سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 22
کل بازدید : 31039
کل یادداشتها ها : 154
خبر مایه


< 1 2 3 4
  1. اما شیطان آن دو را به لغزش افکند و فریب شان داد و چون با نزدیک شدن به آن درخت از میوه اش خوردند پس نتیجه ی نافرمانی خدا علیرغم منع شدنشان از نزدیک شدن به آن درخت این شد که این دو یعنی آدم و همسرش از بهشت بیرون شوند و از نعمت هایش بی بهره و به زمین هبوط و برابر اراده ی خداوندی در آنجا تا هر زمانی که خدا بخواهد مستقر شوند به نحوی که برخی از آنان برای برخی دیگر در روی زمین دشمن یکدیگر قرار می گیرند.

   نتیجه اینکه آدم و حوا با این نافرمانی از فرمان خدا بر خلاف دانشی که خدای بدانان داده بود؛ فرمان شیطان را بردند و از ستمکاران شدند و دوم اینکه از تبعات و عواقب این ستمکاری این بود که آن دو از بهشت بیرون شده و به زمین هبوط کردند و سوم اینکه روی زمین بر خلاف بهشت؛ زندگی همراه با رنج و سختی و مرگ است و چهارم اینکه آدم به عنوان آفریده و خلیفة الله ابتدا در بهشت بود و قرار گرفتن او در زمین بخاطر همان نافرمانی از دستور خدای یکتا در بهشت به همراه همسرش حوا و به عبارتی دیگر ستم بر خودشان بود.

    آری؛ پس این بود عاقبت ستم آدم و همسرش بر خودشان به خاطر نزدیک شدن به درخت ممنوعه یا ملعونه با اینکه خدای یکتا آن دو را از نزدیک گشتن به آن منع کرده و عاقبت آن را در صورت نشنیدن و فرمان نبردن امرش که همانا از ستمکاران به شمار آمدن بود برایشان بیان فرموده بود. و نتیجه ی این ستمکاری هم چیزی جز بیرون شدن و به عبارتی هبوط از بهشت و قرار گرفتن روی زمین همراه با فساد و خونریزی و رنج و مرارت و ... نبود.

    حال برای دانستن اینکه شیطان چگونه آدم و همسرش را در بهشت دچار لغزش برای نافرمانی از فرمان خدا و در واقع اغوای آن دو آنگونه که در آیه ی 16 اعراف آمد، نمود؛ می توان به آیات 20-22 اعراف اشاره کرد مبنی بر اینکه او آدم و حوا را با این هدف که زشتی های آنان را برایشان آشکار کند لذا به وسوسه ی آنها مشغول شد و آن وسوسه این بود که بدانان گفت که پروردگارتان شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی نکرد مبادا اینکه دو فرشته و با عمر جاویدان باشید و برای اینکه این وسوسه هایش در آدم و حوا موثر افتد برایشان سوگند خورد که او برای آن دو از خیرخواهان است . و بدین روش آن دو را به غرور و فریب دلالت کرد. پس آن دو هم گول وسوسه ی شیطان را خوردند و به آن درخت ممنوعه نزدیک شدند و از آن درخت چشیدند و همین باعث شد که از ستمکاران بر خویشتن شوند یعنی به آنچه که شیطان می خواست دچار شدند که همانا چیزی جز آشکار شدن زشتی های بدنشان از اعضایی که باید همیشه با لباس پوشیده و از گناه به دور باشد؛ نبود. پس آدم و همسرش این اعضا را با برگهای بهشت پوشاندند و البته که این آشکار شدن اعضای مذکور از بدنشان در همان هنگامه ی خوردن از میوه ی آن درخت و در واقع همان هنگامه پیروی وسوسه ی شیطان و نافرمانی از فرمان خدای یکتا؛ یکی از عوارض و پیامدهای نافرمانی خدا و ستمکاریشان بر خودشان در بهشت بود که نتیجه ی اغوای شیطان بر آنان بود.

    باری؛ پس از این خدای یکتا به آدم و حوا ندا در می دهد و دو مطلب را یادآور می شود که: آیا من شما را از نزدیک شدن به این درخت منع نکردم؟ و آیا به شما نگفتم که شیطان که حاضر به سجده به شما به امر من ( خداوند یکتا) نشد برای شما دشمن آشکار است؟ نتیجه اینکه خدای یکتا نه تنها دانش اینکه نباید آن دو به آن درخت ممنوعه نزدیک شوند و در واقع آنان را از این امر نهی کرده بود چرا که از ستمکاران می شوند و تبعات آن را می بینند را بدانان داده بود، بلکه به ایشان گفته بود و این دانش را به مثابه یک راهنمایی داده بود که شیطان دشمن آشکار آنهاست. یعنی همان کسی که در امر سجده بر آدم از مستکبرین و کافرین شد. اما باز آن دو در عین دانش به این امر باز فریب وسوسه ی او یعنی شیطان را خوردند و سوم اینکه کار شیطان وسوسه ی انسان ها به انحای مختلف است چه مرتبط با آدم و حوا در بهشت و چه روی زمین و مرتبط با نسل بنی آدم. چرا که او سوگند یاد کرده بود که آدم و دودمانش را اغوا کرده و از راه راست خدا باز دارد که این هم البته نتیجه اش دوزخ است، آنگونه که خدای یکتا به راستی فرموده است و وعده اش گریز ناپذیر است: « فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سوءاتهما و قال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین. و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین. فدلاهما بغرور ج فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوآتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة ص ونادی?هما ربهما ألم انهکما عن تلکما الشجرة و اقل لکما ان الشیطان لکما عدو مبین.[1] (20-22 اعراف ) » .  

    اما نکته ای که از موضوع آشکار شدن زشتی های آدم و حوا پس از خوردن از آن درخت ممنوعه و یا ملعونه می توان نتیجه گرفت و اینکه آنان با برگ های بهشت آن اعضا را پوشاندند این است که بنی آدم باید نسبت به پوشاندن این اعضا یا فروج خود مگر در مواقعی که خدای یکتا آن ها  را مجاز شمرده است اقدام نماید چرا که اگر جز این باشد یک نوع تعدی در نزد خدای یکتا به شمار می آید[2]. و این یعنی وجوب این امر، خواه مرتبط با خودش که بالغ و عاقل است باشد و چه مرتبط با نوزادانی که دانش و توانایی انجام این کار را ندارند. چه آنکه آشکار شدن و عدم محافظت از این اعضا؛ از اعمال و خواسته های شیطان است که همانگونه که با آدم و حوا در بهشت انجام داد و باعث هبوطشان به زمین شد؛ در روی زمین نیز این کار را تا زمانی که بنی آدم هست و این جهان هست و تا روز رستاخیز و برانگیخته شدن مرتبط با همین بنی آدم انجام خواهد داد تا آنان را با اغواها و وساوس خود از راه راست خداوند باز دارد و گمراهشان کند. پس به راستی که باید به خدا از شر شیطان پناه برد و از او خواست که ما را در زمره ی صالحین و مخلصین قرارمان دهد. آمین

         مکمل این بحث و اینکه شیطان چگونه توانست آدم و به تبع آن همسرش را بفریبد و باعث ستم آنها بر خودشان شود و هبوط به روی زمین و در واقع خروج آنها از بهشت را بدنبال خود داشته باشد می توان به آیات 120-122 طاها اشاره کرد مبنی بر اینکه او یعنی شیطان با وسوسه ای دیگر آدم را فریب داد و به او گفت که ای آدم آیا می خواهی تو را بر درختی جاویدان و پادشاهی ایی بلا ناپذیر دلالت کنم؟ و لذا روشن است که منظور ابلیس از این موضوع همان درختی بود که خدای یکتا به آدم ع گفته بود که در بهشت ساکن شوند و از نعمت های آن بهره مند گردند اما نزدیک آن درخت نشوند[3]، پس نتیجه اینکه آدم و همسرش با این وسوسه ی شیطان به آن درخت نزدیک شدند و از میوه ی آن خوردند و به گفته ی خداوندی که همه حق است بر خود ستم کردند و نتیجه ی اولیه ی آن این بود که باعث عریان شدنشان شد و چون چنین دیدند؛ اعضای خود ( فروجشان) را با برگ های درختان بهشت پوشاندند و آنان در اصل با پیروی وسوسه ی شیطان، از امر خدای یکتا با آنکه دانش امر را به ایشان داده بود نافرمانی کردند و گمراه شدند آن هم بدان سوگندی که شیطان خورده بود که آدم و بدنبال آن بنی آدم را چنانچه تا قیامت به خواست خدای یکتا مهلت پیدا کند اغوا و گمراه خواهد کرد و شروع این اغوای او از آدم و همسرش با این وسوسه اش بود: « فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجرة الخلد و ملک لا یبلی. فأکلا منها فبدت لهما سوآتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة ج و عصی آدم ربه فغوی. (120-121 طاها) ». در واقع می شود گفت که آدم ع با این کارش عهد خود با خدای خویش که رب العالمین است را شکست و بر آن استوار نبود? پس بنی آدم باید بسیار مراقب باشد و هر آن به خدا از شر شیطان و اعوانش پناه ببرد :« و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما ( 115 طاها ) ».  

