گفتار هفتم: نتیجه گیری پایانی این بخش
1 – اینکه سر سلسه ی آل عمران از برگزیدگان خداوند یکتا بر جهانیان؛ حضرت مریم س مادر عیسی مسیح ع می باشد.
2 – اینکه خداوند یکتا؛ نوح ع و ابراهیم ع را به رسالت فرستاد و در دودمان آنان هم نبوت و کتاب قرار داد و از پس آن رسولان، عیسی ع پسر مریم را بر انگیخت و به او کتاب انجیل را داد که با این همه تنها برخی از فرزندان و ذریه ی آنان[1] راهنمایی و بسیاری شان از تباهکاران و فاسقین شدند: « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (26) ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الإنْجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (27 حدید)».و این امر ، به " اختیار " انسان اشاره دارد مبنی بر اینکه خداوند یکتا راه را به واسطه ی رسولانش و آیات و کتابهایش نموده است ؛ اما بسیاری از نوع بشر که بنی آدم باشد به جای آن راه فسق را برگزیده و پیموده است، حتا اگر این کسان از بنی آدم از فرزندان و دودمان رسولان خدا بوده باشند که به اختیار خود راه خطا و فسق را رفته اند. و روشن است که هر کس بار خود را بر می دارد و فرقی میان بنی آدم نیست که فرزند چه کسی بوده. در واقع در نزد خداوند یکتا، نسبت های افراد تاثیری در کیفر کردن یا پاداش دادنشان به خاطر آنچه که در دنیا بوده اند و انجام می داده اند ندارد و او به حق میان همه در سرای دیگر حُکم و قضاوت خواهد کرد و به حسابها رسیدگی و هرکس هم نتیجه ی کارهای خود را که خداوند بدان هر کس را آگاه خواهد ساخت، خواهد دید.
3 – اینکه اهل کتاب؛ همان بهود و نصارا و یا پیروان موسی ع و عیسی ع هستند که بدانان به ترتیب کتابهای تورات و انجیل که برخوردار از نور و هدایت و رحمت و ... است داده شد و این گروه یعنی اهل کتاب کسانی هستند که در آیاتی از قرآن کریم مخاطب قرار گرفته اند؛ همانگونه که در جاهایی هم تحت عنوان یهود و نصارا مورد خطاب قرار گرفته اند و از آنان و ادعاها و رفتارها و گفتارهایشان و نعمت های الاهی بر آنان و اینکه با توجه به آیات قرآن، حق را بپویند و ... سخن به میان آمده است که این خود بحث مفصلی است و لذا در این جا ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:
الف/3 ) اینکه مرتبط با این مقوله که " اهل کتاب" چه کسانی هستند؛ علاقمندان می توانند به مطالب مندرج در فضای مجازیبا عنوان " اهل کتاب از منظر قرآن کریم " [2]مراجعه نمایند.
ب/3 ) اینکه مومنین نباید یهود و نصارا را " ولی " خود بگیرند؛ چرا که هم در زمره ی آنها به شمار خواهند آمد و هم اینکه این کار یک ستمگری است که راهنمایی خدا را برای چنین گروهی از مومنین بدنبال خود ندارد؛ چه آنکه " ولی مومنین "؛ خداوند یکتا و فرستاده ی او و مومنینی از نمازگزاران و پرداخت کنندگان زکات هستد و بنابراین کسانی که در این مسیر باشند از " حزب الله " به شمار می آیند.«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (51 مائده) ». // «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (55) وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56 مائده) » .
پ/3 ) با نظر داشت مورد « ب/3 »؛ اینکه خداوند یکتا در خصوص ادعای یهود که خود را از دوستان خدا می دانند ؛ برای اثبات این گفتارشان اینگونه آنان را مخاطب قرار می دهد که اگر به راستی و از صدق دل سخن می گویند پس از خداوند طلب و تمنای مرگ کنند، اما روشن است که آنان این کار را نمی کنند، آن هم به واسطه ی اعمالشان و آنچه از بدی ها که پیش فرستاده اند و برایشان سودی ندارد. و این بدان معناست که روشنتر می شود که چرا خداوند یکتا همانطور که اخیرن گذشت می فرماید که مومنین نباید یهود یا نصارا را دوست خود بگیرند و ...؛ چرا که کفار از این دو گروه، حق را نه برای دیگران بیان می کنند و نه اینکه پیروی آن را می نمایند هر چند که همه چیز در قرآن کریم برایشان از حق آمده است: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (9 جمعه)» .
ت/3 ) اینکه این ایمان آوردن به خدا و روز رستاخیز و انجام کارهای شایسته از سوی مومنین، یهود، صابئین و نصارا است که باعث می شود هیچ ترسی بر آنان نباشد و آنان نیز اندوهگین نشوند و در واقع سر انجام خوب داشته باشند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (69 مائده)» .
4 ) اینکه تکذیب آیات خداوند یکتا، نوعی ستمگری بر خویشتن است و بنابراین او ستمگران را راهنمایی نمی کند. که این همه البته به دانایی او به تمام امور از جمله آنچه که در درون سینه های افراد است بر می گردد که میداند چه کسی ستمگر است و چه کسی تظاهر به ایمان می کند و : « مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (5 جمعه)».
