سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 31088
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


< 1 2 3 4 >

 

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

بخش دوم : حضرت نوح ع

مقدمه

     از موارد آمده در گفتارهای بخش نخست روشن شد که موجود انسانی در شکل گیری خود دارای دو مرحله است؛ یکی همان پیدایش یا ایجاد اولیه که ماده ی آن " گل و لای " است و وقتی این گِل به اراده و قدرت الاهی آراسته و در واقع برایش دو پا که بدان راه رود و دو دست که بدان وسیله کارها را انجام دهد و صاحب دو گوش و دو چشم برای شنیدن و دیدن و ... شد بشر گردید و چون خدای یکتا از روح خود در آن دمید اولین نوع مصداقی این بشر که در واقع نخستین برگزیده ی خدا از موجود انسانی و همانا " آدم " ع است از آن پدید آمد و جان گرفت و صاحب دل برای اندیشه و ... روی اموری که به حواس در می یابد گردید[1]. پس مرحله اول شکل گیری انسان از ماده ی گل و لای به همین جا با نمود آدم ع از جنس بشر و البته در قالب آفرینش توسط خدای یکتا پایان می پذیرد.

     نکته ی دیگر اینکه هم در این مرحله بود که خداوند یگانه به خاطر دمیدن از روح خود در بشر آراسته شده به فرشتگان دستور می دهد که بر آدم به عنوان نخستین برگزیده اش از جنس انسان سجده کنند، که همه ی فرشتگان به جز ابلیس این دستور را اجرا کردند. به عبارت دیگر می شود دلیل این دستور را دمیده شدن روح خداوند در بشر دانست که اولین نمود آن حضرت آدم ع می باشد و چون حضرت آدم ع از روح الاهی برخوردار گردید پس نسل او یعنی بنی آدم نیز بدین منوال ار روح الاهی برخوردارند.

     اما مرحله ی دوم شکل گیری انسان بر می گردد به نطفه؛ مقوله ای که در اثر آمیزش زن و شوهری به خواست خداوند عینیت می یابد و البته که ماده ی این نطفه مایعی به نام " منی " یا آب بد بو و جهنده است که در پشت و صلب مرد است و همانطور که اشاره شد با ازدواج و آمیزش مربوطه ی مشروع این دو در رحم زن قرار می گیرد و ... با طی زمانی مشخص یک نوزاد انسانی پا به این گیتی می گذارد و ... در واقع این مرحله، مرحله ی نسل انسان در قالب " بنی آدم " است که برابر آیه ی یک سوره ی مبارکه ی نساء با آفرینش همسر آدم ع از آدم و سپس با مقوله ازدواج آن دو شروع شده و تا کنون ادامه یافته و نسل آدم اینگونه در جاهای گوناگون با رنگ ها و زبان ها و نژادهای گوناگون رو به فزونی گذاشته است و این سیر تا آن زمان که خدای یکتای بدون انباز بخواهد ادامه خواهد داشت.

    باری؛ نخست روشن می شود که انسان در مرحله ی اول شکل گیری خود به اراده ی خداوندی ایجاد می شود در حالی که مرحله ی دوم که حالت تداوم و بقای این ایجاد تا آن زمان که خدا بخواهد می باشد؛ تابعی از مرحله ی اول این امر است. و دوم اینکه روشن شد که خدای یکتا طی مرحله ی اول ایجاد و آفرینش انسان، حضرت آدم ع را از موجود انسانی و نوع بشر بر می گزیند؛ اما پرسشی که هم اکنون پیش می آید این است که آیا این " برگزیدن " در بین بنی آدم یعنی همان نسل انسان نیز به عنوان یک سنت الاهی شیوع داشته است یا خیر؟ و اگر پاسخ آری است باید دید که " نخستین " برگزیده ی خداوند از نسل آدم ع و در واقع از بین بنی آدم چه کسی و با چه حکمت و اهدافی است و ... ؟ که البته این ها پرسش هایی است که پاسخ های آن را انشاءالله در گفتارهای آینده و صد البته باز با توجه و بر اساس کلام مقدس الاهی و لطف و رحمت و منت بی منتهای او بر بندگانش باید یافت.

گفتار اول : حضرت نوح ع

    به عنوان یک امر روشن وقتی به آیات 33-34 سوره ی آل عمران[2] نگریسته شود دیده خواهد شد که خدای یکتا پس از آدم ع اشاره به این دارد که نوح ع را برگزیده است و این بدان معنا می باشد که "نخستین " برگزیده ی خداوند یگانه از نسل انسان یعنی همان بنی آدم، " حضرت نوح ع " بوده و می باشد. و این یعنی رسیدن به پاسخ پرسش اخیر مبنی بر اینکه مقوله ی برگزیدن رسولانش در بین بنی آدم هم به عنوان یک سنت جاری بوده و می باشد و نخستین آنها هم حضرت نوح ع بوده است.

    و اما پیرامون حضرت نوح ع اینگونه در قرآن کریم یاد گردیده است:

1 اینکه آن حضرت از پیامبران اولوالعزم و بلکه نخستین آنها و دارای شریعت الاهی در دین اسلام همانند سایر پیامبران اولواالعزم است:

الف ) « فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم ج کأنهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار ج بلاغ ج فهل یهلک الا القوم الفاسقون. ( 35 احقاف ) » .

ب ) « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ص ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ج کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه ج الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب. (13 شورا ) . »

   که برابر این آیه ی کریمه نخست روشن می شود که دین نزد خدا فقط یکی و آن اسلام است که دارای پنج شریعت به واسطه ی پنج پیامبر اولواالعزم آمده در آیه است که نخستین آنها حضرت نوح ع است و پایان پذیر آنها حضرت محمد ص است که در واقع با شریعت وی؛ دین نیز تکمیل گردیده است. دوم و در ادامه مطلب اخیر اینکه روشنتر می گردد که خدای یکتا ادیان ندارد بلکه یک دین با پنج شریعت دارد که آن اسلام است. دینی که راستگراست و مردم بر آن سرشته و ?فریده شده اند بنابراین باید پیرو همین دین باشند و نه جز آن.[3] و سوم اینکه خدای یکتا برابر بخش اخیر این آیه ی کریمه فرموده است که هر کس را که بخواهد هم به سوی خود برمی گزیند و هم اینکه چنانچه کسی توبه و انابه به درگاهش کند؛ او را راهنمایی می کند و این بدان معناست که هم برگزیدن هر کس از انسان که بخواهد از سنت های او بوده و می باشد و هم اینکه هدایت شدن از سوی خداوند یکتا در توبه و انابه و بازگشت به سوی اوست.  

2 اینکه حضرت نوح ع کسی بوده که برابر سخن پاکیزه و دگرگون ناپذیر خداوندی نهصد و پنجاه سال میان قوم خود درنگ کرده و آیاتش را نیز برایشان خوانده اما به جز اندکی و کسانی که به همراه وی سوار بر کشتی آن حضرت شدند و بقیه به خاطر دروغ شمردن آیات خدا و یا دروغ شمردن رسالت حضرتش از ستمکاران شدند و بنابراین خشم الاهی در قالب طوفان آنان را در بر گرفت و آن کشتی هم برای جهانیان یک نشانه ای قرار داده شد. و این بدان معناست که آن کشتی هنوز موجود است. والله اعلم.

 « و لقد ارسلنا نوحاً الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاماً فأخذهم الطوفان و هم ظالمون. فانجیناه و اصحاب السفینة و جعلناها آیة للعالمین. (14-15 عنکبوت) ».

3 – اینکه او نخستین برگزیده ی خدا از بنی آدم برای قومش بوده است؛ ولی خدای یکتا پس از او هم رسولانی را برای اقوامشان فرستاده است که آخرین آنها پیامبر اولواالعزم حضرت محمد ص می باشد و البته او حجت هایی را هم به عنوان جانشینان این پیامبر ص قرار داده است که آخرین آنها حضرت حجت عج می باشد که البته امر وحی به پیامبر خاتم ص ختم گردیده است.

 « ... ثم انشأنا من بعدهم قروناً آخرین.ما تسبق من امة اجلها و ما یستئخرون. ثم ارسلنا رسلنا تترا ص کل ما جاء امة رسولها کذبوه ص فأتبعنا بعضهم بعضا و جعلناهم احادیث ج فبعداً لقوم لا یؤمنون. (42-44 مومنون با توجه به آیات 24-41 ) »... پس از هلاک اینان ( قوم ستمکار نوح) باز اقوامی دیگر پدید آوردیم. هیچ قومی را اجل پیش و پس نخواهد شد. آنگاه پیامبرانی پی در پی فرستادیم و هر قومی که رسول بر آنها آمد آن رسول را تکذیب کردند، ما هم آنها را از پی یکدیگر همه را هلاک و نابود کردیم و داستانهای هلاک آن اقوام را عبرت دیگران ساختیم. پس قوم بی ایمان از رحمت خدا دور باد.

    نتیجه اینکه باید از تکذیب رسولان الاهی پرهیز نمود که تبعات خود را دارد.   

