سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 31046
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


< 1 2 3 4 >

ت ) بنی آدم

    به طور روشن ؛ بنی آدم یعنی فرزندان حضرت آدم ع که از ازدواج زن و مرد با یکدیگر به شرح فوق و به واسطه ی همان نطفه به وجود می آیند و در واقع هستی پیدا می کنند تا آن زمان که خدا بخواهد. و البته که لازم است که این همبستری مشروع باشد یعنی از راه زنا نباشد. و نکته ی دیگر که از بدو همین آیه یعنی آیه ی یک سوره ی نساء بر می آید این است که در این رابطه ، مردم خطاب قرار گرفته اند؛ یعنی همه فارغ از اینکه مومن باشند یا غیر آن. پس باید که از راه مشروع مجامعت داشته باشند و نه از راه غیر مشروع یعنی عمل فحشای زنا، تا اینکه فرزندان پا به دنیا گذاشته نیز مشروع باشند. چرا که عمل زنا فحشا می باشد و نباید نزدیک آن شد[1] و انجامش حد دارد[2] . و اما مهمتر اینکه باید مومنین این آیات را برای همه یعنی همان مردم بخوانند تا آنان نیز به لطف و یاری خدا وارد دین شوند و دست از کارهای ناپسند به ویژه مرتبط با این موضوع البته آن کسانی که مبتلای به فحشای زنا هستند بردارند و بدانند که جانشین خدا روی زمین لازم و بایسته است که از طریق مشروع افزایش یافته و روی زمین پراکنده گردد و به دانش روی بیاورد و ....

   حال باید دید که وظیفه ی بنی آدم چیست؟ در پاسخ علاوه بر آنچه که پیشتر در بخش بنی آدم آمد باید گفت که وظیفه ی بنی آدم این موارد نیز میباشد؛ یکی اینکه به عهد خود با خدایش که به پیش از ازدواج و به هنگامی که در پشت پدر است و به عبارتی دیگر آماده شدن است و این موضوع به امر ازدواج بستگی دارد، پایبند باشد و بداند که خدای یکتا با این عهد با او اتمام حجت کرده است تا هیچ جایی برای بهانه آوردن نباشد مثل اینکه غافل بودیم و ... : « و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم ألست بربکم ص قالوا بلی شهدنا ج ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین. او تقولوا انما اشرک آباو?نا من قبل و کنا ذریة من بعدهم ص أفتهلکنا بما فعل المبطلون. و کذالک نفصل الایات و لعلهم یرجعون. (172-174 اعراف) » . و این بدان معناست که خدای یکتا حتا زمانی که کسی در پشت پدر خود بوده و سپس در اثر ازدواج نطفه شده؛ اتمام حجت کرده است و پس از به دنیا آمدن نیز راه هدایت را برایش قرار داده است که همان آیات وحی شده به رسولانش می باشد که همه در کتاب قرآن آمده است.

    و دیگر اینکه بر اساس عهدی که با پروردگارش بسته است تنها او را بپرستد و نه شیطان را که دشمن آشکار او است تا از گمراهی رهایی یابد: « ألم أعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان ص انه لکم عدوٌ مبین. و ان اعبدونی ج هذا صراط مستقیم. و لقد اضل منکم جبلا کثیرا ص أفلم تکونوا تعقلون. هذا جهنم التی کنتم توعدون. (60-63 یاسین با توجه به آیات 64-70 ) » .

    و دیگر اینکه به این کلام مقدس الاهی تمسک پیدا کنیم و در واقع شیطان را همانگونه که دشمن ما است؛ به عنوان یک دشمن به شمار آوریم چرا که او مردم را با اغواهایش به سوی آتش سوزان دوزخ فرا می خواند؛ خواه در قالب شرک باشد یا تکذیب آیات الاهی یا آراستن اعمال افراد برایشان و یا غفلت از آخرت و یا خواندن از غیر خدا و یا کسی را با او خواندن و ... به هر جهت باید دانست که این ایمان و عمل صالح است که آمرزش و پاداش بزرگ را برای عاملین بدان در پی دارد و نه کفر و ناسپاسی : « یا ایها الناس ان وعدالله حق ص فلا تغرنکم الحیاة الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور. ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا ج انما یدعوا حزبه لیکونوا من اصحاب السعیر. الذین کفروا لهم عذاب شدید ص والذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر کبیر. أفمن زین له سوءعمله فرءاه حسنا ص فان الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء ص فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ج ان الله علیم بما یصنعون. (5-8 فاطر[3].   

گفتار چهارم : جن و انس     

     در گفتارهای پیشین علاوه بر کلمه ی " انسان " و یا انس؛ کلمه ی " جن " نیز بر اساس آیات قرآن کریم آمد، مبنی بر اینکه عنصر آفرینش آنها چیست؟[4] هدف از آفرینش آنها، پرستش خدای یگانه بوده است[5] ، اینکه آفرینش جن پیش از انسان بوده است[6] و لذا ابلیس که از امر پروردگارش مبنی بر سجده بر آدم سر باز زد، از جنس جن بوده است و افراد مشمول امر این گروه یعنی جن است که بسیاری از گروه انس را گمراه کرده و می کند و لذا همانطور که خدای یکتا فرموده نباید او و دودمانش را که دشمن انسانند از غیر خدای یکتا دوست و ولی خود گرفت که نوعی ستمگری بر خود است[7] . و دیگر اینکه کار شیطان همانطور که اشاره شد از گروه جن است این بوده و می باشد که اعمال انسان را برایش بیاراید تا گمراهش کند. و تمام این ها یعنی اینکه ایمان نداشتن و همچنین قساوت قلب و سنگدلی باعث می شود که شیطان با آراستن اعمال افراد انسانی برایشان[8]، آنها را اغوا و گمراه کند و وقتی اینگونه شد از آنان تبری می جوید و ضمن حق دانستن وعده ی الاهی به فرد گمراه شده می گوید و برابر سخن الاهی در واقع اعتراف می کند که او بر چنین فردی تسلطی نداشته است و فقط از آن جهت گمراه شده و پیروی او یعنی شیطان را کرده که هنگامی که او را خوانده آن فرد گمراه هم شیطان را اجابت کرده است و ...[9] و در نهایت اینکه خدای یکتا می فرماید که انسان باید شیطان و ایادی اش را دشمن آشکار خود بداند[10]، و نیز اینکه بداند که جهنم را از بسیاری از جن و انس به خاطر این اعمالشان و بر خلاف آیاتش عمل کردن، پر خواهد کرد: « و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون. ولو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة ص ولا یزالون مختلفین. الا من رحم ربک ج و لذالک خلقهم ق و تمت کلمة ربک لأملأن جهنم من الجنة و الناس اجمعین. (117-119 هود با توجه به آیات 120-123) .» . و باز بدانند که تنها این ایمان و انجام کارهای شایسته است که هم از وساوس شیطان باز می دارد و هم اینکه بهشت را برایشان در پی دارد و نه جز آن. « و ادخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها بإذن ربهم ص تحیتهم فیها سلام. (23 ابراهیم) » . و هم اینکه علاوه بر ایمان و اعمال صالح؛ این ذکر خدا را بسیار گفتن و از او پس از دیدن هر ستمی یاری خواستن است که به عنوان جان کلام مانع این می شود که شیاطین بر انسان نازل شوند. در واقع شیاطین بر افراد بسیار دورغگوی گناهکار نازل می شوند و نه بر افرادی که دارای چهار ویژگی فوق باشند:« هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین. تنزل علی کل افاک اثیم[11]. یلقون السمع و اکثرهم کاذبون. والشعراء یتبعهم الغاوُن. ألم تر انهم فی کل واد یهیمون. و انهم یقولون ما لا یفعلون. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا وانتصروا من بعد ما ظلموا ق و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون. (221-227 شعرا) » .

    باری، خدای یکتا از دو گروه جن و انس بخاطر آنچه که برایشان رسولانی را از بین خودشان فرستاد تا آیاتش را برای آنان بخوانند و در واقع با آنان اتمام حجت شود تا دست از شرک و فساد و علو روی زمین بردارند و یگانه پرست شوند و ... خواهد پرسید[12]. « یا معشر الجن و الانس ألم یأتکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا ج قالوا شهدنا علی انفسنا ص و غرتهم الحیاة الدنیا و شهدوا علی انفسهم انهم کانوا کافرین. ( 130 انعام با توجه به آیات 131-135 )» . همانگونه که به حساب آنها به زودی خواهد رسید: « سنفرغ لکم ایه الثقلان. فبأی آلاء ربکما تکذبان. (31-32 رحمان با توجه به آیات 33-34) » .  و ...



[1] - و لا تقربوا الزنی ص انه کان فاحشة و ساء سبیلا. 32 اسرا.

[2] - الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائة جلدة ص ولا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله ان کنتم تو?منون بالله و الیوم الاخر ص ولیشهد عذابهما طائفة من المو?منین. 2 نور .