5 ) اینکه برای نور خدا، خاموش کننده ای نیست و خداوند ستمگرانی را که به او نسبت دروغ می دهند را راهنمایی نخواهد کرد. به عبارت دیگر این تنها اسلام و مسلمانی برای خدا است که باعث هدایت فرد از سوی او میشود: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُوَ یُدْعَى إِلَى الإسْلامِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (7)یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (8 صف)». با توجه به آیات 5-6 .
6 ) اینکه در گذشتن از بدیهای اهل کتاب و وارد بهشت نمودن آنها از سوی خداوند یکتا، در گرو ایمان و تقوای الاهی و نیز به پاداشتن تورات و انجیل و همچنین قرآن برای برخورداری از نعمتها توسط آنان می باشد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (65) وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لأکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ (66 مائده)». که هماناخداوند به آنها به این مهم امر کرده است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (68 مائده)». آن هم کتاب هایی که از سوی او فرو فرستاده شده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الم (1) اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (2) نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ (3) مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (4) إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ (5 آل عمران)» .
7 ) اینکه برای سخن و کلمات خداوند یکتا پایانی نیست: «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (109 کهف) » . امری که بدان ایمان داریم.
با سپاس بی کران خدای یکتا را به خاطر این منت و نعمت های بی شمارش که از فضل و رحمت گسترده اش بر من ارزانی داشته و به من بخشیده است و خواستار فزونی آن و نیز فزونی بیش از پیش دانش کتاب و حکمت همچنین دادن اسباب بیشتر از جانب حضرتش برای ترویج همراه با دانش عطا شده از سوی او جل عظمته برای طالبین امر با پیروی از آن بر اساس آیاتش که همه در قرآن کریم است می باشم و درخواست اجابت دعاها از جانب حضرتش را دارم که اجابت کننده ای جز او که سمیع علیم و سمیع الدعاء و قریب مجیب و مجیب الدعوات است برای کسی نیست. امید اینکه پذیرفته شود و این ترویج معارفش، موثر اثر واقع گردد. آمین یا رب العالمین. 22/اردیبهشت/1397
گفتار ششم : حواریون
الف) « فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52) رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (53) وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (54 آل عمران)» .
ب ) « وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ (111) إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (112) قَالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّاهِدِینَ (113) قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لأوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِنْکَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَیرُ الرَّازِقِینَ (114) قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ (115 مائده) » .
این آیات کریمه با توجه به آیات 110 سوره ی مائده و نیز آیات 48 تا 51 سوره ی آل عمران می رساند که وقتی حضرت عیسی ع دید که بنی اسراییل با توجه به آن بینات الاهی ؛ که هم در گهواره از آن سخن گفته و هم در عمل برایشان انجام داده بود؛ به رسالتش ایمان نیاورده و آن معجزات الاهی را ، سحر و جادوی آشکار ذکر کردند؛ پس آنگاه به آنان گفت که چه کسی یار و یاور و از انصار من به سوی خداوند یگانه است؟، که حواریون پاسخ دادند که ما یاران خدا هستیم. و لذا وقتی خداوند به آنان وحی کرد که به من و رسولم ایمان آورید بنابراین آنان هم به خدا و رسولش ایمان آوردند و گفتند که خدایا گواه و شاهد باش که ما از مسلمانانیم. و بعد باز خداوند را خواندند که: پروردگارا؛ ما به آنچه فرو فرستادی ایمان داریم، پیروی رسول تو را می کنیم پس ما را با گواهان و در زمره ی آنان بنویس.