    و اما نتیجه ی دیگر نافرمانی آدم و به تبع آن حوا از امر خدا و در واقع شکستن عهد او به خاطر نزدیک شدن به درخت ممنوعه یا ملعونه به واسطه ی وسوسه ی شیطان؛ علاوه بر عریان شدن در بهشت، این بود که آن دو در اثر این ستمکاری بر خودشان به زمین هبوط کردند یعنی جایی که همانطور که گذشت محل دشمنی برخی با برخی دیگر است و روشن است که در روی زمین هم تنها کسی گمراه نمی شود و به سختی و رنج نمی افتد که فقط پیروی هدایت و راهنمایی خدای یکتا را بنماید. به عبارت دیگر خدای یکتا برای اینکه آدم و بنی آدم، روی زمین به سختی و گمراهی نیفتند؛ اسباب هدایت را برایشان قرار داده است و حال هر کس که پیروی این سبب و هدایت الاهی را بکند ؛ بنابراین نه گمراه می شود و نه به زحمت می افتد چرا که این به زحمت افتادن و یا گمراه شدن استمرار همان کوشش شیطان و یاران اوست، همانگونه که در بهشت با آدم و همسرش این کار را کرد و از آنجا باعث هبوطشان به زمین شد و از زمان استقرار روی زمین هم اراده و همتش را برای گمراهی و سختی افتادن بنی آدم تا کنون قرار داده است و لذا بنی آدم باید بداند که تنها با هدایت الاهی و پیروی آن است که از گمراهی و رنج رهایی می یابد و اینکه دشمن دیگر همنوعان نباشد و البته که این اسباب هدایت هم چیزی جز کلام الاهی؛ وحی شده به فرستادگانش از نوح ع تا حضرت محمد ص که تمامش به عنوان آیاتش در قرآن کریم است نمی باشد. و اینکه گفته شد که تنها پیروی هدایت الاهی است که رستگاری را در پی دارد و از گمراهی و سختی ها باز می دارد؛ باز بر اساس کلام مقدس الاهی است.[4]

    پس نتیجه اینکه سبب رستگاری بنی آدم در پیروی هدایت خداوندی است که منظور کتاب قرآن است که برخوردار از هدایت و نور و رحمت و شفا و ...  و یک ذکری برای جهانیان می باشد[5]. که باید آیاتش را شیند و فرمان برد تا از شر وسوسه های شیطان که جز گمراهی و رنج نیست در امان الاهی بود چه آنکه خدای یکتا نتیجه ی اعراض از ذکرش را که چیزی جز کوردلی نیست را کوری در آخرت و فراموش شدن در آن روز به خاطر فراموشی این روز و فراموشی آیات خود دانسته است: « و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی[6]. قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا. قال کذالک اتتک آیاتنا فنسیتها ص و کذالک الیوم تنسی. و کذالک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه ج و لعذاب الاخرة اشد و ابقی. ( 124-127 طاها ) » . و چه آنکه این انسان بود که حاضر شد بار کتاب خدا را بر دوش کشد : « انا عرضنا الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان ص انه کان ظلوما جهولا. (72 احزاب) » . پس لازم است که تنها پیروی کلام و کتاب خدا را بنماید و نه جز آن را. اینکه پس از این امر یعنی موضوع و حکم هبوط به زمین؛ آدم ع به درگاه خدای یکتا که بسیار آمرزنده ی مهربان است، بر اساس آنچه که او به وی القا کرده بود توبه و بازگشت نمود و خدا هم توبه اش را از او پذیرفت. و این یعنی اینکه اولن باید به درگاه خدای یکتا از ستمگری ها توبه نمود و دوم اینکه این تنها خدای یکتاست که باید به درگاهش توبه کرد و نه کسی دیگر. چه آنکه این تنها او است که تواب الرحیم[7] و قابل التوب و غافر الذنب[8] استهمانگونه که او از آدم ع توبه اش را پذیرفت و راهنمایی اش کرد که این بدان معناست که هدایت شدن افراد در گرو توبه کردن به درگاه خداوندی است: « ... ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدی[9]. (122 طاها) » . و سوم اینکه این خدای یکتاست که راه و رسم توبه کردن را به آدم ع آموخت و القا کرد.  

   حال اینکه خدای یکتا پس از آن نافرمانی و در واقع دچار وسوسه ی شیطان شدن آدم و حوا و از میوه ی آن درخت ممنوعه خوردن چه کلماتی به آدم ع القا کرد و لذا او و همسرش به درگاه خدا توبه کردند و خدا هم به لحاظ تواب و رحیم بودنش ، توبه ی آنان را پذیرفت؛ باید به آیه ی 23 اعراف اشاره کرد مبنی بر اینکه آنان گفتند پروردگارا ما به خودمان ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و به رحم نیاوری هر آینه از زیانکاران خواهیم بود: « قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین. ( 23 اعراف ) » .  

    و این یعنی هم اعتراف به درگاه خدا مبنی بر اینکه آن دو – آدم و حوا ـ به خاطر فریب وسوسه ی شیطان را خوردن و به درخت نهی شده نزدیک شدن، بر خودشان ستم کردند و از ستمکاران شدند، و هم اینکه تنها این خدای یکتاست که باید از ستمگری ها به او پناه برد و به درگاهش توبه کرد و از او آمرزش خواست و رحمتش را طلب کرد تا از زیانکاران نبود. پس با توبه و انابه به درگاه خدای بسیار توبه پذیر مهربان و آمرزش خواستن از او است که می شود از ستمکاری و به تبع آن از زیانکاری رهایی یافت و نه غیر او. « ربنا آمنا فاغفر لنا وارحمنا و انت خیر الراحمین. (109 مومنون) » . // « رب اغفر وارحم و انت خیر الراحمین. (118 مومنون) » . // « ربنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا و قنا عذاب النار. (16 آل عمران با توجه به آیات 14-17) ». // « ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنّا ج ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار. (193 آل عمران) » .  

  1. اینکه خدای یکتا پس از موضوع توبه ی آدم و حوا و پذیرش از آنان و آمرزیدنشان؛ به آنها می گوید که حال همگی تان از بهشت فرود آیید تا آنگاه که از سوی من یک راهنمایی ایی و هدایتی بیایید و بنابراین کسی که پیروی هدایت مرا بکند پس نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین می شوند و نتیجه ی کار کفار و دروغ شمرندگان آیات من نیز این است که این گروه اهل آتش و در آن جاویدانند[10].

    و این بدان معناست که منظور از آمدن هدایت از جانب خدا در روی زمین برای آدم و بنی آدم و لزوم تبعیت و پیروی آن برای هدایت شدن؛ همانا آیات او می باشد که تمامن در قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب او آمده است. و روشن است که این آیات هم بر پیامبران و برانگیختگان و برگزیدگانش از بین همان قوم یا امت نازل و وحی می شده و آنان هم از حضرت نوح ع تا حضرت محمد ص به مردم رسانده اند. چه آنکه در غیر این صورت یعنی در صورت کفر و تکذیب آیات الاهی؛ نتیجه اش چیزی جز گمراهی در دنیا و ورود به دوزخ در آخرت نخواهد بود[11]. والله اعلم. و نکته ی دیگر اینکه باید توجه شود که آنچه مایه ی هدایت انسانها و در واقع بنی آدم است؛و باید برای راهنمایی شدن، پیروی آن را کرد تنها و تنها کلام و آیات خداست و نه کلامی جز آن. چرا که فرستادگان و پیام آوران خدا تنها آیات خدا را که بدانان وحی می شده است و همانطور که گذشت تمامی در قرآن کریم است را به مردم می رسانده اند و نه جز آن را.

   در آیه ی 22 همین سوره یعنی اعراف گذشت که نتیجه ی کار آدم و حوا به خاطر پیروی وسوسه ی شیطان را کردن این شد که شیطان به خواسته ی خود  برابر آیه ی 20 همین سوره یعنی اعراف برسد و لذا از تبعات این کار به عنوان یک ستمکاری بر خودشان این بشود که آدم و حوا زشتی هایشان از اعضایی که باید همیشه به جز مواقعی که خدای یکتا دستور داده و ذکرش رفت پوشیده باشد آشکار شود. اما از دیگر عوارض ستم این دو بر خودشان آن هم به خاطر عدم فرمانبری از امر خدا یکتا مبنی بر نزدیک نشدن به درخت نهی شده این بود که به آنان دستور داده شد که از بهشت به سوی زمین فرود آیند و در واقع هبوط نمایند، و زمین یعنی جایی که دشمنی در آن وجود دارد و لذا برخی از بنی آدم دشمن یکدیگر می شوند و دیگر اینکه زمین محل استقرار و بهره بردن از نعمت های آن تا زمانی معین است حتا زندگی در آن . یعنی مرگ همه کس را در آن فرا می گیرد. و لذا خداوند فرمود که زمین جایی است که در آن هم زندگی و مرگ دارید و هم اینکه از آن بیرون آورده می شوید که منظور حق تعالی همان وقوع رساخیز و بعثت دوباره است و بازگشت به سوی او برای حساب و کتاب اعمال و دیدن نتیجه ی آنها : « قال اهبطوا بعضکم لبعض عدو ص و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین. قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون. (24-25 اعراف) ». // « قال اهبطا منها جمیعا ص بعضکم لبعض عدو ص فاما یأتینکم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی.(123 طاها) » .  



[1] - و دشمن آشکار بودن شیطان برای آدمی تا بدانجاست که حتا خدای یکتا به پیامبر خاتم ص می فرماید تا به بندگانش بگوید که آنچه را بگویند که آن بهترین گفتار است چرا که در غیر اینصورت شیطان بین آنها دشمنی و نزاع بر می انگیزد و این بدان معناست که نه تنها مومنین، که همه ی بندگان خدا باید مواظف گفتارهایشان نیز باشند چرا که شیطان بدنبال ایجاد فساد و اغوای آنان به عنوان دشمن آشکارشان است. به هر جهت خدای یکتا همانطور که به حضرت آدم گفت و اتمام حجت کرد که شیطان دشمن آشکار تو است با بنی آدم نیز به عنوان بندگانش می گوید و اتمام حجت می کند که شیطان دشمن آشکارشان است و مبادا فریب او را بخورند که همانا هم از ستمکاران می شوند و هم از زیانکاران : « و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ج ان الشیطان ینزغ بینهم ج ان الشیطان کان للانسان عدوا مبینا. ربکم اعلم بکم ص ان یشأ یرحمکم او ان یشأ یعذبکم ج و ما ارسلناک علیهم وکیلا. (53-54 اسرا) » .