[3] - برگردان فارسی: ای مردم البته وعده خدا حق است پس مبادا که زندگانی دنیا شما را مغرور سازد و مبادا سرگرم عصیان شوید و شیطان فریبنده از قهر و انتقام حق به عفو خدا مغرورتان گرداند. همانا شیطان سخت دشمن شماست پس شما هم او را دشمن دارید او حزب و سپاهش را برای اغوای شما مهیا ساخته تا همه را اهل دوزخ گرداند. آنان که به خدا کافر شدند کیفر آنها عذاب سخت است و آنانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند برایشان آمرزش و پاداش بزرگ است. آیا آن کس که کردار زشتش به چشم زیبا جلوه گر شده تا هر بد کرده در نظرش نیکو آمده، پس بدرستی که خدا هر که را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد راهنمایی کند. پس تو ای رسول نفس شریف خود را بر هدایت این مردم به حسرت و افسوس نینداز که خدا به هر چه اینان کنند داناست.

[4] - که در این خصوص باز می توان به آیات سوره ی رحمان اشاره کرد. .« خلق الانسان من صلصال کالفخار. و خلق الجان من مارج من نار. فبأی آلاء ربکما تکذبان. (14-16 رحمان). » .

[5] - 56 ذاریات .

[6] - 27 حجر.

[7] - 50 کهف . چه آنکه خدای یکتا مثل کسانی را که از غیر او را اولیای خود می گیرند را به خانه ی عنکبوت همانند کرده است که سست ترین خانه هاست. در واقع ولی مومنین خدای یکتاست : مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت ج لو کانوا یعلمون. 41 عنکبوت با توجه به آیات 42-45 .

[8] - و لقد ارسلنا الی امم من قبلک فأخدناهم بالبأساء و الضراء لعلهم یتضرعون. فلولا اذ جائهم بأسنا تضرعوا ولکن فست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون. (42-43 انعام با توجه به آیات 44- 47) .»

[9] - و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم ص و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی ص فلا تلومونی و لوموا انفسکم ص ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی انی کفرت بما اشرکتمون من قبل ق ان الظالمین لهم عذاب الیم. 22 ابراهیم .

[10] - یکی آنجاست که خدای یکتا نه تنها می خواهد که مردم بهترین اعمال را داشته باشند بلکه به پیامبر ص می فرماید که به بندگانش بگوید که آنان تلاش کنند که آنچه را بگویند که آن بهترین سخن است چرا که در غیر این صورت شیطان که دشمن آشکار انسان است استفاده ی بد می کند و باعث بروز اختلافات و بحث ها و دشمنی ها می گرددک « و قل لعبادی یقولوا التی هز احسن ج ان الشیطان ینزغ بینهم ج ان الشیطان کان للانسان عدوا مبینا. (53 اسرا با توجه به آیات54-55 ) . //     و مورد دیگر آنجاست که به گروندگان می فرماید که از در تسلیم و مسلمانی وارد شوند و نه با پیروی از گامها و وسوسه های شیطان که دشمن آشکار آنان استک « یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة و لا تتبعوا خطوات الشیطان ج انه لکم عدو مبین. (208 بقره با توجه به آیات 209- 204-210) » . و ...

[11] - و این گروه دارای صفاتی ناستودنی و از این لحاظ از کسانی اند که خدای یکتا بر آنان " وای " گفته است: ویل لکل افاک اثیم. یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستکبرا کأن لم یسمعها ص فبشره بعذاب الیم. و اذا علم من آیاتنا شیئا اتخذها هزوا ج اولائک لهم عذاب مهین . من ورائهم جهنم ص و لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا و لا ما اتخذوا من دون الله اولیاء ص و لهم عذاب عظیم. هذا هدی ص والذین کفروا بآیات ربهم لهم عذاب من رجز الیم. (7-11 جاثیه)» . // وای بر هر بسیار دروغگوی گناهکار. آیات خدا را که بر او خوانده می شو را می شنود سپس بر خودخواهی و تکبر پافشاری می کند آنچنانگه گویی آن آیات را نشنیده است. پس او را به عذاب دردناک نوید ده. و چون از آیات ما چیزی بداند آن را به مسخره می گیرد. این گروه برایشان عذاب خوار کننده است. آنان را آتش دوزخ در پیش است و هیچ از آنچه اندوختند آنان را نجات و رهایی نبخشد و آنچه از غیر خدا دوست گرفتند به کارشان نیاید و کیفر آنها عذاب بزرگ است. این قرآن هدایت است و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر و ناسپاس شدند برایشان عذاب دردناک دوزخ است.

   پس نتیجه اینکه باید آیات خدا را شنید و فرمان برد؛ یعنی همان آیاتی که همه در قرآن کریم که مایه ی هدایت و نور و رحمت و ... است می باشد؛ و باز یعنی همان آیاتی که سخن خدای یکتاست که به حق بر حضرت محمد ص خوانده شده است و پس از آن سخنی دیگر نیست که بشود بدان وسیله ایمان آورد و راهنمایی و رستگار شد. و این بدان معناست که تنها باید و باید آیات خدا را شنید و فرمان برد و برای مردم خواند و نه سخنی جز آن را ، چرا که خداوند فقط آیات دارد و تنها آیاتش را به حق بر پیامبرانش تا خاتم النبیین ص برای هدایت مردم فرو فرستاده است. در واقع باید گفت که خدای یکتا با برانگیختن رسولانش و نزول آیاتش با مردم اتمام حجت نموده است« بسم الله الرحمن الرحیم. حم. تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم. ان فی السماوارت والارض لآیات للمؤمنین. و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون. واختلاف الیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فأحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون. تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق ص فبأی حدیث بعدالله و آیاته یؤمنون. (1-6 جاثیه) » .

[12] - و این خود بدان معنی است که خدای یکتا برابر سنت دگرگون ناپذیرش برای دو گروه جن و انس رسولانی را از بین خودشان برایشان می فرستد تا آیاتش را برای آنان بخوانند تا یگانه پرست شوند و به اصلاح امور بپردازند و به رستاخیز نیز یقین پیدا کنند و ... یعنی گروه جن نیز همانند گروه انس از رسول برای هدایت به راه راست خداوندی برخوردار است و خدای یکتا در واقع علاوه بر برگزیدن رسولان از میان فرشتگان و مردم، از گروه جن نیز از بین خودشان رسولانی را بر می گزیند. والله اعلم.


  

پ ) آدم

    یعنی نخستین برگزیده ی خدا از جنبه ی عینی بشر، یعنی مصداق فردی بشر، یعنی کسی که تا به اراده ی خداوندی که ماده اولیه اش را از گل قرار داد؛ آفریده و آراسته و از روحش در آن دمیده شد و عینیت پیدا کرد، هم فرشتگان موظف به سجده بر او شدند و هم اینکه او سرآغاز تداوم موجودیت انسان و تغییر ماده اش که خدا در وجودش نهاده بود؛ از گل به نطفه به واسطه ی منی شد و ...: « بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء ج و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ج ان الله کان علیکم رقیبا.[1] (1 نساء )» . 

   پس به عنوان یک سر آغاز که در علم نیز ثابت شده که پیدایش و تکثیر هر نوع موجودی منوط به مقوله ی آغازیان از همان نوع می باشد؛ روشن می شود که آدم ع اولین نمود عینی بشر و قبل از آن انسان بوده است و بقیه از نسل او یعنی همان بنی آدم اند. و اینجاست که دریافته می شود و به این موضوع پی برده می شود که وقتی خداوند یکتا در آیه ی 33 آل عمران فرموده است که آدم را برگزید منظور چه می تواند باشد. یعنی او آدم ع را به عنوان نخستین مصداق بشر برگزید تا فرشتگان بواسطه ی دمیده شدن روحش در بشر، به فرمان حضرتش بر او سجده کنند؛ در بهشت به همراه همسرش بیارامند و از نعمت هایش استفاده کنند و شیطان را به خاطر سرپیچی از فرمان خدا در سجده بر او یعنی آدم؛ به امر خداوندی دشمن آشکار خود بدانند و از نزدیک شدن به درخت ممنوعه یا ملعونه بپرهیزند و ... که شیطان با اغواهایش فریبشان داد و ... چون از ستمکاران شدند؛ پس نتیجه ی کارشان و این عهد شکنی آدم با خدا[2] این شد که بعد از پذیرفته شدن توبه شان به درگاه خدا به زمین هبوط کردند و اینچنین موضوع جانشینی خدا در زمین تحقق یافت. و البته که برای راهنمایی شدن و رستگاری باید که همانطور که خداوند فرموده، تنها پیروی هدایت خدا را بنمایند و نه جز آن را.