اما آنچه از آیه ی 112 سوره ی مائده بر می آید اینکه حواریون پس از این ابراز ایمان و اسلام و گواه گرفتن خدا بر مسلمانی شان و گفتن اینکه ما به آیات و بینات تو ایمان آورده و پیروی رسولت را می کنیم؛ به عیسی ع گفتند که ای پسر مریم!؛ آیا پروردگار تو قادر و توانا بر این هست که بر ما مائده ای از آسمان بفرستد؟ که عیسی ع به آنان می گوید تقوای الاهی داشته باشند اگر از مومنین هستند. که آنان در توجیه این خواسته و گفته ی خود به آن حضرت می گویند که این، هم برای این است که می خواهیم از آن مائده ی آسمانی بخوریم و هم اینکه دلهایمان بدان آرام گیرد و هم اینکه بدانیم که آنچه تو می گویی راست است و بر آن از گواهان باشیم. پس از این است که حضرت عیسی ع هم خدای یکتا را می خواند و از او بدین طریق می خواهد که بر آنان به لحاظ خیر الرازقین بودنش؛ از آسمان " مائده " ای آسمانی فرو فرستد که برایشان و نیز برای آیندگان یک عیدی و به عنوان آیه ای از جانب حضرتش جل عظمته باشد. که خداوند یکتا هم می فرماید که من این " مائده " را بر شما فرو می فرستم[1]. اما هر کس پس از این اجابت؛ کافر شود او را آن چنان عذابی کنم که کسی از مردم جهان را عذاب نکرده باشم. در واقع خداوند یکتا با آنان اتمام حجت کرده است تا بدانند که اگر همچون بنی اسراییل و یهود راه نافرمانی را پیش گیرند و ...؛ سرانجامشان البته که بسیار بد و حتا برخوردار از عذابی شدیدتر خواهد بود چرا که در اینجا سخن از یار و یاور خداوند بودن ضمن گواه گرفتن او در معیت رسول الاهی عیسی ع است.والله اعلم. و این یعنی اینکه هیچ کس حق ندارد به عنوان انصارالله سر از فرمان او و آیاتش که بر رسولانش تا پیامبر خاتم ص فرو فرستاده شده است بر تابد و به عقب باز گردد چرا که خشم خدا را آنگاه بر خود خریده است. والله اعلم
نتیجه ی این آیات اینکه مومنین باید ضمن ایمان به خدا و رسولانش و آنچه بر آنان فرو فرستاده شده و همه در قرآن کریم است؛ از مسلمانان برای خدا باشند و در این راه ، خداوند یکتا را هم گواه بر مسلمانی خود گیرند[2] و تردیدی در ایمان آنها راه پیدا نکند و پس از ایمان هم به عقب باز نگشته و خدای ناکرده رو به کفر نگذارند، بلکه ایمان و مسلمانی آنها برای خداوند از صمیم قلبب و صدق دل باشد. و دوم اینکه با این آیات پی برده می شود که چرا به پیروان حضرت عیسی ابن مریم س و شریعت آن حضرت؛ هر چند که رسالتش برای بنی اسراییل بوده، " نصارا " گفته می شود. و سوم اینکه حکمت مُسَمّا شدن سوره ی پنجم قرآن کریم که دارای صد و بیست آیه ی کریمه با موضوعات گوناگون و به نام " المائده " است؛ دانسته می شود. هر چند که آن مائده ی فرو فرستاده شده بر عیسی ع و حواریون از سوی خداوند یکتا ، خود موضوعی دیگر برای دانستن است.
پ ) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ (14 صف) ».
به هر جهت خداوند یکتا برابر این آیه ی کریمه مومنین را مخاطب قرار مید هد که همچون حواریون که به ندای عیسی ع لبیک گفته و خود را یاران خدا دانستد؛ از " انصارالله " باشند که نتیجه ی آن این است که خداوند یکتا به آنان را به عنوان مومنین بر دشمنان خود موید می دارد.
نتیجه اینکه کسی از انصارالله است که فرمان خدا را ببرد و پیروی آیاتش را که همه در قرآن کریم است و بر حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است، به عنوان یک مومن بنماید و نه جز آن؛ تا خداوند هم آن مومنین را بر دشمنانشان برتری دهد و نصر و یاری نماید. والله اعلم
گفتار هفتم : مرگ عیسی ابن مریم س
در بخش مرتبط با رسالت حضرت موسی ع و همچنین در این بخش؛ بر اساس آیات قرآن کریم ، از رفتارها و گفتارهای بنی اسراییل با رسولان و آیات و بینات الاهی و اینکه این قوم به خاطر آن گفتار و رفتارها مورد خشم خدا قرار گرفتند مطالبی گذشت؛ اما آنچه از دیگر موارد که این قوم باز بدان خاطر مورد غضب خداوند قرار گرفتند؛ نخست هم به سبب کفرشان بود و هم اینکه از یک سو گفتاری و بهتانی بزرگ را متوجه مریم س که پاکدامن بود نمودند و دوم اینکه از سوی دیگر گفتند که آنان عیسی ع را کشتند؛ در حالی که آنها نه عیسی ع را کشتند و نه به صلیب کشیدند[3]، بلکه خداوند یکتا او را به سوی خود بالا برد. خدایی که متقدر درستگردار است. همان خدایی که از روح خود در مریم س دمید و عیسی ع با نیرو گرفتن از آن پا به جهان گذاشت و ... لذا در آخر هم او را به سوی خود با همان توانایی و دانایی در آفرینشش بالا برد، امری که خداوند یکتا فرموده که کسی در زمره ی اهل کتاب است که پیش از مرگش به این امر و آن حضرت ایمان بیاورد و بداند که او در سرای دیگر بر آنان گواه و شاهد خواهد بود: «وَبِکُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْیَمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا (156) وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا (157) بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا (158) وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا (159 نساء)».
ت ) «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (55) فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (56) وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ (57) ذَلِکَ نَتْلُوهُ عَلیْکَ مِنَ الآیَاتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ (58 آل عمران)» با توجه به آیات 59- 63 .
این آیات کریمه با توجه به آیه ی 158 سوره ی نساء به این امر اشاره دارد که خداوند یکتا پس از بیان این موضوع به حضرت عیسی ع مبنی بر اینکه او را خواهد میراند؛ باز به او می فرماید که وی را به سوی خود بالا خواهد برد و از معاشرت با کسانی که کافر شدند پاک خواهد ساخت و همچنین یاران و پیروانش را بر کافران تا روز رستاخیز برتری خواهد داد و همه را به سوی خود باز خواهد گرداند و بدانچه که در آن اختلاف می کردند حَکم خواهد کرد که همانا در آن زمان، ستمکاران عذاب خواهند شد و مومنین و کنندگان کارهای شایسته پاداش کارشان را خواهند گرفت.
