سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 31714
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

گفتار چهارم: نتیجه گیری

1 – اینکه به لطف خداوند و بر اساس آیاتش مشخص شد چرا عنوان این بخش از مقال « ولایت و امامت » نام گرفت؛ و اینکه مصادیق این دو عنوان برای مومنین پس از رحلت رسول گرامی اسلام ص به طریق اولی ، ائمه ی معصومین ع می باشند.

2 – اینکه خداوند یکتا راضی به کفر بندگانش نیست و لذا هر کس بار اعمال خود را بر می دارد: إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَلا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (7 زمر).

3 – اینکه مومنین باید فرمان خدا و رسولش را در آنچه که حکم و ابلاغ شده و همه در قرآن کریم است را ببرند و نافرمانی خدا و فرستاده اش را ننمایند زیرا که اختیاری ندارند و سرانجام آن گمراهی روشن است:  وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُبِینًا (36 احزاب).

4 - اینکه ذریه ی حضرت محمد ص بواسطه ی حضرت زهرا س و البته به طریق ازداوج با حضرت علی ع که از اولواالارحام و همخون و پسر عموی پیامبر ص است گسترش یافته است؛ همانگونه که مرتبط با آل عمران که نخستین آن حضرت عیسی ع باشد اینگونه بود و از حضرت مریم و البته به واسطه ی دمیده شدن روح الاهی این مهم تحقق یافت و خداوند آنان را بر جهانیان برگزید: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ (33) ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (34 آل عمران).

5 - اینکه همه از جمله مومنین باید بدانند که تنها این کتاب قرآن است که به راه حق و به راه راست راهنمایی می کند و نه جز آن؛ امری که برخی از گروه جن پس از شنیدن آیات آن و دعوت رسول اکرم ص ، بدان اذعان نمودند: وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ(29) قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ(30) یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُجِرْکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(31) وَمَنْ لا یُجِبْ دَاعِیَ اللَّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الأرْضِ وَلَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَولِیَاءُ أُولَئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ(32 احقاف).

6 - اینکه برای سخن خداوند در هیچ زمینه ای پایانی نیست و فقط باید افزونی دانش آن و حکمت را از حضرتش درخواست نمود: قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (109 کهف).

7 – و سخن پایانی اینکه: رضیت بالله ربا و بالاسلام دینا و بمحمد ص نبیاً و بالقرآن کتاباً و بعلی اماماً و بالحسن و الحسین و علی و محمد و حعفر و موسی و علی و محمد و علی والحسن والخلف الصالح ع ائمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدائهم اتبره. اللهم انی اسئلک العفو و العافیه و المعافاة فی الدنیا و الاخرة.

الحمدلله رب العالمین.رب زدنی علما. الحمدلله علی کل نعمة کانت او هی کائنه. اللهم البسنا بالخلعة القرآن. الحمدلله علی کل نعمة و اسئل الله من کل خیر و اعوذ بالله من کل شر و استغفرالله من کل ذنب. برحمتک و رأفتک یا مجیب الدعوات و یا ارحم الراحمین.

سبحان ربک رب العزة عما یصفون. و سلام علی المرسلین. والحمدلله رب العالمین.

 

    

23/خرداد/1397 مقارن با شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان.    

 

 

 

 


  

گفتار سوم: پیرامون ائمه ی اطهار ع

 مرتبط با اینکه موضوعات ولایت مومنین و امامت در آیات قرآن کریم از آنها ذکر به میان آمده است اشاراتی شد و نیز اینکه علی ع ولی مومنین پس از رسول اکرم ص و پس از وی یازده امام از ذریه ی او هستند هم اشاره شد؛ حال قصد بر این است تا به صورت خیلی گزیده بیان شود که چرا دوازده امام و ولی؛؟ که در پاسخ باید گفت در جاهایی از قرآن واژه ی دوازده نیز به کار رفته است : بر انگیختن دوازده سالار برای قوم بنی اسراییل از سوی خداوند : «وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لأکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَلأدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ (12) فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلا قَلِیلا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (13 مائده) ». // و قرار دادن دوازده ماه برای یکسال : «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (36 توبه)» و .... از این جمله اند.