گفتار دوم : وجه تسمیه

    شاید این پرسش پیش بیاید که چرا نام آن حضرت نوح بوده است؟ البته که پاسخ آن را باز باید بر پایه ی سخن جاویدان خداوندی یافت، مبنی بر اینکه اولن این اسم ریشه در وحی دارد و از این خانواده است و دوم اینکه بر این اساس نوح یعنی کسی که از جانب خداوند یکتا بدو وحی شده و یا آن پیامبر مورد وحی الاهی قرار گرفته است. به عبارت دیگر؛ وحی همانطور که در بخش اول ثابت و گفته شد وسیله ی رساندن آیات الاهی توسط پیامبرانش از حضرت نوح ع تا حضرت محمد ص که همه به عنوان تصدیق و تفصیل در قرآن کریم است و همه ی این رسولان و انبیا نیز از مردان بوده اند به مردم بوده استو البته می باشد[4].

    در واقع باید گفت چون به عنوان یک سنت الاهی مقرر بوده که آیات الاهی در قالب وحی به مردم و به عبارتی دقیقتر به بنی آدم در هر زمان و مکانی برای رهایی از گمراهی و رسیدن به هدایت و رستگاری برسد و واسطه ی این امر هم برگزیدگان او از میان همین بنی آدم  بوده اند و سر آغاز این امر هم با وی یعنی حضرت نوح ع بوده و لذا از سوی خدا به او به عنوان نبی اش و البته نخستین برگزیده اش از بنی آدم وحی شده است ؛ بنابراین می شود گفت و نتیجه گرفت که بر همین مبنا بوده است که این نام نیز بدو تعلق گرفته و بر او گذاشته شده است. چرا که او اولین رسول بزرگوارش از میان بنی آدم بوده که مورد وحی قرار گرفته است تا آیاتش را به مردم قومش برساند که تنها خدای یکتا را بپرستند و دست از شرک بردارند و راه پرهیزگاری را پیشه ی خود نمایند و فرمان او را که فرمان الهی است را ببرند تا از رستگاران گردند و ... والله اعلم.

 « ذالک من انباء الغیب نوحیه الیک ص و ما کنت لدیهم اذ اجمعوا امرهم و هم یمکرون. و ما اکثر الناس ولو حرصت بمؤمنین. ( 102-103 یوسف و مرتبط با داستان حضرت یوسف ع و برادرانش که از اخبار غیب بوده و توسط خداوند به پیامبر مکرم اسلام ص وحی شده است. ) » . ای رسول ما؛ این حکایت از اخبار غیب است که بر تو به وحی رسانیدیم، و گرنه تو آنجا که برادران یوسف بر مکر و حیله تصمیم گرفتند حاضر نبودی. و تو هر چند جهد و ترغیب در ایمان مردم کنی باز بیشتر آنان ایمان نخواهند آورد.

 نتیجه اینکه پیامبر مکرم اسلام ص نیز تا امری به وی از سوی خدای یکتا وحی نمی شده؛ از آن امر که داستان حضرت یوسف و برادرانش یکی از آنهاست خبر نداشته است. پس دانش پیرامون امور از جمله کتاب الاهی در گرو دادن و عطا کردن همان دانش توسط خدای یکتا می باشد.

« و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم من اهل القری ق أفلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم ق و لدار الاخرة خیر للذین اتقوا ج افلا تعقلون. ( 109 یوسف ) » . و ما هیچ کس را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آنکه رسولان همه مردانی بودند از اهل قریه ها که ما به آنان وحی می کردیم. آیا پس در روی زمین سیر نکرده اند تا عاقبت حال پیشینیان را بنگرند. و هر آینه سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است. پس آیا خرد نمی ورزید.

 نتیجه اینکه باید با تعقل در کار کسانی که غیر پرهیزگار و در واقع ستمکار و گناهکار بودند و عاقبت کارهای بد خود را در دنیا دیدند و می بینند؛ پند بگیریم که این پرهیزگاری است که آخرت را برای عامل به آن در پی دارد و نه ستمگری و گناهکاری.

 « و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم ص فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون. (7 انبیا) ». که برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که اهل کتاب نیز از این امر آگاه هستند. و بدینگونه است در این رابطه این آیه ی کریمه : « و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم ص فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون. (43 نحل با توجه به آیات 44-61 ) ».

 « و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون. (25 انبیا) » . که برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که نخستین امری که توسط خدا به رسولانش وحی می شده تا آن را به مردم برسانند این بوده که بگویند خدایی جز " الله " نیست و بنابراین بایسته است که تنها او را بپرستند و نه کسی جز او را.

   پس نتیجه اینکه رسولان خدا همه از مردانند که بدانان از سوی او وحی می شده است و آنها هم هر آنچه را که به ایشان وحی می شده است را به مردم قوم و امت خویش می رسانده اند و نه چیزی کم از آن و یا افزون بر آن. پس باید به آیات الاهی ایمان آورد و بر اساس آنها که تمامش در قرآن کریم است عمل نمود و ترویج داد و تبلیغ کرد تا به لطف حضرتش مردم به سوی دین بیایند. انشاءالله.


 

[1] - چه آنکه وقتی به اذن و اراده ی خداوندی؛ روح که جان مایه ی جنب و جوش و رشد و ... آدمی است از فردی گرفته می شود؛ که طبیعی و بر اساس همان سنتش می باشد؛ آن فرد هر چند مرده اما به شکل همان بشر باقی است. یعنی دارای دست و پا و چشم و گوش و دیگر اعضاست که اگر دیر به خاک سپرده شود بو او را فرا خواهد گرفت و ... این بدان معناست که قوام بشر در موجودیت انسانی اش و تعیّن آدم و بنی آدم بودنش؛ و کار کردن اعضا و حواسش و پس از آن اندیشه و خردورزش اش و رشد و کمال یا زوالش و ...، تنها و تنها در سایه ی روح الاهی است و بس، که چون قبض شد؛ فقط قالب بشری اش باقی می ماند که باید سریع به خاک سپرده شود چون از خاک است.

[2] - « ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین. ذریة بعضها من بعض ق والله سمیع علیم . »ضمن بازگشت به مباحث گفتار اول از بخش اول این بحث .

[3] - ... فأقم وجهک للدین حنیفا ج فطرت الله التی فطر الناس علیها ج لا تبدیل لخلق الله ج ذالک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون. منیبین الیه و اتقوه و اقیموا الصلاة و لا تکونوا من المشرکین. من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا ص کل حزب بما لدیهم فرحون. (30-32 روم) . که برابر آیه ی 31 روشن می شود که این انابه و بازگشت به سوی خدا و تقوی الله و همچنین خواندن نماز است که از شرک و مشرکین بودن باز می دارد.

[4]- که منظور از این بخش از سخن این است که وظیفه ی مومنین است که آیات قرآن را برای یکدیگر و نیز دیگر مردم بخوانند و بدین وسیله در جهت تبلیغ دین مبین اسلام بکوشند.


  

گفتار پنجم : نتیجه گیری پایانی 

   با توجه به مطالب بالا روشن می شود که خدای یکتا، آفریننده و بازگشت دهنده ی هر چیزی به سوی خود و زنده کننده دوباره ی جن و انس در رستاخیز برای حساب و کتاب و ... است که از جمله ی این آفریده ها انسان است که معنایی اعم از بشر و آدم و بنی آدم که در طول آن هستند دارد، و دشمن انسان؛ همانا شیطان و گروه او هستند و این دشمنی از زمان آفرینش آدم به عنوان اولین برگزیده ی خدا از جنس انسان و بشر با نافرمانی از دستور خدا مبنی بر سجده بر آدم شروع و باعث هبوط او و همسرش یعنی آدم و حوا از بهشت به زمین شد و پس از آن هم  ابلیس همانگونه که به ذات اقدس الاهی سوگند خورده و تا قیامت هم از خدا مهلت گرفته؛ همراه با یارانش که از جنس جن می باشند به گمراهی انسان ادامه داده و خواهد داد، و طریق او در این راه این است که آنقدر وسوسه می کند و گمان و ظن خود را برای بنی آدم می آراید و راست جلوه می دهد که بسیاری از مردم به جز اندکی از گروه مومنین فریب او را می خورند و پیروی اش را می کنند که خدای یکتا دلیل این امر را ایمان نیارودن به آخرت بیان فرموده است. در واقع همانطور که پیشتر گذشت شیطان هیچ تسلطی بر انسان نداشته و ندارد و این گمراهی ها به خاطر همان پیروی وسوسه های شیطان را کردن و به وعده های باطل و پوچ او گوش دادن و دل خوش کردن است:« و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فأتبعوه الا فریقا من المؤمنین[1]. و ما کان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک[2] ق و ربک علی کل شیءٍ حفیظ. (20-21 سبا) » . که البته خدای یکتا جایگاه شیطان و پیروان او را دوزخ می داند: « و برزت الجحیم للغاوین. و قیل لهم أین ما کنتم تعبدون. من دون الله هل ینصرونکم أو ینتصرون. فکبکبوا فیها هم والغاوُن. و جنود ابلیس اجمعون. قالوا و هم فیها یختصمون. تالله ان کنا لفی ضلال مبین. اذ نسویکم برب العالمین. و ما اضلنا الا المجرمون. فما لنا من شافعین. ولا صدیق حمیم. فلو ان لنا کرة فنکون من المؤمنین. ان فی ذالک لآیة ص و ما کان اکثرهم مؤمنین. و ان ربک لهو العزیز الرحیم. (91-104 شعرا) » .