نتیجه اینکه این آیات کریمه به چند و چون مرگ عیسی ابن مریم س اشاره دارد مبنی بر اینکه هیچ کس از بنی اسراییل یا غیر آن او را نکشته و به صلیب نکشیده است؛ پس نباید از باور مندان و یا مروجان این امر بود؛ بلکه به اراده ی خداوندی، مرگ او را فرا گرفته و خداوند وی را به سوی خود بالا برده است و .... بنابراین هر کس به امری جز این باور و ایمان داشته باشد از ستمکاران است که نه تنها خداوندگار آنان را دوست ندارد بلکه عذاب هم خواهند شد.
[1] - یعنی در اینجا دعای آن حضرت از سوی خداوند یکتا اجابت می شود.
[2] - و البته همانند آنان از خدا بخواهند که نامشان را در صف شاهدان بر مردم بنویسد، همانگونه که او مومنین را اینگونه قرار داده است و پیامبر را شاهد بر آنان: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (77 ) وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (78 حج) » .
[3] - و با این سخن خداوندی که بدان ایمان داریم؛ روشن می شود که مصلوب نشان دادن عیسی ع؛ یعنی آنچه که در بین مسیحیت رواج دارد؛ مبتنی بر حق نیست، و لذا ضمن خواندن آیات خدا بر اهل کتاب؛ باید دانست و باور داشت که هیچ کس در هیچ زمانی رسولان الواالعزم الاهی را نتوانسته بکشد؛ هر چند که مورد آزار و اذیت قوم و یا دشمنان خود قرار می گرفته اند. یعنی در واقع آنان را نیز از آنجا که بشری بیش نبوده اند ، مرگ فرا می گرفته است و البته که تفاوت آنها با دیگر ابنای بشر در این بوده که به واسطه ی فضل الاهی، بدانان به عنوان رسول الاهی از سوی او " وحی " می شده است.والله اعلم
4 ) الف : « وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ (57) وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلا جَدَلا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (59) وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْکُمْ مَلائِکَةً فِی الأرْضِ یَخْلُفُونَ (60) وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (61) وَلا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (62) وَلَمَّا جَاءَ عِیسَى بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَلأبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ (63) إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (64) فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ (65 زخرف)» با توجه به آیات 66-89 .
ب ) « وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (36) فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ (37) أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (38) وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الأمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (39) إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ (40 مریم) ».
این آیات کریمه می رساند که عیسی ع نه تنها پسر مریم که بنده ی خدا نیز بود و می باشد که از نعمت او برخوردار و برای بنی اسراییل مثلی قرار داده شده و آفرینش او نشانه ای از بر پا شدن " رستاخیز " است که هیچ تردیدی در آن نیست که رسالت او هم این بوده که بنی اسراییل را به اذن الاهی به راه راست هدایت کند و متوجه اصول توحید و نبوت و معاد و نیز تقوی الله نماید و بدانان بگوید که پروردگار همه یکی و آن الله است و ... اما این دو قوم یعنی یهود و نصارا به عنوان احزاب؛ در آن و البته پس از آمدن حق در قرآنِ فرو فرستاده شده بر حضرت محمد ص اختلاف و در واقع به خود ستم کردند که این ستمکاری عذاب دردناک الاهی را برایشان در پی دارد. به هر جهت باید دانست و ایمان محکم داشت که میراث آسمانها و زمین و آنچه در آن است همه و همه برای خداوند یکتاست و بنابراین باید از روز حسرت بیم داشت و از خشم خدا به خاطر گناهان و خودخواهی ها و ... غافل نبود. که پس از مرگ هیچ جایی برای جبران نیست و تنها افسوسش می ماند که کاش تا زنده بودیم فرمان خدا را می بردیم و پیروی آیاتش را می کردیم و ...
پس نتیجه اینکه عیسی ع پسر مریم؛ بنده و فرستاده ی خدا و به عنوان مثالی برای بنی اسراییل بود که باید البته بدان ایمان داشت که جز این نمی باشد.
5 ) «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الإنْجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ (46) وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (47 مائده) »با توجه به آیات 41-50 .
این آیات کریمه دلالت بر این دارد که عیسی ع پسر مریم س؛ از جمله رسولانی بوده که پس از حضرت موسی ع برای بنی اسراییل بر انگیخته شده، رسولی که هم تصدیق توراتِ داده شده به موسی ع را نموده و هم اینکه به خود وی کتاب انجیل داده شده که همانند تورات برخوردار از هدایت و نور و پند برای پرهیزگاران است و لذا اهل انجیل باید همانند اهل تورات تنها بر اساس آنچه که بر موسی ع و عیسی ع از سوی خداوند فرو فرستاده شده است ؛ حُکم کنند و نه بر اساس کتاب و یا سخنی جز آن از جانب غیر خدای یکتا. چرا که نتیجه ی این کار یعنی حکم کردن بر اساس غیر تورات و انجیل فرستاده شده بر موسی ع و عیسی ع چیزی حز ستمگری و فسق نخواهد بود. چه آنکه رسول خاتم ص نیز مامور به این شده که تنها بر اساس آیات قرآن بین این دو گروه که اهل کتابند حُکم کند و نه بر اساس هوای نفس آنان. که همانا نیکوتر از حُکم خدا برای اهل یقین، حُکمی و جود ندارد.«أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (50 مائده)».
