اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
بخش نهم: حضرت یوسف ع
پیش گفتار
در بخش هفتم و در ضمن پرداختن به رسالت حضرت ابراهیم ع؛ سخن از آل ابراهیم و اسباط یعقوب به میان آمد، و هم اکنون در این بخش به یاری خداوند یکتا به شرح حال حضرت یوسف ع فرزند حضرت یعقوب ع[1] پرداخته خواهد شد.
البته لازم به یادآوری است که برابر آیات ذکر شده در بخش هفتم، مژده ی اسماعیل،اسحاق و سپس فرزند او یعنی یعقوب ع توسط رسولان خدا فرشتگان) به امر حضرتش جل عظمته بواسطه ی مبارزه با شرک و بت پرستی و گام برداشتن در راه یکتا پرستی الله) به حضرت ابراهیم داده شد و بنابراین آنان نه تنها پیامبر زاده که پیامبر، چشم به جهان گشوده و پا به گیتی گذاشتند و با فرمانبری از خدای یکتا چشم از جهان فرو بستند در حالی که در طول زندگانی خود، از مسلمانان برای خداوند و مومن به او و آیاتش بودند و رسالت خویش را به عنوان ائمه انجام دادند. اما این موضوع در رابطه با حضرت یوسف ع تفاوت دارد؛ چرا که سخن از آن مژده نبوده، بلکه آن مژده زمانی بوده که او آن خواب معروف را دیده و با بازگو کردن برای پدرش و تعبیر حضرت یعقوب، هر دو از این مقام آگاه شده اند و ... که ان شاءالله در ادامه بدان پرداخته خواهد شد. به عبارت دیگر خود حضرت یعقوب ع نیز تا زمان بیان آن خواب توسط فرزندش حضرت یوسف ع؛ از این فضل و رحمت الاهی برخود؛ خبری نداشته است. در واقع حضرت یوسف ع در زمره ی همان "سبط" حضرت یعقوب ع می باشد که در آیاتی از قرآن از آن ذکر به میان آمده است.
گفتار نخست: توضیحات
1 – اینکه سوره ی دوازدهم قرآن کریم که دارای صد و یازده آیه است؛ به نام یوسف ع می باشد.
2 – اینکه رسالت حضرت یوسف ع در شهر و دیار مصر ضمن داشتن بخشی از حکمرانی بوده است.
3 - اینکه هر چند این سوره عمدتا آیاتش به داستان حضرت یوسف ع و برادرانش و حتا پدرشان حضرت یعقوب ع پرداخته است؛ اما در عین حال در برگیرنده ی موضوعاتی دیگر نیز می باشد که مواردی از آنها به شرح زیر است:
الف 3 ) اینکه خدای یکتا آیات این سوره را از کتاب روشن یعنی قرآن که در دسترس بشر است می داند؛ یعنی کتابی که به زبان عربی بر پیامبر خاتم ص فرو فرستاده شده است تا مومنین بر روی آن خردورزی نمایند؛ همانند اینکه در سر زمین عربی و بر پیامبر عرب زبان نازل شده است تا به هم زبانهای خود برساند، هر چند که در عین حال قرآن کتابی برای همه ی مردم در همه ی زمانها و مکانهاست و از تکالیف مومنین است که ضمن عمل بدان؛ در ترویج آیاتش به مردم بکوشند: « بِسْمِ للَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ (1) إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2یوسف) » .
ب 3 ) اینکه فضل خدا بر همه ی مردم گسترانیده شده است اما بسیاری از مردم سپاسگزار خدا نیستند: « وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ذَلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (38 یوسف)» .
پ 3 ) اینکه بت پرستان؛ تتها " نامهایی " را می پرستند که خود و پدرانشان بر " معبودین " خود یعنی بت ها گذاشته اند و این خود یعنی اینکه خدا هیچ حجتی در این امر یعنی بت پرستی قرار نداده است و چون چنین است؛ پس بت پرستان در گمراهی روشن هستند و بت پرستی عین گمراهی روشن است[2]. : « مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلا أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلا لِلَّهِ أَمَرَ أَلا تَعْبُدُوا إِلا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (40 یوسف) ».