[2]- نخست آنجاست که خدای یکتا بیان می فرماید که چه دسته ای از مومنین با چه مشخصاتی از رستگاران به شمار می آیند: « بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون. والذین هم عن اللغو معرضون. والذین هم للزکاة فاعلون. والذین هم لفروجهم حافظون. الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین. فمن ابتغی وراء ذالک فاولائک هم العادون. (1-7 مومنون با توجه به آیات 8-11) » . پس یکی از ویژگی های چنین مومنینی این است که نگاهبان فروج خود هستند مگر در دو مورد آن هم برابر آیه ی 6.

    و دوم آنجاست که خدای یکتا به مومنین اعم از مرد و زن دستور می دهد که عامل به این امر یعنی نگاهبان فروج خود باشند چرا که این برایشان خیلی بهتر است و خدا هم بدانچه آنان در اذهان خود می سازند و انجام می دهند کاملن داناست: « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ج ذالک ازکی لهم ق ان الله خبیر بما یصنعون. و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ... (30-31 نور ).

[3] - 35 سوره ی بقره.

[4] - 123 طاها و 38 بقره .

[5] - ... و ما هو الا ذکر للعالمین. 52 قلم // و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا. 82 اسرا // ... و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشرا للمسلمین. 89 نحل // قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدی و بشری للمسلمین. 102 نحل و ...

[6] - و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی و اضل سبیلا. 72 اسرا

[7] - ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات والهدی من بعد ما بینّاه للناس فی الکتاب اولائک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون. الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولائک اتوب علیهم ج و انا التواب الرحیم. (159-160 بقره با توجه به آیات 161-162) . // ألم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یأخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحیم. (104 توبه) .

[8] - غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول ص لا اله الا هو ص الیه المصیر. 3 غافر .

[9] - به هر جهت باید دانست که خدای یکتا هر لحظه آمرزنده ی مهربان است؛ البته برای کسی که توبه کرده ایمان آورده و کارهای شایسته کند؛ و صد البته در پی این امور است که او آن فرد را هدایت نیز می کند همانگونه که مرتبط با آدم ع این امر رخ داد؛ پس بنی آدم باید از خدا بابت گناهانش آمرزش خواهد و به درگاهش توبه کند و ایمان آرد و کارهای شایسته کند تا هم به لطف حضرتش آمرزیده شود و هم اینکه به راه راست از سوی او هدایت گردد و بداند که این ها تنها به زبان و در مراعات به ظاهر نیست بلکه به عمل و ترس از خداوند دانا در نهان و دور از چشم مردم نیز می باشد: « و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی. ( 82 طاها ) » .

[10] - موضوع آیات 38-39 بقره .

[11] - ان الذین لا یؤمنون بآیات الله لا یهدیهم الله و لهم عذاب الیم. 104 نحل. پس روشن می شود که اولن هدایت در گرو ایمان آوردن به آیات خداوندی و دوم اینکه تنها هدایتگر به راه راست خدای یکتا است و نتیجه ی ایمان نیاوردن به آیات خدا عذاب دردناک است.


  

خدای یکتا در ادامه همانند آیات مربوطه ی سوره ی حجر به شرح فوق به شیطان می فرماید که تو را بر بندگان من تسلطی نیست و نگاهبانی خویش بر آنان بس است و این بدان معناست که نباید فریب وعده ها و وسوسه های شیطان را خورد چرا که آن وقت است که شیطان کم کم بر افراد تسلط پیدا می کند و آنان را از راه حق به سوی باطل و در واقع به همراه خود برابر وعده ی الاهی به سمت دوزخ رهنمون می شود. پس باید بر پروردگار جهانیان تکیه کرد ، خدایی که نعمت هایش را بر ما ارزانی داشته و با آفرینش انسان او را بر بسیاری از آفریده هایش فضلیت و برتری داده، امری که همانطور که در آیه 62 سوره ی اسرا آمده و شیطان در مجادله اش با خدای یگانه گفت که آیا تو می خواهی که او یعنی آدم را بر من فضیلت دهی؟ امری که باعت شد که او از سرکشان از امر الاهی شود و با مهلت خواستن از خداوند و مهلت گرفتن از او تا قیامت در پی سست کردن این فضیلت آدمی با مهار کردنش بر آید و او را از راه حق و هدایت گمراه کرده و به سوی باطل بکشاند. پس بنی آدم باید قدر این منت و نعمت الاهی را بداند و در راه تحقق این فضیلت و عینیت و فعلیت بخشیدن آن با شنیدن و فرمان بردن آیات خدا بکوشد و راه کمال را طی کند و مبادا که با پیروی اغواهای شیطان و یارانش؛ از فضلت مذکور بر خود بکاهد[1]: « و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس قال أ اسجد لمن خلقت طینا. قال اَرءیتک هذا الذی کرمت علی لئن اخرتن الی یوم القیامة لأختنکن ذریته الا قلیلا. قال اذهب فمن تبعک منهم فإن جهنم جزاؤکم جزاء موفورا. واستفزز من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک و رجلک وشارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهمج و ما یعدهم الشیطان الا غرورا. ان عبادی لیس لک علیهم سلطانج و کفی بربک وکیلا. (61-65 اسرا با توجه به آیات 66-69) » .  

    و باز در این رابطه یعنی سجده ی فرشتگان بر آدم به فرمان خدا و نافرمانی شیطان یا ابلیس از این امر؛ آنجاست که خدای یکتا در این بخش از بحث به آفرینش ابلیس یا شیطان اشاره دارد که او از نوع جن بود و لذا با این نافرمانی و سرکشی از امر حضرتش از فاسقین و تباهکاران شد و این بدان معنی است که اگر ابلیس بر آدم سجده نکرد اما همه ی فرشتگان خدا سجده کردند و لذا باعث اخراج او از صف فرشتگان شد، بنابراین وی از نوع فرشتگان نبود بلکه از نوع جن بوده که ماده ی آفرینش این موجود و آفریده ی خدا؛ همانطور که خود شیطان هم اعتراف کرده، آتش بوده است. و لذا با این نافرمانی ؛ او از صف فرشتگان به دستور خداوند بیرون شده است. و دومین نکته اینکه وقتی شیطان و یا ابلیس با این نافرمانی اش از فرمان خدا در سجده ی بر آدم سر باز زد و از تباهکاران شد؛ پس هر کس هم از نوع انسان که پیروی شیطان را کند از تباهکاران و فاسقین خواهد بود. اما نکته ی مهمتر بر اساس کلام خداوندی اینکه او از بنی آدم می پرسد که حال آیا شما این ابلیس را با آن سرکشی و سوگندش مبنی بر اینکه اگر تا قیامت مهلت داده شود؛ شما را اغوا و گمراه خواهد کرد و با وعده های باطل خواهد فریفت تا از فضیلت بخشیده شده به شما توسط من[2] بکاهد و نابودتان کند و ... آنگاه شما باز او و یارانش را از غیر خدای یگانه ولی و دوست خود می گیرید؟ در حالی که او دشمن شماست و این کارتان البته که بد معامله است.

     باری خدای یکتا به بنی آدم باز یادآور می شود که او، نه فرشتگان و نه اجنه، هیچکدام را بر آفرینش آسمانها و زمین و نیز آفرینش خودشان گواه و شاهد نگرفت و حتا گمراهان را هم مددکار نگرفت. و این بدان معنی می تواند باشد که اولن دلالتی بر یگانگی خود او یعنی خدای یکتا دارد و  اینکه همه ی موجودات حتا فرشتگان و دیوان هم آفریده ی اویند و هر چند که این دو گروه بر آفرینش بزرگ آسمانها و زمین و هم چنین بر آفرینش خود گواه نبوده اند؛ اما با آفرینش آدم و دانستن حکمت آفرینشش، مکلف به این شده اند ( البته فرشتگان به همراه ابلیس که از نوع جن بوده و به خاطر عبادت خدای یکتا در صف آن در آمده بوده – والله اعلم ) که بر او به فرمان حضرتش سجده کرده و به خاک بیفتند و این یعنی همان کرامت خداوندی در حق بنی آدم و ... فضیلت دادنش ؛ بنی آدم را بر بسیاری از مخلوقاتش.  

    به هر جهت خدای یکتا درا دامه می فرماید که نتیجه ی کار کسانی که فریب شیطان واعوان و نسل او را می خورند و از غیر خدای یکتا را ولّی خود می گیرند چیزی جز این نخواهد بود که در آخرت نه تنها آنان اهل آتشند بلکه هیچ یک از آن اولیای طاغوتی آنان، پاسخی به خواندنشان نمی دهد و نمی تواند بدهد چرا که این خدای یکتاست که مالک همه چیز از جمله مالک سرای دیگر یعنی یوم الدین نیز هست. و بنابراین باید از مثل هایی که خدای یکتا برای آدمی در قرآنِ فرو فرستاده شده بر حضرت محمد ص زده و آورده است درس گرفت و از مجادله در باره ی او و آیاتش پرهیز کرد که همانا خدای یکتا کسی از مردم را پس از آمدن هدایت و طلب آمرزش از اینکه به او و آنچه که او بدان دستور داده ایمان بیاورند منع نکرده است[3] که وظیفه ی رسولانش نیز نوید و بیم بوده است. پس باید از ستم بر خود دست برداریم و به آیات خدا گوش فرا دهیم که ستمگری تبعات خود را دارد که از جمله ی آنها نشناختن حق از طریق چشم و گوش و دل و دیگری مورد خشم خدا قرار گرفتن در این گیتی است. آخرت که جای خود دارد و تنها خدای یکتا بدان داناست هر چند که مرتبط با رفتن گناهکاران به دوزخ و خصوصیات آن در قرآن به عنوان وعید برای کافران و مشرکین و مجرمین و منافقین سخن به میان آمده است. و منظور این است که این تنها خدای یکتاست که به همه چیز اعم از رفتار و گفتار بندگانش اعم از پیدا و پنهان داناست و بر آن اساس حساب و کتاب بندگانش را می کند و جزایشان را در آن سرا که باید از آن و عذابش ترسید و به خدا پناه برد می دهد. به هر جهت باید امیدوار رحمت الاهی بود:« و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ق أفتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدوا ج بئس للظالمین بدلا. ما اشهدتهم خلق السماوات و الارض و لا خلق انفسهم و ما کنت متخذ المضلین عضدا. و یوم یقول نادوا شرکائی الذین زعمتم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم و جعلنا بینهم موبقا. ورءا المجرمون النار فظنوا انهم مواقعوها و لم یجدوا عنها مصرفا. و لقد صرفنا فی هذا القرآن للناس من کل مثل ج و کان الانسان اکثر شیء جدلا. و ما منع الناس ان یؤمنوا اذ جاءهم الهدای و یستغفروا ربهم الا ان تأتیهم سنة الاولین او یأتیهم العذاب قبلا. و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین ج و یجادل الذین کفروا بالباطل لیدحضوا به الحق ص و اتخذوا آیاتی و ما انذروا هزوا. و من اظلم ممن ذکر بآیات ربه فأعرض عنها و نسی ما قدمت یداه ج انا جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا ص و ان تدعهم الی الهدای فلن یهتدوا اذا ابدا. و ربک الغفور ذوالرحمة ص لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجل لهم العذاب ج بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلا. و تلک القری اهلکناهم لما ظلموا و جعلنا لمهلکم موعدا. (50-59 کهف) » .

