10 ) منافقین:
به طور خیلی فشرده اینکه این گروهی از مسلمانان بودند که تظاهر به ایمان و فرمان بردن از خدا و رسولش حضرت ختمی مرتبت ص می کردند ؛ اما در واقع دو دل و دو رو بودند و برای ضرر رساندن به دین و رسول خدا و مومنین به انحای گوناگون کوشش می کردند؛ امری که می توان گفت که در امت های پیشین وجود نداشته[1] و از این لحاظ خداوند یکتا طی آیاتی و حتا نزول سوره ای به نام منافقون در قرآن کریم و فرو فرستاده شده بر رسولش حضرت محمد ص , وی و مومنین همراه او را از این موضوع و از باطن این گروه آگاه کرده تا هم بدانان و صفاشتان آشنا شوند و هم اینکه وظایفشان را در قبال این گروه بدانند و هم اینکه بدانند و رسول خاتم ص بواسطه ی وحی به آنان بگوید که اگر دست از نفاق و بازداشتن مومنین از راه دین و راه خدا بر ندارند؛ اعمالشان ضایع و جایگاهشان آتش خواهد بود، امری که در زیر بر اساس آیات الاهی بدان اشاره و نتیجه گیری خواهد شد. ان شاءالله. به عبارت دیگر دشمنی این گروه که چهره ی خود را مسلمان نشان می دادند؛ از درون خود مسلمانان بودند و نه دشمنانی از بیرون از جرگه ی مشرکین یا کفار اهل کتاب و یا کشورهای همسایه. آری کسانی که هر چند نیازمند گذر زمان بود تا چهره هایشان به اذن الاهی آشکار شود؛ اما خداوند یکتا، خصوصیات آنان را طی آیاتی از قرآن کریم به حضرت محمد ص وحی نموده است که در زیر همانطور که گذشت به این موضوع و البته بر اساس همان آیات کتاب قرآن مجید و با تفصیلی بیشتر اشاره خواهد شد تا دانسته شود که منافقین دارای چه صفاتی هستند و وظایف مومنین در قبال آنها کدام است و سرانجام آنها در صورت تداوم کفرِ پس از ایمان و بازداشتن از راه خدا کدام است:
الف/10 ) آیات سوره ی توبه در این زمینه:
اینکه آیات 38-59 سوره ی توبه، با مخاطب قرار دادن مومنین، هم به جهاد در راه خدا به امر او در زمان رسول الله ص اشاره دارد و هم، به خصوصیات منافقین که یا بدنبال بهانه بودند تا از همراهی پیامبر ص در جهاد فی سبیل اله خود را کنار بکشند؛ آن هم با مثلن گرفتن رخصت از پیامبر ص، که خداوند یکتا به ایشان فرموده که اولن چرا به آنها مرخصی داده و دوم اینکه بیان فرموده و در واقع وی را این این امر آگاه نموده که کسانی از تو در این مجاهده رخصت می خواهند که به الله و روز قیامت ایمان نمی آورند. [2]و دیگر اینکه همان بهتر که با قاعدین در منازل خود ماندند چرا که اگر با تو ( پیامبر ) برای جهاد می آمدند؛ مایه ی دردسر بودند و نیز اینکه اگر به شما مصیبتی برسد آنان می گویند که می دانستیم و لذا بدان شاد هم می شوند؛ بر خلاف اینکه اگر نیکی و خوبی از جانب خدا به شما برسد ناراخت می شوند و دیگر اینکه انفاق هم از آنان پذیرفته نمی شود چرا که از اهل فسق و تباهکار هستند و آنان کسانی اند که وقتی نماز هم می خوانند همراه با کسالت و بی حالی است و وقتی انفاق می کنند هم همراه با کراهت است و ... تمام اینها طی این آیات به خاطر دانایی خداوند به تمام امور و آنچه است که اهل نفاق دارند . نکته ی دیگر با بیان سرانجام منافقین است که خداوند یکتا فرموده آنان به خاطر این کارهایشان اهل آتشند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلا قَلِیلٌ (38)إِلا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (39)إِلا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (40)انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41)لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاتَّبَعُوکَ وَلَکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (42)عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ (43)لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ (44)إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ (45)وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ (46)لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (47)لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الأمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ (48)وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ (49)إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ (50)قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (51)قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ (52)قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِینَ (53)وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلا وَهُمْ کُسَالَى وَلا یُنْفِقُونَ إِلا وَهُمْ کَارِهُونَ (54)فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ (55)وَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَمَا هُمْ مِنْکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ (56)لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلا لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ (57)وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ (58)وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ (59)».