 از سوی دیگر شاید این پرسش پیش بیاید که چرا امام دوازدهم عج از نظر ها غایب و چگونه دارای این طول عمر است؛ آن هم تا آن هنگام که خداوند بخواهد و ظهور ایشان را برساند؟ در پاسخ بدواً باید گفت که این طول عمر به این بر می گردد که خداوند یکتا بدون هیچ تردیدی بر هر چیزی تواناست؛ که نمونه های این امر طول عمر حضرت نوح تا نهصد و پنجاه سال است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ (14) ». و خواب اصحاب کهف که تا سیصد و اندی سال بود: «وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا (25)». که همه از قدرت خداوند ناشی شده است و بنابراین بدینگونه است در رابطه با امام دوازدهم ابا صالح المهدی عج که همه و همه ی اینها از امور خارق العاده از جانب خداوند یگانه است و دلیلی بر حقانیت الاهی بودن رسالت و امامت آنها می باشد . در واقع هر آنچه را که خداوند یکتا اراده کند کافی است به آن بگوید باش پس می شود :«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (82) فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (83 یاسین). که همانا او هر روز در کاری است: یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (29) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (30 رحمان)

   و اما مورد دیگر اینکه اگر روند قرار دادن ائمه از سوی خداوند یکتا بدون غایب نمودن ولی عصر عج ادامه پیدا می کرد؛ به عنوان یک امر بدیهی، روشن است که سرنوشت آنان نیز چیزی جز زندان و شهادت نبود؛ زیرا که آنان نیز بشری بودند. پس هیچ کار خداوند حتا مرتبط با امر غیبت امام زمان عج تا آن زمان که او بخواهد و اراده اش بر ظهور آن جناب قرار گیرد،بی حکمت نبوده و نیست.


  

گفتار دوم: آیات مرتبط با امامت و امام

   در مباحث مرتبط با رسالت حضرت ابراهیم ع و آل او بر اساس آیات الاهی ، سخن از امام[1] بودن آن بزرگواران به واسطه ی فضل الاهی به میان آمد که به عبارتی به همان مقوله ی « امامت » و دیرینگی آن در دین اسلام بر می گردد؛ به این نحو که وقتی خداوند یکتا، اسحاق و یعقوب را " ائمه ای " قرار داد که به امر او یعنی خداوند؛ مردم را هدایت می کنند و اهل و عامل کارهای خیرند و ..؛[2] این از یک سو بدان معناست که مقوله ی امامت؛ گستره ی هدایت مردم را نیز به اذن الاهی در بر می گیرد و تنها به ولایت مومنین محدود نمی شود، و از سوی دیگر هم بدان معناست که اولیای الاهی پس از رسول خاتم ص که از علی ابن ابی طالب ع شروع شده؛ علاوه بر برخورداری از شأن ولی مومنین بودن، امامانی نیز بوده اند که به امر خدا وظیفه داشته اند که بواسطه ی آیات قرآن و در واقع فرمان بردن از خدا و رسولش ص مردم را به راه راست هدایت کنند و خود پایبند فضایل اخلاقی و از کنندگان کارهای خوب باشند و ...، تا حضرت مهدی عج که زنده و برابر اراده ی خداوندی از دیده ها تا آن زمان که خدا بخواهد پنهان است. چه آنکه خود گروهی هستند که به لطف الاهی هدایت یافته اند: وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ (181 اعراف).

   اما در رابطه با ائمه ی پیش از منجی عالم بشریت؛ چه می شود کرد که زمامداران اموی و عباسی زمانه؛ این اولیای الاهی قرار داده شده بر مومنین و ائمه ی هدی را یا در تنگنا گذاشته و یا به زندان افکندند و در نهایت به شهادت رساندند و مانع این شدند که دین اسلام بواسطه ی این اولیای الاهی بر مومنین بر اساس آیات خداوند یکتا که همه در قرآن کریم است ضمن اطاعت از او و رسولش آنگونه که شایسته ی آن است و تنها دین نزد خداست گسترش یابد و مردم با فتح و نصر الاهی وارد دین شوند و به کتابی جز قرآن تمسک نجویند و...

   و بدینگونه است در این رابطه آیات زیر پیرامون برخی از بنی اسراییل به عنوان ائمه ای که آنان هم به امر خداوند به حق هدایت می شوند و هدایت می کنند: وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ (159 اعراف). //  وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (23) وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ (24 سجده).