    نکته ی دیگر مرتبط با معنای آدم اینکه؛ در آیه ی یک سوره ی نساء به شرح فوق گذشت که چگونه نسل انسان زیاد و پراکنده شد؛ اما اگر باز به آیه ی 189 سوره ی اعراف نگاهی داشته باشیم خواهیم دید که در اینجا نیز همانند آیه ی مذکور نساء، سخن از نفس واحده برای تکثیر نسل انسان است، و این بدان معنی می تواند باشد که هم تاکیدی بر این است که سرآغاز نسل بشر از آدم ع است و هم اینکه او علاوه بر اینکه از روح خداوندی به خاطر دمیده شدنش در بشر پس از آراسته شدن، برخوردار شده؛ دارای یک مقوله ای تحت عنوان  « نفس » نیز می باشد که این مولفه است که در بر گیرنده ی توانایی و استعداد این بوده و می باشد که هم زوج حضرت آدم ع از خودش بر گرفته شود و هم اینکه در اثر آمیزش آن دو؛ فرزندانش و بدنبال آن دودمانش از مرد و زن بسیار تا کنون متولد شوند و در جای جای این گیتی با رنگ و نژاد و زبانهای گوناگون قرار گیرند و در عین حال مرگ آنان را در بر گیرد تا روزی که خدای یکتا همه را دوباره برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال جمع کند و ... منظور اینکه این خود معنایی دیگر از آدم می تواند باشد که گذشته از برخورداری از روح الاهی؛ از نفس نیز برخوردار می باشد به نحوی که این نفس دارای توانایی هایی بالقوه است که با شرایطی و در طول زمان به فعلیت و عینیت می رسد که از جمله ی این توانایی ها؛ تکثیر نوع بشر در قالب بنی آدم بر اساس همان آب جهنده ی بد بو یعنی مایع منی است که در پشت مردان است و با ازدواج و همسر گزینی به خواست خدا با فرزندانی از دختر یا پسر به منصه ی ظهور می رسد و به عبارتی شکوفا می گردد. و این بدان معنی است که این نفس است که برخوردار از تکثر نوعی می باشد و نه روح الاهی که در بشر پس از آراسته شدنش از گل و خاک توسط خدای یکتا دمیده شد و .... والله اعلم. : « هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها ص فلما تغش?اها حملت حملا خفیفا فمرت بهص فلما اثقلت دعوا الله ربهما لئن آتیتنا صالحا لنکونن من الشاکرین.فلما آتاهما صالحا جعلا له شرکاء فیما آتاهماج فتعالی الله عما یشرکون. ایشرکون ما لا یخلق شیئا و هم یخلقون. و لا یستطیعون لهم نصرا و لا انفسهم ینصرون... (189-192 اعراف با توجه به آیات 188-200) ».  

    اما نکته ی مهمتر اینکه باید دانست که این باز همان خدای یکتاست که مولفه ی نفس را در آدمی ضمن آراستن با ترکیبی از دو مقوله ی فجور و تقوا قرار داد و راه رستگاری اش را پاکیزه ساختن آن بر اساس هدایت و آیاتش دانست و یادآور شد که هر کسی این نفس را به بدی ها اعم از کارهای بد یا شرک و کفر و فحشا و ... آراست نتیجه اش چیزی جز ناامیدی نیست: « و نفس و ما سوّاها. فالهمها فجورها و تقواها. قد افلح من زکّاها. و قد خاب من دسّاها... ( 7-10 شمس با توجه به آیات کل سوره) » . پس روشن می شود که ایمان و تقوا و صالح بودن گروهی از افراد و مفسد و فاسق و بدکار بودن دیگر افراد به همین نفس بر می گردد که ترکیبی از خیر و شر است و لذا باید بر اساس همان آیات الاهی در جهت پاکیزه شدنش که رستگاری را بدنبال خود دارد به عنوان بنی آدم بکوشیم و همانند امم زیانکار گذشته ناشی از ستم بر خودشان با انواع گناهان اعم از شرک و علو و فساد روی زمین نباشیم.

    اما نکته ی دیگر مرتبط با این مقوله اینکه؛ آدم یا انسان از این لحاظ یعنی برخورداری از نفس و توانایی های آن با تفاوت های مربوطه؛ با دیگر جانداران اعم از گیاهان و حیوانات مشترک می باشد؛ گفتمانی که به لحاظ دیرینگی، محل بحث فلاسفه و حکما با هر مشرب فکری بوده است و البته به عنوان یک امر بدیهی می بینیم. اینکه رشد دارند و تغذیه می خواهند و پس از عمری می میرند و برای تکثیر نوع خود ماده ای دارند که در گیاهان با گرده افشانی است و در حیوان و انسان با همان مایع منی و ... درک امور بر حسب جنس و ...؛ اما تفاوت انسان همانطور که گذشت در این است که خدای یکتا از روح خود در آن دمیده است و لذا می تواند با دانش راه کمال را طی نماید و به عنوان نمودی از جانشین خدا روی زمین با پیروی از هدایتش و آیاتش باشد که همه در قرآن کریم آمده است. به هر جهت خدای یکتا پیرامون روح اینگونه می فرماید: « و یسئلونک عن الروح ص قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا. و لئن شئنا لنذهبن بالذی اوحینا الیک ثم لا تجد لک به علینا وکیلا. الا رحمة من ربکج ان فضله کان علیک کبیرا.[3] (85-87 اسرا) ».  هر چند که در ابتدای این مقال مطالبی پیرامون روح گذشت اما در این رابطه باز شایسته است به این آیات کریمه نیز که مرتبط با حضرت ختمی مرتبت ص است اشاره گردد که همانا به حکمت روح تا حدودی بیشتر بر اساس آیه ی 52 شورا می شود پی برد. والله اعلم . : « و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراءٍ حجاب او یرسل رسولا فیوحی بإذنه ما یشاء ج انه علیٌ حکیم. و کذالک اوحینا الیک روحا من امرنا ج ما کنت تدری ماالکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا ج و انک لتهدی الی صراط مستقیم. صراط الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض ق الا الی الله تصیر الامور. ( 51-53 شورا) . پس روشن می شود که خدای یکتا با هیچ بشری سخن نمی گوید مگر به سه طریقی که در آیه ی 51 شورا آمده است؛ یکی از طریق وحی و دوم از پس پرده ی حجاب و سوم فرستادن رسولان ضمن وحی آیاتش بدانان. که برابر آیه ی 52 شورا روشن می شود که پیامبر گرامی اسلام ص یکی از این رسولان است و باز اینجا به سنت الاهی پی برده می شود که برای مردم روی زمین به خاطر جلوگیری از گمراهی ها؛ رسولانی را از بین خودشان بر می انگیزد تا به وسیله ی آیاتش که به همان برگزیده اش وحی شود به راه راست هدایت شوند و البته که هدایت شدن افراد به راه راست در گرو شنیدن و فرمان بردن آیاتش می باشد که به رسولش وحی کرده و او به مردم رسانده است. اما در این بین و بر اساس همین آیه پی برده می شود این وحی در قالب مقوله ی روح که از امر خدای یکتاست امکان پذیر بوده است و لذا می توان گفت که دادن دانش کتاب و فرزانگی به افراد توسط خدای یکتا نیز به واسطه ی همین روح که از امر پروردگار است شدنی است. والله اعلم. امر برداشت دیگر بر اساس آیه ی 51 مذکور اینکه؛ روشن می شود که حضرت حق زمانی با حضرت آدم ع در قالب وحی سخن گفت که فرشتگان را از اسماء آموخته شده خبر ده و نیز اینکه به همراه همسرت در بهشت بیاسای و بدان که این شیطان دشمن آشکاری برای شماست و ... که پیش از آن همانطور که در بحث مربوطه گذشت؛ از روح خود پس از آراستنش از گل، در آن دمیده بود و ... لذا برابر همین سنت است که خدای یکتا با بشر به سه طریق فوق سخن می گوید. و باز اینکه اینجاست که تفاوت دیگر انسان با سایر موجودات و البته به ویژه جانداران روشن می شود و آن این است که خدای یکتا از روح خود با آن صفاتش که تنها اندکی از دانش آن را به بندگانش داده است؛ در کالبد او دمیده است و باز به واسطه ی همین روح است که با بندگانش از بشر به سه طریق فوق سخن می گوید باشد که راه راست را برگزینند و به سعادت برسند و در عبارتی دیگر از حزب الله باشند؛ یعنی کسانی که چون شرایط مربوطه را دارند پس خدای یکتا ضمن نوشتن ایمان بر دل هایشان، آنان را به روح خود یاری می کند؛ و باز این معنی ایی دیگر از روح الاهی است. والله اعلم : « لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوآدون من حادالله و رسوله و لو کانوا آبائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم ج اولائک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه ص و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ج رضی الله عنهم و رضوا عنه ج اولائک حزب الله ج الا ان حزب الله هم المفلحون. (22 مجادله) ».   


 

[1] - برگردان فارسی: به نام خداوند بخشنده ی مهربان. ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید، آن خدایی که شما را از نفس واحد و یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را بیافرید و از آن دو تن مردمی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگیخت. و بترسید از خدای یکتایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید و در باره ی ارحام کوتاهی نکنید بدرستی که خدای یگانه بر شما نگاهبان و مراقب می باشد.

[2] - آیه ی 115 سوره ی طاها. 

[3] - برگردان فارسی: ای رسول از تو در باره ی روح می پرسند؛ بگو که روح از امر پروردگار من است و آنچه از دانش به شما دادند بسیار اندک است. ای پیامبر اگر ما بخواهیم هر آینه آنچه را که به سوی تو وحی کردیم باز بریم و آنگاه تو بر قهر ما هیچ مددکاری نخواهی یافت. مگر اینکه رحمت و لطف پروردگارت یاری تو کند که همانا فضل او بر تو بسیار بزرگ است.