اینها خصوصیاتی از منافقین بر اساس آیات الاهی و در زمان پیامبر مکرم اسلام ص بوده است که در واقع خداوند یکتا ویژگی های این گروه را طی آیاتش با وحی به رسول خاتم ص بیان نموده است. اما دیگر خصوصیت این گروه را سوگند خوردن به خداوند برای جلب خشنودی مومنین می دانند در حالی که آنان باید در پی خشنودی خدا و مومنین باشند که همانا دشمنی با خدا و رسولش نتیجه اش دوزخ و خواری بزرگ خواهد بود. «یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ (62)أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ (63)».
[1] -البته می توان آن هم بر اساس آیات قرآن کریم گفت که مثلن در بین قوم بنی اسراییل؛ عهد شکنی و نقض پیمان وجود داشته و یا دارد. که همه طی شرح رسالت موسی ع و عیسی ع بر پایه ی آیات الاهی در حد مقدور بیان شد.
[2] - با توجه به آیه ی 45 توبه؛پس روشن می شود یکی از مشخصه های نفاق و منافق در این امر است . یعنی ایمان نیاوردن به الله و یوم الاخر پیرامون چنین موضوعی که در زمان پیامبر مکرم اسلام ص عینیت داشته است.
5 ) اما وقتی به عملکرد گروه یهودی مدینه که با پیامبر مکرم اسلام ص عهد و پیمان داشتند نگریسته شود که در هنگامه ی نبرد خندق و یا محاصره ی مدینه توسط احزاب، عهد خود را شکستند و متمایل به دشمن رسول خدا که مدینه را محاصره کرده بودند شدند؛ روشن می شد که این ها به لحاظ پیشینه ی امر که معروف به نقض عهد بودند همچنان این روش را علیرغم داشتن عهد و پیمان با پیامبر خاتم ص بر گزیدند که نتیجه ی چنین عهد شکنی چیزی نبود جز جنگ خیبر و شکست یهود بنی قریظه در عمارت های استوار و محکم. ( به آیه ی کریمه ی 14 سروه ی حشر در این زمینه دقت شود). که البته حضرت علی ع در این نبرد نیز درخشش بسیار داشته است.
به هر جهت این مورد می رساند که دشمنان رسالت رسول خدا ص و مومنین؛ تنها مشرکین از قریش نبوده اند بلکه گروهی از اهل کتاب یعنی یهود با سابقه ی پیمان شکنی نیز بوده اند.
6 ) از دیگر سختی هایی که بر پیامبر ص به خاطر همان رسالت الاهی ایشان تحمیل شد می توان به جنگ موته که مرتبط با دشمنان بیرون از دو شهر مکه و مدینه بود؛ یعنی حاکمیت سرزمین شام با پشتیبانی روم اشاره کرد که در آن فرمانده ی سپاه اسلام،جعفر ابن ابیطالب ع نیز به همراه دیگر شهدا به شهادت رسید و نتیجه شکست و عقب نشینی دشمن و پیروزی مسلمین به لطف خداوندی شد.
7 ) مواردی که منجر به تحمیل نبردهایی علیه مسلمانان شد و مومنین به لطف خدا و مجاهده خالصانه ی خویشتن در این کارزارها و نبردها پیروز می شدند متعدد بوده که در کتب تاریخی تحلیلی مربوطه آمده؛ اما آنچه که بالاخره منچر به پیروزی نهایی مسلمانان طی رسالت حضرت محمد ص بدون هیچ نبردی شد و این نیز از فضل خدا بر پیامبر و مومنین بود؛ چیزی نبود جز « فتح[1] مکه » که در سال هشتم هجری و پس از پیمان شکنی قریش در رابطه با صلح حدیبیه بود که در این راه تمامی دشمنان اسلام در صورت عدم برخورد و ماندن در خانه ها و یا مکانهایی که پیامبر ص تعیین نموده بودند مورد عفو ایشان واقع شده و در امان ماندند؛ بدون اینکه اعمال گذشته شان باعث شود تا مورد مقابله به مثل یا مجازات از سوی مسلمین قرار گیرند و این بدان معناست که رسول خاتم ص برابردستور خداوند یگانه عمل نموده به نحوی که پس از اصلاح امر به فساد روی زمین نپرداخته است : ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (55) وَلا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (56 اعراف) .والله اعلم .