    و باز در این رابطه یعنی سجده ی همه ی فرشتگان بر آدم به امر خدا به جز ابلیس که از این امر سر باز زد می توان به آیه ی 116 طاها اشاره کرد. که در این جا روشن می شود که ابلیس با این کارش تنها دچار غرور و خود بزرگ بینی و سر کشی نشد ؛ بلکه همانطور که در آیات قبلی گذشت از ناسپاسان و تباهکاران نیز شد. و بنابراین هر کس از بنی آدم هم که پیروی شیطان را بنماید نتیجه اش چیزی جز این نیست که او هم دچار غرور و خود بینی و از ناسپاسان یعنی کفار و تباهکاران یعنی فاسقین خواهد شد که هر یک از اینها پیامدهای خود را برای فرد مشمول امر دارد. همانگونه که ایمان و عمل صالح نتایج خوب دنیایی و آخرتی خود را برابر کلام مقدس الاهی دارد: « و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی. (116 طاها) » .  

    مرتبط با این بحث و در ادامه ی آیه ی 71 سوره ی صاد اینکه خدای یکتا پس از بیان چند و چون آفرینش بشر و شرحش برای فرشتگان، به آنان می فرماید پس هنگامی که من او یعنی بشر را آراستم و از روح خود در آن دمیدم بنابراین بر او سجده کنید و لذا همه ی فرشتگان فرمان خدا را بردند و بر آدم سجده کردند و تنها ابلیس بود که از این کار سر باز زد و نافرمانی خدای یکتا را کرد که نتیجه ی این خود بینی اش چیزی جز این نبود که از ناسپاسان و کفار شد. اما باز خدای یگانه از او دلیل این نافرمانی اش را در سجده بر آدم می پرسد مبنی بر اینکه ای ابلیس چه چیزی تو را از این کار باز داشت تا بر آنچه که من به دست توانای خود آفریدم سجده نکنی؟ آیا دچار خود بزرگ بینی شدی یا آنکه خود را از بلند مرتبگان می دانی؟ و همانطور که مستند به آیات مربوطه ی دیگر گذشت شیطان در این جا باز اختلاف در ماده ی آفرینش خود و آدم را دلیل می آورد مبنی بر اینکه من در آفرینش از او یعنی آدم بهترم چرا که تو مرا از آتش آفریدی و بشر را از خاک. و لذا این جاست که خدای یکتا شیطان را از آن جایگاه و در صف فرشتگان بودن می راند و به وی می گوید که نفرینش تا روز جزا بر وی است و پس از این است که ابلیس از خدای قادر متعال مهلت می خواهد و خدا هم به او تا روز برانگیخته شدن مهلت می دهد و او را از منتظرین و مهلت یافته گان تا روز معلوم قرار می دهد و لذا شیطان هم به عزت و بزرگواری خداوند سوگند یاد می کند که بشر و بنی آدم را گمراه کند مگر بندگان مخلص و پاکیزه دل او را. و خداوند یکتا هم با او اتمام حجت می کند که سوگند به حق که گفته ای بر حق است؛ من ، تو و تمام کسانی را که پیروی تو را بکنند وارد جهنم می کنم و آن را از تو و پیروانت پر خواهم کرد: « ... فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. فسجد الملائکة کلهم اجمعون. الا ابلیس استکبر و کان من الکافرین. قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی ص أستکبرت ام کنت من العالین. قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین. قال فاخرج منها فانک رجیم. و ان علیک لعنتی الی یوم الدین. قال رب فأنظرنی الی یوم یبعثون. قال فانک من المنظرین. الی یوم الوقت المعلوم. قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین. الا عبادک منهم المخلصین. قال فالحق و الحق اقول. لأملأن جهنم منک و ممن تبعک منهم اجمعین. (72-85 صاد با توجه به آیات86-88) ».  

    آنچه خداوند یکتا در این بخش از بحث به میان آورده و مستند آن آیه ی 72 سوره ی صاد می باشد اینکه او از روح خود در کالبد آفریده اش یعنی بشر دمیده است و این را شاید بتوان گفت که منظور از دمیده شدن روح؛ یعنی برخورداری انسان ، آن هم بالقوه از صفت خداوندی که در طول زندگانی با شرایط خود بالفعل می شود. یعنی همان دانش به اسماء الاهی که در آیه ی 31 بقره ذکرشد و وقتی خدا آن را به آدم آموخت او توانست به امر خدا؛ فرشتگان را از آنها با خبر سازد، امری که فرشتگان از آن ناتوان بودند. پس تفاوت آفرینش انسان با سایر موجودات از فرشتگان و جن بر می گردد به این بخش از آفرینش او که وی از روح خود در بشر دمید و نه آن تفاوتی که شیطان بیان کرده بود، یعنی ماده ی آفرینش. و لذا به طور قطع می توان گفت که آنچه هم که باعث شد تا خدا امر کند و فرشتگان فرمان ببرند که بر آدم سجده کنند؛ همین بخش از بحث آفرینش انسان است که خدای یکتا از روح خود در آدمی دمید و چون شیطان از نوع جن بود بدون توجه به این نکته و تنها با لحاظ ماده ی آفرینش خود و بشر؛ از امر خدا سرپیچی نمود. و نکته ی دیگر اینکه وقتی خدا به شیطان برابر درخواستش تا قیامت مهلت می دهد؛ یعنی اینکه او تا زمانی که بنی آدم در گیتی به اراده ی خداوندی هست؛ به گمراه کردن آنان همانگونه که به عزت خداوندی سوگند یاد کرده ؛مشغول است و تنها این بندگان مخلص خدایند که از اغواهای او به دورند.

    

  1.  خدای یکتا پس از این امر یعنی سجده ی فرشتگان بر آدم و سرکشی ابلیس از امر خدا و لذا در زمره ی کفار در آمدن او؛ به آدم می گوید که حالا تو و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از هر نعمت آن که خواهید بهره ببرید اما تنها نزدیک این درخت نشوید چرا که آنگاه از ستمکاران خواهید شد.

نتیجه ی این بخش از بحث اینکه اولن خدای یکتا پس از دستور به آدم ع مبنی بر اینکه در بهشت جای بگیرد و از نعمت های آن بی هیچ زحمتی برخوردار شود اما از نزدیک شدن به آن درخت نهی شده ، این بدان معناست که خدای یکتا با دادن این دانش به آدم با او به نوعی اتمام حجت کرده است که اگر نزدیک آن درخت شوند آن وقت فرمان او را نشنیده و اجرا نکرده آند و این نافرمانی از فرمان خدای یکتا نتیجه اش چیزی جز ستم بر خود نمی باشد. در واقع می شود گفت کسی که فرمان خدا را نبرد ، یعنی یا پیروی وسوسه های شیطان را کرده و یا پیروی هوای نفس را.

    و اما دوم اینکه وقتی خدای یگانه می فرماید که اگر شما[4] نزدیک آن درخت ممنوعه در بهشتی که در آن به اراده و امر من سکنی گرفته اید شوید؛ پس از ستمکاران خواهید بود، نتیجه اش روشن است که ستمکاری تبعات خود را دارد. امری که مرتبط با اقوام گوناگون که پیامبرانی برای آنان از سوی خدا آمد و آیات خدا را برایشان خواند اما هر کدامشان که ایمان نیاوردند و کار شایسته نکردند و پرهیزگار نشدند؛ پس مورد خشم خدا قرار گرفتند. اما یکی از تبعات آن یعنی ستمکاری این است که فرد ستمکار یعنی کسی که از سوی خدا برایش بینات آمده و ایمان آورده اما باز به عقب بر می گردد؛ نه تنها از سوی خدا هدایت نخواهد شد بلکه مورد نفرین نیز واقع خواهد گردید مگر اینکه به درگاه خدا توبه و نسبت به سامان امر مبادرت نماید: « کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جائهم البینات ج والله لا یهدی القوم الظالمین. اولائک جزاؤهم ان علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین. خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون. الا الذین تابوا من بعد ذالک و اصلحوا فان الله غفور رحیم. (86-89 آل عمران با توجه به آیات 84-91) » . و معنای دیگر ستمکار آنجاست که کسی که ستمکارتر از او نیست بیاید و به خدا نسبت دروغ ببندد در حالی که به سوی اسلام فرا خوانده می شود و بنابراین چنین کسی و چنین قومی از سوی خدا راهنمایی نخواهد شد: « و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الاسلام ج والله لا یهدی القوم الظالمین. یریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون. (7 -8 صف با توجه به آیات 5-13) » . و بدینگونه است در این رابطه آیات 17-22 سوره ی هود با توجه به آیات 23 مرتبط با معنایی دیگر از ستمکارترین ها بودن.

