7 ) « ... و لکنا أنشأنا قروناً فتطاول علیهم العمر ج و ما کنت ثاویاً فی اهل مدین تتلوا علیهم آیاتنا ولکنا کنا مرسلین. (45 قصص با توجه به آیات 44-50 ) » .
این آیه ی کریمه که خطاب به رسول اکرم ص است می رساند که خدای یکتا به عنوان " مرسل " یا فرستنده؛ رسولانی را برای اقوام گوناگونِ پیش از او از جمله " قوم مدین " که حضرت شعیب ع رسولشان باشد فرستاده است تا آیاتش را برای قومشان بخواند تا دست از ستمگری بر خود از هر نوعش که باشد و در واقع فساد روی زمین به شمار آید بردارند و به اصلاح و سامان امور بپردازند. نکته ی دیگر اینکه او در آن زمان که آیات خدا بر قوم مدین خوانده می شد نبوده است. یعنی حضرت محمد ص هم برابر روال آفرینش آفریده شده و سپس به عنوان خاتم النبیین توسط خداوند یکتا به رسالت برگزیده و به سوی قومش و بلکه امتش به رسالت فرستاده شده است تا آیاتش را برای مردم بخواند و بدانان برساند و بگوید که انجام گناهان آثار بد دارد همانگونه که مرتبط با اقوام پیشین اینگونه بود. پس امتش باید ایمان داشته باشند و کارهای خوب و شایسته کنند و پرهیزگار باشند تا مورد رحمت الاهی بیش از پیش قرار گیرند و رستگار شوند و در آخرت از اهل بهشت باشند و ... انشاءالله/ والله اعلم.
گفتار سوم : نتیجه گیری این بخش ( ششم )
1 – اینکه پیامبر تبلیغی پس از حضرت لوط ع که در قرآن از داستان رسالتش سخن به میان آمده، حضرت شعیب ع است که توسط خداوندْ برگزیده و به سوی قومش " مدین " فرستاده شده است تا آیاتش را بر آنان بخواند.
2 – اینکه اگر اقوام پیشین که شرحشان گذشت؛ مبتلا به گناهان کبیره و بزرگی همچون شرک و بت پرستی، استکبار و خود برتر بینی، شتاب در انجام کارهای بد پیش از کارهای خوب، مکر و نیرنگ، عمل فحشای لواط بودند؛ اما این قوم دچار گناه کبیره ی " کم فروشی " و " بازداشتن از راه خدا و کج جلوه دادن آن " بودند و لذا چون تقوای الاهی پیشه نکردند و فرمان حضرت شعیب ع را نبردند بلکه تکذیب رسالتش و آیات خدا را نمودند و خواستار عذاب الاهی نیز شدند، پس همانند اقوام کافر پیشین از نوح و عاد و ثمود و لوط به خاطر فساد روی زمینْ مورد خشم و عذاب خداوند قرار گرفتند و نابود شدند. و این قوم یعنی مدین را هم " زلزله " در بر گرفت.
3 – اینکه خدای یکتا می فرماید که او از اصحاب "ایکه" یا قوم مدین به خاطر اینکه ستمکار بودند؛ آن هم بنا به دلایلی که در متن گذشت که فساد روی زمین میکردند، از آنها انتقام گرفت همانگونه که پیش از آن قوم گناهکار لوط را با بارش سنگ از آسمان مورد عذاب خود قرار داد. و البته شهرهای این دو قوم را هم برای درس گرفتن مردم و مومنین، راهی و راهنماایی آشکار و روشن به عنوان اثر باقیمانده از آنها قرار داد تا اینکه هم بدانند که این داستان ها واقعیت دارد و چنین اقوامی بوده اند و به خاطر گناهانشان چنین سرانجامی داشته اند و هم اینکه باز بدانند که انجام " گناهان کبیره ای " همچون عمل فحشای لواط و کم فروشی و بازداشتن از راه خدا؛ نتیجه ی دنیایی اش چیزی جز عذاب خداوندی نخواهد بود. حال این گناهان توسط هر قومی با هر بینش و نگرشی که می خواهد انجام شود به هر جهت پایانش چیزی جز عذاب خدا نخواهد بود : « و ان کان اصحاب الایکة لَظالمین. فانتقمنا مِنهم و إنهما لَبإمامٍ مبین. (79-78 حجر) ».
4 – اینکه خدای یکتا در ادامه ی بیان شرح حال اقوام لوط و مدین[1] و رسولانشان یعنی به ترتیب لوط و شعیب ع ؛ سخن از " اصحاب حجر " یا یاران کوه نیز به میان آورده است مبنی بر اینکه این گروه نیز رسولان خدا را تکذیب و از آیاتش اعراض کردند و با اینکه در دل کوه ها خانه هایشان را بنا کرده بودند، اما وقتی عذاب الاهی به خاطر این ستمگری هایشان آمد از هیچ ایمنی و امنیتی برخوردار نبودند و بنابراین آنها هم نابود شدند.
و این بدان معناست که باید تقوای الاهی داشت و ضمن ایمان به خدا و به آنچه که او دستور داده است؛ نیز کارهای شایسته کرد و نه کارهای بد چه آنکه وقتی به خاطر انجام کارهای بد و گناهان کبیره، عذاب خدا بیاید هیچ چیز نمی تواند فرد یا قوم مورد عذاب را از آن برهاند، همانگونه که مرتبط با اقوام مذکور اینگونه بود؛ خواه ساختمانهای بلند و از سنگهای سخت کوه باشد یا ساختمان ها و منازلی در دل کوهها باشد یا قدرتمندی ایی روی زمین باشد باشد یا پرستش غیر خدای یکتا باشد و یا ... هر نوع فساد دیگری که روی زمین باشد، وقتی عذاب خدای مقتدر به خاطر این اعمال بیاید، قدرتی را که خود به بندگانش داده در مقابلش تاب توان نخواهد بود. پس باید مومنین یعنی کسانی که آیات قرآن در بین شان است از آنها پند گیرند و آیات خدا را برای دیگران هم بخوانند تا آنها نیز پند گیرند و دست از ستم و تباهی روی زمین بردارند و به اصلاح امور بپردازند: « و لقد کذب اصحاب الحجر المرسلین. و آتیناهم آیاتنا فکانوا عنها معرضین. و کانوا ینحتون من الجبال بیوتاً آمنین. فاخذتهم الصیحة مصبحین. فما اغنی عنهم ما کانوا یکسبون. (80-84 حجر ) ».
لازم به ذکر است که داستان این قوم یعنی حجر در سوره ی پانزدهم قرآن کریم به همین نام یعنی " حجر " آمده است که در برگیرنده ی موضوعاتی از جمله فرو فرستاده شدن قرآن توسط خدا و نگاهبان آن بودن[2]، کم و کیف آفرینش انسان و جن[3]، داستان رسالت رسولان خدا ابراهیم ع ، لوط ع ، شعیب ع و قوم حجر، مقتسمین[4]، مستهزئین[5]، و ... در قالب 99 آیه می باشد.
5 – اینکه بازداشتن از راه خدا و کم فروشی؛ ازگناهان کبیره است و خشم خدا را بدنبال خود دارد و تنها نماز است که مانع این کار است؛ همانگونه که قوم مدین، نماز خواندن حضرت شعیب ع را دلیل امر و نهی کردنهایش دانسته اند و این یعنی جایگاه و مقام نماز و اهمیت آن در نزد دین اسلام و کاستن از گناهان کبیره ای همچون کم فروشی و نگه داشتن عدالت به هنگام میزان و فروش چیزها و یا خرید چیزی از مردم.
6- « ... و انه لتنزیل رب العالمین. نزل به الروح الامین. علی قلبک لتکون من المنذرین. بلسان عربی مبین. و انه لفی زبر الاولین. (192-196 شعراء) » .