    برداشت از این سه آیه اینکه آیات خدا به واسطه ی روح است که به پیامبر اسلام ص وحی شده است و در واقع روح که به امر الاهی است واسطه ی این وحی آیات الاهی است و دوم اینکه هر آنچه از دانش کتاب الاهی و حکمت که به هر کس داده می شود به نوعی باز به مقوله ی روح که به امر الاهی است بر می گردد و لذا کسی نه تنها نباید از جانب خود چیزی فراتر از این دانش و فرزانگی را بگوید بلکه باید از غرور و خودخواهی و ... به طور کل نکوهیده های اخلاقی دوری کند و حتا بیش از پیش بر ایمانش به خدا و فرمانبری او افزوده شود؛ چه اینکه خدای یکتا همانطور که دانش مذکور را داده می تواند هر لحظه ببرد و در این راه هیچ یار و یاوری هم برای فرد نخواهد بود مگر اینکه باز رحمت الاهی فرد را دوباره در بر گیرد؛ همانطور که خدای یکتا در آیات اخیر الذکر این مهم را به پیامبر ص یادآوری فرموده بوده است و در واقع خدای یکتا در این راه خواهد وحی به پیامبرش ص باشد و یا دادن دانش کتاب و حکمت به کسی از بندگانش؛ با کسی عهدی ندارد اگر از راه راست که همان راه او است گمراه شد و علیرغم آمدن دانش اینکه راه هدایت کدام است باز به عقب بازگشت؛ همچنان او را مشمول رحمتش قرار دهد و ... چه آنکه حضرتش فرموده است که رحمت او برای نیکوکاران نزدیک است: « ادعوا ربکم تضرعا و خفیة ج انه لا یحب المعتدین. ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا ج ان رحمت الله قریب من المحسنین. (55-56 اعراف) ».


  

4) انسان کسی است که هر لحظه در زیانکاری است و تنها چهار مقوله است که او را از این زیانکاری رهایی می بخشد؛ ایمان، کارهای شایسته انجام دادن، سفارش به حق و راستی، سفارش به شکیبایی: « بسم الله الرحمن الرحیم. والعصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.  ( سوره ی عصر ) ».

5- انسان کسی است که خدا او را نه تنها از نطفه آفریده بلکه راه را نیز به وی نشان داد و لذا این انسان است که باید از میان شکر و کفر یکی را بر گزیند، که انتخاب هر یک هم آثار و عوارض خود را برای عامل بدان بدنبال خود دارد: « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا. انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا. انا اعتدنا للکافرین سلاسلاً و اغلالا و سعیرا. ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا. (2-5 انسان) ». پس روشن می شود که خدای یکتا نه تنها انسان را آفریده بلکه راهنمایی نیز نموده است و این دیگر پس از بلوغ و به اختیار خودش است که کدام راه از شکر یا کفر را برگزیند و لذا نتیجه ی آن را ببیند و ...

   حال باید دید که حکمت آفرینش انسان برای چه بوده است؟

   خدای یکتا در این خصوص می فرماید که ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا بپرستند[1] : « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. (56 ذاریات با توجه به آیات 57-60) ». پس روشن می شود که هدف از آفرینش انسان، تنها و تنها پرستش خداوند یکتا به عنوان آفریننده ی او و آفرینننده ی هر چیزی است و لذا کسی نمی تواند برای او انباز و شریکی قرار دهد. و دوم اینکه جن نیز که پیش از انسان آفریده شده و ابلیس یا شیطان هم یکی از آنهاست؛ برای عبادت خدای یکتا آفریده شده است همانگونه که فرشتگان موظف و مامور به این کارند و دیگر موجودات هم تسبیح گوی اویند؛ چرا که پادشاهی آسمانها و زمین برای او و بازگشت تمام امور هم به سوی وی است: « ألم تر ان الله یسبح له من فی السماوات و الارض و الطیر صافات ص کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون. و لله ملک السماوات و الارض ص و الی الله المصیر. ( 41-42 نور ) ».

    و اینکه برابر کلام مقدس الاهی و سفارش حضرتش، به پدر و مادر نیکی کند و ضمن شکر خداوند، از آن دو نیز تشکر نماید؛ اما هر گز از آنان اگر به سوی شرک خواندند بدون دانش پیروی نکند بلکه بر اساس پند حضرت لقمان به فرزندش به پیش برود و یگانه پرست شود چرا که شرک به خداوند ستمی بس بزرگ است و بازگشت همه به سوی اوست و بنابراین او در سرای دیگر همه را از آنچه که در دنیا بودند و انجام می دادند آگاه و خبر دار خواهد کرد: « و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ص ان الشرک لظلم عظیم. و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهنا علی وهن و فصاله فی عامین ان اشکرلی و لوالدیک الی المصیر. و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما ص و صاحبهما فی الدنیا معروفا ص واتبع سبیل من اناب الی ج ثم الی مرجعکم فأنبئکم بما کنتم تعملون. (13-15 لقمان ) »[2].  

    و باز حکمت آفرینش او این است که بداند و ایمان داشته باشد که که بازگشت وی به سوی خداست؛ خدایی که توانا بر جمع کردن استخوانهایش[3] و آگاه کردنش در آخرت که هیچ راه گریزی برایش نیست، مرتبط با آنچه که در دنیا بوده و انجام می داده و خود نیز بدان و به ویژه به خویشتن خویش بینا بوده[4]؛ می باشد، و به طور کلی زندگی و مرگ برای این قرار داده شده است که مایه ی آزمایش اوست برای اینکه بهترین عمل را داشته باشد و نیکوترین کارها را انجام دهد: « بسم الله الرحمن الرحیم. تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر. الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا ج و هو العزیز الغفور. ( 1-2 ملک با توجه به آیات 3-6) ».   

 به هر جهت انسان باید بداند که عبث و بیهوده آفریده نشده است: « أفحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون. (115 مومنون) ».همانگونه که خدای یکتا آسمانها و زمین را به بازیچه[5] و بیهوده[6] نیافریده بلکه به حق و راستی[7] و تا زمانی معین[8] آفریده است. و باز بداند که تنها راه اینکه از بدترین مرتبه رهایی یابد این است که بدنبال ایمان و انجام کارهای شایسته باشد و نه جز آن : « لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثم رددناه اسفل سافلین. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون. فما یکذبک بعد بالدین. ألیس الله باحکم الحاکمین. (4-8 تین با توجه به آیات 1-3 ) » .

   پس با این موارد روشن می شود که خاک یا گل و لای سالخورده ی دگرگون پذیر؛ ماده ی اولیه ی ایجاد انسان است، و نطفه که ناشی از منی است و به نسل آدمی آن هم بر اساس شرایط علیت و ضرورت که چون فراهم بود به عنوان یک اصل قطعیت می یابد؛ بر می گردد. یعنی باید طی یک ازدواج با هر مسلک و منسکی که خدای یکتا برایش قرار داده است باشد تا معلولی به نام فرزند پا به گیتی بگذارد و چشم به جهان بگشاید. و بنابراین این امر می شود سر آغاز شکل گیری آدم و متعاقب آن شکل گیری دودمان او یعنی بنی آدم.

ب ) بشر

     با توجه به مطالب اخیر، دانسته شد که در واقع چه در رابطه با ایجاد ابتدایی و چه در رابطه با موضوع تداوم نسل « انسان » یعنی آن موجودی که به اصطلاح بالقوه است؛ و به عبارتی اراده ای برای ایجاد یا تداوم آن توسط ایجاد کننده و آفریننده اش که خدای یکتا باشد صورت گرفته و آماده ی شدن و در واقع به واسطه ی نطفه ی ناشی از منی ضمن ازدواج؛ قابل عینیت یافتن است و ...؛ اینکه تمام این ها برای تداوم نسل بنی آدم تابع شرایط خود می باشد.

    اما برای دانستن معنای « بشر » که در واقع عینیت یافتن و بالفعل شدن همان مرحله ی ابتدایی و آغازین انسانی است، باز باید به آیات قرآن کریم تمسک و استناد جست.

    خدای یکتا در آیه های 28-29 سوره ی حجر که ذکر آن رفت می فرماید : « و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حمإ مسنون. فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین...[9] ( 28-29 حجر )» .    و باز در آیات 71-72 صاد می فرماید:« اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من طین. فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین..[10]. (71-72 صاد )» . آنچه از این آیات بر می آید اینکه بشر یعنی آن موجودی ( انسان ) که ماده ی شکل گیری اش گل یا خاک می باشد و هنگامی که این خاک به اراده ی خداوندی؛ شکل گرفت و آراسته شد و در واقع اراده ی خداوندی متحقق گردید و به عبارتی آن بالقوه ایجاد شده توسط خداوند به بالفعل تبدیل شد؛ این می شود بشر. اما نتیجه ی دوم اینکه خدای یکتا تنها انسان را در قالب بشر نیاراست و چهره اش نداد، بلکه از روح خود نیز در او دمید؛ و این بدان معنی است که این جا روشن می شود که چرا خدای یکتا به فرشتگان فرمود که همه بر او سجده کنند. امری که همه به جز ابلیس انجام دادند و ... جان کلام اینکه این مهم به خاطر همان دمیده شدن روح خداوند در قالب بشر بوده است.

   بشر، اصطلاحی است که خدای یکتا به پیامبرانش از جمله پیامبر مکرم اسلام ص می فرماید که به قوم یا امت خود بگویند من هم به عنوان رسول خدا بشری مثل شما هستم با این تفاوت که به من وحی می شود که بگویم خدای شما یگانه است و اینکه هر کس که امیدوا ملاقات پروردگارش می باشد لذا بایسته است که هم: 1) کارهای شایسته بکند و هم اینکه :2 ) در پرستش او کسی را برایش انباز قرار ندهد: « قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما ال?هکم ال?ه واحد ص فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا. (110 کهف ) » .  