    اما و سوم اینکه حال اگر آدم و حوا با نزدیک شدن به درخت ممنوعه در بهشت، از ستمکاران گردند چه اتفاقی برایشان خواهد افتاد و تبعات این ستمکاری کدام است را باید در کلام الاهی یافت.

    خدای یکتا مرتبط با این موضوع یعنی امر به آدم برای سکونت در بهشت به همراه همسرش و خوردن از نعمت های آن و ممانعت از نزدیک شدن به درخت ممنوعه و اینکه اگر به آن درخت نزدیک شوند پس از ستمکاران خواهند بود و عوارض این نافرمانی دامن آنان را خواهد گرفت؛ باز در آیه ی 19 سوره ی اعراف سخن به میان آورده است: « و یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین. (19 اعراف) » .  

   در ادامه ی آیه ی 116 سوره ی طاها و مرتبط با این بحث باید افزوده شود که خدای یکتا به آدم ع می فرماید که ای آدم؛ این شیطان سرکش و سر باز زن از فرمان من، دشمن تو و همسرت می باشد؛ پس مبادا که شما را از بهشت بیرون کند و آن وقت به سختی و مشقت بیفتید چه آنکه بهشت جایی است که در آن نه گرسنه می شوی و نه برهنه می گردی، و همینطور از تشنگی و گرما هم به دوری: « فقلنا یا آدم ان هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنة فتشقی. ان لک الا تجوع فیها و لا تعری. و انک لا تظمؤا فیها و لا تضحی. ( 117-119 طاها ) ».

   نتیجه گیری این آیات اینکه ، خدای یکتا نخست صفات بهشت را بیان فرموده است و دوم اینکه به آدم وحی و به نوعی اتمام حجت کرده است که این جا یعنی بهشت مکانی است که یکی از صفاتش این است که در آن لخت و عریان نمی شوید و در واقع مکمل مبحث گفته شده اینکه آنچه که باعث عریان شدن آدم و حوا شده همانا نافرمانی از فرمان خدا توسط این دو و فریب شیطان را خوردن بود و سوم اینکه باز خدای یکتا دانش امری دیگر را به آدم داده بود اما او به همراه همسرش آن را نشنیده و اطاعت نکرده بود و لذا موجب عریان شدن او و همسرش و نیز هبوطشان شد و آن دانش این بود که آدم ع پس از دیدن نافرمانی شیطان در انجام فرمان خدا مبنی بر سجده بر او به همراه فرشتگان که اینان این کار را انجام دادند- والله اعلم - ؛ به سخن خدای یکتا مبنی بر اینکه این موجود یعنی ابلیس که حاضر نشد امر مرا[5] فرمان ببرد و بر تو به همراه فرشتگان سجده کند؛ پس دشمن تو و همسرت می باشد، گوش فرا نداد و بنابراین فریب شیطان را خورد و به آن درخت ممنوعه نزدیک شد و ... عریان گردیدند. یعنی آنچه که شیطان بدنبال آن بود.

    مرتبط با این موضوع یعنی به کار بردن واژه ی ممنوعه برای درختی که آدم و حوا از نزدیک شدن به آن در بهشت منع شده بودند؛ لازم است گفته شود که این واژه بیشتر بر اساس آنچه به کار برده شد که متداول می باشد و گرنه بر اساس دانشی که خدای یکتا عطا فرمود و جای شکر بسیار دارد این می باشد که لازم است گفته شود که در آیه ی 60 سوره ی اسرا از کلمه ی درخت نفرین شده یاد گردیده است که شاید همین درخت باشد. والله اعلم « و اذ قلنا لک ان ربک احاط بالناسج و ما جعلنا الرؤیا التی اریناک الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فی القرآن و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا کبیرا. (60 اسرا )» . پس به نوعی می شود نتیجه گرفت که درخت منظور نظر که آدم و همسرش از نزدیک شدن بدان در بهشت منع شده بودند همین درخت ملعونه یا نفرین شده بوده است و نه درخت ممنوعه. والله اعلم. و باز از این جهت درخت نفرین شده نام گرفته که این شیطان ملعون و رانده شده از درگاه الاهی به خاطر عدم سجده بر آدم بوده که آمد و آدم را به همراه همسرش علیرغم آنچه که خدای یکتا بدین دو دانشش را داده بود که این شیطان دشمن آشکار شماست؛ به طرق مختلف فریفت و اغوا و ... کرد و باعث خروج شان از بهشت و هبوطشان روی زمین شد و لذا این است نتیجه ی پیروی شیطان و گوش فرا دادن به وعده های او و ...



[1] - و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا. (70 اسرا) .

[2] - منظور همان خدای یگانه است.

[3] - بازگشت به آیه ی 38بقره پس از موضوع هبوط آدم به زمین و موضوع آمدن هدایت الاهی و لزوم پیروی آن برای رستگاری و ... پرهیز از کفر و تکذیب آیات خدا که نتیجه اش دوزخ است.  

[4] - آدم و حوا .

[5] - منظور خداوند یکتاست.


  
  1. فرشتگان در این خصوص به خدای یکتا عرضه می دارند که آیا تو می خواهی کسی را در روی زمین قرار دهی که در آن فساد و تباهی کند و خون ها بریزد؟ و لذا ما تسبیح به ستایش تو میگوییم و تقدیس تو می کنیم. به هر جهت خدای یکتا در پاسخ به این نظر فرشتگان گفت که من در این رابطه یعنی قرار دادن جانشین روی زمین چیزی میدانم که شما نمی دانید.

نتیجه گیری تا اینجا اینکه:

الف: اراده ی خداوند یکتا در این زمینه بر اساس دانش بوده است.

ب: اینکه خدای یکتا این موضوع را پیش از انجامش، هر چند که مانعی برایش نمی توان متصور بود؛ با فرشتگان که آنان نیز همه آفریده ی اویند و به تسبیح و تقدیسش مشغولند در میان می گذارد، البته آن هم با حکمتی.

پ: اینکه فرشتگان نظر خود را می گویند مبنی بر اینکه تسبیح به حمد گفتنش و تقدیس آنان برای وی بس باشد چرا که اگر او جانشینی را روی زمین قرار دهد نتیجه اش چیزی جز تباهی و ریختن خون ها نخواهد بود و این بدان معناست که اولن همه باید تسبیح به حمد خدای یگانه گویند و تقدیس او کنند و نه کسی دیگر جز او. و دوم اینکه فرشتگان چون به اراده ی خداوند بالایند، پس از وقایع و رخدادهای زمین آگاهند و لذا چون دیگر جانداران روی زمین پیش از انسان آفریده شده اند و به ریختن خون یکدیگر ناشی از رفع گرسنگی و ... مشغول بوده و می باشند آنگونه که می بینیم؛ پس می دانسته اند که جانشین خدا نیز این کار را اگر روی زمین قرار گیرد خواهد کرد و از این نظر است که گفته اند چنین جانشینی در چنین جایی یعنی زمین اگر قرار گیرد به تباهی می پردازد و خون ها می ریزد. و همینطور است پیرامون موضوع تباهی و فساد روی زمین که این شاید به وجود جن روی این کره بر گردد. یعنی موجودی که آفرینش او نیز پیش از انسان بوده است.[1] والله اعلم. آنچه در این مهمتر است این که خدای یکتا فرشتگان را به این خاطر مورد خشم خود قرار نداده بلکه به آنان گفته که کارش از روی دانش است یعنی اینکه او از این اراده اش چیزی را می داند که آنان بدان دانش ندارند. و این باز بدان معناست که دانش فرشتگان نیز در اندازه ای است که خداوند یگانه بدانان عطا کرده است و نه بیش و پیش از آن. و باز یعنی اینکه فرشتگان هم مانند سایر موجودات؛نیازمند خدای یکتای بی نیازند. حال خواه این نیازمندی به او در موجودیت شان باشد و خواه در اینکه بخواهند به چیزی دانش پیدا کنند و ... والله اعلم.

ت : نکته ی دیگر اینکه روشن می شود که زمین برخوردار از فساد و تباهی نیز می باشد و اگر کسی روی آن قرار گیرد احتمال آن به قطع به یقین می رود که بدان دچار شود. پس باید بدنبال گریز از این امر و نیز پرهیز از ریختن خون به ناحق و ... بود. و بدیهی است که آنگونه که به دفعات در قرآن کریم آمده است باید از مومنین و کنندگان کارهای شایسته بود و پرهیزگاری را پیشه ی خود نمود، اموری که با عقل هم همخوانی دارد که مراعات این موارد است که از فساد و تباهی و ریختن خون یکدیگر خدای ناکرده جلوگیری می کند.

ث: و روشن می شود که وقتی توسط فرشتگان، موضوع فساد روی زمین و ریختن خون به میان می آید یعنی اینکه این مقولات در نزد خدای یکتا امور ناستوده است و فرشتگان نمی خواهند که جانشین او در جایی قرار بگیرد که مبتلای به ریختن خون یکدیگر بشود و راه تباهکاری و فساد را در پیش گیرد.

ج: و اما اهم موضوع اینکه در آیه ی 30 بقره فقط صحبت از قرار دادن جانشین توسط خدا در زمین است و فرشتگان هم برابر آیه ی مذکور تنها نظر خود را می گویند؛ اما آنچه باید دانست این است که فرشتگان نمی دانسته اند که این جانشین نامش چیست و چه کسی است. و باز این تاکیدی دیگر است بر اینکه دانش فرشتگان نیز در اندازه ای است که خدای یکتا بدانان داده است و نه بیش از آن.

 

  1. اینکه خدای یکتا برای اثبات این امر، یعنی دانایی او به آنچه که فرشتگان از این اراده ی او نمیدانند؛ می آید و همه ی اسماء را به آدم که همان کسی است که مقرر است جانشین او در زمین باشد می آموزد و پس از آن هم آن اسماء و نام ها را بر فرشتگان عرضه می دارد و به آنان می گوید که حال اگر در گفتار خود صادق هستید پس مرا از اسماء اینان [2]با خبر کنید.