نتیجه اینکه همه از اهل کتاب و نیز مومنین ، تنها و تنها باید بر اساس کتب الاهی تورات و انجیل و قرآنِ فرو فرستاده شده از سوی خداوند بر سه پیامبر اولواالعزم خود یعنی حضرت موسی ع، حضرت عیسی ع و حضرت محمد ص؛ حُکم و عمل نمایند و نه سخنی و کتابی جز آن .که نتیجه اش در این صورت یعنی نافرمانی از آیات خدا، چیزی جز فسق و ستم گری نخواهد بود: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (48) وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (49 مائده)» .
6 ) در مطالب این گفتار ( پنجم ) گذشت که بسیاری از بنی اسراییل در قبال بینات الاهی داده شده به عیسی ع؛ راه ستم بر خود را در پیش گرفتند؛ مبنی بر اینکه آن معجزات عیسی ع را ، سحر و جادوی آشکار تلقی کردند و یا آنکه در رابطه با حضرت عیسی ابن مریم س دچار انحراف شدند و ...؛ حال باید دید که عاقبت دست کم دنیایی این کار و باور آنان چه بود و برای کسانی که هنوز بر این باورند چه خواهد بود؛ و بدیهی است که این از وظیفه ی مومنین است که آیات خدا را بر اهل کتاب بخوانند تا آنان متذکر و با عنایت الاهی که به راه راست هدایت شوند که همانا او دانای به هدایت یافتگان است. و نکته ی دیگر اینکه در این رابطه باید گفت که آخرت به لحاظ نتیجه ی هر عملی جای خود دارد و تنها خداوند یکتا از آن آگاه است و همه را از آنچه که بودند و می کردند آگاه و با خبر خواهد ساخت.
الف/6 ) یکی از نتایج نافرمانی و تعدی کافران بنی اسراییل این بود که آنان به زبان داوود ع که شرحش گذشت و نیز عیسی ابن مریم ع؛ مورد لعن و نفرین قرار گرفتند. « لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ (78) کَانُوا لا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ (79مائده)»با توجه به آیات 80-82 .
ب/6 ) و دیگر اینکه به خاطر کفرشان در زمینه های نقض پیمان؛ کفر به آیات الاهی، کشتن پیامبران خدا به ناحق و گفتن اینکه دلهایشان در زنجیز و غلاف است؛ بر دلهای آنان از سوی خداوند یگانه ی دانا و توانای به تمام امور؛ مُهر خورد تا آن حد که تنها عده ی کمی از آنها از مومنین اند: «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ وَکُفْرِهِمْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الأنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلا قَلِیلا (155 نساء)» .
نتیجه گیری این گفتار ( پنجم )
اینکه عیسی پسر مریم س، بنده و فرستاده ی خدا بر قوم بنی اسراییل با بینات و معجزاتی بود که هم تصدیق تورات موسی ع می کرد و هم کتاب انجیل به او داده شد تا به واسطه ی رسالتش ، آنان دست از کفر و تعدی بردارند و راه ایمان و تقوای الاهی و اطاعت از او را در پیش گیرند تا از رستگاران شوند. اما واکنش بسیاری از آنها این بود که معجزات و بینات عیسی ع را جادوی آشکار دانستند و بدان کافر شدند و بنابراین مورد لعن و نفرین آن حضرت به خاطر کفرشان شدند. جان سخن اینکه عیسی مسیح ع؛ " عبدالله " ، " ابن مریم " و " رسول الله" است که رسالتش مرتبط با بنی اسراییل بوده و ... بنابراین به عنوان یک مومن باید به این موضوع نیز ایمان حقیقی و کامل داشت .
».
گفتار پنجم : رسالت حضرت عیسی ع بر بنی اسراییل و واکنش این قوم
در مطالب قبل از همین بخش تا کنون به مواردی از اینکه حضرت عیسی ع برای بنی اسراییل و هدایت آنان و عمل به تورات ضمن تقوی الله و فرمان بردن از خویش برابر آیات الاهی، بر انگیخته شد؛ اشاره گردید اما در این گفتار به لطف خداوند یکتا قصد بر این است تا به مواردی دیگر در این زمینه اشاره و ان شاءالله نتیجه گیری شود.
1 )لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلا کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُوا وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ (70) وَحَسِبُوا أَلا تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَصَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ (71 مائده) .
