سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 12
کل بازدید : 31170
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

گفتار دوم ) اصحاب کهف انش

   آیات 9 – 26 سوره ی مبارکه ی کهف به شرح حال اصحاب کهف و رقیم اشاره دارد که به خاطر خداپرستی، از میان قوم مشرک خود گریختند و راه غاری را در پیش گرفتند و به اراده ی خداوندی در آنجا که البته خداوند یکتا از زمان آن آگاهتر است، سیصد و اندی سال به خواب فرو رفتند و باز به اراده ی حضرتش از خواب بیدار شدند. آنچه از این آیات کریمه به یاری حضرتش جل عظمته و وحده لا شریک له می توان برداشت کرد به این شرح است:

1 ) اینکه باید به تمام آیات خدا که در قرآن کریم و پیرامون موضوعات مختلف است و قدرت و عظمت خدای یکتا را می رساند؛ ایمان آورد و از این لحاظ در شگفتی نبود چرا که او به هر چیزی دانا و بر هر چیزی تواناست: « أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا (9 کهف)» .

2 ) اینکه باید در اموری که فی سبیل الله است؛ خداوند را خواند و از او رحمتش را خواست و اینکه وسیله ی طی کمال و راه رشد را از جانب خود برایمان فراهم نماید: « إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (10 کهف)».

3 ) اینکه باید به یاد داشت که انسانی که خواب است؛ با شنیدن است که به اراده ی خداوندی بیدار می شود. یعنی به محض اینکه صدا یا صداهایی هر جند کوتاه اما مستمر بسته به حساسیت فرد به گوشش رسید؛ با فرمان مغز بیدار و دوباره به محیط پیرامون خود و آنچه پیش از خوابیدن دیده و به یاد داشته احاطه پیدا می کند و نه تنها به تداعی و مقایسه ی وضع گذشته یعنی پیش از خوابیدن با حال که بیدار شده از اوضاع پیرامونی می پردازد؛ بلکه با کوشش و استفاده از سایر اعضا و در صورت لزوم؛ ابزارِ در اختیار به انجام امور روزمره و اجرای برنامه هایش مشغول می شود و بر دانشش می افزاید و با همنوع نشست و برخاست و گفت و شنود و داد و ستد می کند و با دیدگانش نظری به آفریده های خدا می اندازد و اگر اهل اندیشه و خردورزی باشد به یاری خدا بر دانش خویش بیش از پیش می افزاید و آن را چنانچه باز اهلش باشد به عنوان فضلی از سوی خدا بر خویش بین همنوع ترویج می دهد و ...؛ تمام اینها یعنی اینکه اگر کسی بدون طی ساعت و زمان مورد نیاز جهت استراحت که طبیعی بشر است از خواب بیدار شد، مقدم آنها به خاطر شنیدن صداها بوده است و لذا خداوند یگانه هم این مهم را مرتبط با اصحاب کهف بیان فرموده که بر گوش آنها در غار پرده ی بی هوشی زد تا سالیانی چند در آنجا بمانند؛ و این بدان معناست که باید ایمان آورد که این افراد هم بشری بیش نبوده اند و بنابراین برابر آفرینش بشر می شده است که با شنیدن صدایی از خواب بیدار و به محیط احاطه پیدا کنند. و این البته بدون هیچ تردیدی قدرت خداوند یکتا را می رساند که توانا بر این هست و در این رخداد توانا بر این امر بوده که شنوایی این بندگانش را بلااثر کند تا نشنوند و اراده اش در مورد اینها آنگونه که می خواست تحقق پیدا کند. چه اینکه او همان وجود مقدسی است که نعمت گوش یا شنوایی را به بندگانش از جمله این افراد داده، پس توانا بر این نیز بوده و هست که آن را از شنیدن یا فعلیت مربوطه ساقط کند. یعنی امری که اینان پیش از این می شنیده اند و به اصطلاح کر و لال هم نبوده اند و پس از بیدان شدن دوباره در غار با یکدیگر از مدت زمان درنگشان در غار پرسیده اند و ... والله اعلم. : « فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا (11 کهف)» .

    البته همانطور که گذشت، بیدار شدن از خواب به اراده ی خداوندی است؛ چه با سپری شدن مدت زمان نیاز به استراحت در قالب خواب ناشی از خستگی و ... که طبیعی بشر است و چه با شنیدن صداها و ...، چه اینکه اگر به اذن الاهی، مرگ کسی را در حالت خواب در بر گیرد این ها تاثیر در بیدار شدن فرد به علل فوق ندارد و این  بیدار شدن ها پس از خواب، یعنی نمودی از رستایز و زنده شدن مردگان و بازگشت به سوی خداوند برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال در سرای دیگر. فقط باید در آن اندیشه نمود : « اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الأخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(42 زمر)».    