اینکه این آیات کریمه پس از بیان داستان رسالت این پیامبران که شرحشان در این سوره گذشت می رساند که این قرآن که نامش و ذکرش در کتب رسولان پیش از حضرت محمد ص آمده؛ از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده تا او هم بدان وسیله یعنی فقط به وسیله ی آیات قرآن کریم که به زبان عربی روشن است مردم و مومنین ، همه و همه را " انذار " کند و بیم دهد که این امر از " رحیم و مهربان بودن " خداوند است. تا اینکه مبادا با انجام گناهان کبیره ای که اقوام مذکور که تا کنون دست کم بدانان پرداخته شد مورد عذاب خدا به لحاظ " عزیز بودنش" قرار نگیرند و ...
پس روشن می شود که باید به آیات خدا تمسک جست و نه سخنی جز آن. چه آنکه وقتی همانگونه که به لطف حضرتش ایمان داریم که این کتاب یعنی قرآن از سوی " پروردگار جهانیان "[6] است؛ پس باز به فضل حضرتش ایمان داریم که آن یعنی قرآن مجید به همان نسبت برای " یاد آوری جهانیان " است[7]؛ بنابراین باید به عنوان یک مومن تنها بر اساس آن به پیش رفت و برای مردم جهان آن را خواند و نه کتابی جز آن را ، تا اینکه امور و مفاسد زمین که ناشی از عمل بیشتر مردم است به لطف حضرتش اصلاح شود. انشاءالله.
7 – به هر جهت باید دانست خدایی که آسمان را بر افراشته، در عین حال میزان را نیز وضع کرده تا کسی در آن سرکشی نکند و از سوی دیگر به بر پا داشتن عدالت در توزین چیزها و کم نگذاشتن میزان و ترازو دستور داده است " « والسماء رفعها و وضع المیزان. ألّا تطغوا فی المیزان. و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان. ( 7-9 رحمان) » . که همانا این امری است که در اقوام پیشین نیز بدان دستور داده شده است و در طول آن مومنین باید به آن عمل نمایند و خلاف آن را انجام ندهند چرا که از محرمات به شمار آمده است « ... و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط ... » (152 انعام با توجه به آیات151-153) » . و در نهایت اینکه این موضوعی است که خدای یکتا در کنار موارد دیگری بدان حکم کرده است و نگه داشتن و درست وزن کردن چیزها همراه با عدالت را از امور خیر و بهترین تاویل به عنوان سرانجام نیکو برای عاملین بدان و مومنین و حتا همه ی کسانی که هدایت به واسطه ی آیاتش برایشان آمده ذکر نموده است: « و اوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ج ذالک خیر و احسن تأویلا. (35 اسرا با توجه به آیات 23-39) » .
8 – و اما نکته ی پایانی این بخش از بحث اینکه باید دانست که خدای یکتا برای انجام دهندگان این گناه بزرگ یعنی " کم فروشی " ؛ و سر انجام آن در دو سرا که برای قوم مدین که باید از آن درس و پند گرفت؛ در این سرا ، " زلزله " بود ؛ سوره ای را با نام « مطففین » که در قرآن مجید است، بر حضرت محمد ص فرو فرستاده است که لازم است همه از جمله مومنین آن را آویزه ی گوش و چراغ راه خود قرار دهند و از این گناه بزرگ دوری نمایند که در سرای دیگر هم؛ سرانجام خوبی برابر آیاتش که بدان ایمان داریم رقم نخورده است: « بسم الله الرحمن الرحیم. ویل للمطففین. الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون. و اذا کالوهم أو وزنوهم یخسِرون. ألا یظن اولائک انهم مبعوثون. لیوم عظیم. یوم یقوم الناس لرب العالمین.[8] (1-6 مطففین با توجه به آیات کل سوره) ».
مطففین، هشتاد و سومین سوره ی قرآن کریم که دارای 36 آیه و در برگیرنده ی موضوعاتی است که اهم آنها اصلِ معاد از اصول دین است که در آن روز" فجار " که «کم فروشان» مصداق آنند نتیجه ی این کار خود را می بینند و وارد دوزخ می شوند، و در همان روز " ابرار " یا نیکوکاران وارد بهشت می شوند و از نعمت های آن بهره مند می گردند. و تمام این ها به خاطر ایمان اینان به " یوم الدین " است که خدای یکتا مالک آن است و مومنین در نمازهای پنجگانه ی شبانه روز در قرائت حمد[9] بدان اذعان دارند. « یوم الدین » ؛ امری که فجار و بدکاران همچون " کم فروشان " یا مطففین با کار بدشان به نوعی آن را تکذیب می کنند و لذا جهنم جایگاه آنهاست. پس نتیجه اینکه باید بدانیم و باور و ایمان داشته باشیم که نه تنها گناه بزرگ و کبیره ی " کم فروشی " خشم و عذاب خدا را بدنبال خود دارد؛ همانگونه که مرتبط با قوم " مدین " از کفار و مکذبین شان که زمین لرزه باشد اینگونه بود، بلکه در سرای دیگر نیز سرانجام کم فروشی و کم فروشان، دوزخ خواهد بود چرا که همانطور که در آیه ی 95 هود گذشت؛ انجام کم فروشی چیزی جز دوری از رحمت خدا در دو گیتی نیست و نخواهد بود. والله اعلم.
گفتار چهارم :
نتیجه گیری پنج بخش اخیر ( بخش های دوم تا ششم )
برآیند این گفتارها به طور خیلی فشرده اینکه " مومنین " بدانند که نه تنها بر اساس آیات 59، 65، 73، 85 اعراف و 26، 50، 61 و 84 هود که از جمله رسالت های رسولان الاهی یعنی نوح ع، هود ع ، صالح ع، لوط ع و شعیب ع مرتبط با اقوامشان و پیرامون « اصل توحید » و یکتا پرستی بوده؛ باید که خدای یکتا را بپرستند که خدایی جز او برای کسی نیست، بلکه باید در عین ایمان و عمل به این اصل، « پرهیزکاری » را نیز پیشه ی خود نمایند. یعنی تقوای الاهی داشته باشند و به طور اکید و صریح اینکه باید از انجام گناهان بزرگ همچون : « استکبار و خود برتر بینی، شتاب در کارهای بد پیش از کارهای خوب، مکر و دسیسه و نیرنگ بازی، عمل فحشای لواط و کم فروشی » که در واقع با ایمان به اصول « نبوت و معاد » نیز در ارتباط است بپرهیزند؛ اگر در پی این هستند که از خشم و عذاب الاهی به خاطر این گناهان بزرگ که شرحشان گذشت به دور باشند چرا که هر کار اعم از خوب یا بد نتیجه ی خود را دارد و اگر فردی یا گروهی از مومنین که آیات خدا بدانان رسیده و به قرآن ایمان دارند در رابطه با این گناهان " پرهیزگاری " و به عبارت دقیقتر « تقوی الله » را که از دیگر رسالات رسولان خدا مرتبط با همان اقوامشان بوده را پیشه ی خویش ننمایند؛ نتیجه اش چیزی جز خشم و عضب خدا و دوری از رحمتش نخواهد بود.
پس جان سخن و حاصل کلام اینکه یک مومن باید در عین " ایمان " ؛ " تقوای الاهی " نیز داشته باشد و از سوی دیگر از " نیکوکاران " و " کنندگان کارهای شایسته " باشد تا به بهشت برین و جاوید وعده داده شده و حتا زندگی پاک در این گیتی نیز به واسطه ی فضل و رحمت الاهی برسد. چرا که مومنین هر گز مجاز به انجام کارهای بد و گناهان کبیره ای که شرحشان گذشت و در واقع بینات و هدایت بر اساس آیات خدا برایشان آمده نیستند، که همانا هیچ کس و هیچ گروه و قومی از عذاب خدا با انجام کارهای بد و گناهان کبیره ی مذکور که مصادیق و نمونه های فساد و تباهی روی زمینند؛ ایمن و در امان نبوده و نیست و نخواهد بود. آخرت که جای خود دارد و تنها خدای یکتا از آن آگاه است. به عبارت دیگر باید در جهت اصلاح امور روی زمین با انجام کارهای خوب و شنیدن و فرمان بردن از خدا و آیاتش کوشید و نتایج خوب آن را در دو سرا دید و از دوزخیان نبود. انشاءالله.