  2. فرشتگان پس از تسبیح خدای یکتا اعتراف می نمایند که آنان تنها بدانچه علم و دانش دارند که او که دانای فرزانه است و کارهایش همه از روی دانش و حکمت است بدانان آموخته است و نه دانشی بیش از آن.

  3. اینکه پس از این خدای یکتا به آدم که همان جانشین منظور نظرش روی زمین باشد می فرماید که حال تو از همه ی آن اسمائی که در رابطه با فرشتگان بدان دانش پیدا کردی و در واقع خدا به تو آموخت ( آیه ی 31 بقره) آنان را با خبر کن. و وقتی آدم این کار را کرد خدای یگانه به فرشتگان گفت که آیا به شما نگفتم که من دانای به نهان آسمان ها و زمین هستم و نیز دانای به آنچه هستم که شما آشکار داشته یا پنهان می کنید؟

  4. پس از اثبات و انجام این امر و تحقق اراده ی خداوندی است که او به فرشتگان می فرماید که هم اکنون شما بر آدم سجده کنید؛ امری که همه ی فرشتگان به جز ابلیس آن را انجام می دهند و لذا اینجاست که در واقع ابلیس با این کارش از خود خواهان و مستکبرین و در پایان از کفار و ناسپاسان شد چرا که او از فرمان خدا سرپیچی کرد با آنکه هم دید که خدای یکتا اراده اش را با فرشتگان در میان گذاشت و هم اینکه گواه بود که فرشتگان از پس اینکه بتوانند خدای یکتا را از اسماء آموخته شده بدانان با خبر کنند ناتوان بودند در حالی که آدم توانست این کار را به لطف خدا انجام دهد.

    البته برابر دیگر آیات قرآن، در خصوص سجده نکردن شیطان یا ابلیس بر آدم به فرمان خداوند؛ باید افزوده شود که او از ابلیس دلیل این نافرمانی اش را می پرسد که وی در پاسخِ خدای یکتا، نوع و ماده ی آفرینش جن و انس را ملاک قرار داده مبنی بر اینکه تو مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک[3]. در واقع یک توجیهی برای نافرمانی اش که باعث هبوط و بیرون شدن او از صف فرشتگان شد. و پس از این شیطان برای اینکه به خاطر این نافرمانی و بیرون کرده شدنش از صف فرشتگان مورد خشم خدا قرار نگیرد لذا از او مهلت می خواهد و خدای یگانه هم تا قیامت به او مهلت داد و لذا شیطان در ادامه به خدای یکتا گفت که به خاطر این گمراه شدن، او نیز به انحای گوناگون بنی آدم را گمراه و از راه راست که همان راه خداست باز خواهد داشت. و خداوند نیز فرمود که آن وقت است که دوزخ را از تو و آن پیروانت همگی پر خواهم کرد: « و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للاملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین. قال ما منعک الا تسجد اذ امرتکص قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین. قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصارین. قال انظرنی الی یوم یبعثون. قال انک من المنظرین. قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم. ثم لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهمص و لا تجد اکثرهم شاکرین. قال اخرج منها مذئوما مدحورا ص لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم اجمعین. (11-18 اعراف) » .  

    نتیجه ی این بحث اینکه خدای یکتا همینطور و بدون دلیل و به عبارتی به صورت بالبداهه شیطان را به خاطر نافرمانی در سجده کردن بر آدم ع مشمول هبوط از صف فرشتگان نکرد بلکه از او دلیل آن تکبرش را پرسید و چون اختلاف در نوع و ماده ی آفرینش خود و آدم را ملاک قرار داد پس دلیل هبوطش از آن مقام و از صف فرشتگان شد. و دیگر اینکه او چون از خدا مهلت خواست لذا او هم به وی تا قیامت و روز برانگیخته شدن مهلت داد.

   در این خصوص با توجه به آیه ی 28 حجر باز می توان به این مورد اشاره کرد که خدای یکتا پس ازبیان موضوع چند و چون آفرینش بشر که ماده ی آن از گل سالخورده و متغیر است[4]؛ در آیه ی 29 همین سوره یعنی حجر می افزاید که پس از آراستن بشر؛ از روح خود در او دمیده است و این یعنی برخورداری بشر از علم خداوند به عنوان حکمت جانشینی او روی زمین. و لذا اینجاست که پس از این او به فرشتگان دستور می دهد که حال بر این آفریده ی من که از روح خود در او دمیده ام و بر شما به لحاظ خبر دادن از اسماء آموخته شده به او ، ثابت شد که من در این اراده و آفرینشم برای قرار دادن جانشینی اینگونه در زمین چه حکمتی هست و چیزی را در این رابطه می دانم که شما نمی دانید؛ پس حال بر او سجده کنید، امری که همه ی فرشتگان به جز ابلیس که از دستور خداوند سر باز زد و از سجده کنندگان بر آدم به واسطه ی این امر خدا نبود؛ انجام دادند: « فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. فسجد الملائکة کلهم اجمعون. الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین. ( 29-31 حجر )» .  

    در اینجاست که خدای یکتا باز دلیل این نافرمانی شیطان را از فرمانش می پرسد که چه چیز مانع این شد که او یعنی ابلیس از سجده کنندگان به آدم به دستور او یعنی خداوند نباشد؟

    ابلیس در پاسخ خداوند یگانه در این خصوص[5] اینگونه می گوید که من از سجده کنندگان بر بشری که او را از گل و لای کهنه آفریدی نمی باشم. پس خدای یکتا هم به او گفت که از صف فرشتگان از این جهت که بر آدم به امر من سجده کردند بیرون شو که تو از از رانده شدگان درگاه ما شدی و همانا تا روز جزا بر تو نفرین من است. و لذا اینجاست که شیطان از خدای یکتا تا روز برانگیخته شدن مهلت می خواهد و خدا هم او را تا روز معلوم که تنها خود خداوند بدان و وقوعش آگاه است مهلت می دهد. و البته چنانچه دیده می شود خدای یکتا به شیطان تا روز معلوم یعنی روزی که نامه ی اعمال هر کس برایش معلوم و روشن خواهد شد و اینکه باز معلوم خواهد شد که چه کسی بر مدار حق بوده و پیروی او و رسولان و آیاتش را کرده و یا بر مدار باطل بوده و پیروی شیطان و وساوس او را کرده است پس در نهایت نتیجه ی اعمالش را خواهد دید. اگر حق بوده بر اساس آنچه که خدا وعده داده و وعده اش حق است به بهشت می رود و از نعمت های آن برخوردار می شود و اگر باطل را پیموده است باز بر اساس وعید الاهی که آن نیز حق است به همراه شیطان به دوزخ می رود و از عذاب آن بهره مند می شود. والله اعلم. در واقع خدای یگانه روز برانگیخته شدن که شیطان از او تا آن روز مهلت می خواهد و حق است به او مهلت نمیدهد چرا که این یکی از ایام الله است؛ زیرا روشن شدن حق و باطل و اعمال هر کس برایش و دیدن جزای اعمال و ... همه و همه به دیگر روزهای خدا بر می گردد. به عبارت دیگر خدای یکتا در جهان یا سرای دیگر، تنها مردگان را طی روز مربوطه یعنی بعثت؛ بر نمی انگیزد بلکه با برگرداندن آنها به سوی خود طی روزی دیگر یعنی رجعت و ... به اعمالشان طی روز حساب رسیدگی می کند و اعمال هر کس طی کتابش یا نامه ی اعمالش برایش طی روزی دیگر معلوم می شود و ... سپس جزای آن را در روز مربوطه که همانا در آن روز تنها خدا مالک است[6]؛ همانطور که در سوره ی حمد و در نمازهای پنجگانه ی شبانه روز می خوانیم، بدون هیچ ستمی از سوی خدا می بیند. والله اعلم. البته اعمال افراد توسط کاتبین الاهی نوشته و در آخرت برای حساب و کتاب و دیدن نتیجه ی اعمال به گردنشان آویخته می شود[7] و اعضا نیز در سرای دیگر بدان گواهی می دهند: « ... و یوم یحشر اعداءالله الی النار فهم یوزعون. حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون. و قالوا لجلودهم لم شهد علینا ص قالوا انطقناالله الذی انطق کل شیء ج و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون. و ما کنتم تسترون ان یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم و لکن ظننتم ان الله لا یعلم کثیرا مما تعملون. و ذالکم ظنکم الذی ظننتم بربکم ارداکم فاصبحتم من الخاسرین. « 19-23 فصلت با توجه به آیات13-29 ) » .

    باری؛ پس از این مهلت خواستن مذکور و موافقت خدای یگانه با آن است که شیطان به خداوند می گوید حال که مرا با این آفرینش و آفریده ات و امتحان مرتبط با آن یعنی سجده بر آدم اغوا کردی؛ پس من هم برای بشر همه چیز را روی زمین زینت و خوب جلوه می دهم تا همه ی آنها را اغوا و گمراه کنم، مگر کسانی از بندگان تو که از مخلصین و پاکیزه دلانند. و خدای یکتا در جواب شیطان یا ابلیس گفت که همانا این اخلاص ، راهی است مستقیم که به سوی من است. و این بدان معناست که هر کس در پی این است که همانگونه که به عنوان یک مسلمان و مومن در نمازها می خواند که « اهدنا الصراط المستقیم »، باید بداند که هدایت شدن به راه راست در سایه سار « اخلاص » شدنی و امکان پذیر است و اینکه فرد مومن از « مخلصین » باشد و نه از کسانی که پیروی شیطان سرکش را کرده و با اغواهای او گمراه می شوند.