   و باز البته علاوه بر این عوامل؛ کاووس و یا خواب دیدن بسته به نوعش هم باعث بیدارشدن فرد در مواقعی می شود. حال اینکه آیا آنان در طول این سه سده و اندی خفتن و درنگ در غار به اراده ی خداوندی؛ خوابی دیده اند یا نه؟ باید گفت والله اعلم.

4 ) اینکه باید دانست که این ایمان به خدا و برخاستن و گام برداشتن در راه او و خواندن حضرتش ؛ و نه غیر او؛ به خدایی است که هدایت را برای فرد در پی دارد. چه آنکه نسبت دروغ دادن به خدا مبنی بر قرار دادن انباز و شریک برای او یک ستمکاری است: « وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا (14) هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا (15 کهف)».   

5 ) اینکه آیات 16-24 سوره ی کهف به چند و چون راهی و وارد شدن اصحاب کهف به غار و برخورداری آنان از رحمت و هدایت الاهی و مدت درنگشان در آنجا به نحوی که در این مدت هم به لحاظ طبیعی از نور آفتاب بهره بگیرند و هم اینکه به پهلوها برگردانیده شوند و سپس اینکه بعد از برانگیخته شدن دوباره، و ضمن سوال از یکدیگر، خودشان هم از مدت درنگشان طی خفتن در غار آگاهی نداشتند اشاره دارد[1]. و مضافن اینکه به علت گرسنگی که باز نیاز طبیعی بشر است به ناچار یک نفر از آنها با مراعات جوانب احتیاط به شهر رفت؛ هر چند آن را دگرگون شده می دید. در نهایت به خاطر اینکه سکه ی ارائه شده از سویش بابت غذای خریداری شده مربوط به این زمان که او به شهر مراجعه کرده بود نبود مورد سوال قرار گرفت و تازه هم بر مستولین و مردم شهر و هم بر این فرد و سپس با مراجعه اش به نزد دیگر همراهانش در غار مشخص شد که اینان همان اصحاب کهف معروفند و اینان هم تازه پی بردند که بیش از سیصد سال در خواب بوده اند. البته آنچه باید افزوده شود اینکه خداوند یکتا می فرماید که تنها او و عده ی کمی هستند که از تعداد اصحاب کهف که سگی هم همراهشان بوده است آگاهی دارد و حتا از مدت زمان درنگشان در غار که سیصد و نه سال ذکر شده است؛ چه آنکه این تنها خداوند یکتاست که از نهان آسمانها و زمین آگاه است و نه کسی جز او. و این او است که این داستان را  به حق برای پیامبر ص بیان کرده است: « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى (13 کهف)».  



[1] - ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا (12 کهف) .


  

8 ) مرتبط با چند و چون بر پا شدن رستاخیز که هیچ تردیدی در آن نیست و البته دانش ساعت وقوع آن فقط نزد خداوند است؛ و اینکه همه ی مردم در آن روز نامه ی اعمالشان به دستشان داده خواهد شد تا بخوانند و بدانند که همه ی اعمال آنان از کوچک و بزرگ در آن نوشته شده است: « وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِدًا (48) وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلا کَبِیرَةً إِلا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (49 کهف) ».  

9 ) اینکه " ابلیس" از گروه جن است و چون از امر پروردگارش که پروردگار جهانیان است، در سجده بر آدم سر باز زد و نافرمانی کرد؛ پس از فاسقین و دشمن آشکار آدمی شد. بنابراین کسی نباید او و ذریه اش را از غیر خدا، ولی و سرپرست خود بگیرد، چرا که آنگاه از همان فاسقین و ستمکاران خواهد بود. زیرا که چنین کسی از بنی آدم، بد بدلی را در دوست گرفتن از غیر خدا برگزیده است و مورد دیگر اینکه خداوند یکتا هیچ یک از آنان از فرشتگان و اجنه را که آفرینششان پیش از انسان بوده را ، نه تنها در آفرینش آسمانها و زمین گواه نگرفت؛ بلکه در آفرینش خودشان هم گواه نگرفته و از کسی هم در این راه کمک نگرفته است: « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا (50) مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا (51) وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقًا (52 کهف) ».با توجه به آیه ی 53 .