  به هر جهت انسان باید به چند و چون آفرینش خود و هدف از این آفرینش بنگرد و راه یکتاپرستی را بپوید و از تکذیب آیات خداوند و یا اعراض از آنها بپرهیزد و بداند که روزی پس از مرگ دوباره محشور خواهد شد بدون اینکه ارحام و اولاد بتوانند برای کسی در آن روز سودی داشته باشند : « لن تنفعکم ارحامکم و لا اولادکم ج یوم القیامة یفصل بینکم ج والله بما تعملون بصیر. (3 ممتحنه) » . و ... که همانا خدای یگانه در جای جای قرآن به این امر یعنی آفرینش انسان اشاره فرموده است، که مواردی در بالا ذکر شد و در اینجا نیز به معدودی اشاره می شود:« الذی احسن کل شیءٍ خلقه ص و بدأ خلق الانسان من طین[3]. ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین[4]. ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه ص و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة ج قلیلا ما تشکرون. (7-9 سجده) » . // « هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخا ج و منکم من یتوفی من قبل ص و لتبلغوا اجلا مسمی و لعلکم تعقلون. (67 غافر ) » . خدایی که بهترین آفرییندگان است « و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین. ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین. ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحما ثم انشأناه خلقاً آخر ج فتبارک الله احسن الخالقین. ( 12-14 مومنون )» . و باز به عنوان آدم و بنی آدم یعنی مصداقی از بشر که وقتی خدای یکتا و دانا اسماء را به او یعنی آدم آموخت و سپس بر فرشتگان هم عرضه کرد و ... بنابراین شایسته ی این شد که آنان یعنی فرشتگان بر او و صد البته به خاطر دمیده شدن روح خداوندی در وی؛ سجده کنند، امری که پیشتر بر اساس آیات الاهی و به ویژه آیه ی 31 بقره بدان اشاره گردید.

   و نکته ی دیگر اینکه انسان باز باید بداند که این ایمان و انجام کارهای شایسته به همراه تقوای الاهی است که او را از زیانکاری باز می دارد و به سوی حق راهنمایی اش می کند و از رستگاران در دو گیتی به یاری حضرت حق جل عظمته قرار می دهد و نه جز آن. مقولاتی که در متن بحث بدانها اشاره ای گردید و جهت پی بردن هر چه بیشتر به امر بایسته است که به آیات قرآن برای دانستن تاثیرات ایمان و عمل صالح و نیز تقوا در دو سرا مراجعه گردد. و البته دانستن این نکته که انسان تا زمانی معین آفریده شده و پس از مرگ به سوی خدا باز خواهد گشت. خدایی که نه تنها از آنچه مردم انجام می دهند ناآگاه نیست بلکه به آنچه که در هفت آسمان آفریده نیز آگاه است و از این لحاظ می باشد که جزا اعمال هر کس را می دهد : « ... ثم انکم بعد ذالک لمیتون. ثم إنکم یوم القیامة تبعثون. و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنا عن الخلق غافلین. (15-17 مومنون ) » . //   « هو الذی خلقکم من طین ثم فضی اجلا ص و اجل مسمی عنده ص ثم انتم تمترون. و هو الله فی السماوات و فی الارض یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون. (2-3 انعام با توجه به آیات 1-12 ) » .   که همانا خدای یکتا دو گروه ؛ 1) مومن و کننده ی کارهای شایسته را با 2) مفسدین و تباهکاران روی زمین و نیز 3) پرهیزگاران را همانند 4) گناهکاران؛ یکسان و برابر قرار نداده است و نمی دهد و این امری است که باید یادآور و پایبند بدان بود اگر در پی راهنمایی شدن به سوی خدا و رستگاری از سوی او هستیم: « أم نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض أم نجعل المتقین کالفجار. ( 28 صاد ) » . و این بدان معناست که سرانجام کار این دو گروه نیز در سرای دیگر با هم یکی نیست؛ مومنین و کنندگان کارهای شایسته به بهشت می روند در حالی که فساد کنندگان روی زمین به دوزخ می روند و راه گریز و برون شدی هم برایشان از آن نمی باشد : « أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا ج لا یستوون. اما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوی نزلا بما کانوا یعملون. و اما الذین فسقوا فمأواهم النار ص کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب الناز الذی کنتم به تکذبون.( 18-20 سجده ) » . که البته باید دانست که در این سرا هم این دو گروه به لحاظ زندگی و مرگ شرایط و وضعیت برابری ندارند و هر کس که چنین بینگارد، همانا حکم بدی کرده است : « أم حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواءً محیاهم و مماتهم ج ساء ما یحکمون. ( 21 جاثیه ) » .

     و مورد دیگر اینکه او باید بداند که همانطور که آدم سرآغاز برگزیدن از جنس انسان و بشر بود و نسل او بنی آدمند؛ پس پسندیده شدن و برگزیده شدن و برانگیخته شدن رسولان از میان بشر برای ابلاغ و خواندن آیات الاهی که همه در قرآن کریم آمده، به همنوعان از قوم و قبیله و امت آن رسولان از سنن الاهی[5] است و همانطور که گذشت او نه تنها از میان فرشتگان که از میان انسان نیز رسولانی را برایشان بر می گزیند: « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ص ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ج کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه ج الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب[6]. (13 شورا ) » .؛ همانگونه که از میان جن و انس رسولانی را از میانشان برایشان برانگیخته.[7]

   و دیگر اینکه مردم باید بدانند که گرامی ترین آنان نزد خداوند یکتا همانا پرهیزگارترین آنهاست و نه انتساب به یک قوم یا طایفه یا رنگ و نژاد خاص و ... به عبارت دیگر خدای یکتا مردم را با این همه قبیله و ملت و نژاد و ... برای شناخت یکدیگر آفریده و قرار داده است و نه برای دشمنی با یکدیگر : « یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ج ان اکرمکم عندالله اتقاکم ج ان الله غلیم خبیر. ( 13 حجرات ) » .  

   و نکته ی پایانی اینکه مردم و مومنین بدانند که تنها این قرآن است که می تواند به راه راست و حق راهنمایی شان کند و نه جز آن و البته که شرط آن " پرهیزگاری با ویژگی های مربوطه " است : « بسم الله الرحمن الرحیم. الم. ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین. ( 1-2 بقره با توجه به آیات 3-5 ) ». کتابی که بدون هیچ تردیدی از جانب خداست و نه غیر او، چرا که نه افترا است و نه اینکه هیچ اختلافی در آن است: « و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین. ام یقولون افتریه ص قل فأتوا بسورة مثله و ادعوا من استطتعتم من دون الله ان کنتم صادقین. ( 37-38 یونس با توجه به آیات 31-44 )  » .  // « أفلا یتدبرون القرآن ج ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا. (82 نساء ) ». و اگر جن و انس جمع شوند نمی توانند مانند آن را بیاورند:‌« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا. و لقد صرفنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل فأبی اکثر الناس الا کفورا. (88-89 اسرا) » . و بنابراین باید بدان تمسک جست تا به راه راست هدایت شد، همانگونه که خدای یکتا به پیامبر خاتم اینگونه دستور داده است و قرآن را برای او و قومش یک ذکر دانسته است که پیرامونش بزودی خواهد پرسید که با آن چه کردند ؟ آیات مهجورش کردند یا از آن اعراض کردند و ...؟ :« فاستمسک بالذی اوحی الیک ص انک علی صراط مستقیم. و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون. ( 43-44 زخرف) ». چرا که قرآن بدون هیچ تردیدی سخن خداوند یگانه است و هز گز برای سخنان راست و پاکیزه ی خداوندی هیچ پایانی نیست و بنابراین این بخش از گفتار با سخن سراسر حق خداوندی به پایان برده می شود. امید آنکه موثر اثر باشد. آمین یا رب العالمین :« قل لو کان البحر مداد لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا. ( 109 کهف ) [8]» .

                                                                                                                   پایان                                         والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.                                   

5/ اردیبهشت/1396 مصادف با 27 رجب 1438 سالروز مبعث و بر انگیخته شدن حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی ص به رسالت و نبوت . که جا دارد این روز خجسته شادباش گفته شود.

    سپاس بیکران خدای یکتا را که باز توفیقی دیگر در جهت گسترش معارف دینش بر اساس آیات کتابش قرآن کریم عطا فرمود. امید اینکه بر دانش ما بیش از پیش بیفزاید و به راه راست راهنمایی مان کند. و با تشکر از دعاهای خیر پدر و مادرم و شکیبایی همسر و فرزندانم برای به سر انجام رسیدن این بخش از بحث تحت نام برگزیدگان خداوند یکتا . ان شاء الله که مفید فایده واقع گردد. آمین یا رب العالمین.   


 

[1] - پس روشن می شود که تنها اندکی از گروه مومنین هستند که پیروی شیطان و گمان های او را نمی کنند. امری که پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص جاری بوده و هم اکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی آنگونه که می بینیم جاری است و با دوست گرفتن کشورهای غیر مسلمان به کشتار مسلمانان و مومنین مشغولند و ... که تمام این ها نتیجه ی همان پیروی گمان های شیطان را نمودن است که برای مشمولین امر راست جلوه داده است و ...