 و یا در رابطه با مقوله ی امامت؛ که از جمله بندگان خدای بخشنده ؛ آنانی هستند که از او می خواهند تا آنان را امام متقین قرار دهد. و این بدان معناست که خود آنان از پرهیزگارانند:وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (74) أُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلامًا (75) خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا (76 فرقان).   

نکته

   برابر آنچه که در ادامه ان شاءالله خواهد آمد؛ بایسته است گفته شود که این یک سوی موضوع است ، یعنی به کار رفتن لفظ " امام " برای برخی از همنوعان با عنایت خداوندی با حکمت قرار داده و بیان شده برای آن بر اساس کلام مقدس او. اما چنانچه به دیگر آیات الاهی در این زمینه و البته با عنایت حضرتش نگاهی داشته باشیم؛ خواهیم دید که لفظ " امام " برای کتب الاهی هم به کار رفته است. و این باز بدان معناست که کتب الاهی از آن جهت که هدایتگر مردم می باشند و ...، باعث برخورداری مومنین و عاملین به آنها از رحمت و نور و... آن کتب الاهی می شود؛ پس خود « امام » هستند و چون در بین مومنین و اهل آن است باید برابر آیاتش در حوزه های مختلف زندگی عمل شود تا راهنمایی شدن به راه راست و رستگاری را برای مومنین به آن کتب به فضل الاهی که دانای به هدایت یافتگان است در پی داشته باشد: وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ(12) إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ(13) أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ(14 احقاف). // أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ (17هود) . // إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ (12 یاسین) . البته علاوه بر این بایسته است گفته شود که لفظ امام در جایی هم به معنای نشانه ها و آثار به جای مانده از اقوام گذشته به کار رفته است: إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ (77) وَإِنْ کَانَ أَصْحَابُ الأیْکَةِ لَظَالِمِینَ (78) فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِینٍ (79 حجر با توجه به آیات 59-76) .

   نتیجه اینکه اگر توسط خداوند یکتا بر این موضوع تاکید و تصریح می شود که مومنین باید تنها فرمانبر او و رسولش باشند و فقط پیروی آیات قرآن کریم را بنمایند؛ حتا اگر در زمینه ی ولایت مومنین و امامت باشد و ...؛ می شود گفت تمام این ها بدان خاطر است که هنگامی که بر اساس کلام مقدسش می فرماید : یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتِیلا (71) وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلا (72 اسرا)؛ دانسته شود تا مبادا مومنین از سر باورها و یا اختلافات مذهبی؛ کتابی جز قرآن را که شرح کاملی برای همه چیز در هر زمان و مکانی است را نصب العین خود در طول زندگی قرار دهند؛ چرا که هر آنچه می گویند و انجام می دهند برایشان در نامه ی اعمالشان نوشته می شود و در سرای دیگر بدانان عرضه خواهد شد و ...

  پس نتیجه اینکه مومنین باید فرمان خدا و رسولش و مومنین به شرح مذکور را به عنوان اولیای خود و ائمه ی هدی ببرند و پیروی آیات قرآن کریم را بنمایند و ... ؛تا از راه یافتگان و رستگاران به اذن و فضل حضرتش باشند . آمین یا رب العالمین. زیرا که خداوند یکتا به خود پیامبر اکرم ص فرموده است که به قرآن یعنی آنچه که به او وحی می شود تمسک بجوید که او بر راه راست است  و این بدان معناست که مومنین هم باید فرمان خدا را ببرند و بدانند که وقتی پیامبر به چنین امری مکلف شده است؛ پس آنان هم باید پیروی نمایند و به جز قرآن تمسک در امور پیدا نکنند که راه راست که در نماز می خوانیم و از خدا می خواهیم در همین مقوله نهفته است، یعنی تمسک به قرآن که یک ذکری برای پیامبر ص بوده و برای مومنین نیز ذکری می باشد و خداوند از آن بزودی خواهد پرسید که آیا بر اساس آن عمل شد یا کتابی جز آن؟ آیا مهجور شد یا در میان مردم ترویج شد تا انذار یابند و دست از ستمگری بردارند و به رحمت خداوندی امیدوار شوند و ...؟ : فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (43) وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ (44 زخرف). قرآن؛ کتابی که رسول خاتم ص، خود به پیروی از آیاتش که به او وحی شده و اینکه او بیم دهنده است برابر امر الاهی اذعان نموده : قُلْ مَا کُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یُوحَى إِلَیَّ وَمَا أَنَا إِلا نَذِیرٌ مُبِینٌ(9 احقاف) .