با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که برایم ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن از جانب حضرتش جل عظمته می باشم. 18/آذر/1396
[1] - یا اصحاب ایکه .
[2] - « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. ( 9 حجر ) » .
[3] - ( 26-44 حجر)
[4] - « و قل انی انا النذیر المبین. کما انزلنا علی المقتسمین. فو ربک لَنسئلنهم اجمعین. عما کانوا یعملون (89-93 حجر) » . و بگو من رسولم که برای اندرز و ترسانیدن خلق از عذاب خدا با دلیلی روشن آمده ام. آنگونه عذابی که بر کسانی که آیات خدا را قسمت کردند نازل نمودیم. آنان که قرآن را به میل خود و غرض فاسد خویش جزء جزء و پاره پاره کردند. بعضی را قبول و بعضی را رد کردند. پس سوگند به پروردگارت که از همه ی آنها خواهیم پرسید، از آنچه که بودند و انجام می دادند.
پس روشن می شود که باید به تمام آیات قرآن ایمان آورد و به آنچه که خدای یکتا دستور داده عمل کرد و از آنچه نهی کرده دوری و کناره گیری نمود؛ چه آنکه تمام آیات خدای یکتا حق است که به حق بر حضرت محمد ص نازل شده است.
[5] - « فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین. انا کفیناک المستهزئین. الذین یجعلون مع الله ال?هاً آخر ج فسوف یعلمون. و لقد نعلم أنک یضیق صدرک بما یقولون. فسبح بحمد ربک و کن من الساجرین. واعبد ربک حتی یأتیک الیقین. (94-99 حجر) ». پس برابر آیه ی 96 حجر روشن می شود که منظور از مستهزئین که در پایان آیه ی 95 حجر آمده چه کسانی می باشند؛ آری آنان که با خدای یکتا یعنی " الله " خدای دیگری را قرار می دهند.
[6] - ... و انه لتنزیل رب العالمین. 192 شعراء .
[7] - ان هو الا ذکر للعالمین. 87 صاد.
[8] - برگردان فارسی: به نام خداوند بخشنده ی مهربان. وای به حال کم فروشان. آنان که چون به کیل یا وزن چیزی از مردم بسنانند تمام بستانند و چون چیزی بدهند در کیل و وزن به مردم کم دهند آیا آنها گمان نمی کنند که روزی پس از مرگ بر انگیخته می شوند؟ برای روز بزرگ. که آن روزی است که تمام مردم در حضور پروردگار عالم می ایستند....
[9] - مالک یوم الدین.
3 ) « کذب اصحاب لْئیکة المرسلین. إذ قال لهم شعیبٌ ألا تتقون. إنی لکم رسول امین. فاتقوا الله و اطیعون. و ما اسئلکم علیه من اجر ص إن اجری الا علی رب العالمین. أوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین. وزنوا بالقسطاس المستقیم. و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین. واتقوا الذی خلقکم و الجبلة الاولین. قالوا انما انت من المسحرین. و ما انت إلا بشر مثلنا و ان نظنک لمن الکاذبین. فأسقط علینا کسفاً من السماء ان کنت من الصادقین. قال ربی اعلم بما تعملون. فکذبوه فأخذهم عذاب یوم الظلة ج انه کان عذاب یوم عظیم. ان فی ذالک لآیة ص و ما اکثرهم مؤمنین . و ان ربک لهو العزیز الرحیم.(176- 191 شعراء) » .
الف ) آیه ی 176 شعراء می رساند که قوم "ئیکه" یا همان مدین نیز همانند اقوام پیش از خود همانگونه که در آیات 105، 122، 141 و 160 همین سوره یعنی شعراء گذشت؛ رسولان خدا را تکذیب کردند.
ب ) آیات 177-184 شعراء به رسالات حضرت شعیب ع در رابطه با این قوم یعنی مدین یا ئیکه اشاره دارد مبنی بر اینکه او آنان را به تقوای الاهی دعوت می کند و در این راه یعنی انجام رسالتش؛ خود را فرستاده ی امینی می داند[1] که هر آنچه از سوی خدا به او وحی می شود را بی کم و کاست بدانان می رساند و می گوید تا تقوای الاهی داشته باشند و فرمانش را ببرند و بدانند که او بابت انجام رسالتش از آنان مزد و پاداشی نمی خواهد چرا که پاداش کارش با خداست، همانگونه که رسولان پیش از او هم همینگونه و بر همین باور بودند. سپس همانطور که گذشت باز به آنان می گوید که از کم فروشی بپرهیزند و اجناس را به ترازوی درست و راست وزن کنند و سنگ را تمام بگذارند و به طور کلی در فروش چیزها به مردم کم نگذارند و روی زمین با این کارشان فساد نکنند و از خدایی که آنان و پیشینیان شان را آفریده است بپرهیزند و در واقع تقوای الاهی داشته باشند.
پ ) آیات 185-187 شعراء به پاسخ و یا واکنش قوم ئیکه نسبت به سخنان یا رسالات حضرت شعیب اشاره دارد مبنی بر اینکه به او می گویند تو ار جاود شدگانی و یا اینکه تو هم بشری مثل ما هستی، یعنی می خوری و می آشامی و می خوابی و ... در کل هیچ برتری ایی نسبت به ما نداری پس ما تو را تکذیب می کنیم. به عبارت دیگر ، کفار این قومُ بشر بودن شعیب ع را همانند اقوام گذشته مرتبط با رسولانشان دلیل این می دانند که او را و رسالتش را تکذیب کنند همانگونه که اقوام پیشین پیامبرانشان را با این توجیه تکذیب کردند و نتیجه اش را که عذاب الاهی بود دیدند. اما فراتر از اینها اینکه این قومْ عذاب وعده داده شده ی الاهی را از آن حضرت خواستار شدند و گفتند اگر راست می گویی از آسمان عذابی بر ما فرود آور. به عبارت دیگر این قوم نه تنها مرتبط با فساد روی زمین با اعمالی همچون " کم فروشی" و تکذیب رسالت حضرت شعیب ع و ... راه تقوای الاهی و فرمان بردن از او را در پیش نگرفتند بلکه عذابی را هم که آن حضرت بدانان گفته و از آن برایشان ترسیده بود را نیز خواستار شدند و حتا در این راه هم با توجه به انذارهای حضرت شعیب ع به ویژه در ارتباط با قوم لوط که بدانان یادآور شده بود، تقوای الاهی پیشه نکردند.
ت ) آیه ی 188 شعراء اشاره به این امر دارد که حضرت شعیب ع به قومش پاسخ داد که پروردگارم به آنچه انجام می دهید داناتر است و لذا این او است که در واقع می داند چه وقت چه اراده ای بکند، آن هم بر اساس اعمال بندگانش، و لذا عذاب مورد درخواستشان دست او[2] نیست ، چه آنکه او در این زمینه به عنوان " انذار " فقط ابلاغ وحی و رسالتش را کرده است که باید از عذاب خدا به خاطر فساد روی زمین بپرهیزند و این را اتمام حجتی برای خود بدانند.
ث ) آیه ی 189 شعراء به تکذیب این قوم مرتبط با رسالت حضرت شعیب ع اشاره دارد و اینکه چون قومش او را تکذیب کردند و حتا خواستار عذاب وعده داده شده از سوی خدا شدند، پس مورد عذاب سخت الاهی واقع و نابود گردیدند و این بدان معناست که تکذیب آیات خدا و رسالت رسولانش و فساد روی زمین که کم فروشی از جمله ی آنهاست و بدتر از همه درخواست عذاب الاهی؛ خشم و عضب خدا را در دنیا بدنبال خود دارد؛ آخرت که تنها خدای یکتا از آن آگاه است. هر چند که در آیات قرآن مرتبط با گناهکاران و سرانجامشان در آن سرا که دوزخ و آتش باشد سخن به میان آمده است که باید از آنها به عنوان هشدار و انذار پند گرفت و ترسید و به خدا پناه برد.