   و این بدان معناست که آفرینش زمین و آسمانها پیش از آفرینش این گروهها؛ و آفرینش انسان پس از آنها که فرشتگان و نیز ابلیس گواه آن بوده اند و به امر خداوند مامور به سجده بر آدم شده اند می باشد و لذا شریک قرار دادن هر کس و هر چیز برای خداوند و کسی را جز او " ولی " و سرپرست خود گرفتن؛ با توجه به " کلام حق " که بدان ایمان داریم؛ بایسته نیست و عاقبت خوبی در دو گیتی برای کسی که اینگونه باشد ندارد.

10 ) اینکه خداوند یکتا در قرآن کریم از هر مثلی برای مردم آورده؛ اما انسان اکثرا در حال جدال است: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الإنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلا (54 کهف) ».  

11 ) اینکه خداوند یگانه، مردم را از اینکه وقتی هدایت برایشان آمد تا ایمان بیاورند و از او آمرزش بخواهند منع نکرده است: «وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الأوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلا (55 کهف) » .

   پس روشن می شود که خدای یکتا راضی به کفر بندگانش و در گمراهی و ستمکاری و تباهکاری بودن آنان نیست بلکه هدایت و رستگاریشان را با شنیدن و فرمان بردن آیاتش ضمن خردورزی روی آنها توسط بنی آدم می خواهد.

12 ) اینکه خداوند یکتا؛ رسولانش را " بشارت دهنده " و " انذار کننده" برای مردم و به سوی آنان فرستاده است: « وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا (56 کهف)» .  

13 ) اینکه ستمکارتر از کسی که به آیات پروردگارش تذکر داده شود، اما از یک سو از آن آیات و آن تذکر اعراض نماید و از سوی دیگر آنچه از بدیها را که پیش فرستاده فراموش نماید؛ نیست. چه آنکه پس از این اتمام حجت ، نتیجه ی کارش دست کم در این دنیا این است که خداوند یکتا بر دلهای چنین کسانی پرده ای می افکند تا نتوانند تفقه در آیاتش نمایند و بر گوشهایشان یک سنیگینی قرار میدهد تا نتوانند آیات خدا را بشنوند « وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا (56 کهف)».  

   پس روشن می شود که برخورداری از نعمت گوش برای "شنیدن سخن حق" و دل یا قلب برای "تفقه" در آیات الاهی؛ در گرو پیروی از تذکر به آیاتش و فراموش نکردن بدیهای انجام و پیش فرستاده شده است. والله اعلم.

14 ) اینکه پروردگار یکتا؛ " غفور ذوالرحمة" است و تا وقت معین آن، در عذاب خلق به خاطر گناهانشان شتاب نمی کند که همانا پناهی جز او برای در امان ماندن از عذابش به خاطر ستمکاری بندگانش بر خودشان نیست: « وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلا (58) وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا (59 کهف)». 

 پس باید از گناهان پیش از هلاکت و آمدن خشم الاهی؛ از خداوند یکتای بسیار آمرزنده؛ آمرزش و رحمت بیکرانش را خواست. که همانا در آثار و سرانجام و حکایت گذشتگان که بر خود ستم کردند و به سخنان ناشی از وحی و رسالت رسولان الاهی فرستاده شده به سویشان از بین و هم نوع خودشان گوش نکردند و نابود شدند؛ پند و عبرتهاست تا دانسته شود که آنچه در دنیا از قدرت و نعمت و ... است همه و همه زینت و دادنش به هر کس تا وقتی معین میباشد و ...؛ بنابراین باید در اندیشه ی آخرت بود.

15 ) اینکه خداوند یکتا از "زیانکارترین مردم" خبر داده است تا همه بدانند که این مهم چه کسانی را در بر می گیرد؛ پس تا هستند و هستیم در پی آمرزش از او و توبه به درگاهش و اصلاح امر باشیم و امیدمان فقط به رحمت بی پایان او باشد: « قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالأخْسَرِینَ أَعْمَالا (103) الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (104) أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا (105) ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا (106) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلا (107) خَالِدِینَ فِیهَا لا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلا (108کهف)».

16 ) اینکه برای سخنان و کلمات مقدس الاهی که همه در قرآن کریم است؛ حتا اگر همه ی ابزار مادی آن در اخیتار باشد؛ پایانی نیست: «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (109 کهف) » .  