    پس بشر یعنی کسی که وقتی عینیت یافت و بدنیا آمد، دارای صفات و ویژگی هایی است که مشترک همه ی مصادیق این نوع است؛ همانند نیازمندی به خوردن و آشامیدن، تجارت و کسب و کار؛ برگزیدن همسر، اعضای مشترک بدنی با لحاظ جنسیت، و ... برخوردار از مرگ در عین زندگانی، و البته دارای گوناگونی های نژادی و قومی و رنگ و زبان که در واقع تمام این موارد اخیر از عوارض است و نه امتیازات نژادی یا رنگی یا امتی بر امت دیگر و ... تمام اینها یعنی آنچه که مخالفان رسولان خدا می گفته اند چرا آنان اگر رسولان خدایند و برای هدایت ما آمده اند مثل ما می خورند و در بازارها راه می روند و ...: « و قالوا ما ل هذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الاسواق لولا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا. او یلقی الیه کنز او تکون له جنة یأکل منها ج و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا. انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. ( 7-9 فرقان با توجه به آیات 10-11) ». و اینکه آیا خدا بشری را به رسالت بر انگیخته است، در صورتی که خود آن فرستادگان خدا به این امر معترف بوده اند که هر چند رسول خدایند اما بشری بیش نیستند و این خداست که در این راه بر آنان منت نهاده[11] و آیات خدا را برای هدایت مردم که خدا هیچ منعی برایش قرار نداده است بدانان می رسانند و این سنت پروردگار است که وقتی بشر روی زمین است پس فرستاده ای از جنس خودشان را برایشان می فرستد؛ چه آنکه اگر فرشتگان هم روی زمین بودند برایشان از همان جنس رسول می فرستاد تا هدایت یابند و ...،[12] و لذا علاوه بر اینها آنان را دیوانه خطاب کرده و یا مسخره می نموده اند[13] در حالی که خدای یکتا فرموده که آنان به خاطر اینکه بشری مثل همه بوده اند به رسالت بر گزیده می شده اند، یعنی رسولان خدا از جنس مردم و از میان همان قومشان بوده اند که آیات خدا برای رساندن به مردم بدانان وحی می شده است تا اینکه پیش از هر عذابی، حجت بر آنان به خاطر ستمکاری هایشان بر خودشان تمام شود[14]. یعنی آنان نه تنها دارای عمر جاویدان و یا بی نیاز از همسر و خوردن و آشامیدن و یا راه رفتن در بازارها[15] و ... نبوده اند: « و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم ص فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون. و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین. ( 7-8 انبیا) » ؛ بلکه خدای یکتا به آنان دستور داده است که پاکیزه ها بخورند و کارهای شایسته انجام دهند: « یا ایهاالذین الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا ص انی بما تعملون علیم. ( 51 مومنون با توجه به آیه ی 52) » . و اما نکته ی اهم اینکه رسولان خدا برابر این آیات که حق نیز می باشد همه از مردان بوده اند.

   اما نقاط اختلاف این انسان تعیّن یافته یعنی بشر؛ در گفتارها و رفتارها و باورهایش می باشد. گروهی به واسطه ی همان آیات الاهی و بر اساس حق و یقین به پیش رفتن مومن و پرهیزگارند و گروهی دیگر به واسطه ی اینکه بر اساس سنت نیاکان و پیروی هوای نفس و گمان خود یا دیگران[16] و باطل و تکذیب و اعراض از آیات الاهی به پیش می روند لذا از کفار و مشرکینند. گروهی در ضمن ایمان ، کارهای شایسته می کنند و گروهی به کارهای بد خلاف عقل و دین مشغولند و ... تمام این ها بر می گردد به اینکه این بشر، عکس العملش در قبال وحی یا کلام الاهی چه باشد؛ اگر به آیات خدا که توسط بندگان برگزیده اش که بر آنان خوانده می شود و همه اش در قرآن کریم است گوش فرا دهد و به پیش برود مسلم است که از راهنمایی شدگان و رستگاران به لطف خداوند خواهد بود و اگر آن آیات را نشنود و بدانها ناسپاس و کافر شود و ... بنابراین از زیانکاران خواهد بود. و این نتیجه ی این دنیایی این کارها به لحاظ نوع باور هر فرد است؛ آخرت که جای خود دارد. در واقع نقطه ی اختلاف بشر در باورهای آنها و پایبندیشان به امور است و نتیجه ی کار خود را خواهند دید. چه آنکه خدای یکتا فرموده است که برای انسان نتیجه آنچه است که تلاش و کوشش می کند : « و ان لیس للانسان الا ما سعی. و ان سعیه سوف یری. ثم یجزاه الجزاء الاوفی. و ان الی ربک المنتهی. (38-42 نجم ) ».



[1] - یعنی همان خدا را به عنوان آفریننده ی همه چیز از جمله جن و انس.

[2] - و بدینگونه است در این رابطه آیات 23-25 اسرا.

[3] - أیحسب الانسان ألن نجمع عظامه. بلی قادرین علی ان نسوی بنانه. ( 3-4 قیامت با توجه به آیات 1-9 ) .

[4] - ... یقول الانسان یومئذ این المفر. کلا لا وزر. الی ربک یومئذ المستقر. ینبئوا الانسان یومئذ بما قدم و اخر. بل الانسان علی نفسه بصیره.... (10-14 قیامت با توجه به آیات بعد ) .

[5]- و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین. (16 انبیاء )

[6] - و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ج ذالک ظن الذین کفروا ج فویل للذین کفروا من النار. (27 صاد) .

[7] - و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق ق و ان الساعة لأتیة ص فاصفح الصفح الجمیل. ان ربک هو الخلاق العلیم. (85-86 حجر). و بدینگونه است در این رابطه آیات 38-39 دخان .

[8] - ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمیٌ ج والذین کفروا عما انذروا معرضون. ( 3 احقاف) .

[9] - برگردان فارسی: و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت که همانا من بشری از ماده ی گل و لای کهنه ی متغیر خواهم آفرید. پس چون آن عنصر را آراستم و از روح خود در آن دمیدم پس همه بر او سجده کنید....

[10] - برگردان فارسی: ای رسول یاد کن هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت که من بشری را از گل می آفرینم. پس آنگاه که او را بیاراستم و از روح خود در آن دمیدم پس بر او سجده کنید ...

[11] - ... قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلکم ولکن الله یمن علی من یشاء من عباده ص و ما کان لنا ان نأتیکم بسلطان الا بإذن الله ج و علی الله فلیتوکل المؤمنون. (11 ابراهیم با توجه به آیات 4-18 ) .

[12] - ... او یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه ق قل سبحان ربی هل کنت الا بشر رسولا. و ما منع الناس ان یؤمنوا اذ جائهم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشرا رسولا. قل لو کان فی الارض ملائکة یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا. قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ج انه کان بعباده خبیرا بصیرا. (93-96 اسرا با توجه به آیات 89- 98) . و بدینگونه است در این رابطه آیات7- 11 سوره ی انعام .

[13] - ... و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون. لو ما تأتینا بالملائکة ان کنت من الصادقین. ما ننزل الملائکة الا بالحق و ما کانوا اذا منظرین. انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. و لقد ارسلنا من قبلک فی شیع الاولین. و ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزءون. کذالک نسلکه فی قلوب المجرمین. لا یؤمنون به و قد خلت سنة الاولین...( 6-13 حجر ). و بدینگونه است در این رابطه آیات 24 و 33-34 و 47 سوره ی مومنون و کم و کیف مخالفان با رسالت رسولان الاهی بر این مبنا که آنان بشری همانند شما هستند و بنابراین فرمان بردن از آنها دارای چه عواقبی است و ...

[14] - من اهتدی فانما یهتدی لنفسه ص و من ضل فانما یضل علیها ج و لا تزو وازرة وزر اخری ق و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا. (15 اسرا با توجه به آیات 13-21) .

[15] - و ما ارسلنا قبلک من المرسلین الا انهم لیأکلون الطعام و یمشون فی الاسواق ق و جعلنا بعضکم لبعض فتنة اتصبرون ق و کان ربک بصیرا. ( 20 فرقان ) .

[16] - ان الذین لا یؤمنون بالاخرة لیسمون الملائکة تسمیة االانثی. و ما لهم به من علم ص ان یتبعون الا الظن ص و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا. فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد االاالحیاة الدنیا. ذالک مبلغهم من العلم ج ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بمن اهتدی. ( 27-30 نجم ) ».


  

 

 گفتار سوم :

انسان، بشر، آدم، بنی آدم.

    در این گفتار، همانگونه که از عنوان آن پیداست به اصطلاحات فوق پرداخته خواهد شد. چرا که این واژه ها مرتبط با این موجود یعنی جانشین خدا روی زمین در قرآن به کار رفته است. حال هدف این است که با توجه به آیات قرآن کریم به لطف خداوند یگانه ی دانا دانسته شود که معانی این ها چیست و انشاءالله که به لطف حضرتش راهگشا برای همگان باشد. و البته که این موارد مستند به آیات قرآن گفته می شود آن هم از آن جهت که در قرآن بدانها پرداخته شده است.

 

الف) انسان

    برابر آیات قرآن کریم که به برخی از آنها نیز اشاره شد؛ « انسان »، یعنی موجودی که این واژة به چند و چون و یا به عبارتی به کم و کیف و ماده ی آفرینش او اشاره دارد.

  1. « و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حمإ مسنون. ( 26 حجر ) ». این آیه ی کریمه می رساند که انسان از گل و لای سالخورده ی دگرگون پذیر آفریده شده است. یعنی ماده ی اولیه ی آفرینش او، گِل بوده است.