[2] - لازم است یادآوری شود که اهمیت ایمان به آخرت و سرای دیگر به عنوان یک اصل در دین تا بدانجاست که خدای یکتا می فرماید که برخورداری از حکمت و فهم آیات الاهی و کنار رفتن موانع در این راه، بسته به این است که فرد به آخرت ایمان داشته باشد چه آنکه خدای یکتا شنونده ی داناست و روز دیگر را که شکی در آن نیست بر پا خواهد نمود و ... هر چند که بسیاری منکر آن باشند : « و اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالآخرة حجابا مستورا. و جعلنا علی قلوبهم أکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقراً و أذا ذکرت ربک فی القرآن وحده ولوا علی ادبارهم نفورا. نحن اعلم بما یستمعون به اذ یستمعون الیک و اذ هم نجوی اذ یقول الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا. انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. و قالوا أإذا کنا عظاما و رفتاناً أإنا لمبعوثون خلقاً جدیدا. قل کونوا حجارةً او حدیدا. أو خلقا مما یکبر فی صدروکم ج فسیقولون من یعیدنا ص قل الذی فطرکم اوّل مرّة ج فسینعضون الیک رءوسهم و یقولون متی هو ص قل عسی ان یکون قریبا. یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده و تظنون ان لبثتم الا قلیلا. (45 -52 اسرا ). »

[3] - برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که سر آغاز ایجاد موجودی به نام " انسان " ؛ از گل بوده است که به آیات مربوطه در متن اشاره شد.

[4] - و برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که نسل انسان در قالب بشر و نمود آدم ؛ به عنوان بنی آدم از مایع منی و یا همان آب جهنده ی خوار است که در اثر ازدواج که در پشت مردان است در رحم زنان طی نطفه ای قرار می گیرد، و سپس با طی مراحل و زمانی مشخص تا آن زمان که خدا بخواهد پا به گیتی می گذارد و ....

   به عبارت دیگر شکل گیری انسان دو مرحله دارد که یکی همان ایجاد از گل است و با آفرینش آدم از این گل، آن مرحله تمام شده و مرحله ی دوم هم آنچه است که از همان ماء مهین شروع شده به نحوی که برابر آیه ی یک سوره ی نساء که ذکر آن رفت؛ همسر حضرت آدم ع بواسطه ی همین عنصر از پشت او آفریده شد و با آمیزش آن دو فرزندانشان زاییده شدند و ... و تا آن زمان که خدا بخواهد این روال ادامه خواهد داشت و همانطور که گذشت عینیت مرحله ی دوم طی شرایط ازدواج شدنی است.  

[5] - سنة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا ص و لا تجد لسنتنا تحویلا. 77 اسرا.

[6] - بر اساس بخش اخیر این آیه روشن می شود که خدای یکتا هر کس را بخواهد به سوی خود بر می گزیند و هر کس را هم که به درگاهش باز می گردد و توبه می کند را هم به سوی خود راهنمایی می کند. در واقع شرط هدایت شدن به سوی خداوند یکتا در انابه و توبه و بازگشت به سوی او است و نه کسی جز او. و البته پیروی رسولان او و ایمان به آنان بدون هیچ فرق گذاشتنی و ... والله اعلم.

[7] - آیه ی 130 انعام .

[8] - برگردان فارسی : بگو که اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگار من مرکب و جوهر شود؛ پیش از آنکه کلمات الاهی به آخر رسد دریا خشک خواهد شد، هر چند دریایی دیگر ضمیمه ی آن کنند.


  
  • سوره ی انسان

    هفتاد و ششمین سوره ی قرآن که مدنی و دارای سی و یک آیه ی کریمه و با نام دیگر " دهر " می باشد؛ " انسان " نام دارد.

     پیشتر و بر اساس آیات الاهی اشاره شد که آفرینش جن پیش از آفرینش انسان بوده و حال دیده می شود که بر اساس ترتیب سوره های قرآن، سوره ی جن هم پیش از سوره ی انسان می باشد، که البته حکمت آن را خدای یکتا یعنی همان فرو فرستنده ی آیات قرآن بر حضرت محمد ص خوب می داند مگر اینکه دانش آن را به بنده ای از بندگانش عطا فرماید.

    اما از سوی دیگر شاید بتوان گفت دلیل اینکه نام دیگر این سوره " دهر " ذکر شده است از آن جهت باشد که خدای یکتا انسان را با گذر روزگاران یا همان دهر برای اینکه یادآور چیز ها و امور شود ، مخاطب قرار داده است مبنی بر اینکه هر چه زمان می گذرد برای انسان چیزهای قابل و لایق ذکر و یادآوری هست، تا هم بداند برای چه و حتا چگونه آفریده شده است. یعنی کافی است فقط در چند و چون آفرینش خود بنگرد تا به این امر به عنوان یک تذکر و یادآوری پی ببرد که در گذر روزگاران برای او از تمام چیزها؛ نکات شایسته ی یادآوری هست.

    آفرینش انسان، امری که خدای یکتا در جای جای قرآن از جمله همین سروه بدان اشاره فرموده است مبنی بر اینکه او را از نطفه ی در هم آمیخته و مختلط با هم آفریده است تا مورد آزمایشش قرار دهد[1] و اینکه علاوه بر این برایش گوش و چشم قرار داده است. و این بدان معناست که نه تنها مقدمه ی دانش انسان بر اساس و از راه حواس او است، بلکه حداکثر دانش انسان از طریق گوش و چشم یا شنیدن و دیدن به دست می آید. و دوم اینکه وقتی برابر سخن خداوند یکتا، ابتدا سخن از عضو گوش و سپس عضو چشم است یعنی همانگونه که می بینیم وقتی کسی به دنیا می آید ابتدا از طریق شنیدن است که به اطراف و اطرافیان خود در گذر زمان دانش و شناخت پیدا می کند و بعد با دیدن . یعنی عمل شنیدن پیش از دیدن در این مرحله از زندگی است و ... سوم اینکه این نظر که انسان همانا ابتدا از طریق " دل "، امور را می شناسد به نحوی مورد نقد قرار می گیرد. به عبارت دیگر پس از شنیدن و دیدن چیزهاست که انسان امور را مورد تفقه و یا تفکر و تدبر و تعقل قرار می دهد و پیرامون آنها دانش به دست می آورد و به عنوان یک باور به " دل " می پذیرد و بدان ایمان می آورد و متذکر و یادآور می شود و چنانچه از مومنین باشد شکر و سپاس خدای یکتا را هم به جا می آورد و ... چهارم اینکه هیچ جایی برای این نمی ماند که با گذر زمان از چیزها و امور درس نگیرد و یادآور آنها نشود که هر یک از امور که رخ می دهد بیانگر چه چیزی است و هدف از این تغییر و تکرار ها کدام است؟ و ...

     اما گذشته از این ها اینکه خدای یکتا می فرماید که نه تنها انسان را آفرید تا آزمایشش کند و برایش گوش و چشم قرار داد بلکه او را به راه راست هدایت کرد و بنابراین ؛ این امر به اختیار و اراده ی خود فرد یا فی نفسه انسان است که آیا قدردان و سپاسگزار این نعمت های خداوندی از جمله راهنمایی کردن به راه راست باشد یا آنکه به این موضوع کافر و ناسپاس گردد. به هر جهت هر کس نتیجه ی کارش را در این خصوص خواهد دید، به نحوی که ناسپاسان و کفار ؛ غل و زنجیر ها و آتش سوزان از سوی خداوند برایشان فراهم شده است: « بسم الله الرحمن الرحیم. هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا. انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا. انا هدیناه سبیل اما شاکرا و اما کفورا. انا اعتدنا للکافرین سلاسلاً و اغلالاً و سعیرا. (1-4 انسان ) » .  

    خداوند یکتا طی آیات 5-22 همین سوره نتیجه ی کار ابرار یعنی کسانی که چون او آنان را به راه راست و رشد و صلاح هدایت و راهنمایی کرد؛ آن را اختیار نمودند و از شاکران و سپاسگزاران شدند را بیان فرموده است. از سوی دیگر او همچنین صفات آنان در این دنیا را یادآور شده است مبنی بر اینکه چنین کسانی یعنی نیکوکاران و ابرار که البته نتیجه ی کارشان بهشت و نعمت های آن است؛ آنانی هستند که در این گیتی  نه تنها به نذر های خود وفا می کنند و از روز رستاخیز می ترسند، بلکه به بینوا و بی سرپرست و گرفتار، از روی دوستی خداوند، غذا و طعام داده و به آنان می گفتند که ما بابت این کارمان که برای وجه الله است نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسگزار ایی. در واقع این گروه یعنی ابرار؛ برابر کلام مقدس الاهی، دارایی و مال خود را صرف طعام دادن به سه گروه یعنی مسکین و یتیم و اسیر کرده و می کنند و نه آنکه به دفعات بسیار در راه مستحبات هزینه و صرف کرده و می کنند، و این یعنی وجوب اطعام به این سه گروه توسط مومنین. خواه از خویشان باشند که البته در اولویتند و خواه از غیر آن. و دیگر یعنی اینکه هر کس که می خواهد در زمره ی ابرار باشد که سر انجام کارشان بهشت است؛ لازم است که به این آیات گوش فرا دهد و فرمان خدا را ببرد.

    « ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا. عیناً یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا. و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا. انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا. فوقاهم الله شر ذالک الیوم و لقّاهم نضرة و سرورا. و جزاهم بما صبروا جنة و حریرا. متکئین فیها علی الأرائک ص لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا. و دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا. و یطاف علیهم بآنیة من فضة و اکواب کانت قواریرا. قواریرا من فضة قدروها تقدیرا. و یسقون فیها کأسا مزاجها زنجبیلا. عینا فیها تسمی سلسبیلا. و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذ رأیتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا. و اذا رأیت ثم رأیت نعیما و ملکا کبیرا. عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق ص و حُلَّوا اساور من فضة و سقاهم ربهم شرابا طهورا. ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا. ( 5-22 انسان ) » .

    البته برای دانستن بیشتر اینکه برّ چیست و دیگر صفات ابرار کدام است ؛ روشن است که باز باید استناد آن را آیات کریمه ی الاهی قرار داد تا دانسته شود که این گروه چه کسانی هستند که برابر آیات فوق که همه حق و وعده ای درست از جانب خدای متعال هستند به بهشت می روند و از نعمت های آن برخوردار می شوند : « لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر والملائکة و الکتاب والنبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتمی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلاة و آتی الزکاة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا ص والصابرین فی البأساء والضراء و حین البأس ق اولائک الذین صدقوا و ااولائک هم المتقون[2]. ( 177 بقره ) . زیرا که خدای یکتا هم مومنین را به این مهم یعنی همکاری در نیکوکاری دستور داده است و نه جز آن: « ... و تعاونوا علی البر و التقوی ص و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ج واتقوا الله ص ان الله شدید العقاب ( 2 مائده ) » .

    اما در ادامه اینکه؛ خدای یکتا همانند سوره ی جن، پس از اشاره به فرو فرستادن قرآن، به پیامبر مکرم اسلام ص وحی می کند که مواردی را همچون پیشه نمودن شکیبایی بر حکم پروردگارش و نیز پیروی نکردن از بدکاران و ناسپاسان، یاد نمودن نام او در هر بامداد و شامگاه، سجده و تسبیح او در سحرگاهان را مراعات نماید و انجام دهد و بداند که آن مردم گناهکار ناسپاس؛ این دنیای گذرا را بر گزیده اند و روز سخت و سنگین رستاخیز را واگذاشته اند، در حالی که اینان را ما آفریدیم و هر وقت بخواهیم می توانیم که مثل آنان را به جایشان بیاوریم. به هر جهت خدای یکتا به پیامبر ص می فرماید که این موارد یک تذکار و یادآوری است و هر کس که می خواهد به رشد و نیکوکاری و نتایج خوب آن برسد لازم است که به سوی پروردگارش راهی را برگیرد که همانا این او است که مرتبط با تمام امور از جمله احوال بندگانش، دانای درستکردار می باشد و بنابراین هر کس را که بخواهد وارد رحمتش می کند در حالی که برای ستمگران عذاب دردناک را فراهم نموده است.

 « انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا. فاصبر لحکم ربک و لا تطع منهم آثماً او کفورا. واذکر اسم ربک یکرة و اصیلا. و من الیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا. ان هاؤلاء یحبون العاجلة و یذرون وراءهم یوما ثقیلا. نحن خلقناهم و شددنا اسرهم ص و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا. ان هذه تذکرة ص فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا. و ما تشاءون الا أن یشاءالله ج ان الله کان علیما حکیما. یدخل من یشاء فی رحمته ج و الظالمین اعد لهم عذاباً الیما. ( 23-31 انسان ) » .

    نتیجه اینکه انسان یعنی آن موجودی که از نطفه آفریده شده و به واسطه ی لطف و رحمت الاهی زندگانی یافته، آنگونه که همه می بینند؛ با توجه به آیه ی 29 همین سوره یعنی انسان لازم است که در گذر زمان که همه ذکر و یادآوری است، از این تذکره یعنی آیات قرآن و کلام مقدس الاهی پند و اندرز گیرد و یادآور آنها شود و به سوی پروردگارش که او را پس از آفرینش به سوی راه رشد و راست راهنمایی کرده راهی را بر گزیند تا از ابرار شود و نتایج خوب آن را ببیند و بابت این امر شاکر خداوند باشد. در واقع انسان باید تنها به سوی پروردگارش که او را آفریده و هدایتش کرده و از این کار قصد آزمایش او را داشته راهی را برگزیند و به پیش برود و نه اینکه در صدد یافتن راهی به سوی کسی غیر از خدا باشد، اگر می خواهد که رحمت خداوندی او را در بر گیرد.

    اما نکته ی دیگر اینکه آدمی نباید از ستمکاران باشد؛ چه آنکه ستم و ستمگری یک معنای اعم است که می تواند هم ناسپاسان و مشرکان را در بر گیرد و هم مومنین را به نحوی که با تکیه بر غیر مومنین و دوست گرفتن آنان به یکدیگر ستم نمایند که همانا نتیجه ی ستمگری چیزی جز آتش و عذاب دردناک که خدا برایشان فراهم نموده است نیست و این علاوه بر آنچه است که چنین کسانی همانطور که پیشتر اشاره شد از سوی خدای یکتا در دنیا راهنمایی نمی شوند و ...

    باری؛ و به عنوان نکته ی آخر این موضوع اینکه آنگونه که دیده می شود بیشتر آیات این سوره یعنی انسان مرتبط با ابرار و نیکوکاران و سرانجام کارشان است و این بدان معنا می تواند باشد که خدای یکتا دوست دارد که بندگانش از جنس انسان؛ راه نیکوکاری و سپاسگزاری را که همان طریق رشد است را به سوی وی در پیش گیرند تا از بهشت و نعمت های آن برخوردار شوند، و نه اینکه راه ناسپاسی و کفر و ستمگری و طغیان را؛ چرا که این هم تبعات خود را دارد که همان عذاب دردناک و آتش دوزخی است که خدای یکتا طی وعیدی برایشان فراهم نموده است. پس باید برای شناختن و پیمودن راه رشد و رسیدن به درجه ی بر و نیکوکاری و در زمره ی نیکوکاران در آمدن؛ از آیات قرآن به عنوان راهنما و رشد که خدای یکتا بیان فرموده است استفاده کرد و نه سخنی جز آن.


 

[1] - شاید این پرسش پیش بیاید هدف از آزمایش مذکور چیست؟ بدیهی است که پاسخ را باید باز در کلام خداوندی یافت مبنی بر اینکه او مرگ و زندگی را برای انسان قرار داد تا آنان را بیازماید که کدامشان نیکوتر عمل می نمایند یا بهترین کارها را انجام می دهند: بسم الله الرحمن الرحیم. تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیءٍ قدیر. الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا ج و هو العزیز الغفور. 1-2 ملک .  

[2] - این آیه ی کریمه معنانی گسترده تر نیکوکاری و نیکی کردن را می رساند.

    و اضافه بر این بای دانست که خدای یکتا فرموده که اهل تقوا و پرهیزگاری وارد بهشت می شوند و آنچه که نزد خداست برای نیکان و نیکوکاران بهتر است تا از اموال دنیای زودگذر : ... لکن الذین اتقوا ربهم لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها نزلا من عندالله ق و ما عندالله خیر للابرار. (198 آل عمرا ن با توجه به آیات 190-200 ) » .


  

4) اجنه سپس اینگونه ادامه می دهند که :

الف ) حال ما نمی دانیم که آیا برای مردم زمین شر و تباهی خواسته اند یا آنکه پروردگارشان برایشان راه رشد و صلاح را منظور نموده است.؟

ب ) اینکه برخی از ما اجنه صالح و شایسته کاریم و برخی از ما بر غیر این هستیم و دارای عقاید و اعمال مختلف و گوناگون می باشیم.

پ ) اینکه هر گز بر قدرت خدا در زمین چیره نخواهیم شد و او را عاجز و ناتوان نتوانیم ساخت و همینطور از محیط قدرتمند خدای یکتا هم راه گریز و فراری نداریم و از این لحاظ هم او را هر گز ناتوان و عاجز نتوانیم کرد.

ت ) اینکه چون به آیات خدا که برخوردار از هدایت است گوش فرا دادیم بدان ایمان آوردیم و بنابراین کسی که به پروردگارش ایمان بیاورد آن وقت است که دیگرا از کاستی خیر و ثواب و از احاطه ی رنج و عذاب بر خود به خاطر طغیان و سرکشی از فرمان خدا نترسد.

ث ) اینکه برخی از ما (اجنه) مسلمانیم و برخی مان قاسط و ستمگر و البته آنکس به راه رشد و صواب می رسد که اسلام آورده باشد چه آنکه قاسطین و ستمکاران و تعدی کنندگان، هیزم آتش دوزخ می باشند.

ج ) اینکه خدای یکتا در ادامه ی این بخش اخیر از گفته ی این اجنه می فرماید که چنانچه این قاسطین از گروه جن بر طریقه ی اسلام و مسلمانی و بر آن مستقیم بودند و استقامت می ورزیدند هرلحظه آب    می دادیم تا آنان را بدان آزمایش کنیم.