این آیات کریمه به فرستاده شدن رسولانی پس از حضرت موسی ع از سوی خداوند بر قوم بنی اسراییل برای بیرون آمدن آنها از پیروی هوای نفس و نیز برخورد آنان با رسولان الاهی و عاقبت کارشان دست کم در دنیا که همانا کر و کور شدن[1] بسیاری از آنان است اشاره دارد.
2 ) اینکه چنانچه به بخش اخیر آیه ی 110 سوره ی مائده توجه گردد دیده خواهد شد که خدای یکتا یکی از نعمت هایش بر حضرت عیسی ع را که مکلف به یادآوری و ذکر آن به درگاه الاهی شده این مهم بیان فرموده که کفایت او را از دست ستم بنی اسراییل نموده چرا که واکنش این قوم در قبال رسالت حضرت عیسی ع و بینات الاهی داده شده به او این بود که آن بینات را " جادوی آشکار " دانستند . یعنی همان زنده کردن مردگان به اذن الاهی و ... را که در همین آیه بدان اشاره شده است.
نتیجه اینکه پس این هم نمونه ای از برخورد بنی اسراییل با رسول اولواالعزم الاهی یعنی حضرت عیسی ع پسر مریم س بود.
البته باید یادآوری کرده و ایمان بیش از پیش آورده شود که حضرت عیسی ع آن بینات و معجزاتی را که اموری خارق العاده است و انجام داده و در آیات الاهی بدان اشاره شده مثل همان زنده کردن مردگان و یا دمیدن در پیکره ی ساخته شده مرغی و جان گرفتن او و ....؛ همه و همه همانطور که ایمان داریم از قدرت خداوندی و فضلش بوده که به حضرت عیسی ع بخشیده و داده بوده است و او هم آن بینات را برای ایمان آوردن حقیقی بنی اسراییل ارائه داده است؛ آن هم البته با اذن الاهی. و این بدان معناست که همانطور که گذشت عیسی ع گذشته از عبدالله و رسول الله بودن؛ تنها پسر مریم س بوده که به روح الاهی نیز نیرومند گشته و این نعمت ها به وی داده شده است و بنابراین همانطور که اشاره شد و بدان ایمان داریم؛ او بدین واسطه می توانسته که به این موارد در عمل تحقق ببخشد یعنی مرده ای را به اذن الهی زنده کند و ....
به عبارت دیگر آن حضرت نه تنها برای توان انجام چنین کاری نیازمند فضل و رحمت الاهی بوده ،که حتا برای اینکه این موارد به عنوان حق تحقق پیدا کند تا مردم چشم باز کرده و ایمان بیاورند و به عقب باز نگردند نیز نیازمند فضل و علاوه بر آن اذن الاهی بوده است، و این بدان معناست که اگر خداوند یگانه همانطور که گذشت به عیسی ع از فضل خود آن بینات را داد؛ پس چنین نبوده که هر وقت او می خواسته می توانسته که دست به این امر بزند که برای نمونه مرده ای را زنده کند و ...، بلکه انجام این امر نیازمند فضل الاهی در اذن او به انجام و تحقق موضوعی همچون زنده شدن مرده ای به دست رسولی از رسولانش به نام عیسی مسیح ع بوده است. همانگونه که عصای موسی ع به اذن الاهی و با فرمان الاهی بوده که وقتی موسی ع به دستور الاهی می انداخته، آن عصا اژدهایی می شده و به حرکت در می آمده و به عنوان بینه ای الاهی تمام کار و بافته های ساحران فرعون را بلعیده و یا آنکه با فرمان و اذن الاهی بوده که با زدن ضربه ای توسط آن عصا ، دریا شکافته شده و او و همراهانش از دریا و دست ستمگریها و تعقیب فرعون و فرعونیان نجات یافته و یا با دستور الاهی بوده که با ضربه زدن عصا بر سنگی از آن دوازده چشمه برای دوازده طایفه ی بنی اسراییل فوران کرده و ...؛ تمام اینها باز بدان معناست که اینطور نبوده که به اختیار و اراده ی موسی ع بوده باشد که هر وقت عصایش را می انداخته و یا از دستش بی اختیار رها می شده است تغییر ماهیت پیدا کرده و جنبده ای به مثابه اژدهایی شود و ... یا در اثر ضربه ای بر سنگی چشمه ای از زمین بجوشد و ... لذا بدین خاطر است که گفته می شود تمام اینها از فضل و رحمت خاص الاهی بر چنین بنده ای از بندگانش بوده است تا به عنوان رسولانش به رسالت در بین امت خود مشغول شوند تا مردم از گمراهی و تاریکی های نادانی و گمان بیرون آیند و به سوی نور روانه و از آن برخوردار شوند و علاوه بر ایمان از کنندگان کارهای شایسته باشند و از کارهای بد و ناشایست پرهیز نمایند و از سوی خدا به راه راست راهنمایی و رستگار شوند و ... اینکه بدانند که تمام رسولان الاهی از جمله حضرت عیسی ع " بشری " بیش نبوده است و اگر آفرینشی خارق العاده با آن بینات و توانایی ها داشته است همه و همه همانطور که ایمان داریم از فضل و رحمت خاص خداوندی بر آن بوده است و نه امری جز این و بنابراین در این خصوص نباید به مقوله ای جز این باور داشت مبنی بر اینکه عیسی مسیح هم از جنبه ای تنها و تنها پسر مریم س علاوه بر عبدالله و رسول الله بوده است.
