجیهی دیگر برای بی تاثیر نمودن تلاشهای حضرت نوح ع ، آیات الاهی را یک افترا از سوی آن حضرت به خدا می دانسته اند، امری که خدای یکتا به آن حضرت فرموده تا به قومش بگوید که اگر هم چنین باشد باز بار گناه آن را خودم بر خواهم داشت و لذا شایسته و بایسته است که بر روی این آیات و بینات اندیشه نمایید و از نادانان نباشید و این سخنان مرا پند و نصیحت هایی برای خودتان به عنوان ناصح و اندرزگو بدانید و بدانید که باگشت همه به سوی اوست.

   نتیجه اینکه باید از افترا دانستن آیات الاهی ( قرآن کریم) پرهیز نمود و از مومنین راستین بود و این آیات را نصیحتی برای خود دانست. و نه از کسانی باشیم که چون بسیاری از اقوام گذشته که شرح حال آنان از جمله قوم نوح ع در قرآن آمده است و نسبت به رسولان الاهی و آنچه که از سوی خدا برای قومشان آورده بودند کافر شده و در شک و تردید بودند و لذا نتیجه ی دنیایی کار خود را دیدند. آخرت که جای خود دارد.: « ألم یأتکم نبؤاالذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود والذین من بعدهم لا یعلمهم الا الله ج جاءتهم رسلهم بالبینات فردّوا ایدیهم فی افواههم و قالوا انا کفرنا بما ارسلتم به و انا لفی شک مما تدعوننا الیه مریب. ( 9 ابراهیم با توجه به آیات 10-18) ».   

9 ) اینکه خدای یکتا به حضرت نوح ع وحی می کند که دیگر کسی به تو به جز آنانکه ایمان آورده اند ایمان نخواهد آورد و لذا از این امر هم غمگین نباش چرا که تو رسالت خود را انجام دادی . بنابراین از این جهت است که خدای یکتا به آن حضرت می فرماید تا به ساختن کشتی مذکور در حضور حضرتش و برابر آنچه که به او وحی می شود مشغول شود. و از سوی دیگر هم با او در باره ی ستمکاران بحث نکند چرا که آنان نیز از غرق شدگانند.

     این بدان معناست که چون قوم نوح ع بیشترشان در طی رسالت آن حضرت ایمان نیاوردند و تکذیب رسالت آن حضرت و آیات و بینات الاهی را به انحا و توجیهات مختلف نموده و بر بت پرستی خود پافشاری می کردند، لذا چنین مقرر شده که عذاب الاهی آنان را روی زمین در بر گیرد و بنابراین تنها جایی که از این عذاب مصون می بوده ؛ همان کشتی بوده است که روشن است که ساخت آن هم با نظارت و وحی الاهی صورت گرفته است. یعنی امری که تا خداوند به آن حضرت وحی نکرده است تا بسازد، حضرت نوح ع هم از آن نه تنها خبری نداشته است بلکه از چند و چون ساخت آن به نحوی که هم در برابر آن طوفان و بارش عظیم و امواج آن مقاومت داشته باشد؛ و هم اینکه چقدر گنجایش داشته باشد و ... نیز بی خبر بوده است. چه آنکه او تنها برابر آنچه که خداوند به آن حضرت فرموده که با وی در باره ی ستمکاران بحث نکند، چرا که از غرق شدگانند؛ می دانسته است که قومش را عذابی دردناک و بزرگ در بر خواهد گرفت به نحوی که با بارش سهمگین آسمانی همراه خواهد بود و ...

    به هر جهت حضرت نوح ع به ساختن کشتی به وحی الاهی و در حضور او سرگرم و مشغول می شود و هر چه زمان می گذرد ملأ کافر قوم او به جای ایمان آوردن با دیدن این نشانه ی الاهی که در پی آن احتمال عذابی و تحقق وعده ی الاهی برابر آنچه حضرت نوح ع گفته، هست؛ به مسخره کردن آن حضرت و مومنین همراه او سرگرم می شوند تا زمانی که  کار ساخت آن به پایان میرسد و آن حضرت برابر دستور الاهی ضمن سوار شدن بر کشتی به همراه دیگر مومنین که اندک بوده اند؛ از هر حیوانی نیز جفتی بر می دارد و از این به بعد است که عذاب الاهی به امر حضرتش با جوشش تنور[2] و بارش باران از آسمان فرا میرسد و هر که را که بیرون از این کشتی بوده است را غرق می نماید، حتا پسر آن حضرت را، چرا که او کاری ناشایست کرده بود. یعنی از مومنین نبود بلکه با کفار و بت پرستان بود به نحوی که وساطت حضرت نوح ع و در خواستش از خداوند برای نجات او یعنی فرزندش نیز نه تنها موثر واقع نمی شود بلکه به وی وحی می شود که مبادا با چنین درخواستی از نادانان باشد که پس از این است که آن حضرت هم از خداوند می خواهد که او را بیامرزد و بر او مهربانی بورزد چرا که در غیر این صورت از زیانکاران خواهد بود.[3] و این بدان معناست که هر فرد مومنی پس از هر عملی ناشایست انجام شده از روی نادانی[4]، باید از خدای یکتا درخواست آمرزش و مهربانی اش را بنماید تا از زیانکاران نباشد؛ ضمن اینکه طی تعبیری دیگر از این سخن الاهی ؛ مومنین نباید برای مشرکین از خداوند طلب آمرزش و یا نجات نمایند چرا که آنگاه از نادانان خواهند بود. حال این مشرک و یا این دعا کننده به درگاه الاهی هر کس می خواهد باشد. فقط باید آیات خدا را چراغ راه خود قرار داد و  بر دیگران خواند تا بلکه به لطف الاهی ایمان بیاورند.