چ ) اینکه هر کس از یاد خدا اعراض و دوری کند توسط او به عذاب سخت دچار می گردد. « و انا لا ندری اشرٌ ارید بمن فی الارض ام اراد بهم ربهم رشدا. و انا منا الصالحون و منا دون ذالک ص کنا طرائق قددا. و انا ظننا ان لن نعجز الله فی الارض و لن نعجزه هربا. و انا لما سمعنا الهدی آمنا به ص فمن یؤمن بربه فلا یخاف بخسا و لا رهقا. و انا منا المسلمون و منا القاسطون ص فمن اسلم فأولائک تحروا رشدا. و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا. و ألو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقا. لنفتنهم فیه ج و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا. (11-17 جن) » .

    نتیجه اینکه همانطور که گذشت باید با شنیدن آیات قرآن بدانها ایمان آورد که راه رشد و صلاح در همین است و از سوی دیگر اینکه باید در عین مومن بودن به آیات الاهی، از صالحین و شایسته کاران و همچنین از مسلمانان بود. یعنی تسلیم آیات الاهی بود و نه از کسانی که نام مومن را دارند اما در عین حال از کنندگان کارهای بد و ناشایست هستند و راه ستمگری و تعدی را بر گزیده اند که همانا این ایمان و اسلام و انجام اعمال صالح است که فرد را به راه رشد و خیر می رساند و نه قاسط و ستمگر بودن، که همانطور که در آیه ی 14 جن آمد؛ قاسطون برخی از گروه جن هستند و در واقع اگر کسی از انس قاسط شود راه آن تعداد از گروه جن را رفته که در زمره ی قاسطینند. به عبارت دیگر قاسط شدن گروهی از انسان ها به مراوده ی آنها با دسته ی قاسطین از گروه جن بر می گردد. والله اعلم. آنگونه که پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص و زمان خلافت حضرت علی ع برخی اینگونه بودند و بر اسلام و عهد خود با خدای خود و هر آنچه که او بدان امر کرده و دستور داده بود پایداری نکردند. به هر جهت باید به عنوان یک مومن، عهد بسته شده ی خود با خدا را نگه داشت و نشکست و آنچه را که او به پیوندش دستور داده نبرید و از مفسدین فی الارض نبود که همانا سرانجامش چیزی جز نفرین و سرای بد برای عامل بدان نخواهد بود[1] و لذا اینحاست که خدای یکتا پایان کار هر قاسط ستمگری را دوزخ و آتش سوزان آن بیان فرموده است[2]. و مورد دیگر علاوه بر ایمان و مسلمانی باید ذکر خدا را گفت و از یاد او اعراض نکرد که همانا دوری و اعراض از ذکر خدا که آرامش بخش دلهاست[3]، عذاب سخت خداوندی را بدنبال خود خواهد داشت. پس رسیدن به راه رشد و خیر، در شنیدن آیات الاهی و ایمان بدانها و از شایسته کاران و مسلمانان و ذاکرین الله بودن است و نه جز آن. چرا که همانطور که اجنه با شنیدن آیاتی از قرآن بدان رسیده و اعتراف کرده اند نه کسی با ناسپاسی و ناشایسته کاری و ستمکاری می تواند خدا را روی زمین ناتوان کند و نه اینکه می تواند از احاطه ی قدرتش با عاجز ساختن او بیرون رود[4]. پس همان بهتر که از شنوندگان آیات خدا و مومن و مسلمان و ذاکر الله باشیم تا به رشد برسیم که همانا آنگونه که گذشت خدای یکتا راه رشد را از راه غی[5] به روشنی بیان فرموده است.

5 ) اینکه خدای یکتا در آیات بعد این سوره ضمن اشاره به اینکه مساجد فقط برای او یعنی " الله " است و بنابراین تنها باید او را خواند و نه کسی جز او را و اینکه در خواندنش تنها برای او قیام کند و به پا خیزد؛ به پیامبر ص و رسول گرامی خود مواردی را یادآور می شود مبنی بر اینکه به مخاطبین و مردم و مومنین بگوید که:

الف ) او تنها پروردگارش را می خواند و در این راه کسی را هم برایش انباز قرار نمیدهد.

ب) دوم اینکه به آنان بگوید که او (پیامبر) بر خیر و شر آنها مالکیتی ندارد.

پ ) اینکه بگوید که خز خدای یکتا کسی دیگر نمی تواند که او را در پناه خود قرار دهد و تنها پناهگاه او خدای یکتاست.

ت ) و چهارم اینکه او ابلاغ کننده ی رسالتهای خدا به مردم است و بنابراین هر کسی که از فرمان خدا و رسولش برای همین آیاتش که ابلاغ شده و همه در قرآن کریم است نافرمانی کند نتیجه اش چیزی حز آتش جهنم و جاودانی همیشگی در آن نخواهد بود. و این وعده ای است که خدای یکتا که تنها بر زمان وقوع آن آگاه است داده و هیچ تخلفی نیز در انجامش نیست، خدایی که دانای به نهان است و هیچ کس را بر آن آگاه و مطلع نمی سازد مگر اینکه رسولی را برای این کار بپسندد و چون پسندید به رسالت بر می گزیند و در عین حال کسانی را مراقب او قرار می دهد تا بداند که تمام آنچه را که از غیب به آن رسول برگزیده وحی کرده[6] را به مردم رسانده و بر آنان خوانده است یا نه؟ چه آنکه خدای یکتا شمارش هر چیزی را دارد.:

  « و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا. و انه لما قام عبدالله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا. قل انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا. قل انی لا املک لکم ضرا و لا رشدا. قل انی لن یجیرنی من الله احد و لن اجد من دونه ملتحدا. الا بلاغا من الله و رسالاته ج و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا. حتی اذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا. قل ان ادری أقریب ما توعدون ام یجعل له ربی امدا. عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا. الا من ارتضی من رسول فإنه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا. لیعلم ان قد أبلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شیءٍ عددا. ( 18-28 جن ) ».  

    نتیجه ی این آیات اینکه تنها باید خدای یکتا را خواند و تنها برای او در این خواندن قیام کرد و نه حز آن. چه آنکه این تنها خدای یکتاست که دعای بندگانش را اجابت می کند و به این مهم نیز دستور داده است: « و اذا سألک عبادی عنی فإنی قریب ص اجیب دعوة الداع اذا دعان ص فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون . (186 بقره )[7] » .    //   « و قال ربکم ادعونی استجب لکم ج ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین (60 غافر ) ». و دیگر اینکه از شریک قرار دادن برای خدای یکتا چه در پرستش او باشد و چه در خواندن او باید پرهیز نمود. زیرا که پیامبر مکرم اسلام ص نیز مکلف و موظف به انجام این امر بوده است. و دیگر اینکه بدانیم که مالک هر چیزی از ضرر و رشد فقط خدای یکتاست و پناهی جز او نیست و وظیفه ی پیامبر ص هم همانند انبیای پیش از خود تنها ابلاغ آیات او که همه در قرآن کریم آمده است ؛ به عنوان رسالتش بوده است و لا غیر. و باز اینکه مومنین نافرمانی خدا و فرستاده اش را نکنند که پایان آن دوزخ و جاویدانی در آن است. پس باید به معنای واقعی از مومنین و از اطاعت کنندگان خدا و فرستاده اش بر اساس آیات قرآن باشیم چه آنکه هیچ اختیاری برای مومنین پس از حکم خدا و رسولش نیست تا بدان وسیله از این امر نافرمانی کنند؛ زیرا که عاقبت آن گمراهی روشن است: « و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم ق و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا. (36 احزاب ) » .

    و مورد دیگر اینکه باید به رستاخیز و زنده شدن دوباره در قیامت برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال که خدای یکتا وعده ی رخ دادنش را داده؛ ایمان و یقین داشت و به اخبار غیب که بر رسول گرامی اسلام ص وحی شده و همه در قرآن کریم است آیمان آورد و دانست که خدای یکتا این اخبار را با برگزیدن و پسندیدن رسولانش بدانان داده و از آن آگاه نموده است. و نکته ای که برابر آیات اخیر الذکر این سوره باید دانست این می باشد که خاتم النبیین همه ی آنچه را که به وی وحی شده را بی هیچ کم و کاستی به مردم رسانده است و چیزی نمانده است که گفتار او یعنی خدا در قالب وحی باشد و توسط ایشان به گوش مسلمین نرسیده باشد. پس باید پیروی آیات قرآن ، وحی شده به پیمبر مکرم اسلام را نمود و نه سخنی جز این را؛ اگر در پی سعادت و رستگاری و رشد می باشیم.

    و از سوی دیگر باید تنها آیات خدا را که همانطور که بارها اشاره شد و در قرآن کریم مسطور است را برای مردم و مومنین خواند و نه کلام یا کتابی دیگر را که تنها این کتاب است که راه رشد را از راه غی برای همه بیان فرموده است. و حال هر کس می خواهد راه رشد را که ایمان به " الله " است را بر گزیده و به پیش برود ؛ و خواه راه غی را که ایمان به طاغون است را ؟ به هر جهت هر گزینشی نتایج و تبعات خود را دارد.