البته آنچه باید افزوده شود اینکه پس از انعقاد صلح حدیبیه؛ پیامبر مکرم اسلام با نوشتن نامه هایی به سران کشورهای گوناگون از جمله ایران و روم؛ آنان را دعوت به دین اسلام و آیین توحیدی آن کرد که هر کدام واکنش هایی نشان دادند همانند اینکه خسرو پرویز پادشاه ایران به این ندا پاسخ مثبت نداد و ...
8 ) اما آنچنانکه خواهیم دید فشارها و مخالفت ها علیه رسالت حضرت رسول ص که با فتح مکه؛ بسیاری از مردم از سرزمین های گوناگون اطراف دیده بودند که به لطف حضرت حق، حق آمد و باطل که نابود شدنی است رفت؛ پایان نیافت و طی آن نه تنها جنگ هایی همچون حنین توسط دو طایفه از قریش و نیز جنگ تبوک توسط کشور روم[2] به ایشان تحمیل شد و در هر دو به فضل الاهی تفوق و برتری و پیروزی با مسلمانان بود؛ بلکه از دیگر سوی گروه دیگر اهل کتاب که نصارا باشند به مقابله با رسالت آن رسول الاهی برخواستند که البته این در قالب تهیه ی لشگر برای یورش به مسلمانان و جنگ با آنان نبود؛ بلکه در قالب امری به نام « مباهله » بود تا به زعم خودشان ثابت کنند که حق در موضوع عیسی ع با آنان است و نه آنچه که بر حضرت محمد ص در این زمینه نازل شده است؛ در حالی که همانطور که در متنی از همین بخش آمد ، به اینکه حضرت عیسی ع به آمدن « احمد » ص پس از خود بشارت داده بود آگاه بودند و ... : إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (60) فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (61) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (62) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ (63 آل عمران).
مباهله؛ امری که هر چند مسیحیان نجران برابر آیه ی مقدس الاهی مذکور بدان دعوت شدند اما چون آن تعداد در موعد و مکان مربوطه برای مباهله حضور نیافتند و با دیدن پیامبر ص و همراهانش و روشن شدن حقیقیت برایشان، به حقانیت پیامبر مکرم اسلام ص و رسالت او اذعان کردند و از انجام مباهله منصرف شدند؛ پس مورد خشم و لعنت الاهی به عنوان دروغگو که انجام مباهله مشروط بدان بود واقع نشدند و ...
پس با این گزیده روشن می شود که دو گروه یهود و نصارا از اهل کتاب نیز از دشمنان و مخالفان آن حضرت و رسالت او در زمان ایشان بوده اند و لذا مطلب روشنتر اینکه معلوم می شود که چرا خداوند یکتا می فرماید که مومنین از غیر خود را همچون یهود و نصارا به دوستی نگیرند و فرمان آنان را نبرند که این بازگشت به عقب است و از آنان بودن و : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ (100) وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (101 آل عمران). و...
9 ) و اما از دیگر ابعاد زندگانی حضرت محمد ص که مصادف با سال دهم هجری بود ، موضوع « حجه الوداع » بود و ادامه اش جریان غدیر و رحلت جانگداز ایشان و ... که ان شاءالله در جای خود بدان پرداخته خواهد شد.
[1] - فتح؛ نام سوره ی چهل وهشتم قرآن کریم نیز می باشد.
[2] - سوره ی سی ام قرآن کریم به این نام یعنی " روم " می باشد.