17 ) اینکه حضرت محمد ص هم مثل همه از نوع بشر بوده است با این تفاوت که به او از جانب خداوند، " وحی " می شده است و بنابراین اگر کسی امیداور لقای پروردگارش که پروردگار جهانیان می باشد؛ باید: الف ) کارهای شایسته کند و ب ) اینکه در پرستش پروردگار، کسی را برای او انباز قرار ندهد. البته باید افزوده شود که خداوند یکتا در این آیه پیامبر عظیم الشان اسلام را مخاطب قرار داده تا به همگنانش این امر را بگوید که او هم بشری مثل همه ی آنهاست با این تفاوت که به او از جانب خداوند وحی می شود. و شاید این بدان خاطر بوده تا به کسانی که از آن حضرت خواسته بودند تا در باره ی سه داستان مذکور در سوره ی کهف برایشان خبری بیاورد؛ بگوید و بفهماند که اگر رحمت خداوندی مبنی بر "وحی" این آیات به او که بیان کننده ی این سه حکایت است نبود؛ همانا پیامبر نیز از آن خبری نداشته که برایشان بازگو کند و ...لذا بدین خاطر است که راه امیدواری به لقای الاهی را به آنان به شرح فوق و بر اساس آیه ی کریمه اش یادآور شده است. والله اعلم. : « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (110 کهف)» .


  

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

بخش سیزدهم:

الف ) اصحاب کهف

ب ) ذوالقرنین

پیش گفتار

    در گفتار پانزدهم از بخش یازدهم؛ سخن از داستان حضرت موسی ع مبتنی بر آیات 60-82 سوره ی مبارکه ی کهف به میان آمد؛ و هم اکنون به یاری خداوند منان، قصد بر این است تا بر پایه ی دیگر آیات مربوطه از همین سوره ی قرآن به دو داستان دیگر آن که یکی اصحاب کهف و دیگری دوالقرنین است پرداخته و باز به یاری حضرتش نتیجه گیری شود.

گفتار نخست ) توضیحات

 پیش از هر چیز و به لحاظ ارتباط موضوع با یکی از دو داستان مذکور در پیش گفتار که ان شاءالله مقرر است در گفتارهای بعدی مباحث مربوطه پیگیری شود؛ لازم است گفته شود که هیجدهمین سوره ی قرآن، " کهف " نام دارد و دارای صد و ده آیه ی کریمه با موضوعات گوناگون می باشد که سه موضوع آن در برگیرنده ی داستان های اصحاب کهف، موسی ع و ذوالقرنین است. اما از دیگر موضوعات این سوره ی مبارکه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1 ) اینکه ستایش برای "الله" است که قرآن را بر بنده اش حضرت محمد ص بدون هیچ کجی در آن فرو فرستاده است : « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1 کهف)» .چنانچه دیده می شود حضرت محمد ص برابر این آیه ی کریمه به عنوان بنده ای از بندگان خداست که او را به عنوان رسولش برگزیده و به رسالت امت فرستاده و بر او قرآن را نازل کرده، بدون اینکه در این کتاب هیچ کجی ایی باشد. پس کسی نباید آیات خدا یا راهش را کج جلوه دهد. و از سوی دیگر بداند که بخشی از تشهد در نماز آن هم پس از گواهی به یکتایی خداوند؛ گواهی به بنده و فرستاده ی خدا بودن حضرت محمد ص است.

2 ) اینکه از یک سو این کتاب یعنی قرآن مجید برای انذار از عذاب سخت الاهی که نزد او است؛ و نیز انذار آن کسانی است که گفتند خدا فرزند گرفته است. (سبحان الله) و از سوی دیگر مایه ی مژده و بشارت برای مومنین است؛ یعنی آن کسانی که ویژگی آنان این است که کارهای شایسته انجام می دهند و بنابراین از پاداش نیکوی الاهی برخوردار و وارد بهشت وعده داده شده ی او می شوند و در آن همیشه می مانند: « قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5 کهف)».  

توضیحات )

   2 / الف) بر اساس آیه ی 2 سوره ی کهف؛ چنانچه آیه ی 9 سوره ی مبارکه ی اسرا مورد عطف نظر قرار گیرد، باز پی بیشتر پی به اهمیت امر پی برده خواهد شد که قرآن برای مومنینی مایه ی بشارت و نوید است و از سرانجام خوب بهره مند می شوند؛ که کارهای شایسته کنند و نه کارهای بد ناشی از ستم و فسق و فجور.

 2 / ب ) اینکه برای انذار مشمولین امر در آیه ی 4 سوره ی کهف؛ حتا غیر مومنین و یا کنندگان کارهی بد و ... لازم است تنها آیات خدا ملاک عمل و پیروی قرار گیرد و بر دیگران خوانده شود.

3 ) اینکه پیامبر مکرم اسلام ص ، نزدیک بوده که جان خود را به خاطر تاسف از ایمان نیاوردن بیشتر مردم از دست بدهد: « فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6 کهف)». پس روشن می شود که باید تنها به کتاب قرآن ایمان آورد و آیات آن را شنید و فرمان برد و بدان تمسک جست و نه جز آن، تا به فضل خدا هدایت و رستگار و از بشارت و نور و ... آن برخوردار شد.