     خداوند یگانه در ادامه همانند آیات مربوطه ی مذکور از سوره ی اعراف در این زمینه ضمن تاکید بر اینکه او را[8] هیچ چیرگی و تسلطی بر بندگانش نیست، به شیطان می گوید که حال هر کس که پیروی تو را بکند لذا جایگاهش همراه تو دوزخ و عذاب آن خواهد بود. اما نکته ی دیگر اینکه البته خدای یکتا در اینجا نتیجه ی کار پرهیزگاران را که همان مخلصین به نوعی باشد را نیز بیان نموده است مبنی بر اینکه در سرای دیگر جایگاه آنان بهشت است و برخورداری از نعمت های آن.

    باری؛ خدای یکتا در پایان بیان این بخش از داستان آفرینش بشر، به پیامبر ص می فرماید که به بندگانش خبر دهد که او هر لحظه بسیار آمرزنده ی مهربان است، پس از گناه دست بردارند و از او آمرزش بخواهند تا مورد مهربانی اش قرار گیرند، چه آنکه در غیر اینصورت و در صورت تداوم ستمگری ها بر خودشان مورد عذاب دردناک او قرار خواهند گرفت.[9] : « قال یا ابلیس ما لک الا تکون مع الساجدین. قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حمإ مسنون. قال فاخرج منها فانک رجیم. و ان علیک اللعنة الی یوم الدین. قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون. قال فانک من المنظرین. الی یوم الوقت المعلوم. قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین. الا عبادک منهم المخلصین. قال هذا صراط علی مستقیم. ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین. و ان جهنم لموعدهم اجمعین. لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم. ان المتقین فی جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین. و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین. لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین. (32-49 حجر) » .    

    و مرتبط با این بحث یعنی آیات اخیر از سوره ی حجر، باز آنجاست که خدای یکتا در طی این داستان مطلبی دیگر را یادآور می شود مبنی بر اینکه شیطان در طی مجادله اش با او، آن هم پس از نافرمانی از فرمانش، به خدای یکتا می گوید که آیا من بر کسی که از خاک آفریدی[10] سجده کنم ؟ و سپس ادامه می دهد حال به من نشان بده که تو ای خدای یگانه؛ آیا او یعنی آدم را بر من فضیلت و برتری دادی؟ سپس از خدای یکتا مهلت می خواهد و بیان می کند که اگر اینگونه شود و مهلتم دهی آنگاه به جز عده ی اندکی[11] همه ی بشر یعنی نسل آدم را مهار کرده و به هلاکت و نابودی می کشم. که خداوند هم ضمن بیان نتیجه ی کار شیطان و پپروانش از انسان که جهنم است به او می گوید که برو و به همراه یارانت و مشارکت در اموال و فرزندان آنان هر چه می توانی آنها را به فریب وعده ده. و در ادامه خداوند یکتا انسان را خطاب قرار می دهد که بدانند که وعده های شیطان جز سرکشی و غرور نیست و تنها این وعده ی الاهی است که حق است؛ امری که خود شیطان هم بدان و نیز اینکه او هیچ تسلط و چیرگی ایی بر بندگان خدا ندارد تا زمانی که به وعده های او گوش فرا دهند و به عبارتی اجابت وعده اش کنند، اعتراف دارد،[12]چرا که خود مغرور شد و نافرمانی خدا را کرد و بر آدم سجده نکرد و لذا از صف فرشتگان بیرون کرده و رانده و در واقع دشمن آشکار آدمی شد.



[1] - والجان خلقناه من قبل من نار السموم. (27 حجر)

[2] - و این می تواند بدین معنا نیز باشد که هر انسانی از آنجا که برابر این سنت خداوندی دارای یک نامی می باشد؛ بنابراین نمی تواند که نام خود یا همنوع خود را که مصادیق بسیاری دارد؛ یعنی یک نام برای افراد متعدد فارغ از رنگ و نژاد و ملیت و ...؛ را بر روی جانداران از هر نوعش بگذارد آنگونه که در غرب شایع است. والله اعلم

[3] - به عبارتی شیطان در این جا به این امر که او نیز آفریده ی خداست و ماده ی آفرینشش آتش است اذعان دارد.

[4] - یعنی از هر لحاظ تغییر دارد که از جمله ی آن این است که فرسایش و مرگ آن را در بر می گیرد.

[5] - البته باید در اینجا این موضوع را با توجه به آیه ی 12 سوره اعراف مد نظر قرار داد.

[6] - مالک یوم الدین.

[7] - « و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه ص و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا. اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. (13-14 اسرا با توجه به آیات 15-20) » .

[8] - منظور شیطان می باشد.

[9] - که در این خصوص یعنی غفور رحیم بودنش و یا عذاب دردناک برای گناه کاران، می توان به آیات 49-77 همین سوره یعنی حجر مرتبط با داستان حضرت ابراهیم ع و قوم لوط اشاره کرد. به نحوی که حضرت ابراهیم ع به خاطر موحد بودنش از سوی رسولان الاهی ( فرشتگان) مورد بشارت قرار می گیرد؛ اما قوم لوط به خاطر ستمگری ناشی از لواط کاری مورد خشم و عذاب خدا توسط همان رسولان الاهی قرار می گیرند.

[10] - یعنی آدم را.

[11] - یعنی همان بندگان مخلص خدا که شرحش در آیات مذکور سوره ی حجر آمد می باشد.

[12] - و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعدالحق و وعدتکم فأخلفتکم ص و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی ص فلا تلومونی و لوموا انفسکم ص ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی ان کفرت بما اشرکتمون من قبل ق ان الظالمین لهم عذاب الیم. ( 24 ابراهیم). و البته باید گفته شود که تنها این ایمان به همراه انجام کارهای شایسته است که فرد را وارد بهشت وعده داده شده ی خداوندی می کند و نه پیروی کردن شیطان و وعده های او : و ادخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها بإذن ربهم ص تحیتهم فیها سلام. (23 ابراهیم) .

   و خدای یکتا در جایی دیگر می فرماید که شیطان بر مومنین و متوکلین به او هیچ تسلطی ندارد بلکه بر کسانی که او یعنی شیطان را ولی و دوست خود می گیرند و به اغوای او برای خدا شریک از هر نوعی قرار می دهند تسلط دارد. و این باز بدان معناست که نه تنها باید از مومنین به خدا و روز قیامت و فرشتگان و آیات و کتاب ها و رسولانش بدون هیچ فرق گذاشتنی بود و کارهای شایسته کرد بلکه باید تنها و تنها بر او تکیه کرد و او را ولی و سرپرست خود گرفت و نه کسی جز او را که همانا در غیر این صورت شیطان بر فرد تسلط و چیرگی می یابد و از راه گمراهش می کند و ... : « فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم. انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون. انما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون. 98-100 نحل . »


  

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

 

موضوع: برگزیدگان خداوند یکتا

بخش نخست : حضرت آدم ع

مقدمه

 

    خیلی فشرده از آنجا که موضوع روشن است باید گفته شود که « برگزیدگان خداوند یکتا » یعنی آن کسانی که از سوی او برگزیده و انتخاب شده اند تا آنچه را او بدانان امر کرده و دستور داده است را به گوش مخاطبان در زمان برگزیده شدن تا پایان عمرشان برسانند و در واقع به عنوان رسول و فرستاده ی او؛ رسالتشان را انجام دهند. حال اینکه این گروه چه کسانی هستند و هدف از برگزیده شدنشان چه بوده و گروه هدف چه کسانی و در چه زمانی بوده اند و آیا موضوع رسالت آنها برای زمانهای آینده نیز تسری داشته ، و نشان برگزیده ی خداوند بودنشان کدام بوده و ... تمام مواردی است که انشاءالله در ادامه یعنی متن تا آن جا که خدای یکتا بخواهد اشاره و بدان پرداخته خواهد شد. و روشنتر اینکه مبنای کار برای بیان این مهم تنها کتاب قرآن مجید و آیات آن می باشد؛ آن هم به عنوان نشانه ای از حقانیت برگزیده شدن این فرستادگان. قرآن؛ کتابی که بر حضرت محمد ص به عنوان خاتم النبیین[1]فرو فرستاده شده است و در دسترس همگان و برای همگان در هر زمان و مکانی است[2] . و البته باید دانست که رسولان و برگزیدگان خدای یکتا به سوی مردم قوم خویش همه از نوع آنان یعنی بشر و از خودشان و میان خودشان بوده اند که به رسالت فرستاده می شده اند تا ابلاغ آیات او را برایشان بنمایند تا به خدای یکتا ایمان آورده و او را بپرستند و دست از شرک بردارند و به سرای دیگر ایمان بیاورند[3] و ... البته که تمام اینها بواسطه ی « وحی » بوده است. به عبارت دیگر تفاوت این افراد یعنی رسولان الاهی با دیگر مردم قوم خود این بوده که بدانان « وحی » می شده است[4] وگرنه بشری بیش نبوده اند.[5] و البته که پیامبران خدا همه از مردان بوده اند که به رسالت فرستاده می شده اند و بدانان از سوی خدای یگانه وحی می شده است و ضمن خوردن و آشامیدن؛ مرگ نیز آنان را در بر می گرفته است؛ چرا که آنان نیز مصداقی از بشر و همانند دیگران بوده اند و همانطور که گذشت تفاوت آنان با دیگران این بوده که بدانان از سوی خدای یکتا وحی می شده است « و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم ص فسئلوا اهل الذکر ان کنتم تعلمون. و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین. ( 7-8 انبیاء با توجه به آیات 9-10) .

 

گفتار اول

 

آیات خداوند پیرامون  موضوعات برگزیدن و برگزیدگانش.