3 ) «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (5)وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (6صف)». با توجه به آیات 7-13 .
این آیات کریمه؛ نخست رسالت حضرت موسی ع با قومش را می رساند که با اینکه به لطف الاهی پس از رهایی از چنگال فرعونیان می دانستند که او رسول و فرستاده ی خدا به سویشان است، اما وی را آزار و اذیت کرده و به خاطر رویگردانی از حق، خداوند یکتا هم دلهایشان را از نور حق بر گردانید، چرا که این از تبعات قسق و تباهکاری است که خداوند چنین گروهی را راهنمایی نمی کند. و این بدان معناست که آنان یعنی بنی اسراییل از تباهکاران شدند چرا که از حق روی گردانیدند و به آزار رسولش موسی ع کوشیدند. و دوم اینکه به همین خاطر خداوند یکتا حضرت عیسی ابن مریم س را به سویشان به عنوان رسول اولواالعزم خود فرستاد تا بلکه دست از فسق بردارند، اما واکنش آنها یعنی بنی اسراییل این بود که در قبال بینات الاهی ارائه شده از سوی او که شرحشان گذشت؛ گفتند که این معجزات آن حضرت " جادوی آشکار " است. یعنی باز و بلکه همچنان راه استنکاف از حق و استکبار در برابر حق را بسیاری از این گروه یعنی بنی اسراییل در پیش گرفتند.
[1] - یعنی بدین عبارت که برای توانایی به دست آوردن دانش و اندیشه و خردورزی روی آیات خداوند اعم از فعلی (آفرینش) و قولی (قرآن کریم)؛ افراد، نیازمند این هستند که از مومنین حقیقی باشند و اگر با آمدن حق باز بر باورهای نادرست خود تاکید کنند نمی توانند حتا با داشتن بینایی و شنوایی یا چشم و گوش سالم آیات خدا را ببینند یا بشنوند و لذا کر و کور شدن بدین معناست. والله اعلم
توضیحات (مرتبط با گفتار چهارم)
نتیجه گیری این آیات کریمه ی الاهی در این گفتار اینکه حضرت عیسی ع "رسولی الاهی" و " پسر حضرت مریم " س بوده که از سوی خداوند یکتا برای رسالتش به او بینات و معجزاتی داده و به روح القدس نیرومند شده و لذا این بدان معناست که او هم بشری مثل سایرین بوده که روزی زاده شده، روزی هم او را مرگ در بر گرفته و روزی هم مثل همه به اراده ی خداوندی زنده بر انگیخته خواهد و بنابراین در واقع باید او را " عبدالله " دانست و به مقوله ای جز این باور نداشت، چرا که اعتقاد و ایمان داشتن به مقوله ای جز " عبدالله "، " رسول الله " و " ابن مریم " ، بودن عیسی مسیح ع؛ به معنای مسلمانی برای خدا و ایمان به او و رسولانش نیست و تبعات دو سرایی خود را برای عاملین و باورمندان به اموری همچون " تثلیث " و اینها دارد که برای این امر که از توضیح واضحات است به مواردی از آنها بر اساس آیات قرآن کریم اشاره می شود مبنی بر اینکه هدایت و رستگاری در باور به اصول دین و آنچه است که خداوند یکتا بدان دستورداده و نه جز آن:
الف )مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (35) وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (36 مریم)با توجه به آیات 16-40 .
این آیات کریمه می رساند که آفرینش حضرت عیسی ع برابر اراده ی خداوندی بوده. پس برابر رسالت او، کسی نباید بر این باور باشد که با این نحوه ی آفرینش؛ خداوند یکتا فرزندی گرفته است (سبحان الله)، بلکه باید تنها خدای یکتا را پرستید که " راه راست " در همین امر یعنی پرستش خدای یگانه نهفته است. امری که حضرت عیسی ع طی رسالتش و حتا پیش از آن هنگام سخن گفتن در گهواره به اذن الاهی به مردم و حاضرین و در واقع مخاطبین از بنی اسراییل گفته بود و باید چراغ راه مومنین باشد.
ب )قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (76 مائده) با توجه به آیه ی 75 .
بر اساس این آیه ی کریمه روشن می شود که تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد چرا که اگر جز او کسی دیگر از هر آفریده ای از آفریده هایش پرستیده شود (سبحان الله)، آن وقت آن کس جز خداوند یکتا مالک سود و زیانی برای کسی نیست و این فقط خداوند یگانه است که شنوا و دانا و اجابت کننده ی دعاهاست.
پ )لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (73) أَفَلا یَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَیَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (74 مائده).