ج ) آیه 190 شعراء در ادامه ی آیه ی 189 همین سوره؛ که خداوند یکتا ضمن بیان اینکه هر آینه در بیان این داستان هم نشانه هایی برای مردم است، اما بیشترشان ایمان نمی آورند و از سرانجام قوم مدین درس و پند نمی گیرند، می افزاید و یادآور می شود که او هر لحظه مقتدر و مهربان است و لذا هیچ کس نباید فقط خدای یکتا را در قبال اعمالش مهربان بداند بلکه وقتی هدایت آمد باید دست از خطاها و گناهان که کم فروشی از جمله ی آنهاست بردارد چرا که در غیر این صورت عذاب او یعنی همان الله به لحاظ " عزیز " بودنش؛ مشمولین امر را در هر نقطه ی زمین و با هر بینشی که باشند فرا خواهد گرفت چرا که این گناه در زمره ی فساد روی زمین است.
4 ) « و الی مدین اخاهم شعیباً فقال یا قوم اعبدوا الله و ارجوا الیوم الاخر و لا تعثوا فی الارض مفسدین. فکذبوه فأخذتهم الرجفةُ فأصبحوا فی دارهم جاثمین.(36-37 عنکبوت) ».
الف) آیه ی 36 عنکبوت به فرستاده شدن حضرت شعیب ع به سوی قومش مدین به عنوان برادرشان و اینکه او طی این رسالت بدانان گفته که نه تنها باید یکتاپرست و امیدوار سرای دیگر باشند، یعنی روزی که رستاخیز است و به اعمال رسیدگی خواهد شد و هر کس بدون کمترین ستمی نتیجه ی اعمالش را خواهد دید و هر کس که امیدوار آن روز باشد پس به لطف خدا از بهشت برین برخوردار خواهد شد و ... اشاره دارد، بلکه باز به آنان می گوید که از فساد روی زمین دست بردارند. در واقع آن حضرت برابر آیات ذکر شده تا کنون در این بخش[3]، طی هر مرحله از رسالتش که آنان را نهی از "کم فروشی" و امر به مراعات "میزان و عدالت" در خرید و فروش می کند، به نحوی به آنان می گوید که از فساد روی زمینْ خواه بازداشتن از راه خدا و کج جلوه دادن آن باشد یا کم فروشی یا پرستش غیر خدای یکتا یا تکذیب رسالتش و آخرت و یا درخواست عذاب خدا و ... دست بردارند و تقوای الاهی پیشه ی خود کنند.
ب ) آیه ی 37 عنکبوت به عذاب شدن این قوم طی " زمین لرزه ای " که به امر الاهی رخ داد و آنان بامدادان در خانه هایشان به خاطر تکذیب رسول و آیات خدا نابود شدند اشاره دارد. پس پایان کم فروشی به عنوان یک فساد روی زمین که ویژگی قوم مدین بوده است؛ عذاب خدا از نوع زلزله است. والله اعلم
5 ) « ... إذ تمشی اُختک فتقول هَل ادلُکم علی مَن یَکفلُه ص فرجعناک الی امک کَی تقر عینها و لا تحزن ج و قتلت نفساً فنجیناک مِن الغم و فتناک فُتُونا ج فلبثت سنین فی اهل مدین ثم جئت علی قدر یا موسی. (40 طاها با توجه به آیات 37-41) » .
این آیه ی کریمه به این موضوع اشاره دارد که حضرت موسی ع پس از کشتن یک نفر از فرعونیان به شهر مدین رفته و سال هایی را در آنجا زیسته و پس از آن و به هنگام بازگشت به مقام نبوت الاهی رسیده است.
6 ) « ... و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل. و لما ورد ماء مدین وجد علیه امة من الناس یسقون و وجد من دونهم امرأتین تذودان ص قال ما خطبکما ص فالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء ص و ابونا شیخ کبیر. فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر. فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت إن ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا ج فلما جاءه و قصّ علیه القصص قالا لا تخف ص نجوت من القوم الظالمین. قالت احداهما یا ابت استئجره ص ان خیر من استئجرت القوی الامین. قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تأحرنی ثمانی حججٍ ص فإن اتممت عشراً فمن عندک ص و ما اُرید أن اشق علیک ج ستجدنی ان شاءالله من الصالحین. قال ذالک بینی و بینک ص أیّما الاجلین قضیت فلا عدوان علی ص والله علی ما نقول وکیل. (22-28 قصص) ».
که در اینجا لازم است به دنبال آیه ی 20 سوره ی طاها گفته شود که این آیات کریمه می رساند که حضرت شعیب ع ، رسول قوم مدین بوده و حضرت موسی ع پیش از برگزیده شدن به رسالت به دلیل همان قتل نفس به آن دیار رفته و دست کم هشت سال یا فوق آن ده سال برابر آیات مذکور و عهد بسته شده در مدین مانده و با دختری از دخترانش ازدواج کرده و سپس در راه بازگشت به مصر با خانواده اش است که به مقام نبوت می رسد و ... جان کلام اینکه این آیات بیانگر این است که حضرت شعیب ع همگن حضرت موسی ع و رسول خدا در میان قوم خود مدین پیش از برگزیده شدن حضرت موسی به رسالت بوده است.
البته پیرامون بخش میانی آیه ی 27 این سوره یعنی قصص که سخن از " هشت حج " است که به معنای همان " هشت سال " است ؛ باید گفته شود که این واژه که جزء ماههای قمری تحت نام ذالحجة الحرام و برگرفته از آن و در واقع از سوی دیگر از فروع دین و واجب است، از آن جهت می باشد که به هنگام رسالت حضرت ابراهیم ع جای کعبه یا بیت الحرام توسط خداوند به وی نمایانده شد و زیارت آن هم تحت عمل حج با مناسک مربوطه در هر سال یکبار و در ماه مذکور برای کسانی که استطاعت دارند انجام می شود و ... که شرح آن در آیات قرآن مجید از جمله سوره های بقره و حج آمده و ان شاءالله در جای خود مرتبط با داستان رسالت حضرت ابراهیم ع خواهد آمد. ان شاءالله.
و اما بخش اخیر آیه ی 28 قصص می رساند که همه از جمله مومنین باید حتا زمانی که با هم سخنی می گویند و در واقع عهدی با یکدیگر می بندند تا پایان بدان پایبند باشند و در طول تمام مدت عهد تا زنده اند، از زمانی که عهد را همانطور که گذشت حتا به زبان و گفتار می بندند و همینطور تا پایان و انقضای آن؛ باید و باید که خدای یکتا را بر آنچه که می گویند و در ضمن این گفتار عهد می کنند، وکیل و کارگزار بدانند و بنابراین از نقض آن بپرهیزند و با توکل بر او در انجام عهد و مسئولیت شان بکوشند تا نتیجه ی خوب آن را نیز ببینند. و البته همانطور که گذشت این امر مرتبط با گفتگو پیرامون عهد بستن با یکدیگر است ، عهد نوشته شده که جای خود دارد. به هر جهت آدمی و به طور خاص مومنین باید در همه حال خدای یکتا را ناظر و حاضر بر آنچه که پنهان و آشکار می دارند و در درون سینه هایشان است بدانند و از او پرهیز داشته باشند چرا که او دانا و توانای به تمام امور است. باری نتیجه اینکه باید به عهد و پیمان ها چه در قالب نوشتار و چه در قالب گفتار با دیگران، پایبند بود و خدای یکتا را شاهد و ناظر دانست و از نقض آن پرهیز کرد که تبعات خود را در صورت شکستن دارد.
[1] - همانگونه که رسولان پیش از او نیز بر این طریق بودند. آیات 107 و 125 و 143 و 163 شعراء .