  2.  « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا. ( 2 انسان ) » . این آیه ی کریمه نیز به چند و چون ماده ی آفرینش انسان اشاره دارد. اینکه او یعنی خدای یکتای توانا انسان را آفریده و برایش گوش و چشم قرار داده است. که البته در جایی دیگر به اعضایی دیگر نیز همچون زبان و دو لب[1] و ... اشاره شده است: « والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا[2] و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلکم تشکرون ( 78 نحل ) » . حال اینکه چرا در آیه ی مذکور یعنی 2 انسان سخن از قرار دادن گوش و چشم و در آیات اخیر الذکر سخن از قرار دادن لب و دل به میان آمده است؛ خود بحث مفصلی است که مجالی دیگر می طلبد، اما آنچه به اشاره می توان گفت اینکه؛ گوش و چشم برای شنیدن و دیدن حق است تا بدان وسیله حق شناخته و بدان پی برده شود و لب ها برای این است که انسان هر آنچه از حق که برایش بواسطه ی شنیدن و دیدن حق ( آیات الاهی ) حاصل شده است را بتواند بیان کند و در واقع از کسانی که مرتبط با بیان حق از گنگ ها هستند نباشد[3]. در واقع برای انسان کر و کور، حق آنگونه که باید شناخته نمی شود چرا که آدم های کر و کور با آدم های بهره مند و برخوردار از نعمت شنیدن و دیدن یکسان نیستند؛ آنگونه که دست کم می بینیم[4]. و دل نیز برای پذیرش حق و محل باور حق توسط هر فردی ضمن اندیشه و خردورزی و ... برابر دانش به دست آمده از حقایق امر است که یا از طریق دیدن آیات فعلی خدا یعنی همان آفرینش او و یا از طریق آیات قولی خدا یعنی همان کلام مقدس او که همه در قرآن کریم است حاصل گردیده. به هر جهت باید ایمان آورد.

    پس چنانچه دیده می شود ؛ انسان به لحاظ ماده ی آفرینشش تعریف می شود که یکی مقدم است و به ایجاد و اصل آفرینش این موجود بر می گردد، که همان خاک یا گل و لای سالخورده ی متغیر است. و دیگری که تابعی از این است و نسل انسان را در پی و بدنبال خود دارد و از آدم ع شروع شده است و نطفه می باشد؛ یعنی آنچه که ماده ی آن از منی یا آب بد بو و خوار است[5] که طی شرایط خود تبدیل به بنی آدم می شود: « یا ایهاالناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة لنبین لکم ج و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ص و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا ج و تری الارض هامدة فإذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج. [6](5 حج) ».  

    حال باید دید که انسان کیست؟ روشن است که باز پاسخ را باید در قرآن کریم و آیات روشن آن یافت:

1 ) انسان کسی است که حاضر شد بار قرآن این کتاب مقدس الاهی را بردارد در حالی که هیچ موجود دیگری حاضر به این کار نشد، حتا کوهها با این سر سختی و استواری. « انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان ص انه کان ظلوما جهولا. لیعذب الله المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات و یتوب الله علی المؤمنین و المؤمنات ق و کان الله غفورا رحیما. (72-73 احزاب) [7]» .  

2 ) انسان کسی است که ضعیف آفریده شده است. امری که به طور آشکارا در رابطه با نوزادان که تازه از شکم مادر زاییده می شوند و سپس زمان هایی می برد تا خود در خوردن مستقل شوند؛ با طی مراحل و کسب تجاربی راه بروند، چرا که کسب تجربه تا رسیدن به سنی که آنان آموزش پذیر از خانواده و مدرسه و اجتماع می شوند، مقدمه ی شناخت او و هر کودکی است تا به امور دانش پیدا کند چرا که همانطور که در آیه ی 78 نحل گذشت؛ انسان کسی است که وقتی از شکم مادر بیرون می آید چیزی را نمی داند؛ یعنی آدمی تنها ضعیف و ناتوان آفریده نشده بلکه نسبت بو امور نیز دانایی ندارد تا اینکه پس از زاییده شده طی زمان های گوناگون دانش پیدا می کند و این یعنی نیازمندی او به آموختن دانش و اینکه او هیچگاه تا زنده است در دانش نیز بی نیاز نمی شود و باید در این راه بکوشد تا دانش همراه با کمال را به یاری خدا به دست آورد و رستگار شود : « یریدالله ان یخفف عنکم ج و خلق الانسان ضعیفا. (28 نساء با توجه به آیات 26-33) » .

3 ) انسان کسی است که علیرغم این ضعیفی اش و دانایی بدان؛ قلبش پس از رسیدن به رشد رو به سختی می رود تا آنجا که اگر آیات این کتاب بر کوه به جای او که پذیرفت که بار امانت الاهی را بردارد؛ نازل می شد از فروتنی از هم می پاشید. به هر جهت خدای یکتا این نمونه ها را برای اینکه همه ی مردم در آنها اندیشه کنند می آورد و مثال می زند :« لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله ج و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون. (21 حشر با توجه به آیات 18-24 ) ». و لذا روشن است که اینجاست که خدای یکتا برای جلوگیری از گمراهی و سخت سری و سنگدلی بندگانش یعنی مصادیق انسانی؛ کسانی را از بین خودشان تحت نام رسول و نبی بر می گزیند و به سویشان می فرستد و آیاتش را به آنان وحی می کند تا ایشان هم آن آیات را برای مردم قوم و امت خویش بخوانند تا ضمن ایمان آوردن و انجام کارهای شایسته؛ از کارهای بد و شرک و تباهی روی زمین و ریختن خون یکدیگر از روی دشمنی و تکذیب آیاتش بپرهیزند و در نهایت به سوی راه راست راهنمایی و رستگار شوند و ...[8]؛ به هر جهت خدای یکتا به مومنین می فرماید که بکوشند تا از کسانی باشند که دلهایشان به ذکر خدا و آنچه که به حق بر آنان به واسطه ی حضرت محمد ص نازل شده فروتن گردد و نه آنکه مثل امم گذشته که آیاتش بر آنان به واسطه ی برگزیدگانش نازل شد و سنگدل شدند باشند و با گذشت زمان سنگدل شوند و خون یکدیگر به ناحق بریزند و از آخرت غافل شوند و .... : « ألم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق[9] و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم ص و کثیر منهم فاسقون. اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها ج قد بینا لکم الآیات لعلکم تعقلون. (16-17 حدید) » .



[1] - لقد خلقنا الانسان فی کبد. ایحسب ان لن یقدر علیه احد. یقول اهلکت مالا لبدا. ایحسب ان لم یرهُ احد. الم نجعل له عینین. و لسانا و شفتین. و هدیناه النجدین. فلا اقتحم العقبه ... (4-11 بلد با توجمه به آیات تمام سوره) .

[2] - و در واقع این خدای یکتاست که هم همه ی ما را آفریده و هم اینکه پس از بیرون آمدن از شکم مادرانمان به ما که چیزی نمیدانستیم و ضعیف بودیم، آنچه را که نمیدانستیم آموخت: « بسم الله الرحمن الرحیم. اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم... ( 1-5 علق با توجه به آیات کل سوره) ». پس باید از ناسپاسی نسبت به خدای یکتا بپرهیزیم و سرگرم دنیا نشویم و بدانیم که روز رستاخیزی که تنها خدا به زمان وقوع آن آگاه است و در آن بندگانش را از اعمالشان با خبر خواهد ساخت می باشد و ... بنابراین از ستمکاران نباشیم که نتیجه اش چیزی جز زیانکاری نخواهد بود : « ان الانسان لربه لکنود. و انه علی ذالک لشهید. و انه لحب الخیر لشدید. افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور. و حصل ما فی الصدور. ان ربهم بهم یومئذ لخبیر. ( 6-11 عادیات با توجه به آیات کل سوره ) » .  

[3] - بدیهی است که منظور از گنگ همانطور که گفته شد کسانی هستند که حق را بیان نمی کنند و نه اینکه از افرادی هستند که دارای نقص عضو بوده و به عبارتی کر و لالند و گنگ و نمی توانند سخن بگویند و بنابراین با زبان اشاره سخن می گویند و ... چه آنکه خدای یکتا نیز بدترین جنبندگان نزد خود را کسانی می داند که نه گوش شنوا برای حق دارند و نه زبان گویا برای بیان آن؛ یعنی آن کسانی که با داشتن این دو عضو باز روی آیات خداوندی خردمندی را پیشه ی خود نمی کنند : « ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون. ( 22 انفال ) » ، و بدان آیات کافر شده و ایمان نمی آورند : « ان شر الدواب عندالله الذین کفروا فهم لا یؤمنون. (55 انفال) ».

[4] - قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک ص ان اتبع الا ما یوحی الی ج قل هل یستوی الاعمی و البصیر ج أفلا تتفکرون. (50 انعام) .