گفتار هفتم : فشارها و سختی ها بر رسول خاتم ص و مومنین
مرتبط با بحث اخیر از گفتار پیش، برای دانستن و پی بردن به پاسخ پرسش طرح شده مبنی بر اینکه آیا مخالفین رسالت حضرت ختمی مرتب ص علاوه بر موارد ساحر و شاعر و کاهن و ...؛ واکنش های دیگری هم در قبال رسالت ایشان داشته اند یا نه ؟ و آیا مواردی غیر از این در رابطه با اقوام پیشین در رابطه با رسالت رسولان الاهی فرستاده شده به سویشان مصداقی داشته یا نه؟ و ...؛همه و همه مواردی است که در مطالب زیر در حد امکان و برای اثبات امر بدانها ان شاءالله به لطف حضرتش جل عظمته اشاره خواهد شد:
1 ) اولین اقدام مشرکین قریش[1] در رابطه با رسالت حضرت محمد ص ، و البته پس از تعقیب مومنینی که به سرپرستی جعفر بن ابن ابیطالب به حبشه رفته بودند اما از جلب نظر پادشاه حبشه برای بازگرداندان آنها به مکه ناامید شده و دست خالی برگشته بودند؛ این بود که پیامبر ص و مومنین همراه او را که به مدت سه سال به درازا کشید در شعب ابی طالب مورد محاصره ی اقتصادی قرار دادند تا پیامبر دست از رسالت الاهی خود بر دارد اما پیامبر و یارانش در این مدت تاب سختی ها را آوردند تا آنکه به فضل الاهی با ایمان راسختر ، پیروز از این میدان به در آمدند.
2 ) فشارها و سختی ها بر علیه پیامبر ص و رسالت او و مومنین در مکه پس از محاصره ی اقتصادی و مرتفع شدن آن تمام نشد، بلکه به صورت های دیگر ادامه یافت که از جمله ی آنها این بود که وقتی دیدند حضرت ختمی مرتبت ص از رسالت الاهی خود دست بر نمی دارد و بر تعداد مومنین نیز افزوده می شود؛ لذا قبایل قریش برای کشتن پیامبر ص هم پیمان شدند و مکرها به کار بستند تا هم به اصطلاح به هدف شوم خود برسند و هم اینکه از پاسخگویی به قبیله یپیامبر ص از آنجا که به زعم آنها نمیدانند کار چه کسانی بوده و ...؛ و پرداخت تاوان بپرهیزند؛ که البته این نقشه و دسیسه ی آنان نیز با فضل و رحمت الاهی از آنجا که به همه چیز از پیدا و پنهان داناست و خیر الماکرین است، ضمن خوابیدن علی ع در بستر وی بی اثر شد و آنان به هدف خود نرسیدند و رسالت الاهی ایشان با وحی آیات به حق الاهی به سویش ادامه یافت.: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (29) وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (30 انفال).
البته باید یادآور شد که این موضوع در قوم ثمود و طوایف آن که طی مکر و نیرنگی هم پیمان شدند تا حضرت صالح ع را بکشند اما خداوند یکتا آن را نیز بلااثر کرد تا بلکه ایمان بیاورند و بدانند که نه تنها حضرت صالح فرستاده ی خدا به سویشان است بلکه خیر الماکرینی نیز هست که دانای به تمام امور است و این او بوده که نگذاشته مکرشان به سر منزل مقصود برسد و .... مصداق داشته؛ اما چه می شود کرد که این قوم همانطور که شرحش در رابطه با رسالت حضرت صالح ع گذشت ایمان نیاوردند و لذا مورد خشم خدا واقع شدند و تنها این آن حضرت و مومنین همراه او بودند که برابر سنت الاهی نجات یافتند. که در واقع می شود گفت شرح این داستان در کتب تورات و انجیل فرستاده شده بر حضرت موسی ع و حضرت عیسی ع آمده است چرا که پیش از این دو نبی بوده اند. والله اعلم.
3 ) در پی تحمیل و تشدید سختی های دیگر و به ویژه این مورد یعنی طرح نقشه ی طوایف قریش برای کشتن پیامبر ص برای رهایی از رسالت الاهی او و بدنبال آن ایمان آوردن افرادی از یثرب به پیامبر مکرم اسلام ص و رسالت او طی سفرشان به حجاز؛ و البته برابر اراده ی الاهی ؛ لذا آن حضرت در سال سیزدهم بعثت، راه مهاجرت به سوی یثرب را که با ورود ایشان به آنجا به مدینة النبی تغییر نام یافت را برای تداوم و تکمیل رسالت الاهی خود و نیز در امام ماندن از آزاد و اذیت های مشرکین قریش در پیش گرفت ،که کسانی که همراه پیامبر از مکه به مدینه رفتند را مهاجر و مومنین از اهل مدینه را انصار پیامبر نام نهادند که در آیاتی از قرآن در این خصوص ذکر به میان آمده است[2].