[2] - یعنی دست حضرت شعیب ع نیست بلکه دست خدای یکتاست. در واقع این مهم می رساند که در دین تنها باید آیات خدا را به دیگران رسانید و این خدای یکتاست که یا موجبات رستگاری افراد را به خاطر ایمان قلبی شان فراهم می آورد و یا اینکه آنان را به خاطر فساد روی زمین همچون کم فروشی که صفت قوم مدین بوده است عذاب می کند.
[3] - منظور بخش ششم می باشد.
2 ) « و الی مدین اخاهم شعیبا ج قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم مِن الهٍ غیره ص و لا تنقصوا المکیال و المیزان ص إنی اریکم بخیر و انی اخاف علیکم عذاب یوم محیط. و یا قوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط ص و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین. بقیت الله خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین ج و ما انا علیکم بحفیظ. قالوا یا شعیب أصلَوتک تأمرک ان نترک ما یعبد آباؤنا أو ان نفعل فی اموالنا ما نشؤا ص انک لأنت الحلیم الرشید. قال یا قوم أرءیتم إن کنت علی بینة من ربی و رزقنی منه رزقاً حسنا ج و ما اُرید أن اخالفکم الی ما انهاکم عنه ج إن اُرید إلا الاصلاح ما استطعت ج و ما توفیقی إلا بالله ج علیه توکلت و الیه انیب. و یا قوم لا یجرمنکم شقاقی أن یصیبکم مثل ما اصاب قوم نوح أو قوم هود أو قوم صالح ج و ما قوم لوط منکم ببعید. واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ج ان ربی رحیمً ودود. قالوا یا شعیب ما نفقه کثیراً مما تقول و انا لنراک فینا ضعیفا ص و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز. قال یا قوم أرهطی اعز علیکم من الله و اتخذتموه وراءکم ظهریا ص ان ربی بما تعملون محیط. و یا قوم اعملوا علی مکانتکم انی عاملٌ ص سوف تعلمون مَن یأتیه عذابٌ یخزیه و من هو کاذبٌ ص وارتقبوا انی معکم رقیب. و لما جاء امرنا نجینا شعیباً والذین آمنوا معه برحمة منا و أخذت الذین ظلموا الصیحة فأصبحوا فی دیارهم جاثمین. کأن لم یغنوا فیها ق ألا بعدا لمدین کما بعدت ثمود. (84-95 هود ) » .
الف ) آیات 84-86 هود، ابتدا به این امر اشاره دارد که شعیب ع رسول الاهی است که به عنوان برادرشان به سوی قوم مدین فرستاده شده است. ادامه ی آیات فوق به رسالت آن حضرت که آنها را به قومش به خاطر اعمال بدشان یادآور می شد و آیات خدا را برایشان می خواند تا از جانب خدا راهنمایی و رستگار شوند اشاره دارد مبنی بر اینکه فقط خدای یکتا را بپرستند که خدایی جز او نیست[1] و بعد اینکه نه تنها دست از کم فروشی بردارند بلکه به عدالت به هنگام کیل و میزان چیزها وفادار بمانند که همانا خیر آنان در این است و غیر این یعنی بر مسیر پرستش غیر خدا و کم فروشی رفتن از جمله فسادهای روی زمین است که عذاب خداوندی را بدنبال خود دارد. به هر جهت او برابر آیه ی 86 هود به قومش می گوید که بقیت الله برایشان بهتر است؛ البته اگر مومن هستند، که همانا او یعنی آن حضرت نگاهبان قوم گناهکار نیست. در واقع یعنی اینکه رسولان خدا فقط ابلاغ رسالت الاهی می کرده اند و وکیل و مراقب و محافظ مردم نبوده اند و این صفات تنها شایسته ی خداوندگار است.
ب ) آیه ی 87 هود به پاسخ قوم مدین به حضرت شعیب ع و گفته هایش که همه البته وحی الاهی است اشاره دارد مبنی بر اینکه آیا این " نماز خواندن " تو است که ما را از پرستش خدایانمان که سنت پدرانمان است و نیز از تصرف در اموالمان آنگونه که بخواهیم باز می دارد؟ بعد ادامه میدهند که براستی که تو بردبار و رشیدی.
آنچه از این موضوع و تاکید بر آن یعنی " نماز " بر می آید؛ نخست اینکه به سابقه و دیرینگی این فریضه اشاره دارد و دوم اینکه پی برده می شود که به راستی که نماز از فحشا و منکر باز می دارد، همانگونه که قوم مدین خود اذعان دارند که این نماز خواندن او یعنی شعیب است که آنان را؛ هم از پرستش غیر خدا باز مید ارد و به یکتاپرستی دعوت می کند و هم اینکه از تبعات درآمدهای نامشروع ناشی از کم فروشی پند می دهد.
پ ) آیه ی 88 هود باز به رسالت حضرت شعیب در قبال قومش اشاره دارد مبنی بر اینکه او در طی این رسالتش بر یک بینه و حجتی از سوی پروردگارش برایشان است که آنان را از امور فوق یعنی پرستش غیر خدای یکتا و پرهیز از کم فروشی نهی و بر یکتا پرستی ( عبادت الله) و وفای در رفتار کردن به عدالت در کیل و میزان امر می نماید و در واقع هدف او از ابلاغ این رسالت های الاهی ، اصلاح امور آن قوم است و نه مخالفت با آنها. و نکته ی دیگر برابر این آیه ی کریمه اینکه باید دانست که توفیق تنها برای خداست که به هر کس بخواهد برای یاری دینش و مجاهده در راه او و... می دهد تا آیاتش را بر مردم بخواند به نحوی که با ایمان آوردن دست از گناهان بردارند و از غفلت بیرون آیند و رو به اصلاح امور بیاورند و ... همانگونه که این توفیق را به حضرت شعیب ع برای هدایت قومش یعنی مدین برای دست برداشتن از گناهان فوق عطا فرمود. نکته ی دیگر برابر بخش پایانی این آیه به تاسی از حضرت شعیب ع و در واقع به پیروی از سخن خداوند یکتا اینکه، باید ضمن ایمان به اینکه توفیق جز برای خدا نیست، بر او نیز باید تکیه کرد و به سوی او توبه و بازگشت نمود ت راهنمایی و رستگار شد.
ت ) آیات 89-90 هود به ادامه ی نصیحت های شعیب ع در قبال قومش یعنی مدین اشاره دارد مبنی بر اینکه همانطور که در آیه ی 84 هود رفت و در واقع عذاب خداوندی را که محیط است، بدانان یادآور شده بود؛ در این آیه ادامه می دهد که اگر به پندهای او که همه اتمام حجت است گوش نکنند و یکتاپرست نشوند و دست از کم فروشی بر ندارند و از عذاب خدا نترسند؛ لذا ترس او از این است که به خاطر این کارهایشان علیرغم آمدن هدایت الاهی به آنان عذابی برسد که به اقوام پیشین از گناهکاران رسیده یعنی اقوام نوح و هود و صالح ع. سپس در پایان یادآور می شود که عذاب شدن قوم لوط هم برایشان و از آنان دور نیست. یعنی دست کم خبر آن را شنیده اند که به خاطر فحشای لواط مورد بارش سنگ از آسمان واقع و طی این عذاب نابود شدند. به عبارت دیگر حضرت شعیب با بخش اخیر اندرز و انذار خود به قومش می گوید که شما حتمن عذاب قوم لوط که در نقطه ای دیگر از زمین دور یا نزدیک بوده اند با شنیده اید که خدای یکتا بر آنان رسولی فرستاد و چون آن کفار آن قوم به عمل فحشای لواط و در واقع فساد روی زمین ادامه دادند و رسالت حضرت لوط ع را تکذیب کردند و از مومنین نشدند؛ پس مورد عذاب الاهی واقع شدند، و اکنون اگر توسط شما[2] هم این گناهانتان ، چه شرک باشد و چه کم فروشی و نگه نداشتن ترازو ادامه یابد و تقوای الاهی پیشه ی خود نکنید و فرمان مرا[3] نبرید؛ دور نیست که عذاب خداوندی شما را هم به خاطر این فسادها روی زمین فرا گیرد ، امری که تردیدی در آن نیست ، همانگونه که مرتبط با اقوام پیشین که شرحشان گذشت اینگونه بود.