4 ) اینکه آنچه را که خداوند یکتا روی زمین زینت قرار داده؛ همه و همه برای آزمایش بنی آدم است تا دانسته شود که کدام یک بهترین عمل را دارد، ضمن اینکه همانا او یعنی خداوند یگانه این زینت دنیایی را فانی خواهد کرد. و روشن است وقتی هدایت به واسطه قرآن برای مومنین آمده؛ در این زمینه باید کاملن مراقب باشند که مبادا به سوی کارهای بد بروند. به عبارت دیگر همه باید به این وسیله ی قرار داده شده؛ توشه ای برای آخرت خود بردارند: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8کهف) » .  

5 ) اینکه مومنین باید حتمن برای اموری که برای آینده؛ حتا فردای خود برنامه ریزی می کنند و یا برای انجامش قولی می دهند؛ کلمه ی استثنای " ان شاءالله " را به زبان بیاورند: « وَلا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا (23) إِلا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لأقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا (24 کهف)».  

 چه آنکه همانطور که در آیه ی سی و چهار سوره ی مبارکه ی لقمان گذشت، هیچ کس از فردای خود خبری ندارد و روشن است که پیامبر مکرم اسلام ص ع که آیات خدا از نزد حضرتش به او نازل می شده از این امر مستثنا نبوده؛ چه آنکه آیات فوق نیز خطاب به ایشان بوده است. پس باید راهنمای مومنین قرار گیرد.

6 ) اینکه علاوه بر مورد شماره ی 5 ؛ خداوند یکتا موارد دیگری را نیز به بنده و فرستاده اش حضرت محمد ص یادآور شده است تا البته " چراغ راه مومنین " هم باشد. والله اعلم. یکی اینکه فقط آیات قرآن را که به او وحی میشود بخواند که تبدیل کننده ای برای آن نیست و از سوی دیگر اینکه بداند برای کسی جز خداوند یگانه یار و پناهی نیست. دوم اینکه در کمال صبر، نفس خویش را با کسانی که پروردگارشان را در بامدادان و شامگاهان می خوانند و توجه و رضای او را می خواهند همراه کند و مطیع کسانی که قلب شان از یاد خدا غافل است و پیروی هوای نفس را می کنند و در آن زیاده روی به لحاظ تباهکاری می کنند ننماید. و سوم اینکه به مردم بگوید که " حق " ؛ یعنی قرآن کریم؛ والله اعلم؛ از جانب پروردگارشان آمد؛ حال هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کافر شود، که همانا خداوند گیتی؛ دوزخ و آتش آن را برای ستمگران آماده نموده و تنها این مومنین و کنندگان کارهای شایسته اند که چون کارهای نیکو می کرده اند، پاداششان نابود نخواهد شد و بهشت جایگاه و سرانجام نیکویشان خواهد بود، آن هم همانطور که گذشت به خاطر ایمان و اعمال صالح : « وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (27) وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا (28) وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا (29) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلا (30) أُولَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الأرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا (31 کهف). » با توجه به آیات 32-45 که آیات 44-45 کهف به ولایت مطلق الاهی و اقتدار او بر تمامی امور که بدان ایمان داریم دلالت و تصریح دارد. پس باید همه تسلیم امر او باشند: « هُنَالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا (44) وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا (45 کهف) » .

7 ) اینکه دارایی و ثروت و نیز فرزندان؛ مایه ی زینت و آرایش زندگانی دنیا هستند و لذا اعمال شایسته که تا قیامت باقی است؛ نزد خداوند بهتر و از سرانجام نیکوتری برخوردار است: « الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلا (46 کهف) ».

   توضیح اینکه لازم است در این زمینه به آیه ی 7 سوره ی کهف مراجعه شود. پس آنچه نزد خدا برای بندگانش است اعمال صالح می باشد و نه اعمال بد که انجام اینها تبعات دنیایی و آخرتی خود را برای عاملینش از سوی خدا در پی دارد.


  

نتیجه گیری این گفتار (سوم)

الف ) اینکه خداوند یکتا طی دادن " مُلک " و سلطنت به کسی؛ موارد شگفت انگیز نیز بدانان عطا می فرماید همانگونه که به داوود ع و سلیمان ع که شرح هر یک گذشت، داد. همچون فصل الخطاب، تا داوود ع بدان وسیله بین مردم به " حق " حُکم کند. و یا منطق الطیر به سلیمان ع تا بدان وسیله با پرندگان سخن گوید و متقابلن سخن آنان را بشنود و در خدمتش باشند و ...، اینکه این دو حضرت نیز به این امر اذعان نمایند که هر آنچه از این امور دارند؛ همه از جانب خداوند "وهاب" است.