   چه آنکه خداوند یکتا از یک سو پیرامون فرعون و پیروانش اینگونه فرموده: وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلأ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَرْحًا لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّی لأظُنُّهُ مِنَ الْکَاذِبِینَ (38) وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لا یُرْجَعُونَ (39) فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (40) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لا یُنْصَرُونَ (41) وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ (42قصص).، یعنی مستکبرین هم امام دارند و در سرای دیگر با همان امامشان که فرعون باشد خوانده می شوند و جایگاهشان آتش است. ؛ همانگونه که متقین و مومنین با امامشان خوانده می شوند و جایگاهشان برابر وعده ی تخلف ناپذیر خداوندی، بهشت برین است و ...

   و از سوی دیگر اینکه خداوند یکتا، نتیجه ی ولی گرفتن از غیر خود را اینگونه بیان فرموده است: مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (42) وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ[3] (43 عنکبوت).   که این اولیای غیر از خدای یگانه، همان طوغوتند که کفار را از نور به سوی تاریکی ها بیرون میبرند. ( 257 بقره)  

  همانگونه که نتیجه ی اینکه اگر مومنین از غیر خود را " ولی " خود بگیرند اینگونه بیان فرموده است : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (57) وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (58 مائده). // یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (51 مائده). // یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُبِینًا (144) إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا (145) إِلا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (146) مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا (147 نساء). // یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الإیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (23)قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (24 توبه) .



[1] - وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (124 بقره).

[2] - وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلا جَعَلْنَا صَالِحِینَ (72) وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ. (73 انبیا).

[3] - این آیه ی کریمه می رساند که دانش؛ پیشاهنگ خردورزی در امور از جمله مثالهایی که خداوند یکتا برای مردم در قرآن می زند می باشد. والله اعلم


  

نتیجه گیری این مطلب تا اینجا    

1 ) اینکه خداوند یکتا ولی مطلق مومنین است و آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می برد.

2 ) اینکه او ولایت مومنین را به رسول خدا ص و به دیگر اولیای خود بر مومنین داده است و بنابراین باید مطیع این امر بود.

3 ) اینکه پی برده شد که حجت های خداوند از همنوع بر مومنین؛ آن هم پس از رحلت حضرت رسول اکرم ص، اولیای خدایند.

4 ) اینکه امور دین و مومنین پس از رحلت خاتم النبیین ص؛ لازم شده است که بر اساس موضوعِات « ولی » و « ولایت » که در طول ولایت خداوند و فرستاده اش یعنی حضرت محمد ص است به پیش رفته و به سرانجام برسد.

5 ) اینکه این امر می رساند که موضوعات " خلافت " و " خلیفه " در رابطه با جانشینی پیامبر ص پس از رحلت آن رسول گرامی اسلام که در سقیفه رخ داد؛ امری بدیع بوده و نمی توانسته بر مبنای کلام مقدس الاهی که سخن از " ولی " و " ولایت " مومنین است بوده باشد.

6 ) اینکه روشن می شود که چرا رسول گرامی اسلام ص در حجه الوداع و در محل غدیر سخن از " مولی " به میان می آورد و علی ع را پس از خود که مولای مومنین است؛ " مولای " آنان می نامد و ...؛:« مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلیٌ مَولاهُ. اَللّهمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادٍ مَنْ عاداهُ و ...»؛     که البته خود دلیلی است بر همان مقوله ی " ولایت مومنین " پس از رسالت آن حضرت ص که علی ع " ولی مومنین " معرفی شد. آن هم از آن جهت که برابر کلام مقدس خداوندی؛ رسول خدا به مومنین از خودشان سزاوارتر می باشد: النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا (6 احزاب). که البته می توان گفت آن بخش از این آیه ی کریمه که مرتبط با سزاواری برخی از اولوالارحام بر برخی دیگر نسبت به مومنین و مهاجرین است و در کتاب خدا هم مسطور می باشد؛ به همان معصومین ع و ولایت آنان بر مومنین پس از رحلت رسول اکرم ص و به طریق اولی البته به ولایت حضرت علی ع که توسط پیامبر ص در همان واقعه ی غذیر بیان و انجام شد؛ و سپس دیگر ائمه ع اشاره دارد به نحوی که زمین پس از خاتم النبیین بدون حجت الاهی نمانده، چرا که سخن از مومنین و مهاجرین به میان آمده است. والله اعلم. و بدینگونه است در این رابطه آیه ی 75 سوره ی انعام : وَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولَئِکَ مِنْکُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (75)