آن حضرت در ادامه برابر آیه ی 90 هود و برای مصون ماندن قومش از عذاب مذکور به قومش می گوید که تنها راه رفع این عذاب به خاطر گناهانشان ، در آمرزش خواستن از خداوند و توبه به سوی او که بسیار مهربان است می باشد. و این بدان معناست که مومنین باید این مهم را مد نظر داشنه باشند و از گناهان خود از او آمرزش بخواهند و بدرگاهش توبه کنند تا مورد مهربانی اش قرار گیرند و سختی ها از آنان دور شود و حتا مورد عذابش واقع نشوند.
ث ) آیه ی 91 هود به واکنش قوم مدین در قبال پند و اندرز و انذارهای حضرت شعیب ع اشاره دارد مبنی بر اینکه آنان توجیه می آورند که بسیاری از آنچه را او می گوید نمی فهمند و بعد هم می افزایند که او در میان آنان فردی ناتوان است و اگر به اصطلاح واکنشی شدیدتر در رابطه با او و آنچه که می گوید[4] انجام نمی دهند یا تهدیدی دیگر همچون اینکه از شهر بیرونت می کنیم و ... را بیان نمی نمایند؛ همه و همه بدان خاطر است که ملاحظه ی قبیله اش را می کنند که مبادا با ضرر رساندن به او بین شان نزاعی رخ دهد و ...، به عبارت دیگر و بر اساس کلام مقدس الاهی، او نه تنها میان این قوم از نظر آنان ناتوان است بلکه برابر گفتارشان برایشان گرامی نیز نیست. پس روشن می شود که قوم مدین دارای قبایلی بوده است که آن حضرت جزو یکی از آن قبایل بوده است ، اما رسالتش برای تمام آن قوم یعنی مدین بوده است زیرا که همه ی این قوم شاید در شرک و کم فروشی و ... فارغ از کم و کیف قدرت قبیله ای و ... مشترک بوده اند. والله اعلم. البته برابر این آیه ی کریمه، قوم مدینْ حضرت شعیب ع را تهدید به سنگسار کرده بودند به نحوی که ضمن بیان ملاحظه ی قبیله اش، این موضوع را به او گفته بودند. یعنی سنگسار کردن رسول خدا به خاطر بیان حق و بازداشتنشان از تباهی و ناحق؛ اما ممانعت از این کار به خاطر قبیله اش؛ در حالی که سنگسار کردن برای انجام حق و پند دادن به آن نمی باشد. و این بدان معناست که یک قوم باید این قدر در تباهکاری های خود همچون کم فروشی و عدم مراعات عدالت در میزان و توزین چیزها غوطه ور باشد که گوشش از شنیدن حق ناتوان باشد و نتواند روی امور خردورزی نماید و دست به تهدیداتی به رسول خدا همچون سنگسار کردن و منت نهادن بر او در این زمینه مبنی بر دست کشیدن از آن به خاطر قبیله ی شعیب بزند.
ج ) آیات 92-93 هود گویای این امر است که حضرت شعیب ع در ادامه ی رسالت و گفتگوی خود با قومش یعنی مدین، بدانان می گوید که آیا قبیله و طایفه ی من در نزد شما از خدای یکتا عزیز و گرامی تر است؟ که در واقع شما به خاطر قبیله ام احترام مرا نگه می دارید و نه به خاطر خدایی که مالک و آفریینده ی همه چیز و همه کس است[5] و ... ؟ به هر جهت حضرت شعیب ع به آنان می گوید و اتمام حجت می کند که خدا بر آنچه انجام مید هد آگاه است و لذا هر کار که می خواهند انجام دهند که بزودی عذاب خوار کننده ی خدا خواهد آمد و آن وقت مشخص می شود که چه کسی زیانکار و خوار و دروغگو و چه کسی حق و بر طریق حق است.
چ ) آیات 94-95 هود به عذاب شدن قوم مدین به خاطر ستمکاری بر خودشان و نجات حضرت شعیب و مومنین همراه او به رحمت الاهی اشاره دارد و اینکه قوم مدین همانند قوم ثمود از رحمت خدا دورند.
و این بدان معناست که همه از جمله مومنین باید بدانند که نه تنها باید از صمیم قلب یکتاپرست باشند و از شرک به خدا بپرهیزند که همانا " نماز " مصداق یکتاپرستی است، بلکه از هر گونه فساد و تباهی روی زمین با انجام کارهایی همچون مکر و نیرنگ علیه دیگران، شتاب در انجام کارهای بد که از اعمال قوم ثمود بود و نیز از کم فروشی و عدم مراعات عدالت در نگه داشتن ترازو داری و توزین چیزهایی که به مردم می فروشند یا از آنان می خرند، باید بپرهیزند که همانا بدون رو دربایستی و با توجه به این آیات، عذاب خدا را بدنبال خود خواهد داشت و در این امر همانگونه که مرتبط با اقوام ثمود و مدین صادق بود و عذاب خدا آنان را در بر گرفت، هیچ تخلفی نیست. پس باید به آیات الاهیِ آمده در قرآن کریم گوش فرا داد و فرمان برد که تمام این موارد از گناهان بزرگ است که خشم خدا را به عنوان مصادیق فساد روی زمین بدنبال خود دارد و دوری " رحمتش " را از عاملین به این گناهان.
[1] - یعنی رسالتی در طول رسالت رسولان پیشین برخاسته از اصل توحید.
[2] - منظور قوم مدین می باشد.
[3] - منظور حضرت شعیب ع می باشد.
[4] - که البته آنچه شعیب ع به قومش می گفته بواسطه ی وحی خداوندی و بر اساس رسالتش بوده است که آن حضرت قومش را بیم و در صورت ایمان آوردن و تقوای الاهی نوید می داده است که ما نیز بدان ایمان داریم.
[5] - این موضوع می رساند که قبیله ی شعیب ع نسبت به سایر طایفه های قوم مدین قوی تر بوده به نحوی که دیگر قبیله ها برای جلوگیری از هر گونه به اصطلاح بگو و مگویی یا به هم خوردن اتحادشان در امور و ... در نهایت انتقام کشیدن و ... ؛ ملاحظه ی این قبیله یعنی قبیله ی شعیب ع را می کرده اند و لذا از این جهت است که آن حضرت بدانان یادآور می شود که از خدایی که مقتدر و مالک و آفریننده ی همه چیز است بترسند و ملاحظه اش را بنمایند و به آنچه که او از طریق رسالتش به آنها می گوید ایمان بیاورند و دست از کم فروشی و ... بردارند. وگر نه اگر قبیله ی او در بین آنها ضعیف بود شاید خیلی زودتر از اینها علیه او واکنشی نشان می دادند. والله اعلم
گفتار دوم : حضرت شعیب ع رسول الاهی قوم مدین
1 ) « و الی مدین اخاهم شعیبا ق قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ص قد جاءتکم بینةٌ من ربکم ص فأوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها ج ذالکم خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین. و لا تقعدوا بکل صراطٍ توعدون و تصدون عن سبیل الله مَن آمن به و تبغونها عوجا ج واذکروا اذ کنتم قلیلا فکثرکم ص وانظروا کیف کان عاقبة المفسدون. و ان کان طائفةٌ منکم آمنوا بالذی ارسلت به و طائفةٌ لم یؤمنوا فاصبروا حتی یحکم الله بیننا ج و هو خیر الحاکمین. قال الملأُ الذین استکبروا مِن قومه لَنخرجنک یا شعیب و الذین آمنوا معک مِن قریتنا أو لتعودن فی ملتنا ج قال أوَلو کنا کارهین. قد افترینا علی الله کذباً إن عدنا فی ملتکم بعد اذ انجانا الله منها ق و ما یکون لنا ان نعود فیها إلا أن یشاءالله ربنا ج وسع ربنا کل شیءٍ علما ج علی الله توکلنا ج ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین. و قال الملأ الذین کفروا من قومه لئن اتبعتم شعیباً إنکم إذاً لخاسرون. فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فی دارهم جاثمین. الذین کذبوا شعیبا کأن لم یغنوا فیها ج الذین کذبوا شعیباً کانوا هم الخاسرین. فتولی عنهم و قال یا قوم لقد ابلغتکم رسالات ربی و نصحت لکم ص فکیف ءاسی علی قوم کافرین. (85-93 اعراف) » .