ب ) اینکه خداوند یکتا پس از داوود ع و سلیمان ع، به کسی با چنین ویژگی هایی که از فضلش نشات گرفته شده، مُلک نداده است.

پ ) اینکه باید شکر گزار فضل خداوند و رحمتش و نعمت های او بر خویشتن بود و از او ضمن آمرزش و انابه به درگاهش، فضل بیشتری را خواست و نیز خواستار این شد که آزمایش های او در قبال نعمت هایش همراه با سربلندی و رستگاری باشد.

ت ) اینکه از خداوند بخواهیم تا ما را از کسانی قرار دهد که بواسطه ی ایمان به قرآن کریم، دانش آن را همراه با فرزانگی و حکمت عنایت فرماید تا هر چه بیشتر به فضل او از آنچه حق است آگاه شویم و دیگران را نیز به این مهم یعنی " حق " سفارش نماییم.

ث ) اینکه نه تنها باید پیروی آیات قرآن را نمود، بلکه برای  یاری رساندن دین اسلام ؛ فقط باید آیات خداوند را که همه در قرآن کریم است ملاک قرار داد و ترویج و تبلیغ نمود و صد البته شنید و فرمان برد و دانست که: 1) این ایمان، 2) انجام کارهای شایسته و3) پرهیزگاری است که راهنمایی شدن به راه راست و گفتار پاکیزه و رستگاری و برخورداری از بهشت را بدنبال خود به لطف حضرتش که وعده داده است، دارد و نه انجام کارهای بد که فسق و فجور و فساد و ظلم و طغیان و فحشا و منکر باشد.  

گفتار جهارم : رسالت حضرت ایوب ع

 1 ) وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (83) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ (84 انبیاء).

2 ) وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (41) ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ (42) وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لأولِی الألْبَابِ (43) وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44 صاد).

    این آیات کریمه مرتبط با رسول دیگر الاهی حضرت ایوب ع است؛ مبنی بر اینکه او پروردگارش را که پروردگار جهانیان است و بدان ایمان داریم؛ خواند و از او خواست از آنجا که مهربانترین مهربانان است، رنج و سختی ایی را که به او حتا از جانب شیطان هم رسیده است مرتفع نماید. که خداوند یکتا هم دعای او را از رحمتش اجابت و ضمن دفع آن رنج و سختی ها به او فرزندانی همانند آنچه از او گرفته بوده می بخشد و این کار را یک ذکر و یادآوری برای کسانی می داند که تنها او را می پرستند و نیز از خردمندانند. خداوند یکتا در ادامه و مرتبط با آن حضرت می فرماید که او را بسیار شکیبا و بردبار یافتیم که همانا وی بنده ای نیکو و بسیار به درگاه ما انابه کننده بود.

نتیجه گیری این گفتار (چهارم )

   اینکه در مقابل سختی هایی که از جانب خداوند می رسد و می شود گفت که حالت آزمایش[1] برای مومنین دارد[2]؛ باید شکیبا و صبور بود، همانگونه که حضرت ایوب ع نمونه ی این امر یعنی صابر بودن است. و به جای انابه به درگاه خداوند؛ نباید لابه و زاری کرد و از زمین و زمان گلایه نمود؛ چرا که آن وقت است که شیطان بدنبال آن، وسوسه را برای چنان مومنی شروع می کند و اگر حالت ناامیدی از خدا و رحمت او و نیز صبوری را از دست بدهد آن وقت است که بر سختی هایش افزوده می شود. دومین نکته اینکه نباید کسی خود را از دامها و وسوسه های شیطان در امان بداند مگر آنکه خداوند رحم نماید. پس باید به خدا از شیطان رانده شده پناه برد. سوم اینکه باید به درگاه خداوندی انابه نمود و از او آمرزش خواست و تنها از او با راز و نیاز و صبوری در اجابت دعا، بدون هیچ ناامیدی و یا امید بستن به کسی دیگر جز او؛ برای مرتفع شدن سختی ها یاری خواست که همانا او مهربان ترین مهربانان است.

 با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که از فضل و رحمت گسترده اش بر من ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن و نیز فزونی بیش از پیش دانش کتاب و حکمت از جانب حضرتش برای ترویج همراه با دانش عطا شده از سوی او جل عظمته برای طالبین امر می باشم. با شادباش پیشاپیش میعث رسول مکرم اسلام ص . 24/فروردین/1397    

 

 

 

 

 

 



[1] - « وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (165 انعام)

 » // . و بدینگونه است در این رابطه آیات 7 سوره ی هود و 2 سوره ی ملک و 35 سوره ی انبیاء .