   باری؛ ‌باید روی سخن حضرت حق جل عظمته دقت نمود که چند نفر از اجنه با شنیدن آیاتی از قرآن کریم به آن ایمان آوردند، و بنابراین بایسته است که مردم با شنیدن آیات الاهی بدان ایمان بیاورند و نه اینکه آن را مهجور نمایند با بدان کافر شوند یا تکذیب آیات خدا را بنمایند و ... چه آنکه ایمان و کار شایسته و در عین حال مسلمانی ؛ نتایج خوب خود را دارد که همان راه رشد است. و کفر و ناسپاسی و قاسطی گری و یا نام مومن را داشتن اما کارهای بد و تعدی کردن هم تبعات بد خود را دارد که همان ضرر و زیان است.

     به هر جهت پیامبران خدا تا پیامبر خاتم ص ، آنچه را به مردم رسانده اند که از سوی خدای یکتا بدانان وحی شده است و لذا از جانب خود سخنی نمی گفته اند و یا سخن وحی ایی را پنهان نمی کرده اند بلکه رسالت خود را انجام داده و تمام را به مردم خود رسانده اند که همه ی آنها آیاتی است که تمامن در قرآن کریم آمده است. فقط بایسته است که به عنوان یک مومن اعم از مرد و زن به این کتاب یعنی قرآن تمسک جست.


 

[1] -  والذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولائک لهم العنة و لهم سوء الدار. /25 رعد .

[2] - هز چند که این آیه (14) جن اشاره به گروه جن دارد که معترفند به اینکه برخی مسلمانند و برخی قاسط و ...

[3] -  الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ق ألا بذکرالله تطمئن القلوب. 28 رعد .

[4] - چه آنکه انسان هیچ گاه توانایی های اجنه را ندارد که بتواند به راحتی و بدون وسیله ای بیش از اندکی از روی زمین به بالا برود و یا آنکه در آبها به پایین برود و ...، حال چه رسد به اینکه بخواهد گمان کند که اگر اجنه اعتراف به این دارند که نمی توانند خدا را روی زمین عاجز و ناتوان سازند یا به بالا بروند و از حیطه ی قدرت او خارج شوند؛ ولی او می تواند و ... ( سبحان الله) .

[5] - 256 سوره ی بقره .

[6] - همانطور که گذشت امر وحی به وسیله ی برگزیدن رسول و فرستادن او به سوی قومش به نحوی که آیات الاهی به سوی آن رسول برای رساندن به مردم زمانه نازل شود، به خاتم النبیین ص ختم شده است و باز اگر خدا رسولی را برابر سنت خود برگزیند، چنین فرستاده ای که معمولن هم از منذرین خواهد بود تنها به واسطه ی آیات قرآن است که مردم قوم خویش را به اذن و اراده ی الاهی انذار می کند و ... تا اینکه آن قوم مفروض گناهکار در غفلت مورد خشم خدا قرار نگیرند بلکه به نوعی با آنان اتمام حجت شده باشد. والله اعلم.

[7] - پس برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که شرط اجابت دعا از سوی خدای یکتا که نزدیک نیز هست و نیازی با فریاد زدن برای خوادنش نیست، منوط به این می باشد که بندگانش تنها اجابت او و دعوتش به سوی دین را به واسطه ی داعی اش یعنی پیامبر مکرم اسلام ص که همه در قرآن کریم است را بنمایند و نه کسی جز او را و دیگر اینکه تنها به او ایمان بیاوزند و نه کسی دیگر جز او، تا هم دعاهایشان از سوی او قرین اجابت شود و هم اینکه به راه رشد و نیک بختی و سعادت برسند. والله اعلم.


  

 

    اما گذشته از اینها چنانچه به قرآن کریم نگاه کنیم می بینیم که دو سوره از صد و چهارده سوره ی آن به نام های " جن " و " انسان " است که برای تکمیل بحث به نطر می رسد پرداختن به اهم موضوعات آن برای پی بردن هر چند اندک به شان نزول هر یک ضروری می باشد. ان شاء الله که موثر اثر واقع گردد.

  • سوره ی جن

    هفتاد و دومین سوره ی قرآن که مکی و دارای بیست و هشت آیه ی کریمه است به طور فشرده در برگیرنده ی موضوعات و مطالب زیر می باشد:

  1 ) خدای یکتا به پیامبر ص امر کرده که این موارد را به مردم بگوید:

الف ) اینکه به مخاطبین بگوید که از جانب خدای یکتا به او وحی شده که نفراتی از گروه جن به اصطلاح گوش خوابانده اند و در اثر آن آیاتی از قرآن کریم را شنیده اند.

ب ) اینکه این نفرات از اجنه پیرامون آنچه از آیات قرآن کریم که شنیده اند، نخست آن را شگفت انگیز بیان کرده اند مبنی بر اینکه آن به سوی کمال و راه رشد راهنمایی می کند و چون آیات قرآن یعنی آن بخش از آیات را که شنیده اند و به حکمت و حقانیت آن پی برده اند ، به نحوی که به سوی راه خیر و صلاح راهنمایی و هدایت می کند، پس بدان ایمان آورده اند و از سوی دیگر هر گز برای پروردگارشان کسی را شریک و انباز قرار نمیدهند چرا که او بلند مرتبه است و همسر و فرزندی اختیار نکرده است. دوم اینکه به این نکته اذعان می کنند که بی خردان از این گروه ( همنوع از خودشان از جن ) به خدای یکتا دروغ بسته اند و علاوه بر این؛ این چند نفر تا کنون و پیش از شنیدن این آیات قرآن چنین می پنداشته اند که دو گروه جن و انس هر گز بر خدای یکتا دروغ و افترا نخواهند گفت: « بسم الله الرحمن الرحیم. قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآناً عجبا. یهدی الی الرشد فآمنا به ص و لن نشرک بربنا احدا. و انه تعالی? جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا. و انه کان یقول سفیهنا علی الله شططا. و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن علی الله کذبا. (1-5 جن) » .  

    نتیجه تا اینجا اینکه وقتی آیات خدای یکتا برای آدمیان خوانده می شود، لازم است که ایمان بیاورند و از شرک به خدا بپرهیزند و او را منزه و بلند مرتبه بدانند و از افترا بستن به او همانند اینکه همسر و فرزندی گرفته یا انبازی دارد ( سبحان الله )، به واسطه ی آیاتش و تعقل روی آنها و ایمان به آنها که همه در قرآن کریم است دوری نمایند؛ چه آنکه اگر به آیه ی یک نگاه شود، پی برده خواهد شد که بخش اخیر همین آیه و نیز آیات 2-5 نتیجه ی شنیدن آیاتی از قرآن توسط نفراتی از جنیان بوده است که باعث ایمان آنان به خدای یکتا و دوری شان از شرک به خدا و ... شده است.

    حال پرسش اینکه وقتی شنیدن چند آیه ی کریمه و هدایت گر قرآن این تاثیرات را بر روی این چند نفر از گروه جن داشته، آیا جایی برای این می ماند که وقتی قرآن که تمام آیاتش از آن جهت که انسان پذیرفت که بار آن را بردارد و در واقع برای گروه انس نازل شده است و برایشان توسط رسول خوانده می شود؛ باز از آن اعراض نموده یا آن را تکذیب نمایند یا خود را به نشیندن زده و بدان عمل ننمایند یا به کلامی جز آن گوش فرا دهند و دل خوش دارند و کلام خدا را افسانه های پیشینیان بدانند یا اینکه برای خدا انبازانی از هر نوع را قرار دهند ؟ و... برداشت دیگر بر اساس آیه ی چهارم اینکه کسی نمی تواند و نباید که کورکورانه پیروی سخنان دیگران را بنماید بلکه باید به واسطه ی آیات الاهی که راه رشد را از غی[1] بیان نموده است را بنماید تا به کمال و رشد برسد.

نکته شایان یادآوری

 

    البته مرتبط با آیه ی یک سوره ی جن مبنی بر اینکه گروهی از جن گوش ایستادند و آیات خدا و قرآن را شنیدند و از آن در شگفتی شدند و بعد ایمان آوردند و ... باید یادآور شد که استماع این افراد نیز برابر اراده ی خداوندی بوده است و نه به اختیار خودشان، تا هم اینکه بدانند قرآن مصدق کتابهای تورات و انجیل فرو فرستاده شده بر پیامبران اولواالعزم حضرت موسی و حضرت عیسی ع است و هم اینکه به راه رشد یعنی راه شناختن و پیمودن حق و راه مستقیم راهنمایی می کند و پیامبر خاتم ص که آیات قرآن به او وحی می شود داعی الله است، پس باید اجابت دعوت او را نمود و ایمان آورد و ... تا به راه راست راهنمایی شد و ... « و اذا صرفنا الیک نفرا من الجن یستمعون القرآن فلما حضروه قالوا انصتوا فلما قضی ولوا الی قومهم منذرین[2]. قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم. یا قومنا اجیبوا داعی الله و آمنوا به یغفر لکم من ذنوبکم و یجرکم من عذاب الیم. و من لا یجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض و لیس له من دونه اولیاء ج اولائک فی ضلال مبین. (29-32 احقاف) » .

    آری این بود نتیجه ی شنیدن آیاتی از قران کریم توسط افرادی از گروه جن به نحوی که همانطور که گذشت نه تنها آنها ایمان آوردند بلکه به سوی قوم خود نیز شتافتند و از آنان هم خواستند که تنها پیروی کلام مقدس خداوند را بنمایند و نه پیروی بی خردان از قومشان یعنی اجنه را.