الف ) آیه ی 85 اعراف همانند موارد مرتبط با رسولان پیشین که شرحشان گذشت به رسالت حضرت شعیب ع اشاره دارد مبنی بر اینکه وی به عنوان برادرشان به سوی قوم خود مدین فرستاده شد تا رسالتش را در رابطه با آنها انجام دهد، حال اینکه رسالت آن حضرت مرتبط با چه گناه بزرگی بوده که قومش دچار آن بوده؛ امری است که بایدبا توجه به آیات خدای یکتا که همه در قرآن کریم است، موضوع را پی گرفت تا انشاءالله به پاسخ رسید.
باری برابر ادامه ی این آیه (85 اعراف) روشن می شود که نخستین رسالت حضرت شعیب ع فراخواندن قومش به یکتا پرستی بوده، یعنی پرستش " الله " یا خدای یگانه که جز او برای کسی خدایی نیست. و رسالت بعدی او با توجه به برهان و بینه ی آورده شده از سوی خداوند این بوده که به آن قوم یعنی مدین بگوید که در ارتباط با کیل و میزان وفا داشته باشند و به مردم کم فروشی نکنند و در واقع پس از اینکه زمین رو به اصلاح گذاشته آنان با این کارشان فساد و تباهی روی زمین ننمایند که این برای مومنین بهتر است.
پس روشن می شود که کم فروشی به مردم نوعی فساد روی زمین و از گناهان کبیره است و "مومنین" باید از آن بپرهیزند که مراعات این امر برایشان بهتر است .
ب ) آیه ی 86 اعراف؛ اما این آیه ی کریمه می رساند که این قوم علاوه بر کم فروشی، به فسادهای دیگری نیز روی زمین دچار و سرگرم بوده اند و آن این بوده که با نشستن بر سر راه مومنان، نه تنها آنان را از راه خدا که به آن ایمان آورده بودند به طرق گوناگون سعی در بازداشتنشان می کرده اند بلکه کوشش می کرده اند تا راه خدا را کج نیز جلوه دهند و این بدان معناست که مفسده های کم فروشی، باز داشتن از راه خدا و کج جلوه دادن آن از این قوم شروع شده و همه از تباهکاری ها روی زمین به شمار می آید تا آن حد که خداوند رسولی را برای پرهیز این قوم از این مفسده ها می فرستد و داستانش را در قرآن بیان می فرماید تا همه و به ویژه مومنین از آن درس بگیرند و بدانند که راه راهنمایی شدن و رستگاری در پرهیز از این امور با تقوی الله میباشد.
بخش دوم این آیه ی کریمه خطاب به مسلمانان است که یادآور شوند که چگونه خدا بر عده ی کم آنها افزود و بخش سوم آیه به آنان گوشزد می نماید که ای مسلمانان و مومنین؛ پس نگاه کنید که اسرانجام مفسدین یعنی قوم مدین که مفسده های فوق را پیشه ی خود کردند چه بود و لذا برای دور ماندن از چنین سرانجامی، از انجام چنین اعمالی که گناه بزرگ است دور بمانید و دوری کنید. والله اعلم.
پ ) آیه ی 87 اعراف گویای این امر است که مومنین باید در امور صبر و شکیبایی پیشه کنند تا خدا میان آنان و غیر مومنین حکم کند و نه آنکه در مقابل هر کنش آنان واکنشی مبتنی بر عجله یا انتقام نشان دهند. همانطور که حضرت شعیب ع به طائفه ی مومنین این امر را گوشزد می نماید که لازم است مرتبط با طایفه ی غیر مومنِ قومش شکیبا باشند تا خداوند یکتا که بهترین حکم کنندگان است میانشان حکم کند و این امر اهمیت صبر در امور را می رساند. صبر؛ مقوله ای که یکی از مواردی است که انسان را برابر سوره ی والعصر از زیانکاری باز می دارد. در واقع باید تنها آیات خدا را شنید و فرمان برد و ترویج داد مرتبط با آنچه که خدای یکتا بدان دستور داده است شکیبایی نمود.
ت ) آیه ی 88 اعراف می رساند که همچون اقوام گذشته[1]، باز این " ملأ " یا علمای دینی قوم گناهکار و مفسدِ مدین از مستکبرین و خودخواهان به لحاظ آن مفسده ها هستند که رو در روی حضرت شعیب ع و رسالت الاهی او می ایستند و نه تنها تهدید به بیرون کردنش از شهر به همراه دیگر مومنین می کنندْ بلکه به نوعی او را وسوسه می کنند که در غیر این صورت باید به کیش ما در بیایی. که پاسخ آن حضرت روشن و ثابت است مبنی بر اینکه ما از آیین شما نفرت و کراهت داریم و از آن بیزاریم. و این بدان معناست که کسی که در راه خدا گام بر می دارد و خدای یکتا دانش کتاب را برای این گام برداشتن به او عظا کرده است؛ نباید از تهدیدات بهراسد و نیز نباید که ماندن و زندگی کردن مشروط در شهر را اگر خواستند او را از آنجا بیرونش کنند به انفعال و حتا بازگشت از راه حق و گرایش به غیر حق تحت هر نامی که می خواهد باشد همچون مصلحت و ... برتری دهد چرا که خداوند تا زمانی که فرد به راه حق و از مومنین است از او دفاع می کند و مراقب اوست تا هنگامی که مرگ او را دریابد.
ث ) آیه ی 89 اعراف می رساند که نه تنها به عنوان یک مومن باید از پیبشنهاد کفار مبنی بر پیوستن به کیش آنها خودداری کرد چرا که این کار یعنی افترا بستن به خداوند که ما مومن به او هستیم و دیگران را هم به ایمان به او دعوت می کنیم اما در عین حال با آن دعوت و پیشنهاد کفار به عقب باز می گردیم، بلکه باید به آن کفار یادآور شد که امکان این بازگشت وجود ندارد چرا که اولن خدا ما را به لطف خود از جهل و فساد بیرون آورده و نجات داده ، و دوم اینکه بازگشتی هم به راه کفر و شرک و فساد وجود ندارد مگر اینکه خدا بخواهد و این بحث یعنی اینکه اگر کسی به " دل " باور به آنچه که بدان به حق ایمان آورده در طول زندگانی همراه با ایمانش نداشته باشد، از آن جهت که دانش خدا همه چیز را فرا گرفته و بر دلها و آنچه در آنها و درون سینه هاست آگاه است؛ پس می شود که رحمتش را قطع کرده به طوری که چنان فردی به عقب که همانا راه کفر و شرک و فساد است برگردد و در واقع گمراه شود. پس نتیجه اینکه باید همیشه در ایمان به خدا و ایمان به آنچه که او دستور داده است ثابت قدم و پاکیزه دل بود و در این راه از خداوند یکتا همیشه توفیق خواست که توفیق همه برای خداست. والله اعلم.
به هر جهت حضرت شعیب ع پس از بیان این موارد به " ملا " قومش بدانان می گوید که او به خدای یکتا توکل و تکیه می کند و سپس هم از خدا می خواهد که به عنوان " خیر الفاتحین " میان آنان و قومش که دارای چنان رفتار و گفتارهایی هستند؛ فتحی را بر مبنای حق ایجاد نماید تا پیروز شده و در کارشان به لطفش گشایشی حاصل شود. و این بدان معناست که مومنین نه تنها باید بدانند که دانش خدا همه چیز را فرا گرفته و چیزی از او پنهان نیست بلکه باید تنها بر او در کارها تکیه کنند و فتح و پیروزی و گشایش در امور را از او ضمن بردباری و شکیبایی بخواهند.