[2] - چه آنکه می شود گفت این متفاوت است با آنچه که انسان از بدی ها انجام می دهد و به او همانند آن به عنوان کیفر بدی می رسد و در واقع او آن بدی را پیش فرستاده است پس نتیجه ی دنیایی آن را دست کم می بیند؛ آخزت که جای خود دارد : « وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودًا (61) فَکَیْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جَاءُوکَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلا إِحْسَانًا وَتَوْفِیقًا (62) أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلا بَلِیغًا (63 نساء)». // و بدینگونه است در این رابطه آیات 36 سوره ی روم و 47 سوره ی قصص و 47 سوره ی شورا.


  

ح ) اما از سوی دیگر، چنانچه به آیه ی 40 همین سوره یعنی نمل، دقیق نگریسته شود دیده خواهد شد که این کار را یک نفر از گروه انس برای سلیمان انجام داد، یعنی تخت پادشاهی بلقیس را ، آن هم در کمتر از ثانیه ای و پیش از به هم خوردن یا باز شدن چشم سلیمان نزد او آورد[1]. یعنی این زمان خیلی کمتر از زمانی بود که عفریت از گروه جن برای انجام این کار به سلیمان ع گفته بود. مصداق گروه انس گفت که پیش از برگشت جشم تو یا به هم خوردن پلک چشمان تو این کار را برایت خواهم کرد و آن مصداق گروه جن که عفریتی باشد گفته بود پیش از برخاستن از جایت. و روشن است که زمان برخاستن از جای خود بر حسب توانایی و تندرستی جسمی و سن یک فرد؛ بیشتر و چند برابر زمانی است که چشم ها اگر باز است؛ بسته شود یا به عکس.

   هم اکنون و با توجه به این توضیح اخیر، پرسش اینکه؛ توانایی خارق العاده ی این فرد از گروه انس به کجا بر می گشته که توانسته در کمتر از ثانیه ای اقدام به تحقق امر یا خواسته ی سلیمان ع مبنی بر آوردن تخت سلطنت و حکمروایی پادشاه زن سبا نزد او پیش از تسلیم شدنش کند[2]؟

   روشن است که پاسخ را فقط و فقط باید در کلام مقدس الاهی جستجو نمود؛ آن هم بر اساس بخش نخست همین آیه یعنی آیه ی 40 سوره ی  نمل مبنی بر اینکه : « قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ   ... »، و این بدان معناست که اگر خداوند یکتا به کسی از بندگانش دانشی از کتابش را که قرآن کریم است بدهد، بنابراین چنان فردی قادر به انجام کارهای خارق العاده از قبیل آنچه ذکر شد می باشد. (والله اعلم). امری که اجنه بر آن توانا نیستند. همانگونه که برابر آیه ی 43 سوره ی مبارکه ی رعد؛ کسانی پس از خداوند یکتا می توانند به رسالت حضرت محمد ص در مقابل گفتار کفارِ به رسالت آن حضرت، گواهی دهند که البته از فضل خداوند از دانش کتاب قرآن بهره مند و برخوردارند[3]. که البته باید گفت لازمه ی این دانش؛ ایمان به خدا و کفر به طاغوت و ایمان به آنچه است که او بدان به مردم دستور داده است و بنابراین هر کس را که خداون یگانه؛ دانش بیاموزد، فضل خود را بر او بیش از پیش گسترانیده تا آن حد که او می تواند دست به اموری بزند که از دیگر مصادیق بشر امکان ندارد ، همانگونه که بر اساس آیات 65 – 82 سوره ی کهف ، پیرامون رسالت حضرت موسی ع گذشت. آری و باری؛ پس تمام این ها از آثار دانش کتاب قرآن است، بنابراین باید بدان ایمان آورد، که همانا اصل کتاب یا " ام الکتاب " نزد خداوند یکتاست[4]. و آن آیاتِ محکمِ کتاب خدا یعنی قرآن کریم است[5]. و پیامبران خدا هم از میان همان امت های خودشان توسط خدا بر انگیخته شدند تا پاکیزه شان گردانند و کتاب و حکمت بدانها بیاموزند[6].  

خ ) اینکه بایسته است مومنین، آیات حق که همان آیات قرآن کریم باشد را برای دیگر مردم بخوانند تا آنها هم به لطف خدا به سوی دین بیایند و از مسلمانان برای او شوند و دست از شرک و کفر و فساد روی زمین بردارند و به اصلاح امور بپردازند.