[5] -  « ... الذی احسن کل شیء خلقه ص و بدأ خلق الانسان من طین. ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین. ثم سوی?ه و نفخ فیه من روحه ص و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة ج قلیلا ما تشکرون. ( 7-9 سجده با توجه به آیات 1- 14 ) » . پس با توجه به این آیات روشن می شود که ماده ی آغازین آفرینش انسان از گل و شکل گیری دودمان او از آب خوار یعنی همان منی بوده است. « ... ایحسب الانسان ان یترک سدی. ألم یک نطفة من منی یمنی. ثم کان علقة فخلق فسوی. فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی. ألیس ذالک بقادر علی ان یحیی الموتی. ( 36-40 قیامت) » . و این آیات کریمه با اشاره به کم و کیف آفرینشش؛ بر پا شدن رستاخیز را که هیچ تردیدی در آن نیست را به وی یعنی انسان یادآور می شود مبنی بر اینکه وقتی خدای یکتا او را از نطفه ای که از منی که در اثر ازدواج عینیت می یابد و پیش از آن از گل آفریده ؛ پس توانا بر این نیز می باشد که رستاخیز را که وعده داده بر پا نماید و ... بدینگونه است در این رابطه این آیات کریمه که دلالت بر این امر دارد که انسان باید نگاه کند و به خود بفهماند که از آب جهنده به واسطه ی ازدواج زن و شوهری آفریده شده : « فلینظر الانسان مم خلق. خلق من ماء دافق. یخرج من بین الصلب و الترائب. انه علی رجعه لقادر. ( 5-8 طارق با توجه به آیات کل سوره) ».

[6] - آنگونه که از این آیه ی کریمه به روشنی بر می آید؛ خدای یکتا به نحوی با ذکر آفرینش انسان و نیز نو شدن طبیعت که همراه با نو شدن هر سال خورشیدی و به عبارتی نوروز است؛ قیامت را که هیچ تردیدی در آن نیست را به مردم اثبات می فرماید بلکه بدان نیز علاوه بر حضرتش یعنی یکتاپرست بودن ایمان آورند و نپندارند که بیهوده آفریده شده اند و یا آنکه مرگ پایان کار آنان است یا آنکه وعده ی حق مبنی بر اینکه این روز بر پا خواهد شد در آن تخلفی هست و ... ( سبحان الله ) .

[7] - برگردان فارسی: ما بر آسمان ها و زمین و کوهها، عرض امانت کردیم؛ همه از تحمل آن پرهیز و ابا ورزیدند و اندیشه کردند تا اینکه انسان بار آن را پذیرفت، بدرستی که انسان بسیار نادان و ستمکار است. این عرض امانت برای این بود که خدای یکتا مرد و زن منافق و مرد و زن مشرک همه را به قهر و عذاب گرفتار کند و از مرد و زن مومن توبه پذیرد که خدای یکتا بسیار آمرزنده ی مهربان است.

[8] - البته باید اشاره و اذعان کرد که خدای یکتا انبیائش را از نوح ع تا حضرت محمد ص بر گزیده و آیاتش را بدانان وحی کرده و آنان هم به مردم امت و قوم خویش رسانده اند که تمام این آیات در کتاب قرآن کریم می باشد و لذا مومنین باید آیات این کتاب را چراغ راه خود در نظر و عمل قرار دهند و برای دیگر مردم نیز بخوانند تا به یاری حضرت حق وارد دین اسلام شوند. در واقع این سنت خداوند می باشد که برای جلوگیری از گمراهی بندگانش؛ کسانی را از همنوعان خود برگزیند و برای خواندن آیاتش بر آنان به سویشان بفرستد و ... روشن است که آنان هم فقط آیات خدا را به مخاطبین ابلاغ کرده اند و مومنین نیز باید پایه و اساس کارشان، آیات خدا باشد و نه کلامی جز آن.

[9] - همانگونه که در این بخش از آیه به صراحت بیان شده است؛ خدای یکتا به مومنین می فرماید که باید در کنار ذکر او؛ بدانند که فقط و فقط در سایه ی آیات قرآن کریم است که از سخت دلی و سنگدلی آنان جلوگیری و باعث فروتنی و نرمی دلهایشان می شود و نه کلامی جز آن. و لذا مومنین هم باید تنها و تنها کلام مقدس حق را چراغ راه خود قرار دهند تا راهنمایی و رستگار شوند؛ یعنی آنچه که حق است و از سوی پروردگار جهانیان بر پیامبر خاتم حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است؛ اگر در پی پوشانده شدن گناهانشان و سامان یافتن کارهایشان از جانب خدای یکتا می باشند: « بسم الله الرحمن الرحیم. الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله اضل اعمالهم. والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من ربهم کفر عنهم سیئاتهم و اصلح بالهم. ذالک بان الذین کفروا اتبعوا الباطل و ان الذین آمنوا اتبعوا الحق من ربهم ج کذالک یضرب الله للناس امثالهم. (1-3 محمد ) » .


  

گفتار دوم :

 بنی آدم

 

    در آیاتی از قرآن کریم سخن از فرزندان آدم یا « بنی آدم » نیز به میان آمده است که یک مورد آنجاست که داستان هابیل و قابیل را بیان می کند. که البته خداوند در این داستان به پیامبر اسلام ص می فرماید که خبر دو پسر آدم را برای بنی اسراییل بخواند تا آنان از کشتن بی گناه کسی و یا فساد و تباهی روی زمین دست بردارند و در واقع پرهیزگار شوند و راه هابیل را بروند و از خدا بترسند و از راه قابیل که به فساد روی زمین پرداخت و به خاطر پذیرفته نشدن قربانی اش به درگاه خدای یگانه، برادر خویش هابیل را کشت، بیزاری بجویند که جز پشیمانی و زیانکاری به عنوان یک ستمگری و اسراف برای عاملین به فساد روی زمین در پی نخواهد داشت. به هر جهت خدای یکتا راه توبه را برای محاربین با خود و رسولش باز گذاشته است. : « واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق اذ قرباناً فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک ص قال انما یتقبل الله من المتقین. لئن بسطت الی یدک لتقتلنی ما انا بباسط یدی الیک لأقتلک ص انی اخاف الله رب العالمین. انی ارید ان تبوأ بإثمی و اثمک فتکون من اصحاب النار ج و ذالک جزاؤا الظالمین. فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فأصبح من الخاسرین. فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سوءة اخیه ج قال یا ویلتی اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب فأواری سوءة اخی ص فاصبح من النادمین. من اجل ذالک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ج و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذالک فی الارض لمسرفون. انما جزاؤا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ج ذالک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم. الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم ص فاعلموا ان الله غفور رحیم. (27-34 مائده ) ».  

    نتیجه اینکه آنچه خداوند یکتا پیش از دستور به هبوط آدم و حوا به زمین به خاطر آن ستمکاری بر خودشان یعنی پیروی وسوسه ی شیطان را کردن و به درخت منع شده نزدیک شدن؛ بدانان گفته بود که در آنجا یعنی زمین برخی از شما دشمن برخی دیگرند؛ و لذا این امر مرتبط با فرزندان آدم یعنی هابیل و قابیل نمود پیدا می کند به نحوی که به شرح آیات فوق؛ قابیل، برادرش هابیل را می کشد و ... از این لحاظ است که خدای یکتا به بنی اسراییل و به طور کل به همه ی بندگانش می فرماید که از ریختن خون ناحق و نیز تباهی روی زمین بپرهیزند و راه قابیل را نروند و در واقع از محاربین الله و رسولش نباشند که رسوایی دنیایی و عذاب بزرگ آخرتی دارد. یعنی باید مثل هابیل از متقین باشند و ضمن یافتن وسیله ای که همانا قرآن باشد در راه او یعنی همان خدای یکتا کوشش کنند که رستگاری در این امر است و نه اینکه راه قابیل را بروند که پایان خوبی در دو گیتی ندارد. امری که خدای یکتا به مومنین می فرماید که اینگونه باشند اگر در پی رستگاری هستند: « یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون. (35 مائده) » .  

    مورد دیگر آن جاست که خدای یکتا ضمن مخاطب قرار دادن بنی آدم به آنان فارغ از زمان و مکان می فرماید که برایشان جامه هایی با هدف پوشاندن فروج و عورت ها و نیز خودشان فرو فرستاده؛ اما بدانان یادآور می شود که البته لباس تقوا و پرهیزگاری که از آیات و نشانه هایش می باشد برایشان بهتر است، باشد که یادآور نشانه و نعمت خدا بر خودشان شوند چرا که تقوا و پرهیزگاری مانع انجام گناهان و ستمگری و تباهی روی زمین می شود. زیرا با تقواست که رذایل اخلاقی جای فضایل اخلاقی را نمی گیرند و افراد رو به سوی کارهای بد نمی روند و فراتر از این ها غیر خدا را نمی خوانند و برایش انباز قرار نمی دهند و ... در واقع پندهای حضرت لقمان به فرزندش را آویزه ی گوش قرار می دهند[1]. : « یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوآتکم و ریشا ص و لباس التقوی ذالک خیر ج ذالک من آیات الله لعلهم یذکرون.( 26 اعراف ) ».

    و مورد دیگر آنجاست که خدای یکتا به بنی آدم می فرماید که مواظب باشند مبادا شیطان آنان را بفریبد همانگونه که پدرشان آدم ع را با فریفتن باعث بیرون شدنشان از بهشت شد و از سوی دیگر اینکه زشتی های آنان را نیز برایشان آشکار ساخت. به هر جهت خدای یکتا می فرماید که شیطان و گروهش؛ بنی آدم را از جایی می بینند که آنان شیطان و ایادی اش را نمی بینند و بنابراین خدای یکتا، شیاطین را برای کسانی که ایمان نمی آورند قرار داده است : « یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوآتهماق انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهمق انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون. (27 اعراف با توجه به آیات 28-30) » .  