4 ) اما این مهاجرت دلیلی بر اتمام فشارها و تهدیدات و آزارهای قریش بر پیامبر و مومنین نبود، چه آنکه آنان روش دیگری را برای خاموش کردن رسالت ایشان که در مدینه ادامه پیدا کرده بود در پیش گرفتند و آن این بود که علیه رسول خدا ص جنگ راه انداختند که نخستین آنها جنگ بدر[3] بود که قریش به فرماندهی ابوسفیان شکست سختی خورد. نبرد بعدی احد بود که مسلمانان علیرغم پیروزی اولیه بر سپاه قریش؛ در پایان متحمل شکست شدند و دلیل آن این بود که برخی از نگاهبانان مسیر و منفذی که می توانست در صورت خلأ وجودشان باعث برتری دشمن شود،بر خلاف دستور رسول خدا ص عمل نمودند و چون چینن کردند موجبات شکست سپاه اسلام به فرماندهی حضرت محمد ص را فراهم آوردند. و سومین آن جنگ خندق یا احزاب[4] بود که به فرماندهی ابوسفیان؛ مدینه که گرداگرد آن از قبل و با پیشنهاد سلمان ایرانی خندقی فراهم شده بود مورد محاصره ی مدت دار قرار گرفت و ... ؛ که در نهایت با کشته شدن عمرو بن عبدود به دست حضرت امیر مومنان علی ع و به طور کلی با فضل الاهی و مقاومت مومنین ؛ قریش کاری از پیش نبردند و راه منزل را در پیش گرفتند و بدینگونه باز مسلمانان به لطف الاهی به پیروزی رسیدند.
[1] - لازم به یادآوری است که سوره ی 106 قرآن کریم به این نام یعنی " قریش " می باشد.
[2] - وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (100 توبه) . /// لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأنْصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (117)وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (118 توبه) .
[3] - وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (123 آل عمران) .
[4] - احزاب؛ نام سوره ی سی و سوم قرآن کریم نیز می باشد.
و اما هدف دیگر رسالت ختمی مرتبت ص با ابلاغ آیات الاهی را می توان این ذکر نمود که همه ی امت ها را به سوی اصول دین فرا بخواند و به عنوان بشیر و نذیر که خصوصیت تمام رسولان الاهی بوده[1] به رسالت خود بپردازد و اینکه به آنان بگوید که خویشتن پیروی آنچه را می کند که به او "وحی"[2] می شودو از غیب هم خبری ندارد و فرشته هم نیست[3] بلکه بشری است مثل همه با این تفاوت که به او " وحی " می شود[4] ؛ ضمن اینکه نهی شده است از اینکه غیر خدای یگانه را بپرستد[5] یا برای او کسی را انباز قرار دهد[6] و یا اینکه با او کسی دیگر را بخواند[7] و ...؛ چرا که نتیجه ی تمام مناهی چیزی جز زیانکاری در دو سرا نیست.
حال اینکه واکنش این امت ها در قبال رسالت الاهی نبی مکرم اسلام ص چه بود؟؛ روشن است که برای دانستن پاسخ باز همچنان باید به کلام مقدس الاهی تمسک جست مبنی بر اینکه او را ساحر و مجنون[8] و کاهن[9] و ساحر کذاب[10] و ساحر مبین[11] و معلم مجنون[12] و شاعر[13] و ... کتاب خدا را سحر مبین[14] می دانستند. کاهن و ساحر و معلم مجنون و کاذب و سحر و ... یعنی به عبارتی، دقیقن مطابق و همانند آنچه که رسولان الاهی پیشین با آن به هنگام انجام رسالت الاهی شان از سوی ملأ کافر قومشان یا کافرین و مکذبین آیات الاهی و اعراض کنندگان از آن آیات و مستهزئین به آن آیات روبرو بودند.آنچه مسلم است اینکه خداوند یکتا ، مردم را مخاطب قرار میدهد که از غرور و یا پیروی مغرور بپرهیزند که همانا جایگاهشان دوزخ خواهد بود و تنها پیروی آیات او را که همه در قرآن کریم است را بنمایند که البته این وظیفه ی مومنین است که آیات خدا را برای مردم بخوانند تا با آنان اتمام حجت نمایند و ...:یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (5) إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ (6) الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ (7) أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (8 فاطر) .