3 ) « فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلا دَابَّةُ الأرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ (14 سبا) .

    این آیه ی کریمه سرانجام حضرت سلیمان ع را و چند و چون مرگش را میرساند؛ مبنی بر اینکه هیچ کس از لشکریانش از جن و انس و ... بدان پی نبرد تا زمانی که موریانه ای عصای او را که بدان تکیه داده بود خورد و اوفتاد و بدینسان همه حتا جنیان که قادر به انجام آن کارها همچون ایجاد بناهای بلند و غواصی در دریا و ... هستند؛ از آن خبردار شدند. آری خداوند یکتا در این آیه به روشنی بیان می فرماید که هیچ کس حتا گروه جن با آن توانایی هایی که در آفرینش آنها نهاده شده؛ از " غیب " خبر ندارند. چه آنکه اگر داشتند خودشان گرفتار عذاب خوار کننده نبودند. پس گروه انس هم به تبعیت از کلام مقدس الاهی و بر اساس این آیه ی کریمه که ذکر مرگ سلیمان ع نمود آن است؛ باید ایمان داشته باشند که گروه جن از " جهان غیب " و اخبار آن هیچ آگاهی و خبری ندارند؛ زیرا اگر اینطور بود باید پیش از همه ی لشکریان؛ دست کم از مرگ سلیمان با خبر می شدند و نه همراه با خبر دار شدن دیگران از این واقعه ی گریز ناپذیر و فراگیر یعنی مرگ حضرت سلیمان ع. و دیگر اینکه باز اگر آنان از غیب خبری داشتند؛ پس فرمانده ی خود سلیمان ع را از مرگش با خبر می ساختند و ...، تمام اینها بدین معناست که باید برابر کلام مقدس الاهی ایمان داشته باشیم که گروه جن نیز آفریده ای از آفریده های خدا روی زمین است و هیچ خبری از جهان غیب ندارد و توانایی هایش هر آنچه است که خداوند ضمن آفرینش این گروه در وجودشان نهاده است.

4 ) اینکه سی و چهارمین سوره ی قرآن کریم، " سبأ " نام دارد که دارای 54 آیه ی مبارکه است که از جمله موضوعات آن، یکی شرح رسالت حضرت داوود ع و سلیمان ع است و دیگری شرح قوم سبأ و سرزمین و سرانجام آن قوم بر پایه ی اعمالشان است که طی آیات 15 – 21 این سوره یعنی سبأ بدان پرداخته شده است.

5 ) « وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلا الْفَاسِقُونَ (99) أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (100) وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ (101) وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (102) وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (103 بقره) ».

   آیه ی 102 این سوره یعنی بقره می رساند که نه تنها گروه جن از غیب خبری نداشته و ندارند، بلکه زمانی هم که در خدمت سلیمان و مُلک او بوده اند؛ به مردم سحر و جادو یاد می داده اند، تا آن حد که کسانی که بدانان کتاب الاهی داده شد به واسطه ی پیروی آن سحر و جادوها، به کتاب الهی عمل ننمودند و لذا لازم است که با توجه به آیات کتاب قرآن کریم دست از فسق برداشته و به آن ایمان آورند و مومنین هم تنها بر اساس آیات قرآن عمل نمایند و نه جز آن. که همانا ایمان و تقوا برای همه بسیار خوب است و از نزد خداوند یکتا پاداش خوب دارد.

    مورد دیگر بر اساس این آیه ی کریمه اینکه حضرت سلیمان ع برابر آنچه که در آیه ی شانزدهم سوره ی مبارکه ی نمل آمده؛ به مردم اعلام کرده که هر آنچه از مُلک و غیر آن دارد همه از جانب خدا و فضل روشن او است؛ لذا به نوعی دلالت بر این دارد که او تحت تاثیر آن جادوهای گروه جن قرار نگرفته و کافر به خداوند نشده و حتا اینکه این مُلک و سلطنت را نیز از راه سحر به دست نیاورده است. در واقع او از مومنین به خداوند یکتا تا پایان عمرش بوده است : « وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ (16 نمل) ».



[1] - قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (40 نمل) .

[2] - قالَ یَا أَیُّهَا الْمَلأ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (38 نمل ).

[3] - وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ (43 رعد ).

[4] - وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ (38) یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ (39 رعد) . // «وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (4زخرف با توجه به آیات 1-8) » .

[5] - هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ (7 آل عمران) .

[6] - هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (2) // . کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151) فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ (152 بقره) .


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