 

 1 -  الله یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس ج ان الله سمیع بصیر. یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم ق و الی الله ترجع الامور . (75-76 حج) » . از آیه ی کریمه ی 75 حج نخست روشن می شود که این خدای یکتاست که از میان فرشتگان و نیز مردم؛ برگزیننده ی برخی از آنان به عنوان فرستاده و رسول خویش است. خدایی که شنوای بیناست، خدایی که برابر آیه ی 76 همین سوره یعنی حج به شرح مذکور، دانا به تمام امور آنها از پیدا و پنهان است و بازگشت کارها هم به سوی اوست. یعنی همان کسی که در آیه ی 73 یگانگی خود را اثبات فرموده و در این زمینه مردم را خطاب قرار داه است و این مومنیند که باید آیات خدا را برای دیگران بخوانند تا دست از شرک و فسق و ... بردارند و موحد شوند و قدر این مهم را بدانند و کسی جز خدای یکتا را نخوانند و باز بدانند که او هر لحظه توانای مقتدر است : « یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ج ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له ص و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ج ضعف الطالب و المطلوب. ما قدروا الله حق قدره ق ان الله لقوی عزیز. ( 73-74 حج ) ». حال اینکه خدای یکتا چگونه قوی عزیز است باید به سوره ی شعراء مراجعه کرد و پی به عزیز بودن وی در رابطه با اقوام گذشته در عین رحیم بودنش برد.

     و اما دوم اینکه وقتی صحبت از برگزیدن رسولان از فرشتگان و مردم است؛ یعنی بدان معناست که باز این امر از سنت خداست که فرستادگانی را در هر زمانی که بخواهد برگزیند. یعنی تفاوت است میان « نبی » و « رسول ». چه آنکه « نبی » برانگیخته ای از سوی خدای یکتاست که هر چند رسول او نیز می باشد اما اخباری را به اذن خدا در قالب آیاتش به مردم از طریق همان وحی می رساند و ابلاغ می کند و صد البته که این مهم به حضرت محمد ص ختم شده است؛ آنگونه که گذشت و پس از ایشان هیچ نبی ایی الاهی وجود نخواهد داشت هر چند که کسی ادعایی داشته باشد. در واقع می شود گفت که معنای « رسول » اعم از معنای « نبی » است. یعنی هر نبی، رسول هست؛ اما هر رسولی نبی نیست. به عبارت دیگر منطور از اینکه خدای یکتا برابر زمان فعل بکار رفته در آیه ی کریمه ی 75 حج، رسولانی را از فرشتگان و نیز مردم بر می گزیند؛ این می باشد که او تا زمان رسول خاتم فرستادگانی را برگزیده و پس از آن هم بر خواهد انگیخت؛ اما این رسولان پس از ایشان کسانی هستند که به عنوان بیم دهنده از سوی خدا؛ تنها آیات او را که همه در قرآن کریم است را برای مخاطبین اعم از مومنین و مردم و البته با قید اولویت برای قوم خودشان که از رسالت پیامبرانش بوده می خوانند تا اینکه تنها خدای یکتا را بپرستند و مشرکین دست از شرک بردارند[6] و اینکه این بیم دهنده ی الاهی بدانان بگوید که از روز ملاقات که مالک آن خدای یکتای قاهر است بترسند[7] و از غفلت از آخرت که وقوعش حتمی و علمش تنها نزد خداست؛ و در آن روز به حساب ها رسیدگی خواهد شد و هر کس نتیجه ی اعمالش در دنیا را که زنده بوده و انجام داده خواهد دید بپرهیزند[8]و اینکه مومنین؛ اگر می خواهند که از خشم خدا به خاطر اعمالشان در امن و آرامش باشند و از سوی دیگر از خدا می خواهند از کسانی باشند که توسط او به راه راست راهنمایی می شوند؛ باید بدانند که تنها باید به آیات الاهی گوش فرا دهند و فرمانبر خدا و فرستاده اش بر اساس همان آیات کتاب قرآن باشند و جان کلام اینکه ایمان خود را به هیچ ستم و ستمگری ایی نیالایند[9]  ... به عبارت دیگر چنین رسولانی از منذرین و بیم دهندگان الاهی برای ستمگران و ناآگاهان می باشند: « ... ذالک ان لم یکن ربک مهلک القری بظلم و اهلها غافلون. (131 انعام با توجه به آیات130-135) ». // « و ما کان ربک مهلک القری حتی یبعث فی امها رسولا یتلوا علیهم آیاتنا ج و ما کنا مهلکی القری الا و اهلها ظالمون. (59 قصص) » . همانگونه که او نابود کننده ی هچ قریه ای از روی ستمکاری نیست وقتی که اهل آن از صالحین و شایسته کارانند: « و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون. (117 هود با توجه به آیات 116-123) » . به هر جهت باید دانست که خدای یکتا هم بیم دهنده است و هم فرستنده ی رسولانش که تمام اینها البته از رحمت اوست که شنوای دانا می باشد و از این منظر است که رسولان و کتبی که قرآن آخرین آنهاست را به عنوان بیم دهنده ی مردم برای اتمام حجت با ستمکاران می فرستد: « بسم الله الرحمن الرحیم. حم. والکتاب المبین. انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین. فیها یفرق کل امر حکیم. امرا من عندنا ج انا کنا مرسلین. رحمة من ربک ج انه هو السمیع العلیم. (1-6دخان) » .

 2 -   مورد دیگر مرتبط با این بحث آنجاست که خدای یکتا در جایی دیگر از قرآن اینگونه می فرماید: « ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین. ذریة بعضها من بعض ق والله سمیع علیم. »[10] ( 33-34 آل عمران) ». آن چنانکه در این آیات کریمه دیده می شود؛ حضرت آدم ع اولین برگزیده از میان برگزیدگان خدا بر جهانیان است. هم اکنون برای پی بردن به چند و چون این برگزیده شدن او توسط حضرت حق جل عظمته باید آیات قرآن را دستاویز قرار داد چرا که همه ی موجودات از جمله حضرت آدم ع آفریده ی خدا هستند که ذکر آن در این کتاب مقدس و کریم به میان آمده و همه حق است.

    « و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة ص قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک ص قال انی اعلم ما لا تعلمون. و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة فقال انبئونی باسماء هاؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا ص انک انت العلیم الحکیم. قال یا آدم انبئهم بأسمائهم ص فلما انبأهم باسمائهم قال ألم اقل لکم انی اعلم غیب السماوات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون. و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین. و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة و کلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین. فأزلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ص و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ص و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین. فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه ج انه هو التواب الرحیم. قلنا اهبطوا منها جمیعا ص فاما یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. والذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولائک اصحاب النار ص هم فیها خالدون. (30-39 بقره ). »

آنچه که از این آیات کریمه بر می آید این است که:

  1. خدای یکتا موضوع اراده ی خود مبنی بر قرار دادن جانشین در روی زمین را با فرشتگان در میان می گذارد.

    در این رابطه یعنی قرار دادن جانشین روی زمین و طرح آن با فرشتگان توسط خداوند یکتا اینکه؛ او در این بین به کم و کیف آفرینش این جانشین یعنی بشر برای آنها اشاره فرموده است که آغاز شکل گیری آن که از آدم ع باشد از ماده ی گل و لای کهنه ی دگرگون یافته است : « و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حمإ مسنون. ( 28 حجر ) » .

    در این خصوص باز می توان به آیه ی 71 سوره ی صاد اشاره کرد که خدای یکتا موضوع کیفیت آفرینش جانشین مورد نظر خود روی زمین را برای آنان بیان نموده است مبنی بر اینکه این موجود مورد نظر او بشری است که از گل آفریده شده است : « اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من طین. ( 71 صاد ) ».  



[1] - ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین ق و کان الله بکل شیء علیما. 40 احزاب

[2] - ان هو الا ذکر للعالمین. و لتعلمن نبأه بعد حین. (87-88 صاد) . این قرآن جز اندرز و پند برای اهل عالم نیست و شما منکران بر صدق و حقیقت این مثال پس از مرگ به خوبی آگاه می شوید.

    و البته که پیامبر ص خود یک بیم دهنده ی آشکار برای همه ی جهانیان در هر زمان و مکانی است. یعنی اشان تنها بیم دهنده برای قوم خود نبوده اند؛ چرا که پس از ایشان پیامبری نبوده و نخواهد بود: « قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین. (49 حج با توجه به آیات 50-51) .

[3] - هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. ( 2 جمعه ) » .

[4] - و لذا از این جهت است که مومنین باید تنها به این کتاب تمسک بجویند و و تنها از آیات این کتاب یعنی کتاب پروردگار جهانیان که به حضرت محمد ص وحی شده است را بخوانند و نه کتابی جز آن را. زیرا که  برابر آیه ی زیر اولن خود پیامبر ص به این مهم مکلف شده است و وقتی امر برای ایشان بدینگونه است که تنها آنچه را که از کتاب پروردگارش به او وحی می شود را بخواند؛ چه برای مردم به عنوان آیات الاهی و چه برای خود؛ پس وضع برای مومنین کاملن روشن است که به طریق اولی باید پیروی محض این امر را بنمایند و کتابی دیگر را مبنای امور خود تحت عنوان دین و مذهب قرار ندهند. و دوم اینکه، برای این کتاب هیچ تغییر دهنده ای نیست و پناهی جز خدا نیز برای کسی نیست: واتل ما اوحی الیک من کتاب ربک ص لا مبدل لکلماته و لن تجد من دونه ملتحدا. (27 کهف).

[5] - 110 سوره ی کهف .

[6] - بسم الله الرحمن الرحیم. اتی امرالله فلا تستعجلوه ج سبحانه و تعالی عما یشرکون. ینزل الملائکة بالروح من امره علی من یشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون. (1-2 نحل) .

[7] - « رفیع الدرجات ذوالعرش یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لیندر یوم التلاق. یوم هم بارزون ص لا یخفی علی الله منهم شیءٌ لمن الملک الیوم ص لله الواحد القهار. ( 15-16 غافر) » .

[8] - بسم الله الرحمن الرحیم. اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون. ( 1 انبیاء با توجه به آیات 2-6 ).

[9] - الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولائک لهم الامن و هم مهتدون. ( 82 انعام ).

[10] - به حقیقت خداوند، آدم و نوح و خانواده ی ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان بر گزید. فرزندانی که برخی از نسل برخی دیگر هستند و خدا شنوای داناست.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