پرسش
هم اکنون پرسش اینکه آیا واکنش این گروهها یا " امییّن " در مواجهه با ابلاغ آیات الاهی و خواندن آن آیات بر آنان توسط حضرت محمد ص؛ به همین موارد اخیر الذکر که رسم اکثر اقوام پیشین بود خلاصه می شد؟
پاسخ
بایسته است گفته شود که این موضوعی است که پاسخ تفصیلی آن را در گفتارهای آتی که ان شاءالله بدان پرداخته خواهد شد باید البته بر اساس آیات الاهی یافت.
[1] - وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (48) وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا یَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ (49 انعام) .
[2] - اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ (106 انعام) . // وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25 انبیا) .
[3] - قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلا تَتَفَکَّرُونَ (50 انعام) .
[4] - قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (110 کهف)
[5] - قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ (56) قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَکَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ (57 انعام) .
[6]- ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا (39 اسرا) . با توجه به آیات 22-47.
[7]- وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا إِلَهَ إِلا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (88 قصص) .
[8] - کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (52 ذاریات) . با توجه به آیات 38-40 همین سوره.
[9] - فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ(29) أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ(30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ(31 طور) //إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (40) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلا مَا تُؤْمِنُونَ (41) وَلا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ (42) تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (43 حاقه). با توجه به آیات 44-52 .
[10] - وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (4 احزاب) با توجه به آیات 1-16.
[11]- أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِینٌ (2 یونس). با توجه به آیات 1-11.
[12]- أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرَى وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ (14 دخان). با توجه به آیات تمام سوره.
[13]- أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ(30 طور) . در حالی که باید دانست و ایمان قلبی و استوار آورد که قرآن؛ ذکر و کتاب مبین است و شایسته ی این نیست که گفته شود شعر است و محمد ص ؛ مبلغ آن شاعر، و ... : وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ (69 یاسین) .
[14] - (6) وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ (7 انعام) .
گفتار ششم : هدف از بعثت و رسالت حضرت محمد ص
در یکی از مباحث گفتارهای قبلی از همین بخش (شانزدهم) گذشت که خداوند یکتا در میان مردم عرب رسولی امی از میان خودشان بر انگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و پاکیزه شان گرداند و کتاب و حکمت بیاموزدشان، چه آنکه پیش از این در گمراهی روشن و آشکار بودند: « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (2 جمعه) ».
در واقع می توان گفت که این امر نخستین هدف از رسالت حضرت محمد ص بوده تا بدین واسطه و با خواندن آیات خدا توسط او بر اهل مکه یا " امییّن " ، مشرکین و بت پرستان دست از بت پرستی بردارند[1] و از سوی دیگر به قتل و غارت یکدیگر و تعصبات کورکورانه و فخر فروشی قبیله ای و خونریزی پایان دهند و از زنده به گور کردن دختران پرهیز نمایند و از دیگر سوی اهل کتاب یا یهود و نصارا؛ تقوای الاهی پیشه کرده و بر اساس کتب الاهی تورات و انجیلِ فرو فرستاده شده بر موسی و عیسی ع عمل و حُکم نمایند و دست از تحریف برداشته و به آیات قرآن فرو فرستاده و نازل شده بر محمد ص نیز که بشارتش در کتب مذکور آمده ایمان آورند و باورهای تثلیث و یا پسر خداوند دانستن عزیر توسط یهود و عیسی مسیح پسر مریم توسط نصارا را به کناری نهاده و همه ی این امت ها و اقوام از مشرکین بت پرست و اهل کتاب ضمن ایمان آوردن، کارهای شایسته کنند و تقوای الاهی داشته باشند تا نتیجه ی خوب دنیایی و آخرتی آن را ببینند و ... بدانند که آمدن هدایت و ابلاغ آیات خدا بر آنان یعنی اتمام حجت با همه و اینکه خداوند به تمام بندگانش و گفتار و رفتارهای همه از آنچه که آشکار یا پنهان می دارند آگاه است وبالاخره روزی که از زمان وقوع آن تنها خداوند با خبر است و دانش آن نزد اوست ؛ همه را از آنچه که در این سرا بودند و انجام می دادند با خبر خواهد ساخت و به حسابشان سریع رسیدگی خواهد کرد و هر کس کیفر و پاداش کارش را در آن سرا خواهد دید.
[1] - لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى (18) أَفَرَأَیْتُمُ اللاتَ وَالْعُزَّى (19) وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأخْرَى (20) أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الأنْثَى (21) تِلْکَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى (22) إِنْ هِیَ إِلا أَسْمَاءٌ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى (23 نجم) .