   و این بدان معناست که در ارتباط با امور مسلمین و مومنین، تنها این مقوله ی « ولایت » است که در طول ولایت رسول خدا و به طریق اولی ولایت خداوند یگانه جریان دارد و نه جز آن؛ آنهم با " ولی مومنین " بودن حضرت علی ع که تمامی حضار با او در حضور رسول اکرم ص و البته بالاتر از آن در محضر خداوند یکتا، بیعت کردند؛ و روشن است که در این ارتباط برابر کلام مقدس الاهی باید مومنین حاضر در این مراسم همانند دیگر بیعت ها و عهدها؛ آن را نگه می داشتند و نقض نمی کردند: إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (10 فتح) .

 البته به عنوان یک باور و جان کلام در رابطه با معرفی حضرت علی به عنوان ولی مومنین پس از خود توسط رسول اکرم ص در رخداد غدیر اینکه؛ باید یادآوری کرد که خاتم النبیین ص در این خصوص چیزی از جانب خود به مردم حاضر نگفته بلکه به طور مسلم از جانب خداوند یکتا و به اذن او بوده است زیرا که رسولان خدا نمی توانسته اند از نزد خود آیه ای بیاورند یا مطلبی را بگویند، مگر اینکه به اذن الله بوده باشد: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ (38) یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ (39 رعد). ///    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ (78 غافر) .

7 ) اینکه ولی مومنین در هر زمان و مکان به ترتیب خداوند یکتا؛ حضرت محمد ص و مومنین با صفات مذکور که در راس آنها حضرت علی ع و ذریه ی یازده گانه اش تا اباصالح المهدی عج به عنوان آل محمد ص می باشند که دو ولایت اخیر از فضل خداوند بر چنان اولیایی و نیز مومنین است که باید شکر گزار و قدر دان آن باشند.

8 ) این که روشن می شود در دین اسلام؛ برای مومنین، « ولایت » است که موضوعیت دارد و « ولّی » آنان به طور مطلق خداوند یکتاست و بعد هر کس را که او از فضل و رحمت خود به این امر مزین نماید، که رسولش حضرت محمد ص در امتداد ولایت خداوندی، ولی مومنین از جانب او و پس از وی هم به طریق اولی علی ع ولی مومنین است و به همین ترتیب معصومین تا مهدی منتظر عج و سپس هم برخی از مومنین بر برخی دیگر از آنان برابر آیه ی 71 سوره ی توبه که شرحش گذشت. امری که باید بدان ایمان داشت تا به لطف حضرتش از رستگاران بود.


  

گفتار دوم : آیات الاهی پیرامون ولایت

   از آغاز بحث تا کنون یعنی در شانزده بخش پیشین؛ مبنا و اساس کار در مقوله ی « برگزیدگان و فرستادگان خداوند یکتا » ، آیات الاهی مسطور در قرآن کریم یعنی کلام مقدس خداوندی بود که بدان بدون تردید ایمان داریم. هم اکنون نیز برای رسیدن به پاسخ پرسشِ اخیر؛ روشن است که ان شاءالله این رویه یعنی تمسک به آیات خداوند و استناد به آنها در این بخش نیز به لطف و عنایت خداوندی برای رسیدن به یک نتیجه گیری مطلوب مبنا قرار خواهد گرفت.

1 ) چنانچه به آیات 55-56 سوره ی مائده نگاهی داشته باشیم می بینیم که سخن از " ولی " است، مبنی بر اینکه روشن می سازد که " ولی امر مومنین "؛ همانا خداوند یکتا ، فرستاده اش یعنی حضرت محمد ص و مومنین هستند: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (55) وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56) .