    نتیجه اینکه همانگونه که آدم و حوا به خاطر اینکه پیروی وسوسه ی شیطان را کردند و در واقع نافرمانی خدا را نمودند، و نزدیک درخت ممنوعه یا ملعونه[2] شدند و بنابراین مشمول هبوط به زمین گردیدند؛ از سوی دیگر شیطان هم به خاطر نافرمانی و سرکشی از دستور خداوند مبنی بر سجده به آدم؛ از صف فرشتگان هبوط کرد و به همان نحو که از خدا مهلت خواست؛ پس باید دانست که او و یارانش همه و همه ی تلاش خود را برای گمراهی و آشکار شدن قبایح بنی آدم به کار می گیرند تا از بندگان مخلص و پاکیزه دل خدا نباشند؛ پس لازم است که به سخن خداوند گوش فرا داده و فرمان برده شود تا هم با ایمان و کارهای شایسته و پرهیزگاری هدایت شود و هم اینکه به لطف خدا در آن سرا وارد بهشت و از نعمت هایش بهره مند گردد.

    و اما جای دیگر آنجاست که خدای یکتا به بنی آدم دستور می دهد که زیورهای خود را نزد هر مسجد بر گیرند و از سوی دیگر نعمت های خدا را بیاشامند و بنوشند و زیاده روی نکنند چرا که خدا مسرفین را دوست ندارد و از سوی دیگر آنچه که حرام است را بیان فرموده است: « یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا و لا تسرفوا ج انه لا یحب المسرفین. ( 31 اعراف ) » .  

    آنچه از این آیه ی کریمه بر می آید این است که اولن مساجد محل ذکر خداست و نه تنها نباید مانع آن شد و از خائفین بود[3]بلکه باید حرمت آن را نگاه داشت و کسی دیگر را با خدای یگانه در آن نخواند چرا که مساجد برای خداست[4]. دوم اینکه اهل اسراف نباشند ، خواه مرتبط با خوردنی ها و آشامیدنی ها باشد یا غیر آن، چرا که خدا آنان را دوست ندارد. حال اینکه مسرفین چه کسانی هستند باید به این آیه ی کریمه توجه نمود: « ... ولا تطیعوا امرالمسرفین. الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون.. (151-152 شعراء با توجه به آیات 141-159) ». پس کسانی که اسراف در نعمت های خدا می نمایند، مثلن آب برای شتشو یا مقدمه ی واجبی همچون نماز یعنی وضو، زیاد می ریزند و ... باید بدانند که به نوعی از اسراف کارانند. و اما وقتی صحبت از خوردن و آشامیدن به میان می آید؛ یعنی خوردن و آشامیدن پاکیزه ها و محللات مد نظر است و نه محرمات، و روشن است که محرمات را نیز خداوند بیان فرموده است: « قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق ج قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة ق کذالک نفصل الآیات لقوم یعلمون. قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم و البغی بغیر الحق و ان تشرکوا بالله ما لم ینزل به سلطانا و ان تقولوا علی الله ما لا تعلمون. [5]( 32-33 اعراف )  ».

    و پایان بخش این بحث آنجاست که خدای یکتا به بنی آدم می گوید و بیان می دارد که هدف او از فرستادن رسولانش چیست[6]؟ آری هدف و حکمت رسولان خدا که از جنس خودشان و از میان خودشان بوده اند و هستند این است که آیات خدا را برای مردم قوم و امت خویش بخوانند. اما در این بین تنها کسی نه ترسی بر او از عذاب و خشم خدا هست که هم پرهیزگاری را پیشه ی خود نماید و هم اینکه شایسته کار باشد؛ چه آنکه دروغ شمردن آیات خدا تبعات خود را که آتش است دارد: « یا بنی آدم اما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. والذین کذبوا بآیاتنا و استکبروا عنها اولائک اصحاب النار ص هم فیها خالدون.( 35-36 اعراف با توجه به آیات 37-42 ) ».

   نتیجه اینکه باید به سخن رسولان خدا گوش فرا داد و دانست آنچه که رسولان خدا موظف به بیان و ابلاغ آن بوده اند تنها و تنها آیات او بوده است و نه چیزی جز این[7] . پس باید به آیات خدا گوش فرا داد؛ آیاتی که در قرآن کریم مسطور است و این آیات است که مایه ی وحدت مسلمین و مومنین است و نه کلامی جز آن. یعنی در واقع باید باور داشت و بدان پایبند بود که خدای یگانه تنها آیه دارد و نه جز آن. آیاتی که بر رسولانش تا پیامبر خاتم ص که همه از مردان بوده اند وحی و بیان فرموده است؛ خواه پیرامون سر گذشت و سر انجام پیامبران و اقوام پیشین بوده باشد و خواه  پیرامون دیگر موضوعات؛ به هر جهت کتاب قرآن تصدیق و تفصیل است: « و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم من اهل القری ق أفلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم ق و لدار الآخرة خیر للذین اتقوا ج افلا تعقلون. حتی اذا استیئس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جاءهم نصرنا فنجی من نشاء ص ولا یرد بأسنا عن القوم المجرمین. لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ق ما کان حدیثا یفتری ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمة لقوم یؤمنون. (109-111 یوسف) » . و مرتبط با کسی که از قیامت می ترسد، باید مسایل و موضوعات را تنها با قرآن کریم متذکر شد و نه سخنی دیگر از هر کتابی و تحت هر عنوانی اعم از حدیث و روایت و ... که باشد چه آنکه همانطور که گذشت خدای یکتا نیز چیزی را برای پیامبرانش روایت نکرده است بلکه وحی فرموده است و آنان نیز همان سخن وحی را به مردم قوم و امت خود میرسانده اند[8]، پس باید به سخن وحی آمده در قرآن گوش فرا داد و فرمان آن را برد تا اینکه انشاءالله بدان وسیله راهنمایی و رستگار گردیم : «... انا نحن نحیی و نمیت و الینا المصیر. یوم تشقق الارض عنهم سراعا ج ذالک حشر علینا یسیر. نحن اعلم بما یقولون ص و ما انت علیهم بجبار ص فذکر بالقرآن من یخاف وعید. (43-45 قاف با توجه به آیات پیش از آن) ». و این بدان معناست که مومنین نه تنها وظیفه دارند که تنها قرآن را مستمسک امور خود قرار دهند بلکه موظف به این هستند که تنها آیات این کتاب را برای دیگران اعم از مردم و مومنین بخوانند تا به یاری خدا رو به سوی دین بیاورند و بر اساس آن اقدام و عمل نمایند.



[1] -  موضوع آیات 12-19 سوره ی لقمان. که در اینجا وظیفه ی پدر یا والدین در قبال فرزندانشان کاملن روشن می شود که باید فرزندانشان را به یکتاپرستی و انجام کارهای شایسته و بر پا داشتن نماز و .... پند دهند. و البته برابر این آیات روشن است که راه این کار تنها و تنها در سایه ی حکمت و فرزانگی شدنی است و نه جز آن. امری که خدای یکتا به حضرت لقمان ع داد و این اهمیت حکمت در دین را می رساند که باید با استدلال احکام آن را حتا اگر برای فرزند باشد بیان نمود و ... بنابراین لازم است که از خدا بخواهیم که به ما کتاب و حکمت را بیاموزد و توفیقمان دهد برای ترویج آن. آمین یا رب العالمین.

[2] - والله اعلم.

[3] - و من اظلم ممن منع مساجدالله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها ج اولائک ما کان لهم ان یدخلوها الا خائفین ج لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الآخرة عذاب عظیم.(114 بقره) .

[4] - و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا. ( 18 جن )

[5] - برگردان فارسی: بگو ای پیامبر چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و از صرف روزی حلال و پاکیزه منع کرده؟ بگو این نعمت ها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها و نیکوتر از این ها در آخرت بر آنان خواهد بود. ما آیات خود را برای اهل دانش چنین روشن بیان می کنیم. بگو ای پیامبر که جز این نیست که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان و  نیز گناهکاری و ستم به ناحق و شرک به خدا که در آن هیچ دلیل و حجتی برایش فرو نفرستاده ، و اینکه به خدا چیزی را نسبت دهید که بدان دانشی ندارید را حرام و منع کرده است.

[6] - یعنی آنچه که موضوع بحث؛ برگزیدگان خداوند است. که این برگزیدگان خدا همان فرستادگان او به سوی امت های خود برای ابلاغ آیاتش به آنان است که آخرین آنها حضرت محمد ص به عنوان نبی است که آیات وحی شده بدیشان که به مردم مکه و مدینه رسانده، همه و همه در قرآن کریم است که باید بدانها گوش فرا داد و فرمان برد تا راهنمایی و رستگار شد.

[7] - آیات 62 و 68 و 79 و 93 اعراف با توجه به آیات 59-95 اعراف .

[8] - بسم الله الرحمن الرحیم. والنجم اذا هوی. ما ضل صاحبکم و ما غوی. و ما ینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی. علمه شدید القوی ... ( 1-5 نجم با توجه به آیات 6-18). به نام خداوند بخشنده ی مهربان. سوگند به ستاره چون فرود آید. که صاحب شما ( حضرت محمد ص) هیچگاه در گمراهی نبوده است. و هر گز به هوای نفس سخن نمی گوید. سخن او جز آنچه که به او وحی می شود نیست. او را جبراییل همان فرشته ی بسیار توانا دانش آموخته است ...


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