ت 3 ) اینکه خداوند به همه نظر لطف و رحمت دارد؛ وگر نه " نفس اماره " مدام به انجام بدی و کارهای بد دستور می دهد و این مهرورزی خدواند نسبت به بندگانش و در حق آنان است که باعث می شود بدی ها انجام نشود. و لذا انسان باید قدر این مهم را بداند، و این می تواند بدین معنا باشد که کسی نباید اگر از گناهی حفظ شد و به واسطه ی فطرتش که عدم تمایل به آن است، از انجام هر بدی دور ماند؛ فکر کند که به تنهایی بر نفس اماره چیره شده است و ... : « وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (53 یوسف)» .
ث 3 ) اینکه هیچگاه نباید از " رحمت الاهی " ناامید شد، چرا که این ویژگی کفار است که از « روح الله » نا امید شوند: « یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ (87 یوسف)» . همانگونه که در جای دیگر قرآن آمده که این گمراهانند که از " رحمت الاهی " ناامید می شوند[3] و نیز آن کسانی که وقتی یک بدی به آنان آن هم به خاطر آنچه از بدی که انجام داده اند می رسد؛ پس به جای آمرزش و توبه به درگاهش؛ از رحمتش ناامید می شوند[4] . به هر جهت باید دانست که خدای یکتا به بندگانش از کسانی که بر خود به اسراف ستم کرده اند می فرماید که از رحمت الاهی ناامید نشوند و پیش از مرگ به درگاهش بازگردند و از او آمرزش بخواهند و کارهای شایسته کنند تا از اثرات خوب آن بهره مند شوند که این در واقع یک اتمام حجت است و افسوس خوردن پس از مرگ فایده ای ندارد؛ چرا که پس از مرگ، دیگر راه بازگشتی برای اینکه کسی از متقین یا محسنین شود؛ نیست.[5].
ج 3 ) اینکه آیات خدا در آسمانها و زمین زیاد است و مردم بر آن می گذرند اما از آن اعراض می کنند و بیشرشان ایمان نیاورده و مشرک می شوند: « وَکَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (105) وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلا وَهُمْ مُشْرِکُونَ (106 یوسف)». پس باید در آیات خدا از آفرینش او علاوه بر آیاتش از کلامش که قرآن باشد؛ تدبر و تعقل کرد و از موجودات زوج گونه، به او که یگانه و آفریننده ی آنهاست و همه به سوی او باز می گردند و نیز رستاخیز؛ پی برد و ضمن ایمان به حضرتش جل عظمته، تنها او را پرستید و از شرک به او دوری کرد و ... که راهنمایی شدن به راه راست از سوی او و رسیدن به رستگاری در این مهم نهفته است .
چ 3 ) اینکه برابر سخن حضرت حق جل عظمته و پیروی از پیامبر مکرم اسلام ص ، باید مردم را تنها به راه خداوند خواند و او را منزه از شرک دانست و از مشرکان نیز نبود: « قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (108 یوسف)» .
ح 3 ) اینکه باید دانست که خدای یکتا جل عظمته، تمام رسولان خود را که بدانان وحی می کرده از بین " مردان " همان اقوامشان بر می گزیده و به رسالت می فرستاده، به نحوی که شرح حال برخی از آنان را در قرآن بیان کرده تا دیگران از سرانجام آنان پند گیرند و با خردورزی بدانند که آخرت تنها برای پرهیزگاران است و نه گناهکاران و مجرمین: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلا رِجَالا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلا تَعْقِلُونَ (109) حَتَّى إِذَا اسْتَیْئَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَنْ نَشَاءُ وَلا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ(110 یوسف)».
4 ) اینکه در شرح داستان نبوت حضرت یوسف ع، به طور اجمال در جاهایی تنها به ذکر شماره ی آیات قرآن بسنده خواهد شد؛ که بدیهی است برای آگاهی از تفصیل امر، لازم است به آیات قرآن در این زمینه مراجعه شود.
[1] - لازم به یادآوری است که شرح حال رسالت حضرت یعقوب ع در بخش هفتم بدان اشاره شد.
[2] - البته پیرامون اینکه خدا هیچ حجتی در بت پرستی قرار نداده ، بر اساس آیات قران ، مطالبی در بخش هفتم و مرتبط با رسالت حضرت ابراهیم ع آمد.
[3] - آیات 55 – 56 حجر با توجه به آیات 51 – 54 که مرتبط با شرح رسالت حضرت ابراهیم و مزده ی رسولان خدا به فرزند دار شدن او در کهنسالی و .. که شرح آن در جای خود گذشت.
[4] - آیه ی 36 سوره ی روم .
[5] - آیات 53 – 63 سوره ی زمر .