   بدون تردید، مسلمانان در اینکه خداوند یگانه و رسولش حضرت محمد ص " ولی " آنان هستند اتفاق نظر و ایمان قلبی که البته خداوند به تمام امور داناتر است؛ دارند، اما آنچه که مورد بحث این مقال است که البته بسیار هم تاریخی است و به بعد از رحلت خاتم النبیین ص نیز بر می گردد؛ این می باشد که با عنایت خداوندی و فضل گسترده ی او و البته همانطور که گذشت بر اساس آیات کریمه اش؛ روشن شود که منظور از " مومنین " که در طول ولایت خدا و رسول خاتمش ص آمده، چه کسانی هستند؟ آیا منظور هر کسی است که بگوید من مومنم [1]؟؛ یا آنکه خداوند یکتا تعریفی از چنین مومنینی دارد و آن را طی آیاتش بیان فرموده است؟ و ...

   پیش از ادامه ی بحث و پرداختن به این پرسش، لازم است گفته شود که برابر این دو آیه ی کریمه از سوره ی مائده، تا اینجا چند نتیجه عاید و روشن گردید:  نخست موضوع ولایت است و دوم موضوع " ولی " بودن خداوند و آخرین نبی اش و مومنین. یعنی اینکه مومنین دارای " ولی " و سرپرست به شرح مذکور که بدان آیات ایمان داریم می باشند. و سوم اینکه کسانی از " حزب الله " به شمار می آیند و از پیروزمندان خواهند بود که : 1 )خداوند یگانه یعنی الله و 2 ) رسولش یعنی حضرت محمد ص و 3 ) مومنین را ؛ " ولی " خود بگیرند. و چهارم اینکه روشن شد که خداوند یکتا برای مومنین، پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص « ولی » قرار داده است، و اینکه اینان چه کسانی هستند خود موضوعی است که ان شاءالله در مباحث آتی بدان اشاره خواهد شد. و پنجم اینکه هر کسی از مومنین را که خداوندیگانه پس از پیامبر مکرم اسلام ص، نعمت ولایت بر دیگر مومنین ببخشد؛ کسی را از هم نوع یارای آن نیست که آن را از او سلب کند.

   هم اکنون اگر کمی به عقب باز گردیم و به آیه ی 55 سوره ی مائده نظری دیگر بیفکنیم؛ پی خواهیم برد که از جمله ی خصوصیات « مومنینی » که می توانند در طول ولایت خدا و فرستاده اش؛ « ولی امر مومنین » باشند؛ این است که چنین مومنینی نماز به پا داشته و زکات می پردازند، آن هم در حالی که حتا در رکوعند. که البته نمود این امر اخیر را حضرت علی ع دانسته اند که این کار را در زمان رسول خدا انجام داده است و لذا شان نزول این آیه ی کریمه نیز این بوده است تا مومنین در زمان خاتم النبیین به عنوان نشانه ای بدانند که ولی آنان پس از وی چه کسی است و .... والله اعلم.

   البته دلیل دیگر بر حقانیت علی ع در اینکه پس از رحلت رسول اکرم ص ضمن معرفی وی که در غدیر رخ داده و ... ؛ می توانسته بدون تردید ولی مومنین بودن وی را برای مومنان در هر زمان محرز سازد؛ چیزی نبوده جز موضوع مباهله که وی نیز از اعضای آن به همراه حضرت زهرا س و دو فرزندش حسن و حسین ع در معیت خاتم النبیین ص در این امر با مسیحیان نجران بوده که گروه مقابل چون حق را با آنچه بدان علم داشته تشخیص میدهد از آن صرف نظر می نماید و خود را از لعنت خداوندی رهایی می بخشد و با رسول خدا به صلح رضایت می دهد و ...؛ هر چند که علاوه بر حضرت علی ع؛ در این امر، حقانیت ولایت الاهی حسن و حسین ع نیز بر مومنین آن هم پس از ولایت پدر گرامی آنها روشن میباشد و باید بدان ایمان داشت و ... : إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (60) فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ (61) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (62) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ (63 آل عمران). و لذا این جا هر چه بیشتر روشن میشود که چرا مومنین باید تنها قرآن را پیروی نمایند و آن را مبنای امور خود در هر مرحله از زندگی فردی و یا اجتماعی قرار دهند و ... زیرا که همه چیز در قرآن هست و از سوی خداوند فروگذار نشده است.

2 ) هم اکنون چنانچه به آیه ی 71 سوره ی توبه نگریسته و دقت شود پی برده خواهد شد برخی مردان و زنان مومنی که می توانند « ولی » برخی دیگر از مومنین در هر زمانی باشند؛ دارای چه صفاتی هستند ویا در واقع چه صفاتی باید داشته باشند تا در زمره ی « اولیای » دیگر زنان و مردان مومن باشند: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71).