ج ) آیه ی 90 اعراف به این امر اشاره دارد که " ملأ " کافر قوم مدین، وقتی با پاسخ منفی حضرت شعیب ع به لحاظ تهدید به بیرون کردنش از شهر به خاطر منع کردنشان از فسادهای مذکور در روی زمین و نیز پیشنهاد گرویدن به آیین شان روبرو و در واقع نا امید می شوند و ایستادگی او را در رسالتش می بینند؛ لذا به مردم قوم خو یا همان پیروانشان از کفار می گویند که اگر پیروی شعیب را بنمایید از زیانکاران خواهید بود و این یعنی نتیجه ی همان ایستادگی حضرت شعیب ع و مومنین به او در ایمانشان به نحوی که مخالفین رسالت آن حضرت که همان " ملأ " مستکبر و کافر قوم مدین باشند؛ تنها راه بقای فکری بر پیروانشان که جز جمود و پیروی کورکورانه چیزی نبوده و نیز تامین مصالح و منافع خود را در بازداشتن مردم قوم خود از پیروی حضرتش شعیب و رسالت او بدانند. و این یعنی اینکه باید در امور دین بر اساس آیات خدا که همه در قرآن کریم است تفقه و تعقل و ... داشت و از سپاسگزاران حضرتش بود.
چ ) آیات 91-92 اعراف نتیجه ی کار این گروه کافر و مستکبر مدین را می رساند که نه تنها این آنان بودند که زیانکار شدند بلکه مورد عذاب الاهی هم به طریق وقوع زلزله واقع و نابود شدند چرا که رسالت حضرت شعیب ع را تکذیب کردند.
ح ) آیه ی 93 اعراف به روی برگرداندن حضرت شعیب از قوم کافر و مستکبر و مکذبش اشاره دارد و اینکه او ضمن آن گفت که من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم [2]و اندرزتان دادم و حال که کفر را بر ایمان برگزیدید چگونه می شود بر شما تاسف و افسوس خورد. آری این است نتیجه و سرانجام قوم کافر " مدین " که رسالت الاهی حضرت شعیب ع، یعنی برادرشان و رسول الاهی را دروغ شمردند و به فسادهای مذکور ادامه دادند؛ اینکه در واقع آنان دچار زلزله و نابود شدند.
[1] - البته به جز قوم لوط که چون گرفتار و سرگرم و در واقع سر مست فحشای لواط بودند ؛ این نه " ملأ " آن قوم که خود قوم بودند که یا تکذیب آیات خدا و رسول او می کردند و یا اینکه حضرت لوط ع را تهدید می کردند: « ... و ما کان جواب قومه إلا أن قالوا اخرجوهم من قریتکم ص انهم اناس ٌ یتطهرون. ( 82 اعراف) ».
[2] - و این بدان معنی است که فرستادگان خدا به سوی اقوامشان ، اولن دارای رسالت الاهی بوده اند و دوم اینکه موظف به ابلاغ رسالت الاهی به قومشان بوده اند و از جانب خود چیزی نمی گفته اند و نمی توانسته اند که در این راه یعنی ابلاغ رسالت الاهی خودشان کوتاهی داشته باشند. و این دیگر به اختیار افراد آن قوم است که به این رسالت ایمان بیاورند یا نه. به هر جهت انتخاب هر یک از ایمان و یا کفر به این رسالت آثار و تبعات خود را برای مشمولین امر دارد. پس باید از مومنین به رسالت تمام رسولان خدا بدون هیچ فرق گذاشتنی اعم از تشریعی و تبلیغی بود. همانگونه که برابر آیه ی 67 سوره ی مائده که انشاءالله در جای خود بحث خواهد شد به پیامبر مکرم اسلام ص وحی شد اگز آنچه به او وحی و نازل شده را به مردم نرساند رسالت پروردگارش را انجام نداده است. پس پیامبران خدا همه بر اساس آنچه بدانان وحی می شده مکلف به این بوده اند که به قوم خود ابلاغ رسالت الاهی کنند. یعنی همان خواندن آیات خدا برایشان و ... نتیجه اینکه وقتی از این طریق هدایت الاهی می آید ، پس از آن کفر و باقی ماندن بر آن هیچ توجیهی ندارد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
برگزیدگان و فرستادگان خدای یکتا
بخش ششم : حضرت شعیب ع
پیش گفتار
در چهار بخش اخیر، مرتبط با رسولان و پیامبران الاهی از بنی آدم به رسالت حضرت نوح ع به عنوان پیامبر اولواالعزم و بلکه نخستین آنها، و نیز به رسالت سه پیامبر تبلغی یعنی هود، صالح و لوط و اینکه رسالت الاهی هر یک از آنها به ترتیب برای اقوامشان یعنی قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود و قوم لوط؛ با هدف بازداشتن این اقوام از فساد روی زمین از انواع شرک و بت پرستی، طغیان با استکبار و پی کردن ناقة الله و شتاب در انجام کارهای بد پیش از انجام کارهای خوب و نیکو، مکر و در نهایت فحشای لواط از یک سو و سوق دادنشان به سمت یکتا پرستی و ایمان به الله و ایمان به آخرت و ... هر آنچه که راهنمایی شدنشان به راه راست از سوی خدا و رستگاریشان را بدنبال دارد؛ از دیگر سو مطالبی گذشت و نیز از سرگذشت و سرانجام این اقوام بر اساس آیات الاهی باز مطالبی گذشت؛ مبنی بر اینکه این رسولان به همراه کسانشان و دیگر مومنین به لطف خداوندی نجات یافتند، اما دیگران از کفار و مشرکین حتا همسران نوح نبی و لوط ع و نیز فرزند نوح ع به خاطر انجام گناهان کبیره ی مذکورْ دجار عذاب الاهی و نابود شدند. و حال قصد بر این است تا انشاءالله به ترتیب آنچه از داستان رسولان الاهی که پس از داستان رسالت رسولان مذکور در قرآن مجید آمده است ، به رسالت رسولی دیگر از رسولان خدای یگانه پرداخته تا دانسته شود که حکمت رسالت و نبوت او چه بوده است و سر انجام قومش بالاخره چه شده است؟ آیا به رسالت پیامبرشان ایمان آورده اند یا اینکه همچون اقوام پیشین گناهی کبیره را همچنان ادامه داده و بنابراین دچار عذاب الاهی شده اند؟ و بالاخره اینکه مردم و مومنین از سرانجام این قوم چه درسی باید بگیرند؟ و ... تمام اینها مواردی است که انشاءالله در ادامه و تحت نام رسول خدا " حضرت شعیب " ع و قوم او یعنی " مدین " به آن پرداخته خواهد شد.
گفتار نخست: توضیح
مرتبط با رسالت حضرت لوط ع گذشت که او همگن و بلکه از مومنین به رسالت حضرت ابراهیم ع بوده است؛ مرتبط با حضرت شعیب ع نیز باید گفت که رسالت وی هم همگن و همزمان با حضرت موسی ع بوده است، اما با این تفاوت که رسالت او بر رسالت حضرت موسی ع به عنوان پیامبر اولواالعزم ِ پس از حضرت ابراهیم ع مقدم بوده است، هر چند که همزمان بوده اند و این امری است که انشاءاله بدان پرداخته خواهد شد و نکته ی دیگر اینکه این دو رسول در دو شهر بوده اند، حضرت شعیب ع در بین قوم مدین و حضرت موسی ع در مصر. و نکته ی بعدی اینکه در قرآن کریم از قوم مدین که حضرت شعیب ع رسول الاهی آنان بوده، تحت عنوان " اصحاب الایکه " نیز نام برده شده است که انشاءالله در ادامه و متن بدان پرداخته خواهد شد.