این آیات کریمه می رساند که خداوند یکتا کسانی را که یا قائل به این باشند که مسیح پسر مریم س ؛ خداست (سبحان الله )، و یا اینکه قائل به این باشند که خداوند یکتا سوم از سه گانه (برابر اعتقاد به تثلیث) است، پس نه تنها اینان از کافرانند، بلکه بهشت بر آنان حرام و جایگاهشان آتش و سرانجامشان عذاب دردناک است؛ همانگونه که حضرت عیسی ع این امر را به بنی اسراییل گفته و رسانده بود که نباید به خدایی جز " الله " که یگانه است؛ باور داشته باشند. به هر جهت خداوند یکتا به چنین گروههایی می فرماید که به درگاهش توبه کنند و از او آمرزش بخواهند که او بسیار در حق بندگانش آمرزنده ی مهربان است.
و بدینگونه است در این رابطه آیه ی کریمه ی 17 همین سوره یعنی مائده مبنی بر اینکه حتا جان عیسی ع هم در دستان او است، همانگونه که مالک آسمانها و زمین است و کسی را یارای آن نیست که بتواند در برابر اراده ی خداوندی؛ اگر بخواهد که آن حضرت و مادرش مریم را هلاک نماید؛ بر چیزی مالکیتی داشته باشد که مانع این امر یعنی هلاکت آن دو شود: « لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الأرْضِ جَمِیعًا وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (17 مائده)».
ت ) «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ (30)اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (31)یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (32 توبه) ».
این آیات کریمه می رساند که یهود و نصارا دارای اندیشه ای به جز مورد اخیر الذکر نیز می باشند و آن این است که یهود؛ عزیر را پسر خدا و نصارا؛ مسیح پسر مریم س، را پسر خدا می دانند (سبحان الله ) و این یعنی بازگشت به عقب و رو به شرک بردن. و از سوی دیگر اینکه آنان به جز مومنین شان، علمای خود از احبار و راهبان و نیز مسیح پسر مریم س را از غیر خدا به ربوبیّت گرفتند، در حالی که بواسطه ی موسی ع و عیسی ع به این امر و مکلف شدند که تنها خدای یکتا را بپرستند و به او شرک نورزند که همانا او منزه از هر گونه شرک و شریکی است. یعنی یگانه و در واقع " وحده لا شریک له " است.
به هر جهت خدای یکتا هدف از کار آنان در این زمینه یعنی شریک قرار دادن برای وی را؛ اینگونه بیان می فرماید که آنها با آنچه که می گویند می خواهند که " نور خدا " را خاموش کنند ولی توانا بر آن نیستند و مانعی هم برای این کار خداوند وجود نداشته و نخواهد داشت که همانا او نورش را تمام می کند هر چند که کافران خوششان نیاید. چه آنکه قرآن که برخوردار از " نور " است بر حضرت محمد ص نازل شد و در دسترس مومنین و مردم قرار گرفت. فقط باید با ایمان به آن و شنیدن و فرمان بردن آیات الاهی و پیروی از آن ضمن اندیشه و تدبر و خردورزی در آیاتش؛ از نور و هدایت و رحمت و ... آن به لطف الاهی که دانای به راه یافتگان و راهنمایی شدگان به لحاظ آنچه که در دلها و سینه هایشان دارند برخوردار شد. به عبارت دیگر این ایمان به قرآن برای بهره مندی از برکات نهفته در آن باید به دل باشد و نه به زبان و دانست که خداوند یکتا دانا به تمام این امور است که چه کسی در سینه ی خود چه اندیشه ای دارد و ... بنابراین این صادقین هستند که از نور و ... قرآن بهره مند می شوند. والله اعلم
نتیجه گیری این آیات اینکه؛ بسیاری از یهود و نصارا در قبال آفرینش و رسالت حضرت عیسی ابن مریم س راه نافرمانی و گمراهی را در پیش گرفتند و با شریک قرار دادن انبیای الاهی و یا علمای خود برای خدا و یا طی ادعایی دیگر، خویشتن را فرزندان و دوستان خدا دانستن[1]، (سبحان الله )؛ علیرغم آمدن آیات و بینات الاهی توسط موسی ع و عیسی ع؛ از کفار شدند و لذا خداوند یکتا هم راه نجات آنان از کفر را در توبه به درگاهش و آمرزش خواستن از او به عنوان " غفور رحیم " ذکر فرموده است، چه آنکه او جهت اتمام حجت برای همه و اینکه این حضرت عیسی ع نبوده که به اهل کتاب یا مردم گفته باشد که او یا مادرش را از غیر خدای یکتا به خدایی گیرند یا غیر او را بپرستند؛ طی آیاتی که در زیر ذکر خواهد شد بیان فرموده است تا همگان بدانند که این باور یعنی شریک قرار دادن انبیا و برگزیدگان خداوند یگانه، برای آن حضرت جل عظمته و وحده لا شریک له؛ از ناحیه ی اهل کتاب بوده است و نه کسی جز آنان. زیرا که خداوند یکتا همانطور که گذشت از طریق رسولانش به آنان گفته بودند که باید تنها او یعنی " الله " را بپرستند و نه جز او را و ... : «وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلامُ الْغُیُوبِ (116) مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (117) إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (118) قَالَ اللَّهُ هَذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (119) لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (120 مائده).
».
[1] - وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ (18 مائده).