   و اما در ادامه اینکه باز پس از فرو نشستن خشم الاهی به دستورش است که به حضرت نوح ع می فرماید که حال از کشتی به سلامت و برکات ما فرود آی[5]. و این بدان معناست که تا عذاب الاهی متوقف نشده و کفار قومش به کیفر اعمالشان نرسیده اند؛ هنوز بیرون کشتی جایی امن برای زندگی نیست و وقتی ایمنی بر زمین دوباره حکمفرما می شود که این مهم به حضرت نوح ع وحی شده است. پس روشن می شود که رسالت پیامبران خدا همه و همه در سایه ی وحی بوده است. یعنی آیاتی که همه در قرآن کریم ، فرو فرستاده شده بر حضرت حتمی مرتبت ص آمده است.

    نتیجه ی این بخش از بحث اینکه؛ نخست روشن می شود که تنها نسل جانورانی با آمدن این عذاب الاهی امتداد پیدا کرده که زوجی از آنها در کشتی مذکور بوده اند و بقیه به خاطر کیفر گناهان انسان، نسل شان منقرض گردیده است. والله اعلم.

    دوم و برابر داستان فرزند حضرت نوح ع روشن می شود که نسبت ها هیچ تاثیری در اینکه فردی از عذاب و خشم الاهی، دست کم در این دنیا در امان بماند، ندارد و آنچه که باعث نجات و رستگاری افراد می شود، ایمان آنها و انجام کارهای شایسته است و نه چیزی جز آن. و این داستان مرتبط با نسبت پدر و فرزندی بوده که مانع این نشده که فرزند آن حضرت به خاطر کفر، مورد خشم و عضب الاهی واقع و از غرق شدگان به همراه دیگر کفار و مشرکین و مکذبین آیاتش نشود. و لذا نتیجه اینکه باید دانست که نسبت های دیگر همچون اینکه کسی به اسم و زبان، خود را از شیعیان اهل بیت بداند؛ اما به کارهای ناشایست مشغول شود؛ جایگاهش و درصد تاثیرش روشن است. چرا که اهل بیت ع علاوه بر مومن بودن از متقین نیز بوده اند پس مومنین و شیعیان آنان نیز باید همانند آنان تقوای الاهی داشته باشند و از کارهای بد بپرهیزند که سرانجام خوبی نخواهد داشت.

    جان کلام اینکه هر کس باید برابر آیات الاهی به پیش برود و بداند که بار هیچ کس را کسی دیگر بر نمی دارد و ایمان و کفر و انجام کارهای خوب و بد هر کس برای خودش است و علاوه بر نظر، در عمل نیز باید پیرو اهل بیت در امتداد ولایت رسول خدا و خدا بود تا به هدایت و رستگاری رسید. انشاءالله

10 – اینکه برابر آیه ی 49 این سوره یعنی هود روشن می شود که داستان حضرت نوح ع و قومش از اخبار غیب بوده که به پیامبر خاتم ص که او و قوم و امتش نیز از آن تا زمان وحی به آن حضرت اطلاعی نداشته اند وحی شده است و لذا در قبال این داستان که در قرآن کریم ذکر شده است باید به عنوان یک مومن از پرهیزگاران بود که سر انجام خوب برای این گروه و شکیبایی آنان است.


 

[1] - مرتبط با آیه ی کریمه ی 64 سوره ی مبارکه ی اعراف .

[2] - به آیه ی کریمه ی 12 سوره ی قمر توجه گردد.

[3] - همانگونه که حضرت آدم ع و همسرش پس از نافرمانی ار فرمان خداوند و خوردن از میوه ی درخت ممنوعه و در واقع پیروی شیطان یعنی دشمن آشکار خود را نمودن؛ لذا از آنجا که یار و یاوری جز خداوند برای خود نمی دیدند پس از پروردگارشان برابر آیه ی 23 اعراف خواستند که آن دو را به خاطر ستم بر خودشان بیامرزد و مورد مهربانی قرار دهد چرا که در غیر این صورت از زیانکاران خواهند بود. پس دلیل اینکه چرا باید از خدای یکتا بابت ستم برخود آمرزش خواست روشن می شود. زیرا این سنتی بین پیامبران و برگزیدگان خداوند نیز بوده است که چون به خود ستم می کرده اند پس خیلی سریع از خدای یکتا درخواست آمرزش و رحمتش را می کرده اند تا از زیانکاران نباشند.

[4] - چه آنکه انجام هر گناهی در عین دانایی به گناه بودن آن و تبعاتش؛ هیچ توجیهی ندارد. هر چند که نباید از رحمت الاهی در آمرزش خواستن از او و توبه به درگاهش مبنی بر انجام ندادن چنان عمل بدی و در واقع بازگشت نکردن به عقب و در عین حال اصلاح کردن امر برای راهنمایی شدن به راه راست؛ نا امید شد.

[5] - هبوط از کشتی امن به دستور خداوند روی زمین پس از فرو نشستن خشمش بر کفار و مکذبین آیاتش و رسولش حضرت نوح ع، که این موضوع آدمی را یاد هبوط حضرت آدم و همسرش از بهشت به روی زمین به خاطر نزدیک شدن به درخت ممنوعه به واسطه ی گول وسوسه های شیطان را خوردن؛ می اندازد. ( آیه ی 38 بقره) . به عبارتی زمین دو بار محل هبوط انسان بوده است. یکی مرتبط با اولین مصداق بشر که آدم و همسرش ع باشد و دیگری مرتبط با نخستین برگزیده اش از بنی آدم یعنی حضرت نوح ع و همراهانش و آنچه که در کشتی بوده اند.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