   حال آیا مایه ی افسوس نیست که قرآن کریم که در دسترس بندگان خدا از انسان است، نه تنها آنگونه که باید بدان ایمان نمی آورند بلکه آن را مهجور نیز می نمایند و توسط بسیاری مومنین در قبرستان ها برای مردگان خوانده می شود و ....؟.

  از سوی دیگر این به سوی قوم خود شتافتن این چند نفر از جن نشان دهنده ی این است که مومنین نه تنها باید به قرآن ایمان بیاورند بلکه باید در جهت یاری دین تنها آیات این کتاب را برای دیگر مومنین و حتا سایر مردم بخوانند. یعنی برای آنانی که زنده اند و از گوش و چشم و دل و ... برخوردارند و جنبش دارند و توانا بر به دست آوردن دانش و به کار بستن آن می باشند و ....، آیات قرآن را بخوانند و نه بر مردگان. زیرا این تنها زنده ها از شنوندگانند که اجابت دعوی رسول خدا را می نمایند وگرنه خدای یکتا مردگان را بر می انگیزد و به سوی خود باز می گرداند[3] و باز این زندگان از نوع انسانند که بدان وسیله وقتی آیات قرآن برایشان خوانده می شود با هدف بیم دادن آنان و تحقق گفتار خداوندی بر ناسپاسان است[4].  

2 ) اینکه خداوند یکتا در طی همین وحی به پیامبر ص می فرماید که برخی از مردان از گروه انس به برخی از مردان از گروه جن پناه برده و لذا بر غرور و جهل و نادانی خود افزودند تا آن حد که این گروه از جن همانند همان مردان از گروه انس گمان کردند که خدای یکتا آنان را دیگر بر نمی انگیزد: « و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا. و انهم ظنوا کما ظننتم ان لن یبعث الله احدا. ». (6-7 جن) . که البته این پناه بردن برخی از گروه انس به جن این می شود که اینان بر آن تعداد از گروه انس فزونی پیدا کنند، امری که در آخرت از آنان پرسیده خواهد شد. و نتیجه ی کار چنین افرادی دوزخ و جاودانی در آن گردد مگر آنچه که خدا خواهد: « و یوم یحشرهم جمیعا یا معشر الجن قد استکثرتم من الانس ص و قال اولیاؤهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذی اجلت لنا ج قال النار مثواکم خالدین فیها الا ماشاءالله ق ان ربک حکیم علیم. (128 انعام) » .  

    نتیجه ی این دو آیه ی سوره ی جن (6-7) اینکه همانگونه که خدای یکتا در سوره ی ناس و فلق فرموده است ، انسان باید از شر جن و انسی که مدام به کار وسوسه ی مردم سرگرمند به خدای یکتا پناه ببرد چرا که نتیجه پناه بردن به جن و انسٍ وسوسه گر چیزی جز کفر و غفلت از آخرت و نیز غفلت از برانگیخته شدن دوباره نیست : « بسم الله الرحمن الرحیم. قل اعوذ برب الفلق. من شر ما خلق. و من شر غاسق اذا وقب. و من شر النفاثات فی العقد. و من شر حاسد اذا حسد. ( سوره ی فلق) . // بسم الله الرحمن الرحیم. قل اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله الناس. من شر الوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدور الناس. من الجنة والناس. ( سوره ی ناس) .  

    باری این دو آیه ی کریمه ی سوره ی جن تاثیرات متقابل پناه بردن برخی از انسان ها به جن بر روی یکدیگر را می رساند؛ اینکه از تبعات پناه بردن مردان انس به مردان جن این است که بر غرور و جهل آنها افزوده می شود و از سوی دیگر اینکه اجنه هم می پندارند که خدا کسی را در قیامت بر نخواهد انگیخت، در حالی که خدایی که آفریننده ی آسمان ها و زمین است، توانا بر این امر نیز می باشد که مردگان را دوباره زنده کند: « أولم یروا ان الله الذی خلق السماوات و الارض و لم یعی بخلقهن بقادر علی ان یحی الموتی ج بلی انه علی کل شیءٍ قدیر. (33 احقاف با توجه به آیات 34-35 ) » . // « قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیامة لا ریب فیه ولکن اکثر الناس لا یعلمون. ( 26 جاثیه ) » .   

    البته باید دانست که خدای یکتا با توجه به آثار رحمتش که در دگرگونی های طبیعت ( رخداد نوروز در هر سال) مشاهده و دیده می شود به نوعی رخ دادن رستاخیز و زنده شدن دوباره ی مردگان را یادآور شده است؛ فقط باید بر روی این آثار رحمت الهی اندیشه نمود و با به دست آوردن دانش، خردورزی کرد و ایمان آورد و به این روز هم یقین پیدا نمود و شاکر خدای یکتا بود و ... : « فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحی الارض بعد موتها ج ان ذالک لمحی الموتی ص و هو علی کل شیء قدیر. ( 50 روم با توجه به آیات 46-51) » .

3 ) اینکه باز پیامبر ص در ادامه به مردم بگوید که این گروه از اجنه به همنوعان خود از قومشان گفتند که آنان را هیچ راهی بر اینکه بتوانند هنگامی که به سمت آسمان بر شدند تا باز به اصطلاح استراق سمع آیات الاهی کنند را نیست، چرا که شهاب الاهی در کمین آنهاست : « و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شدیدا و شهبا. و انا کنا نقعد منها مقاعد للسمع ص فمن یستمع الأن یجد له شهابا رصدا. ( 8-9 جن ) » .

    نتیجه اینکه اجنه به لحاظ کیفیت و ماده ی آفرینششان توانا بر این هستند تا به سوی آسمان بالا و یا در ژرفای دریاها فرو روند در حالی که البته خدای یکتا نگاهبان آنان بوده و هست[5] ، که این مهم می تواند دلالت بر این داشته باشد که آنان از ممکن الودجودهایی هستند که در هستی خود از صفت لطیف بودن همچون صدا و مزه و ... برخوردارند – والله اعلم -؛ ولی از سوی دیگر در عین حال توانا بر این نیستند که بتوانند از اسرار و عالم غیب خبری داشته و یا به دست آورند که نمونه ی آن مرتبط با داستان حضرت سلیمان است و اینکه نفری یا نفرانی از این گروه همچون پرندگان و باد و ... در خدمت آن حضرت بودند اما از اینکه وی هر چند بر عصایش تکیه داده اما از دنیا رفته بوده است خبری نداشتند تا اینکه موریانه ای به امر خدا عصای ایشان را خورد و ... آن وقت بود که روشن شد که آن حضرت مثل بقیه ی نوع بشر چشم از جهان فرو بسته بوده است: « ... فلما قضینا علیه الموت ما دلهم علی موته الا دابة الارض تأکل منسأته ص فلما خرّ تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المهین. (14 سبا با توجه به آیا 10-13 ) ». 

    اما مرتبط با اینکه اجنه اعتراف به این کرده اند که در آسمان دنیا شهاب هایی در کمین و مترصد آنهاست باید افزود که خدای یکتا طی آیاتی بدان نیز اشاره فرموده است: « و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زینّاها للناظرین. و حفظناها من کل شیطان رجیم. الا من استرق السمع فأتبعه شهاب مبین. (16-18 حجر ) [6]». 



[1] - لا اکراه فی الدین ص قد تبیّن الرشد من الغی ج فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعرة الوثقی لا انفصام لها ق والله سمیع علیم . (256 بقره) .

[2] - با نظر داشت آیه ی 70 یاسین که قرآن بیم دهنده ای برای زنده هاست و نه مرده ها، این بخش از آیه نیز می رساند که نخست باید تنها به واسطه ی آیات قرآن دیگران از همنوع را انذار کرد و دوم اینکه وقتی دانش آیات قرآن برای کسی آمد لازم است که به انذار دیگران و البته با اولویت قوم خود برای اصلاح امور از مفاسد پرداخت و ... پس قرآن کریم انذار است و باید به وسیله ی آیاتش دیگر همنوعان را در قالب بیم دهنده به یاری خدا بیم داد تا راه صلاح و رشد را بپیمایند.

[3] - انما یستجیب الذین یسمعون م و الموتی یبعثهم الله ثم الیه یرجعون. (36 انعام) . //

[4] - و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له ج ان هو الا ذکر و قرآن مبین. لینذر من کان حیاً و یحق القول علی الکافرین. 70 یاسین.

[5] - ... والشیاطین کل بناء و غواص... (37 صاد با توجه به آیات 3040 و مرتبط با داستان حضرت سلیمان ع) .   //   ... و من الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملا دون ذالک ص و کنا لهم حافظین (82 انبیا با توجه به آیات78 تا 81 و مرتبط با همین داستان) .

[6] - برگردان فارسی: ما در آسمان کاخ های بلند بر افراشتیم و بر چشم بینندگان عالم آن کاخ ها را به زیور آراستیم. و آن را از دستبرد هر شیطان رانده شده نگاه داشتیم. لیکن هر شیطانی برای استراق سمع به آسمان نزدیک شد پس تیر شهاب آشکار او را تعقیب کرد.

    و همین طور است در این رابطه آیات 6-10 صافات.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