   آری؛ پس روشن می شود که این گروه از مومنین به عنوان اولیای دیگر مومنین؛ کسانی هستد که علاوه بر پایبندی به چهار فریضه ی دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر و بر پا داشتن نماز و دادن زکات؛ اطاعتِ خدا و رسولش را نیز می نمایند. به عبارت دقیق تر کسانی   که از این ویژگی ها در گفتار و رفتار توأمان برخوردار نباشند؛ نمی توانند به عنوان اولیای دیگر مومنین باشند؛ زیرا برای نمونه پیرامون صفات منافقین گذشت که آنان امر به منکر و نهی از معروف می کنند[2] و اهل انفاق نیستند و نمازشان را با کسالت و بی حالی می خوانند[3] و ...،و یا اینکه این مشرکینند که از خصوصیاتشان این است که زکات نمی دهند و به آخرت ایمان ندارند[4] و ...؛ تمام این ها یعنی اینکه این ضروریات دین و آراستگی آنها برای مومنین است تا بتوانند برحی به عنوان ولی برخی دیگر از مومنین باشند.

   اما موضوع دیگر در این زمینه همانطور که برابر آیه ی 71 توبه گذشت؛ فرمان بردن و اطاعت کردن از خداوند و رسولش ص برای چنین مومنینی است. یعنی هر آنچه که در قرآن کریم است. یعنی شنیدن و فرمان بردن آیات الاهی مسطور در قرآن مجید. چرا که خداوند یکتا نتیجه ی نافرمانی از فرمان خود را نیز بیان فرموده است:

« قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (22) إِلا بَلاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالاتِهِ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا (23 جن) . »

« تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (13) وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ (14 نساء با توجه به آیات قبل) ».

   البته برای نمونه باید گفت که خداوند یکتا نتیجه ی اطاعت کردن از خود و رسولش را اینگونه بیان فرموده است : وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا (69) ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ عَلِیمًا (70 نساء).

   پس نتیجه اینکه مومنین فقط می توانند ولایت برخی دیگر از مومنین با صفات مذکور را پذیرا باشند. والله اعلم

3 ) خداوند یکتا در جایی دیگر به مومنین می فرماید که نه تنها فرمان او و رسولش را ببرند؛ بلکه فرمان والیان امر از خودشان را نیز ببرند و در امور و رفع اختلافات به آنان مراجعه نمایند و ...: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا (59 نساء با توجه به آیات 58-63) » . که البته این بدان معناست که چنین والیانی خود باید اطاعت کننده ی خدا و رسولش باشند و پیروی آیات قرآن را نمایند که راه رشد را از غی بیان فرموده است.

4 ) اینکه خداوند یکتا که " ولایت مطلق " در تمامی امور را دارد[5] و بدان ایمان داریم؛ نتیجه ی آن یعنی ولایتش را برای مومنین که ولی آنان است را این بیان فرموده که آنها را از تاریکی های گمراهی و گمان و ستم به سوی نور بیرون می برد: « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (257 بقره)» .  و البته باید به عنوان یک باور؛ یادآوری کرد که روشن است که این امر هم بواسطه ی فرستادن رسولانش و فرو فرستادن آیاتش بر آنان تا پیامبر خاتم ص و فضل او بر بندگانش و تفویض ولایتش به هر یک از بندگانش از پیامبران و سایر اولیایش به عنوان ولی مومنین امکان پذیر بوده است و البته در استمرارش با موضوع ولایت می باشد که به آیات مربوطه در بخشهای پیشین به ویژه بخش اخیر اشاره شد.



[1] - روشن است که خدای یکتا به گفتن این امر که ایمان آوردیم؛ بسنده نمی کند بلکه مشمولین امر را مورد آزمایش خود قرار می دهد و ...:. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم.الم (1) أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ (2) وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (3 عنکبوت با توجه به آیات 4-7) .

[2] - الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (67 توبه) .

[3] - وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلا وَهُمْ کُسَالَى وَلا یُنْفِقُونَ إِلا وَهُمْ کَارِهُونَ ( توبه54)

[4] - قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ (6) الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ (7) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (8 فصلت) .

[5] - ... وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنْتَصِرًا (43) هُنَالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا (44 کهف با توجه به آیات 32-42).


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